به نام خداوند گل ها و پروانه ها
سلام و عرض ادب و احترام
انسان به داشتن همکارانی فهیم و با ادب و عزت مند ،احساس غرور و افتخار می کند.در این چند
روزه شرمنده همکارانی گشتم که باید در برابر ادب و احترام وتواضع و علم آن بزرگواران ، زانوی
ادب بر زمین نهم . هیچ چیز برای قدر دانی نیست جز تشکر با کلماتی که آن هم ناقص است و
کوچک.
از یکایک همکاران که پیامک فرستادند .بزرگوارانی تلفن نمودند تشکر و قدر دانی می کنم.
همکاران ارجمندم در خراسان های رضوی ، شمالی و جنوبی ، استان تهران ، استان آذربایجان
شرقی ( شهرستان زیبای تبریز و شهرستان شیخ محمود شبستری ( شبستر عزیز و همکار گران
قدر و محترم و فهیم جناب آقای حیدری ) و استان زیبای البرز و سایر شهرهای ایران آسمانی )
همکاران هوشمند و فرزانه من سوال می فرمایند که نمونه سوال هشتم دارید . من در خدمت
شما هستم لطف بفرمایید اگه مشکلی نیست به همراه من پیام بفرستید من در خدمت شما
بزرگواران ، هستم و برای شمارتون نگران نباشید بعد از ارسال پاسخ پیامک تون شماره تلفن
شما پاک می شود . لازم به ذکر است خدمت شما عرض بکنم ایمیلی بر روی وبلاگ قرار دارد که
از آغاز شروع وبلاگ که چندین سال می باشد باز نشده .زیاد ایمیلی نیستم . شاید الان
دیگه کارایی ندارد من ازش خبر ندارم. حتی گوشی به دست نیز نیستم . و هیچ گونه وابستگی
به آن ندارم. ( گوشی ساده ی نوکیای پیش پا افتاده فقط برای مکالمه و پیامک ، خدا بده سلامتی ،
تمام )
همکاران ارجمندم فرمودند که ایمیل فرستادند من شرمنده شما هستم ببخشید به خدا ،
لطف بفرمایید پیامک بدهید من در خدمتم .
اگرچه ممکن است سوالات خیلی مورد پسند همکارانم نباشد ولی خوب ، چون عده ای از دوستان
فرمودند که از آن استفاده می کنند به احترام این عزیزان ، تا بعد امتحانات رمز برداشته نمی شود.
خداوند پشت و پناهاتان.
کِه هآیَم سی زِِنُوم ، یآ کِه سی دُختَر
مُو کِه رآسی زِنُوم نی ، بوُی ! چِه : اِم گو؟
وِصیّت هآکُنُوم سی کِه ؟ توُوُ دَفتَر
حآلآم فَهمی ! مینیسُوم جآش یِه شِعری
بُخوُنَن تآ پری ، جُوُنُوم جُو ; کُومتَر
ری کَبْرُوم حکّکتوُ نی ، کِه بِنیسین :
جِووُن بی ، یارُ و نوُرانی چو اَختَر !
اَز ایی شِعرآ کِه بَعد ِمَرگ سُهرآب
مینیسَن ری مِزآرآ ، سی چشِ تَر !
خُلآصِه ، ری مِزآرِ مُو بِنیسین :
اِسَد ; فَرزندِ غَم ، بَرقکآرِ بَرتَر !
✍ ترجمه شعر :
من که مال و ثروتی ندارم" چه بهتر
که آنها را برای همسرم" یا برای دخترم بدهم!
وآی" چه گفتم ؟! من که همسرم ندارم! راستی...
حالا برای چه کسی وصیت کنم؟ توی دفترم !
آهان" حالا فهمیدم, به جای آن شعری می نویسم"
برای وقتی که جان من مانند کبوتر می پرد !
اما حق ندارید که روی قبر من بنویسید :
جوان بود" دوستی مهربان و شخصی مؤمن...
از این اشعار هست, که بعد از مرگ سهراب( مرگ عزیزان)
روی مزار ها می نویسند" برای گریاندن ملّت !
خلاصهء مطلب : روی مزار من بنویسید :
اَسَدْ : فرزند غم " برقکار برتر... ツ
✍ ترجمه کلمات :
مُو : من
نی : نیست [ندارم]
بِخْتَر : بهتر
هایَم : بدهم
سی : برای
رآسی : راستی
اِم گُو : گفتم
هآکُنُوم : کنم
توُو : توی [داخل]
فَهمی : فهمیدن
مینیسُوم : می نویسم
جآش : جای آن
بُخوُنَن : بخوانند [مطالعه]
پِری : پرید
کُومتَر : کبوتر
ریّ : روی
کَبرُوم : قبر من
حکْکِتوُ نیّ : حق ندارید
بِنیسین : بنویسید
بیّ : بود
ایی : این
مینیسَن : می نویسند
چِشْ : چشم
✍ شعر از : A100
Http://www.Barqkar100.blogfa.com
ﯾﮏ ﺟﻮﺭ ﻋﺠﯿﺐ ﺩﻟﻨﺸﯿﻨﻨﺪ
ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ ؛
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺧﺪﺍ ﯾﮏ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺎﻥ ... ؛
ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭﺷﺎﻥ ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﯽ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﯿﺸﻮﯼ ...
ﺍﺻﻼ ﺳﯿﺮﻧﻤﯿﺸﻮﯼ ﺍﺯ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺻﺪﺍﯾﺸﺎﻥ
ﻫﻤﺎﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻭﻗﺖ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﯾﮑﻬﻮ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﻭاز ﺗﻪ ﺩﻟﺖ
ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ : ﮐﺎﺵ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ؛
ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻋﺸﻖ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﻡ ...
ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻋﺠﯿﺐﺍﺳﺖ
ﻣﻦ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ « ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩﻥ » ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻡ
ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻫﻤﺎﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﺖ ﻗﺮﺹ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ؛
ﺑﺎﻫﻤﺎﻥ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﻣﺎﻧﺪ
ﻫﻤﺎﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺩﻟﮕﯿﺮﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ
ﻫﻤﺎﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺸﺎﻥ ﺑﯽ ﻗﯿﺪ ﻭ ﺷﺮﻁ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻥ
ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ... ؛
با تو هستم ....باور نداری .....
بغضم گرفته وقتشه ببارم ، چه بی هوا هوای گریه دارم
بازکاغذام باتوخط خطی شد، خدااین حس وحالو دوست ندارم
حالا تاصبح نگاهت انگاری یه دنیاراهه
هرچی راه میری توشب ها بازته جاده سیاهه
توببندچشماتو ساده اون دیگه حالا توابراست
اون گذشته ازمن وتو، تودلش زندگی برپاست
توبایدتنهابمونی باهمون چترشکستت
زیربارون توی پاییز باچشای خیس بستت
یه آدم چقدر طاقت غصه داره
چجوری میشه خنده روی لبام پابذاره
دوباره ، دوباره
به جایی رسیدم که باهیچکی حرفی ندارم
نباشی، من هیچ حسی به روزبرفی ندارم
نمیخوام بباره
دل دنیاروخون کردی که اینجوری تورفتی
تموم دلخوشی هامو توبارفتن گرفتی
مثل حس یه عشق تازه بودی
مثل افسانه بی اندازه بودی
هیچکی برای من شبیه تو نبوده
دنیا چه بی رحمی آخه تنهایی زوده
چشامو میبندم میخوام هرچی غصه است بمیره
که توخواب یکی ازتنم عطرتو پس بگیره
نمیشه ، نمیشه
عزیزم نمیدونی عشقت چقدر سینه سوزه
چه سخته آدم چشم به تاریکی شب بدوزه
همیشه ، همیشه
شبابیدار وروزا خیره به عکست این شده کارم دیگه طاقت ندارم
دلم میخواد یه جایی اونور دنیاخودمو جا بذارم
آخه عادت ندارم توکه نباشی خوابم نمیره خیلی دلم میگیره
فراموشم نمیشه خاطره هامون واسه من خیلی دیره
این روزاسخت ترازاونه که باور کنی
مگه میشه بایه خاطره سرکنی
یه جوری هق هق زدم صدام زخمیه
این اون دردی که نمیفهمیه
یه دفعه پرپر شد پر پروازمون
گرفته است چقدر دل آسمون
دوستان عزیز، چهلمین روز درگذشت عزیزمون رسید
به همتون تسلیت میگیم غم سنگین وبزرگیه واسه همه ما
هدیه هاتون روبرای مرتضی عزیزمون بفرستید به آسمونا
امشب 7 بار سوره ی قدر
1 بار آیت الکرسی
و یک حمد و 7 سوره توحید بخونید برای شادی روح امپراطورمون
مراسم چهلم مرتضی پاشایی اسطوره پاپ ایران، روز پنجشنبه مورخ چهارم دی ساعت
چهارده در محل قطعه هنرمندان بهشت زهرا برگزار می گردد.
خونواده،نظرات فعاله هرچی دل تنگتون میخواد به امپراطورمون بگید
اگر عکس یادلنوشته ای هم دارین درقسمت نظرات بذارین بااسم خودتون دروبسایت قرارمیدیم.
"ازپست های پایینتر دیدن فرمایید"
برادر ندارم،کلاس که بچه ها ازغیرتی شدن داداش هاشون حرف می زدند،دلم میخواست کاش برادرداشتم وبعضی وقتا برام غیرتی میشد!؟"این شاید توجیه رفتاریست که الان غریبانگیر دانش آموزی شده که...
بهترین جا برای یافتن برادر"چت"بود،مشاورم میدونه چت چیه؟! تقریبا خوب:
بعدش با فردی آشنا شدم که یکسال از من بزرگتر بود،اول کار بهش گفتم:رابطه من با تو مثل خواهر وبرادر خواهد بود!؟واو هم قبول کرد.اول داستان هر چی بهمدیگه گفته بودیم دروغ بود جز سن که او17 سال داشت ومن یکسال کوچکتر...
بعد که بیشتر چت کردیم ناخودآگاه خودم را با تمام مشخصات معرفی کردم و اون هم تقریبا" چنین کرد رابطه کشید به مکالمه تلفنی و...خانواده اوفهمیدند که با من رابطه دارد ولی من بکسی نگفتم.
بعد چند ماه (6ماه)به این نتیجه رسیدم که دیگه به برادر نیاز ندارم مثلا چه بشه که بیام حرفام بزنم و...!!این رابطه من وقانع نمی کنه!باید حرفهایی میزدیم غیر از حرفهای معمولی همیشگی،بهش گفتم:بیا خواستگاری من و او در کمال تعجب گفت:چه جوری !؟من که سنی ندارم!شغل ندارم! و...!؟ادامه دادم نیای رابطه را باید قطع کنیم،گوشی را برای چند روز خاموش کردم ولی بعد چند روز وسوسه شدم نکنه اس داده باشه و... وباز اس ام اس و...الان موندم چه کنم!؟اگه پدرم بفهمد سکته میکنه چون همیشه میان حرفاش میگه:اگه روزی کاری کنی که به بی آبرویی منجر بشه ومن بشنوم حتما" می میرم!؟
نگرانم مشاور می فهمید!؟نمیدونم چه کنم!؟میخوام رابطه نباشه ولی نمیشه!؟
وابستگیها اینطور هستند خیلی وقتا مثل اعتیاد می مونند...بهتر قبل از چاره یافتن برای این مسئله علت یابی کنیم که واقعا"چرا برخی نوجوانان ما خودشون غریبانگیر روابطی میکنند که سرانجامی جز پشیمانی ندارد...