اس ام اس عاشقانه دی ماه 93
می دونی برنده ترین چیزی که تو دنیاست چیه?
خاطره ای که می خوای فراموش کنی و با هر نفس
بیشتر یادت میاد..
درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است ؛ دل من همینجا یخ میزند !
چه فاصله زیادی است از سر تو تا دل من
خدایا این “قسمت” رو کجا فرستادی که هر وقت نوبت من میشه ، میگن “نیست” ؟
پیامک فوق العاده عاشقانه دی 93
همه دردم این بود
عشقش بودم وقتایی که عشقش نبود . . . !
اس ام اس های عاشقانه و زیبا
ذهنم فلج می شـــــود… وقتی می خوانمت
و تو حتی نمیگویی
جـــــــــانم . . .
اس ام اس های فوق العاده زیبای عاشقانه
دیشب که باران آمد … میخواستم سراغت را بگیرم …
اما خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ، باز زیر چتر دیگرانی . .
اس ام اس غمگین عاشقانه دی ماه93
عطرتنت روی پیراهنم مانده امروز بوییدمش عمیق ، عمیق …
با هر نفس بغضم را سنگین تر کردم
و به یاد آوردم که دیگر ، تنت سهم دیگری ست و غمت سهم من
اس ام اس عاشقانه تنهایی دی ماه93
کی از شکست های عشقی که دخترا در دانشگاه می خورن اینه که
پسر مورد علاقشون خودش جزوه می نویسه
اس ام اس عاشقانه غمگین دی ماه93
ناراحتی یعنی
قلبت بی ارزش ترین قسمت زندگیش باشه
منبع سی آرسی دات آی آر
وقتی اتلتیکو ظاهر شد، من هیچ شک و تردیدی نداشتم. می خواهم از میلان تشکر کنم چرا پیدا کردن راه حل را آسان نمودند و من در جستجوی خوشحالی به اتلتیکو می روم. وقتی بچه بودم رؤیای بازی در اتلتیکو را داشتم و بازگشت دوباره به آنجا رؤیای دیگری است که تکمیل می شود.
مردم می دانند که آنجا خانه من است و من در شکست های آنها ناراحتی را احساس می کردم و از موفقیت هایشان لذت می بردم. هیچکس نمی تواند در مورد احساسات من هنگام پوشیدن پیراهن اتلتیکو شک و تردیدی داشته باشد. هواداران اتلتیکو همیشه از شما می خواهند که تمام توان خود را در زمین به کار گیرید و من می توانم اطمینان دهم که این کار را حتی با شدتی بیشتر انجام خواهم داد."
شب ها قبل از خواب در عرش سیر می کرد، درون رختخواب تا سپیده دم متفکرانه، یک به یک معنی نگاه های پرفسور را که چند سالی بود زنش فوت کرده و عزب بود را تحلیل و موشکافی می کرد. او یقین داشت که پرفسور عاشقش شده است . برای اینکه یک بار هنگامی که عمل جراحی به پایان رسیده بود پرفسور ماسک اش را از روی دهان برداشته و به او نزدیک شده بود . دست او را در دست گرفته و مدتی بی هیچ کلامی چشم در چشم او دوخته و بعد از آن دست او را به لب هایش نزدیک کرده و با احترام بوسیده بود. به یاد می آورد آن شب به خانه رسیده و نرسیده بدون اینکه لباس هایش را عوض کند و شام بخورد به انباری زیر شیروانی رفته بود. آن جا جهیزه ای را که در طول سال ها با دستمزدش خریده و با سلیقه کنار هم چیده بود را از بسته های شان درآورده و یک به یک گرد و خاک شان را گرفته بود . سفره ها را تکانده و آویزهای بلورین چلچراغ را با آب و صابون شسته و برق انداخته بود. چنگال های نقره ای را که مدت ها بی مصرف مانده و سیاه شده بود را با خمیر دندان جلا داده بود . اما یک هفته پس از آن ، بعد از پایان عمل جراحی دیگری پرفسور ماسک خود را برداشته و در حالیکه به چشمان پرستار دیگری چشم دوخته بود با همان احترام دست او را نیز بوسیده بود . فاطیما این موضوع را با چشمان خود دیده بود و در آن هنگام تمام دنیا دور سرش چرخیده بود و ابزارهای فلزی ای که در دست داشت روی زمین ریخته و همه را ترسانده بود . به همین خاطر برای اینکه کسی اشک های او را نبیند با تنی انگار گُر گرفته به اتاق دیگری پناه برده و آن جا به خاطر خیال پردازی های احمقانه خودش را لعن و نفرین کرده و آرام و بی صدا گریه کرده بود .
ادامه دارد ...
* " فاطیما" ترجمه ای است از رمانی به همین نام از نویسنده ی آذربایجانی به نام " آفاق مسعود "
سـلام نام مقدس خداوند تبارک و تعالی است که در آیه شریفه 23 از سوره مبارکه حشر به صراحت بیان شده است. ( ..... هو الملک القدوس السلام المؤمن ....)
این نام مبارک که مسلمانان در هنگام ملاقات رد و بدل میکنند و جنبه احترام متقابل دارد 48 مرتبه در آیات نورانی کلام الله مجید تکرار شده است.
در چند آیه خداوند تبارک و تعالی به پیامبرانش سـلام داده است و به مسلمانان امر شده بگوئید سـلام بر شما ( .... فَقُــل سَـــلامٌ عَلَیکُــم.... )
سـلام به معنای درود و تحیت و سلامتی و آسایش و آرامش است و در فارسی در کتاب فرهنگ لغت عمید به معنای پاکی و رهایی از عیب ، رستگاری ، درود ، تعبیر شده است.
هرگاه دو نفر کدورتی با هم داشته باشند اگر به هنگام ملاقات یکدیگر این کلمه مقدس را بیان کنند کدورت ها به تدری
در اسلام ، سـلام دادن مستحب مؤکد است ولی پاسخ دادن به آن واجب است و تأکید شده پاسخ سلام را بیشتر و بهتر از آنچه که سلام کننده گفته بگویند مثلاً اگر شخصی به شما گفت سلام ، شما بگوئید سلامً علیکم و رحمت الله
متاسفانه امروزه و مخصوصاً در جوان ها این ادب و احترام منسوخ شده و مشاهده میشود در جامعه ما جوان هـا به یکدیگر و یا به بزرگترها ســلام نمی دهند و یا این سنت حسنه اسلامی خیلی کم رنگ شده است !
البته اگر شخصی کارش به دست شخص دیگری است این احترام رعایت میشود ولی پس از انجام کارش این مسئله فراموش میشود.
نگارنده بارها با این موضوع مواجه شده ام ، تا زمانی که پست یا مسئولیتی اجرائی دارید بشما احترام میگذارند ولی همین که دوران مسئولیت تمام شده دیگر شما را نمی شناسند ! حتی در کوچه و خیابان هم که از کنارتان میگذرند نگاهشان را به طرف دیگری می کنند تا شما را نبینند ! یا اگر هم ببینند حتی سلام را هم از شما دریغ می نمایند!!
اشکالی ندارد در اینصورت شما به آن شخص سـلام دهید و احوال پرسی نمائید ! این کار از شأن و انسانیت شما نمی کاهد بلکه شخصیت شما را نشان می دهد.
امیدوارم همــه افراد جامعه ، از سلامت و آرامش و آسـایش و پاکی و رستگاری که معانی ژرف و با نشاط کلمه مقدس سلام است برخوردار باشند. والسلام
ج برطرف خواهد شد.
علاوه بر اینها سـلام بعنوان کلمه احترام در مسلمانان نهادینه شده است همان گونه که در کشور هندوستان به نشانه احترام دست ها را روی بینی میگذارند و یا در سایر کشورها از کلماتی مانند (Helo)استفاده میشود کلمه سـلام نیز با شکلهای مختلف ( سلام ، سلام علیکم، سلام بر شما ، اَلسَّـلام ، السلام علیکم ، السلام علیکم و رحمت الله ، علیکم السلام ، علیکـم السلام و رحمت الله و برکاته ) در بین مسلمـانــان بعنوان ادای احترام بیان می شود.
از اول که این شکلی نبودم من!
سرت را بالا نگه دار و به چشمهایم نگاه کن! چی با خودت فکر میکنی؟ اشتباه تو همینجاست که همیشه فکر میکنی حق داری! که همیشه فکر میکنی دو هیدروژن و یک اکسیژن را میشود داخل یک بطری بریزی و بتکانی و بتکانی و بعد درش را باز کنی و بگویی بنوش، آب است! نه قربانِ شکلت. نه جان دلم! حساب شیطنتِ پروتون ها و نوترونها را نکرده ای و فقط پشتت به یک مشت الکترونِ بی خاصیتِ بی رگِ بی تعصب گرم است. کی فکرش را میکرد یک روز، هاش دو اس اُ چهارها بشوند کابوسِ دختران و مادرانمان؟ کی فکر میکرد آن ای مساویِ ام سی دو چنان بترکاند دل و روح و روان آدمیزاد را که پشتِ هفت جدِ نیوتن در گور بلرزد. اصلا همین خودِ من! فکرش را میکردی یک کاره سرم را بلند کنم و از خاصیت قهوه حرف بزنم و متر به مترِ جنگل های آمازون را نقاشی کنم و دست آخر هم از همان سایتِ معروفِ آی ام دی بی؛ پی دی افِ فیلمنامه ی هری پاتر را دانلود کنم برایت! من که به معجزه ایمان دارم تو را نمیدانم.
برای همین است که می گویم سرت را بالا نگه دار و به چشمهایم نگاه کن! لازم هم نیست الزاما فکر کنی! چشمانت را ببند، بینی ات را بگیر، داخل گوشهایت هم چیزی بگذار و شیرجه بزن زیرِ آب. اینطور وقتها اصلا مهم نیست که شنا بلد باشی، من هم بلد نیستم! ببین! زیر پایم کیلومترها خالیست ولی روی سطح ایستاده ام. اشتباه تو همینجاست که برای هر چیزی دنبال دلیل میگردی گلم! به تحقیقات و پژوهش های جامعه شناسی و علوم انسانی هم که مراجعه کنی می بینی حرف همه شان یکی ست؛ وقتی با انسان طرف هستی هر اتفاقی ممکن است بیفتد! اشتباه تو همینجاست که مدام از خودت انتگرال می گیری و مشتقِ چندمت را می بری زیرِ رادیکال و دستِ آخر هم شاکی هستی که چرا جواب این مساله غلط از آب در می آید!
برای همین است که می گویم سرت را بالا نگه دار و به چشمهایم زل بزن و نترس! از اول که این شکلی نبودم من! تو هم جای من بودی می فهمیدی که وقتی حرارت از جفت مردمک هایت بیرون میزند نباید بایستی و لب به دندان بگیری و رو بچرخانی. می فهمیدی هر چه بر سر انسانِ معاصر آمده از همین سکوت کردن هایش است و لب گزیدن ها. می فهمیدی باران فقط یک بهانه است، چتر میخواستی چکار! همیشه اتفاق ها خیلی خیلی جلوتر از دیدارها و صحبت ها و چای ها و کافه ها می افتند. این اصطلاحِ چای ها و کافه ها از مهدیه لطیفی رسوب کرده است تهِ ذهنم. شاید او هم روزی مثل من فکر میکرده! چه میدانم! اگر نمیگفتم عذاب وجدان می گرفتم. چی داشتم می نوشتم؟ آهان! فرمول های صدتا یک غازت را بریز دور و بچسب به خودِ زندگی. خودِ زندگی منم! تویی! اویی ست که آنطرف ایستاده و قاه قاه می خندد به ریشِ ما. این قاه قاه را باید حتما در این یادداشت هم می آوردم. یک جوری احساس همذات پنداری عمیقی میکنم باهاش، وقتی که راه دیگری ندارم و فقط باید بنشینم و زل بزنم به چهارچوب در یا صفحه گوشی یا صندوق اینباکسِ ایمیل هایم... چاره ای دیگری هم دارم جز همان قاه قاهِ همه نوشته هایم؟
29 آذر 1393، هفده و هفت دقیقه عصر.
(سایت جیم)