کودکی
از خدا پرسید خوشبختی را کجا میتوان یافت
خدا گفت ان را در خواسته هایت جستجو کن
و از من بخواه تا به تو بدهم با خود فکر کرد و فکر کرد
گفت اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم
خداوند به او داد
گفت اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم
خداوند به او داد
اگر ..... اگر ....... و اگر........
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود
از خدا پرسید حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم
خداوند گفت باز هم بخواه
گفت چه بخواهم هر انچه را که هست دارم
گفت بخواه که دوست بداری
بخواه که دیگران را کمک کنی
بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی
و او دوست داشت و کمک کرد
و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می نشیند
و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بخشد
رو به آسمان کرد و گفت خدایا خوشبختی اینجاست
در نگاه و لبخند دیگران
:تاثیرمدیتیشن موفقیت در کار
یکی از ترسهای رایج این است که مدیتیشن باعث میشود تا شخص، رویایی، فراموشکار و بدون محرک و انگیزه شود. این استنباط دقیقاً برخلاف حقیقت است. البته این کاملاً واقعیت دارد که معیارهای شخص تغییر میکند، مراقبت و دقت شما بیشتر خواهد شد و ضرورت جنگ مداوم با زندگیتان و با اطرافیانتان را از دست خواهید داد،ولی اینکه انسانی رویایی و بی تفاوت میشوید کاملاً غیر واقعی است. اگر خیال و اعصابتان آسوده و آرام باشد و به زمان حال تمرکز نمایید، بیشتر و بهتر میتوانید در کار و یا زندگی روزمره، کارآیی بهتر و بیشتر داشته باشید.
اگر دچار مشکلی شده باشید و به این مشکل در زمان حال نگاه کنید متوجه خواهید شد که نسبت به گذشته با قاطعیت خیلی بیشتر و مؤثرتری از عهدة مشکلات بر میآیید. آیا این رؤیا است؟ در حقیقت عدة زیادی از مردم، خلاف آنرا تجربه میکنند. همینطور که افراد در ساهاجا یوگا پیشرفت میکنند، بطور طبیعی به یک حالت رقابت بدون سرآسیمگی دست مییابند، به تدریج به جستجوی صلاح خود و دیگران میپردازند، بصورت تکیه گاهی برای دیگران در میآیند و همه مایلند با آنها مشورت نمایند. ما نمیگوییم که بطور خودکار، مدیر مسئول شرکتتان خواهید شد اما مطمئناً متوجه خواهید شد که چگونه اطرافیان شروع به احترام گذاشتن به نظریات شما مینمایند.
دین اسلام جامع ترین و کامل ترین دین است، دینی که به جزیی ترین جزییات زندگی مادی و معنوی توجه کرده است. حتی پیرامون شکل ظاهری ما در جامعه و شیوه صحیح راه رفتن و . . . سخن گفته است. بیاییم طریقه صحیح حضور در اجتماع را در محضر معصومین علیهم السلام بیاموزیم.
انسان به اقتضاى فطرت، جویاى پاکیزگى، زیبایى، تمیزى و آراستگى است، از ژولیدگى، پلیدى، پلشتى و پریشانى نفرت دارد. قرآن کریم در آیهاى «1» انسانها را به آراستگى و برگرفتن زینتهاى خود، هنگام رفتن به مساجد دعوت مىکند. (که البته این توصیه منحصر به آرایش ظاهرى نبوده و زینتهاى معنوى مانند طهارت و تقوا را نیز شامل مىشود. از سوی دیگر پاکیزگی و آراستگی غیر از تبرّج و خودنمایی در اجتماع است و در اسلام انسانی که خود را با خودنمایی، طعمه کامجویی دیگران قرار می دهد به شدت نکوهش شده است.)
در سیره پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز آمده است که هرگاه ایشان قصد خروج از منزل یا پذیرفتن کسى را داشت، موى سر خود را شانه مىزد، سر و وضع خود را مرتّب مىکرد، خویش را مىآراست و براى آن که تصویر خود را ببیند در ظرف آبى مىنگریست وقتى علّت این امور را پرسیدند، فرمود: إِنَّ اللَّهَ تَعالى یُحِبُّ مِنْ عَبْدِهِ إِذا خَرَجَ إِلى إِخْوانِهِ أَنْ یَتَهَیَّأَ لَهُمْ وَ یَتَجَمَّلَ «2» خداوند متعال دوست دارد، هنگامى که بندهاش به سوى برادرانش مىرود، خود را براى دیدار آنان آماده کند و بیاراید. هزینهاى که آن حضرت براى تهیّه عطر و بوى خوش مصرف مىکرد، از هزینه خوراکش بیشتر بود و در شب تاریک قبل از آن که با چشم دیده شود، از بوى خوشى که از پیکر مطهّرش در فضا پراکنده بود، شناخته مىشد. «3»
از امام باقر علیه السلام نقل شده که رسول خدا صلى الله علیه و آله از هر کوى و برزنى که عبور مىکرد، تا مدّتها بوى خوشى فضاى آنجا را معطّر مىساخت بهگونهاى که مردم مىفهمیدند که رسول خدا صلى الله علیه و آله از آن مسیر گذشته است.«4»
در تعالیم پیشوایان اسلام، در خصوص آراستگى ظاهر، توصیههاى فراوانى مطرح شده که از آن جمله است، توصیه به پوشیدن لباس پاکیزه و آراسته، شانهزدن و مراقبت از موى سر و محاسن، پرهیز از ژولیدگى آنها، تمیزنگهداشتن بدن و زدودن موهاى زاید آن، کوتاهکردن ناخن و موى شارب و درون بینى و پرهیز از آنچه که موجب نفرت و کراهت دیگران مىشود، از قبیل بوى بد دهان که ناشى از مسواکنزدن و خلالنکردن دندانهاست.«5»
کمترین میزان حقوق برادرت بر تو آن است که آنچه را براى خودت دوست مىدارى براى او نیز دوست بدارى و آنچه را براى خودت نمىپسندى، براى او نپسندى.
امام صادق علیه السلام در بیانى جامع و شیوا، تصمیم صحیح و نیّت درست را قبل از گامنهادن در هر راهى، نشانه خردمندى دانسته، مىفرماید: نفس خود را از گامبرداشتن به سوى آنچه نباید به سویش بروى، بازدار و در حال راهرفتن پیوسته در اندیشه و تفکّر باش و هرگاه به شگفتىهاى آفرینش الهى برخوردى، از آنها پند گیر. در رفتن به هر سویى بىباک مباش و با ناز و تکبّر راه مرو و چشمانت را از نگریستن به سوى آنچه شایسته دینت نیست، فروبند (چشم چرانى مکن) و بسیار خدا را یاد کن که در خبر آمده است: مکانهایى که تو در آن به یاد خدا بودهاى، روز واپسین به نفع تو در نزد خدا گواهى مىدهند و برایت از او طلب بخشش خواهند کرد، تا تو را وارد بهشت گردانند.
و نیز با دیگران در راه بسیار سخن مگوى که نشانه بىادبى است. بدان که بسیارى از راهها کمینگاهها و تجارتخانههاى شیطان است، پس از شرّش ایمن مباش و رفتن و بازگشتن خود را در اطاعت خدایت بگذران، زیرا تمام حرکاتت در نامه عملت نوشته خواهد شد.«6»
1. با خودپسندی: قرآن کریم راهرفتن با غرور و خودپسندى را نهى کرده و مىفرماید: وَ لا تَمْشِ فِى الْأَرْضِ مَرَحاً «7» با خودپسندى بر زمین راه مرو.
2. بسیار تند و یا بسیار کند : در جاى دیگر قرآن کریم اعتدال و میانهروى هنگام راهرفتن را توصیه کرده است: وَاقْصُدْ فى مَشْیِکَ «8» در راهرفتن خود میانهرو باش. یعنى نه چنان بىحال و کَسِل راه برو که تو را خوار و ناتوان بپندارند و نه چنان با شتاب حرکت کن که وقار و شخصیّتت مخدوش گردد. امام على علیه السلام فرمود: سُرْعَةُ الْمَشْىِ یَذْهَبُ بِبَهاءِ الْمُۆمِنِ» «9» به تندى راهرفتن ارزش مۆمن را از بین مىبرد. پس با آرامش و وقار راه برویم: وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً. . . «10» و بندگان خداى رحمان کسانى هستند که در روى زمین با فروتنى راه مىروند.
آدمی در زندگى اجتماعى خود ناگزیر است آنچه را که از مردم انتظار انجام آن را دارد، خود مقیّد به رعایت آن باشد و با مردم آن گونه رفتار کند که توقّع دارد با وى رفتار شود. قرآن کریم، انجامندادن وظایف اجتماعى را از سوى فرد، همراه با انتظار انجام آن از سوى اجتماع، نکوهش فرموده و آن را نشانه بىخردى انسان مىداند و مىفرماید: أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَفَلا تَعْقِلوُنَ «11» آیا مردم را به نیکى وامىدارید و خود را فراموش مىکنید در حالى که کتاب خدا را تلاوت مىکنید. آیا عقل خود را به کار نمىگیرید؟ پس باید دانست که جامعه بر عهده هر یک از اعضاى خود حقوقى دارد که همگى به اداى آن موظّفند و عمل به آنچه آدمى، خود انتظار انجام آن را از دیگران دارد، پایینترین درجه آن است.
نفس خود را از گامبرداشتن به سوى آنچه نباید به سویش بروى، بازدار و در حال راهرفتن پیوسته در اندیشه و تفکّر باش و هرگاه به شگفتىهاى آفرینش الهى برخوردى، از آنها پند گیر. در رفتن به هر سویى بىباک مباش و با ناز و تکبّرراه مرو و چشمانت را از نگریستن به سوى آنچه شایسته دینت نیست، فروبند
از امام صادق علیه السلام درباره حق مۆمن بر مۆمن سۆال شد، آن حضرت فرمود: . . . أَیْسَرُ حَقٍّ مِنْها أَنْ تُحِبَّ لَهُ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ تَکْرَهُ لَهُ ما تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ «12» کمترین میزان حقوق برادرت بر تو آن است که آنچه را براى خودت دوست مىدارى براى او نیز دوست بدارى و آنچه را براى خودت نمىپسندى، براى او نپسندى.
علاوه بر آن که در یک جامعه اسلامى، تمام آحاد مردم، هم خود محترمند و هم موظّف به رعایت احترام دیگران هستند، از دیدگاه اسلام گروهى از مردم از احترام و تعظیم ویژهاى برخوردارند، پیران و سالخوردگان از این گروهند. روایات اهل بیت علیهم السلام، این واقعیّت را در قالب تعبیرات لطیفى همچون اجلال، توقیر و تعظیم بیان مىکند، که همگى دلیل بر اهمّیّت خاصّ موضوع بوده و بیانگر ارزش والایى است که اسلام براى این قشر از جامعه قائل است. رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: مِنْ إِجْلالِ اللَّهِ إِجْلالُ ذِى الشَّیْبَةِ الْمُسْلِمِ «13» تجلیل و احترام مسلمان سالخورده و سپید موى در شمار تجلیل از خداوند متعال است. امام صادق علیه السلام نیز بىتفاوتى در گرامىداشت سالمندان را موجب خروج از راه و رسم خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله مىداند و مىفرماید: لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُوَقِّرْ کَبیرَنا «14» آن که بزرگسالان ما را احترام نکند، از ما نیست.
و نیز مىفرماید: عَظِّمُوا کِبارَکُمْ «15» سالمندان خود را ارج نهید و بزرگ شمارید. از تعبیرات به کار رفته در احادیث بالا و مانند آنها به راحتى مىتوان دریافت که رابطه افراد جامعه با سالخوردگان نهتنها باید بر اساس احترام متعارف باشد، بلکه باید از شکوه و کیفیّتى والا برخوردار باشد، به شکلى که انسان از این رهگذر، خود را براى تعظیم و اجلال الهى آماده کرده و مقدّمات خضوع و فروتنى خود را در پیشگاه ذات اقدس الهى به ظهور برساند.
بیاییم با حضوری نیکو در اجتماع، الگوی سایر مسلمانان شویم و با ظاهر و گفتار و رفتارمان، دیگران را به خوب دینداری کردن دعوت کنیم. یا مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف نیم نگاهی به ما بینداز که سخت محتاجیم.
پی نوشت:
1. نـحـل (16) ، آیـات 6 ـ 5 ؛ حـج (22) ، آیـه 5 ؛ کـهف (18) ، آیه 7 ؛ صافّات (37) ؛ آیـه 6 ؛ فـصـّلت (41) ، آیه 12 ؛ ملک (67) ، آیه 5 ؛ حجر (15) ، آیه 16 ؛ ق (50) ، آیه 6
2. بحارالانوار ، ج 16 ، ص 294
3.همان، ص 248
4. همان ، ص 249
5.حلیة المتقین ، علامه مجلسى (ره ) بابهاى پنجم ، ششم ، هفتم
6. بحارالانوار ، ج 76 ، ص 301
7. اسراء (17) ، آیه 37
8. لقمان (31) ، آیه 19
9. بحارالانوار ، ج 76 ، ص 302
10. فرقان (25) ، آیه 63
11. بقره (2) ، آیه 44
12. بحارالانوار ، ج 74 ، ص 224
13. اصول کافى ، ج 2 ، ص 165
14. همان
15. همان
فاطمه سرفرازی
کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
بسیاری از جوان ها رسیدن به سن خاص ویا دارا بودن شرایط متعارف مادی را، برای ازدواج کافی می دانند، در حالی که در کنار رشد جسمی، رسیدن به رشداجتماعی، اخلاقی و عاطفی از شروط لازم برای ازدواج است که به آن اشاره می کنیم:
1) رشد اجتماعی
رشد اجتماعی، سازگاری خوب اجتماعی با همهی آدم ها و از جمله با همسری است که قرار است عمری با او زندگی کنیم. افرادی که در زندگی مشترکشان رعایت حقوق همسر را میکنند، احترام میگذارند و حق تصمیمگیری برای همسر قائل می شوند از رشد اجتماعی برخوردارند. یکی دیگر از مشخصههای رشد اجتماعی، داشتن استقلال فکری است. افراد مستقل تواناییها و محدودیت هایشان را به خوبی می شناسند و این شناخت به تصمیم گیری صحیح کمک می کند، آنها در مورد مسائل مختلف خوب می اندیشند و ارزیابی می کنند و پیامدها و نتایج کارهای خود را بر عهده می گیرند. در بسیاری از ازدواج ها عدم استقلال یکی از زوجین باعث بروز اختلافات بسیاری می شود. افرادی که استقلال ندارند، وابستهاند و توجهشان بیشتر معطوف به دیگران است تا خودشان ، اهل فکر کردن و اندیشیدن نیستند وچون خود را قبول ندارند دائماً دنبال کسی هستند تا به جای آنها تصمیم بگیرد و مسئولیت را از گردن آنها سلب کند. گاهی حتی برای امور ساده ای مثل انتخاب رنگ پارچه دچار تزلزل میشوند. افرادی که روحیه استقلال طلبانه ندارند زندگی مشترک ناموفقی خواهند داشت.
استقلال فکری از دو راه به دست می آید: یکی از طریق مطالعه ( درسی، متفرقه و آزاد ) در مورد چگونگی رفتارهای اجتماعی و دیگری از طریق تجربه ؛ به این معنا که تجربه ای که از کارهای گذشته داریم درمورد کارهای آتی در نظر بگیریم . در اینجا ذکر این نکته لازم است که مستقل بودن به معنای مشورت نکردن نیست، استقلال فکری وقتی تحقق پیدا میکند که هدفی را که شخص دنبال می کند تنها به واسطه صحبت دیگران زیر پا نگذارد بلکه برای رسیدن به آن اهداف از مشورت کردن با دیگران استفاده کند.
یکی دیگر از فاکتورهای رشد اجتماعی اعتماد به نفس است. یعنی باور داشتن توانایی ها و شناخت محدودیت ها و این که فرد بداند، میتواند از عهده ی مسئولیت های خود برآید. می توان اعتماد به نفس را نوعی واقع بینی نیز دانست؛ زیرا افرادی که دارای اعتماد به نفس هستند، تصویر درستی ازخود دارند و افرادی که اعتماد به نفس ندارند مردد و دودل هستند، کاری را شروع کرد ه ولی به آخر نمی رسانند و بیشتر منفی بافند. " من نمی توانم " ،" غیر ممکن است" ،" نمی توانم تصمیم بگیرم " جملاتی هستند که این افراد زیاد به کار می برند و تحت تأثیر دیگران قرار گرفته، تصمیمگیری شان سست می شود. نقطه مقابل این افراد، افراد مغرورند که توانایی های خود را بیش از اندازه می پندارند و در ارزیابی خود دچار اشتباهند. برای تقویت اعتماد به نفس باید شناخت واقعبینانهای از تواناییها و نقاط مثبت خود داشته باشیم و آنها را تقویت کنیم. به کار بردن عبارات مثبت نیز در تقویت اعتماد به نفس نقش مؤثری دارد. باید هدفهایی را که انتخاب میکنیم در حد تواناییهایمان باشد تا هر بار که کاری را با موفقیت به اتمام میرسانیم یک لایه به اعتماد به نفس ما اضافه شود.
2) رشد اخلاقی
رشد اخلاقی یعنی کنترل داشتن روی رفتار، عادات و خلق و خوی خود ؛ به طوری که هم حقوق خود و هم رفاه و حقوق دیگران رعایت شود. کسی که رشد اخلاقی دارد خصوصیات زیر را داراست: همیشه پیامدهای اجتماعی و رفتار و اخلاقش را در نظر می گیرد، حتی در حین عصبانیت آنقدر کنترل دارد که حرفی نزند تا بعد احساس گناه کند و یا باعث قطع روابط شود و به طور کلی پیامد بدی داشته باشد. یکی از فوائد داشتن رشد اخلاقی این است که انسان احساس آرامش میکند چرا که وقتی کسی کنترل رفتار و گفتارش را داشته باشد، بیشتر از همه خودش احساس آرامش میکند. رشد اخلاقی باعث نزدیکی دلهاست و در یک تعریف جامع می توان گفت که:
‹‹ واقعیت آن چیزی است که هست و اخلاق آن چیزی است که باید باشد.››
3) رشد عاطفی
رشد عاطفی به معنای داشتن کنترل روی عواطف مثبت و منفی است. یکی از نشانه های رشد عاطفی داشتن اعتدال است؛ همانطور که پرخاشگری محض غلط است، مطیع بودن محض نیزغلط می باشد. مطلب دیگری که در رشد عاطفی هر فرد باید مورد توجه قرار بگیرد حس وظیفه شناسی است . به شخصی وظیفه شناس گفته می شود که وظایف نقشی را که ایفا می کند به خوبی بشناسد و انجام دهد. به طور کلی وظیفه شناسی در نقشها بیان می شود؛ افراد وظیفه شناس احساس مطبوعی از زندگی دارند و از آن راضی هستند. افرادی که از رشد عاطفی برخوردارند در زندگی احساس آرامش میکنند و به دیگران هم آرامش میدهند. ذکر یک نکته در اینجا ضروری به نظر می رسد و آن نقشی است که والدین در تربیت فرزندان خود دارند، چرا که دختر یا پسر باید از جنسیت خویش راضی باشد در غیر این صورت رشد عاطفی با اختلال روبرو میشود. والدین باید بدانند که دختر و پسر فرقی ندارند. تفاوت در نقشی است که آنها در آینده ایفا میکنند. باید آنها را با صداقت، قاطع و دلسوز و مهربان تربیت کرد.
تا اینجا به ذکر مسائلی پرداختیم که قبل از ازدواج باید مورد توجه قرار بگیرد
اما بسیاری ازنکات هست که بعد از ازدواج باید مد نظر داشت و برای رسیدن به حد مطلوب آن تلاش کرد.
قطعاً از هر دختر یا پسر جوانی که سؤال شود معیار خوشبختی بعد از ازدواج را چه می داند ؛ یکی از معیارهایش را به داشتن تفاهم اختصاص می دهد. بسیاری تفاهم را شبیه هم بودن و اختلاف نظر نداشتن می پندارند در حالی که زن و شوهر باید مکمل هم باشند نه این که مثل هم شوند. برای دستیابی به تفاهم باید بتوانیم شرایط یکدیگر را درک کنیم و خود را درجای دیگری ببینیم وهم احساس شویم. چیزی که هر زوج جوانی باید بداند این است که هیچ رفتاری به خودی خود، سر نمیزند . زن ومرد باید بتوانند از دریچه چشم هم به مسائل بنگرند نه این که مقابل هم قرار بگیرند.
یکی دیگر از راه های رسیدن به تفاهم، داشتن صبر و شکیبایی و گذشت است.
اما گذشت و شکیبایی باید دوطرفه باشد. گذشت یک طرفه باعث بدتر شدن و تقویت رفتار نامطلوب طرف مقابل می شود. گذشت منطقی و آگاهانه گذشتی است که طرف مقابل از آن اطلاع پیدا کند و خود نیز پشیمان و متنبه (تنیبه، آگاه) شود و در نتیجه، تغییر رفتار ایجاد شود. در غیر این صورت گذشت یک طرفه امری بیهوده است. برای ایجاد تفاهم نباید به منزلت و ارزش انسانی خود ضربه زد.
هنر گوش دادن
عامل دیگری که درزندگی زناشویی بسیار حائز اهمیت است ولی کمتر به آن پرداخته می شود؛ هنرگوش دادن و چگونگی سخن گفتن است.
دقت و توجه به صحبت دیگران و مفاهیم آن، به موقع صحبت کردن و سخن مفید و نه بیهوده گفتن یکی از عواملی است که به درک متقابل زوجین کمک بسزایی می کند. باید به صحبت های طرف مقابل به خوبی گوش داد. به خصوص در زمان بحث و گفتگو که آن نیز زمان مخصوصی دارد . این امر باعث میشود که بحث به مشاجره کشیده نشود. مطلب دیگر با ملاطفت صحبت کردن است چرا که گاهی نحوه و چگونگی سخن گفتن مقدم بر محتوا و به عبارتی "چه گفتن" است.
صداقت
در انتهای این مبحث به " صداقت " در زندگی زناشویی می پردازیم . بسیاری از مردم با نظر یکی از بزرگان موافقند که گفته است " ترجیج می دهم از شنیدن حقیقت غمگین شوم تا از شنیدن دروغ خوشحال گردم" . چرا که عدم صداقت باعث می شود تمامی صحبت های شخص زیر سؤال رود و در تمام آنها شک و تردید به وجود آید. هیچ چیز به اندازه عدم صداقت باعث بی اعتمادی در زوجین نمیشود در عین حال سبب کینه نیز می شود و فضای مسمومی را ایجاد می کند.