وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

حسابداری دولتی و مراحل حسابداری پیمانکاری

پیشگفتار:

تدوین مطالبی درباره نحوه حسابداری انواع فعالیت های اقتصادی از یک سو، بر دانش پیشرفته و امروزین حسابداری متکی و از سوی دیگر، با شرایط خاص، عرف تجاری و قوانین حاکم بر فعالیت های اقتصادی در ایران منطبق باشد یکی از زمینه های ضروری پژوهشی است که می تواند کاربرد روش های پیچیده حسابداری را آسان ساخته و در عین حال خدمات حسابداری در سطوح مختلف را کارآمدتر نماید علاوه بر این، پژوهش هایی از این دست، امکانات گسترش، رواج و فراگیری، اصول و ضوابط حرفه ای را افزایش داده و کار حسابداری واحدهای تجاری را در مجموع بهبود می بخشد امروزه مؤسسات عمومی و خصوصی اجرای عملیاتی نظیر: راه سازی – سد سازی – احداث ساختمان – تاسیسات – کشتی سازی – هواپیما سازی و ساخت قطعات پیچیده وسایل و تجهیزات را با انعقاد پیمان به مؤسسات پیمانکاری واگذار می کنند.  



ادامه دارد (Full-text)

واژه های مربوط به فصل زمستان در زبان ترکی (2)

بنام خدا

بورمه: (Bürmə) چین. پلیسه. لوله شده. به هم پیچیده. بندی که از دهن کیسه گذرانیده، چون آن را بکشند، سرکیسه به هم آید و جمع شود. دستة علف که به هم پیچیده خشک کنند و در زمستان به دواب دهند.

بوْز آلما: (گیا) سیب زمستانی.

بوْز آی: (Boz ay) ماه آخر زمستان.

بوْستان پوْزما: جالیزچاپان. 15 روز مانده به زمستان که جالیز را از هم می پاشانند.

نرم افزاری برای حل معادلات پیچیده ریاضی

 

اگر در حل مسائل پیچیده ریاضی مشکل دارید، حل آن‌ها را به Mathway بسپارید، نرم افزاری که قابلیت‌های ماشین حساب پیشرفته را به گوشی شما می‌آورد.
 یکی ازدغدغه‌های اصلی دانش آموزان و دانشجویان حل مسائل پیچیده ریاضی است، مسائلی که پس از حل آن بیشتر شما در پاسخ آن تردید دارید که آیا درست است یا نه؟! در این بین اگر کتاب راهنما هم نداشته باشید، کار کمی سخت است. امروزه با پیشرفت تکنولوژی نرم افزارهایی تولید شده‌اند که می‌توانند تمام مسائل ریاضی در شاخه‌های گوناگون از جمله ریاضی پایه، جبر، جبر پایه، مثلثات، جبر پیشرفته، حساب دیفرانسیل، انتگرال و آمار و … را حل کنید.



Mathway یک نرم افزار و یا بهتر است بگوییم یک ماشین حساب پیشرفته و حرفه‌ای است که قابلیت انجام محاسبات سنگین را دارد. این برنامه قابلیت استفاده برای دانش آموزان، دانشجویان، معلمان و حتی اساتید محترم را دارد.

تغییرات 93/10/14:
نرم افزار به نسخه 2.0.8 به‌روز رسانی شد.


 • تصاویر محیط برنامه، برای مشاهده در اندازه اصلی روی تصاویر کلیک کنید

   

   

 • دانلود و مشخصات فایل

 


 • حجم: 34.42 مگابایت
 • نسخه: 2.0.8
 • اجرا در: اندروید 2.2 و بالاتر
 • امتیاز: 

 

خوشبختی یعنی...

شبختی نامه ای نیست که یک روز، نامه رسانی، زنگ در خانه ات را بزند و آنرا به دستهای منتظر تو بسپارد.
خوشبختی، ساختن عروسک کوچکیست از یک تکه خمیر نرم شکل پذیر...
به همین سادگی،
به خدا به همین سادگی؛
اما یادت باشد که جنس آن خمیر باید از عشق و ایمان باشد نه هیچ چیز دیگر...
خوشبختی را در چنان هاله ای از رمز و راز، لوازم و شرایط، اصول و قوانین پیچیده ی ادراک ناپذیر فرو نبریم که خود نیز درمانده در شناختنش شویم...
خوشبختی همین عطر محو و مختصر تفاهم است که در سرای تو پیچیده است

 

 

 

کودکی
از خدا پرسید خوشبختی را کجا میتوان یافت
خدا گفت ان را در خواسته هایت جستجو کن
و از من بخواه تا به تو بدهم با خود فکر کرد و فکر کرد
گفت اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم
خداوند به او داد
گفت اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم
خداوند به او داد
اگر ..... اگر ....... و اگر........
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود
از خدا پرسید حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم
خداوند گفت باز هم بخواه
گفت چه بخواهم هر انچه را که هست دارم
گفت بخواه که دوست بداری
بخواه که دیگران را کمک کنی
بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی
و او دوست داشت و کمک کرد
و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می نشیند
و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بخشد
رو به آسمان کرد و گفت خدایا خوشبختی اینجاست
در نگاه و لبخند دیگران

بعد از کشیدن جزء جزء کــربـلا

بعد از کشیدن جزء جزء کــربـلا
حالا نوبت به رنگ زدن خدا می رسد
از بین رنگها انتخاب می کند
سرخی را برای محاسن حسین
و سفیدی را برای موی زینب.
---------------------
از هرم عطش لبان گلها تشنه
از شرم  ،  فرات ، مانده اینجا تشنه
اینجا چه عجیب داستانی شده است
هفتاد و دو زمزمند اما تشنه !
----------------------------- چرا تشنه ؟
قصه تو را چگونه سرایم که آن را بپذیرند ،
خود من نیز اگر تو را نمیشناختم
چنین غریبنامه ای را  از احدی نمی پذیرفتم ،
اما چه می توان گفت که تو پسر ام البنینی ،
پسر علی بزرگی ،
ابوالفظلی ،
علمدار سپاه مظلومیتی ، عباسی .
از آنهمه قدرتی که در بازوانت یکجا گرد آمده و یدالله اش کرده
تعجب نمی کنم ،
از آنهمه شجاعتی که زینت بودنت گشته و دلیل سرداریت ،
در شگفت نیستم ،
حیرانی و حیرتم از آن دریای غیرت و شرفی است
که نگاه معصومانه یک کودک تشنه لب
که در طلب آب تنها با چشمانش انتظار مدد دارد ،
آنچنان طوفانی اش می کند
که سیاهی سپاه سی هزار نفری جنایت ،
از پیش چشمانش محو گشته و تنها شریعه فرات را میبیند .
بنازم به آن اراده ای که در تموج زلال فرات ،
ناله طفلی از دور دستها لبان تشنه اش را از قطره ای آب محروم می کند ،

شاید بگویند اگر آبی می نوشید قوتی دوباره می گرفت
و چه بسا می توانست مشک آب را به خیام برساند ،
اما این درست همان پیشنهادی است
که به هنگام رحلت پیامبر (ص) به علی (ع) می شد
که لحظه ای جنازه رسوا الله را رها کن و به سقیفه رو و حقت را بگیر
آنگاه با طیب خاطر به دفن نبی بپرداز .
آری تو اگر آب را می نوشیدی تنها یک قهرمان بزرگ باقی می ماندی ،
یک علمدار پاکباخته ،
همین و نه قمر بنی هاشم ،
اگر علی مظلوم بوقت شهادتش دست حسین را دردستانت گذارد ،
خوب می دانست که تو کیستی ،
اگر پولادین ترین مرد تاریخ ،
در پیچ و خم نخلهای علقمه ندا بر آورد که : الان “ انکسر ظهری ”
، الان کمرم شکست ،
در سوگ ارزشهای والای تو بود ،
بنازم به آن وفائی که مشک پاره پاره ای که چشم دوست به آنست را
بر همه وجود عظیم خویش مقدم می دارد ،
عجب افسانه ای داری ای سقا ،
از فراز اسب ابتدا دست چپت بر زمین ، می افتد
پس از دقایقی دست راستت
و مشک آب در دهان توست ،
بعد اسب سرنگون می گردد
و سپس خودت بر خاک در می غلطی
و آخرین چیزی که نقش زمین می شود ، مشک سوراخ سوراخ است
که همه امیدت را شکل می داد ،
عشق ، آدمی را تا به کجا از خود بی خود می کند ،
و وقتی بر پیکر بی جانت حاضر می شوند
هر دو چشمت را کور می یابند ،
یعنی که یک سقا در این وضع تاب دیدن تشنگان منتظر را ندارد .
اما ای امید حرم ،
هیچ می دانستی در همان حال که نعره های تکبیرت در علقمه پیچیده بود
طفلان ابی عبدالله عطش مفرط خویش را از یاد برده بودند
و چشم انتظاری عموی عزیزشان را می کشیدند ،
همان کودکی که تو را آنچنان هوایی فداکاری نموده بود ،
دامن پدر را گرفته و ملتمسانه از او می خواست
که باور کند که تشنه نیست و آب نمی خواهد
تا بلکه تو سالم بازگردی ،
بخدا قسم اگر نبود مشک آبی
که باید به هر قیمتی به حریم حسین برسانی ،
و اگر مسئله ، مسئله هماوردی و نبرد بود ،
کناره فرات را قبرستان یک یکشان قرار می دادی ،
اما اگر نبود مسئله آب ، تو خود از همه تشنه تر بودی
و وقتی وارد شریعه گشتی و آب تا سینه اسبت را گرفت ،
عقل و منطق هر دو فریاد زدند که بنوش ،
اما تو به سکوت شیرین عشق گوش دادی و نخوردی ،
تو نخوردی تا در شلمچه ،
فرزندان روح الله که در محاصره خصم از یک سو
و گرمای ۵۷ درجه از سوی دیگر گرفتار آمده بودند ،
برای تحمل عطش به تو اقتدا کنند ،
که آب گر چه مایه حیات است اما آب حیات جرعه دیگری است .
فقط ۱۷ سال داشت ،
چفیه خاک آلودش را از روی صورتش برداشتم ،
چشمانش هنوز باز بود و لبانش شکافته از تشنگی ،
هر چه بدنش را گشتم ، نشانی از زخم تیر و ترکش نیافتم ،
و  ای سقا تو خوب می دانی چرا شهید گشته بود ،
پیشانی بندش که اکنون چون گردن بندی زیبا ،
از سر رها گشته و بر سینه اش سرخ می زد را باز کردم ،
بر روی آن نوشته بودند یا مظلوم ،
همان پیشانی بندی کـه تـو در عـاشورا بـر سر داشتـی ،
چقـدر سمبلها بـراحتی فواصل زمانی را طی می کنند
و هم کیشان را در کنار یک دیگر قرار می دهند .
تو خود مرد جنگی و خوب می دانی که یک جنگجو
تا چه اندازه بایستی تلاش کرده باشد که از فرط عطش قربانی شود ،
اما ای شیر خیام حسین ،
انچه حیرتم را صد چندان کرد و می دانم که تو را نیز می سوزاند آن بود
که قمقمه اش را که بیرون کشیدم ، هنوز آب داشت !
می خواهم از تو بپرسم ، تو می دانی آنرا برای چه کسی نگاه داشته بود ،
اگر می دانی چیزی نگو .
این اسرار بایستی نهفته باقی بماند ،
آنگاه که قبر فاطمه کشف شد و سر بر خاکش نهادیم ،
تمامی معما های آنسوی هستی بوضوح روشن خواهد شد .
----------------------------------------------

پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر

چون شیشه عطری که درش گمشده باشد ----------------------------------------------------------