وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

اعتماد به نفس

 

اعتماد به نفس را همه دارند این اعتماد به نفس گاهی مثبت است گاهی منفی.

اعتماد به نفس تعریفی است یک باوری است که فرد از خودش دارد یک نگرش مثبت فرد از خودش است.

  یک حالت درونی است****************بر اساس تجربه های قبلی

در اعتماد به نفس به کودکانمان کمک کنیم تا درک درستی از هویت خود داشته باشند. که من خوبم، دیگران خوبن،پس رابطه چیز خوبی است. و الزاماً  دنیا جای خوبی است.

کمک به این خودپنداره که ما همه چیز را مثبت ببینیم.اگر کمک کنیم به بچه ها که به این حس برسند که همه چیز خوب است.

به عقیده  روانشناسان در 14 ماه اول زندگی  شخصیت بچه شکل میگیرد.

در رابطه با اعتماد به نفس در 14 ماه اول زندگی شکل میگیرد.

وظیفه پدر و مادر برای اینکه اعتماد به نفس را در سال های بالاتر در کودک شکل دهند؟

وظیفه مادر تا14 ماهگی: نوازش مداوم،نگاه مهربان، صدای آرام

در 14 ماه اول زندگی نیاز کودک باید سریع و فوری برآورده شود. حتما باید به نیاز کودک فوری پرداخت.

14ماه اول وقت تربیت نیست

 

پدری و مادری یک مسئولیت 24 ساعته است. بچه باید به طور کامل آزاد باشد تا جایی که مطمئن شویم آسیبی به کودک نرسد. کمک کنیم تا این تصور برای کودک ایجاد شود که دنیا جای خوبی است.

علائم کمبود اعتماد به نفس

           *خجالت یا کمرویی( از بیان نیازهایشان شرم دارند)

           *کودکانی که اعتماد به نفس ندارند نیازهایشان را در مدرسه اعلام نمی کنند.

علائم کمبود اعتماد به نفس

   *خجالت و کمرویی    *نگران قضاوت کردن دیگران        *گوشه گیری و سکوت

از دیدگاه تعلیم و تربیت بچه ای که بی تربیت است مسئول آن پدر و مادرش است.

کاری نکنیم که بچه ها نادان و ناتوان بار بیایند که در این صورت نگران و نیازمند خواهند شد

نبایدها

کارهایی که به عنوان پدر و مادر و اولیاء تربیتی نباید انجام داد.

رقابت(در روانشناسی مصادف با حسادت.ما معمولا رقابت هایی که بین فرزندان وجود دارد را میگوییم رقابت سازنده ولی این چنین نیست.مثلا میگیم دیدی فلانی دکتر شده تو هم باید بشی این رقابت نیست این حسادت است.این مقایسه کردن است.رقابت باید با خود شخص باشد نه با دیگران

مقایسه( در روانشناسی میگوییم دو تا اثر انگشت مانند هم پیدا نمیشود پس ما نیز باید تفاوت را قبول کنیم چرا مقایسه کنیم زمانی که تلاش ها ،توان ها، شخصیت محیط وراثت و...... با هم تفاوت دارد

دوست ندارم( هیچ وقت به کودک نگویید دوستت ندارم او این حرف را باور میکند)

بچه بدی هستی(کل هویت کودک را زیر سوال بردن)

بی ادب

بهانه تامین امنیت( به این بهانه خلاقیت و آزادی را در کودک از بین نبریم)

اتاق خصوصی مطلق

پرخاشگری و خشم

بایدها

بایدهایی که خانواده ها باید انجام دهند.

قبول داشتن تفاوتها

آزادی(تا جایی که آزاری به خود و دیگران نرساند کودک باید آزاد باشد)

اشاره بیشتر به توانایی ها تا ضعفها

مسئولیت های کوچک

کمک به افزایش تجارب موفقیت آمیز بیشتر (محیط را فراهم کنیم تا تجربه های موفقیت آمیز کسب کند.)

اشتباه همگان

انسان کامل

ارتباط بیشتر بچه ها با هم سن و سالانشان ( اجازه بدهیم کودک رابطه کودک با کودک را درک کند)

برگرفته از همایش دکتر بابک اسمعیلی

از طرف گروه علوم تربیتی


 

شیوه صحیح تربیت کودکان از زبان کارشناسان

شیوه صحیح تربیت کودکان از زبان کارشناسان

شیوه صحیح تربیت کودکان از زبان کارشناسان
 
 
 
چگونه می توان کودک را به درستی تربیت کرد؟
همه والدین دوست دارند فرزندانشان خوشحال، خوش رفتار و قابل احترام از سوی دیگران باشند.
 فرزندانی که بتوانند به راحتی با دیگران تعامل ایجاد کنند. هیچ کس دوست ندارد به داشتن فرزندی بی تربیت متهم شود. روش های موثر آموزش، مسائل تربیتی و کمک گرفتن از مشاور می تواند به بهترین وجه ممکن به والدین در این راستا کمک کند.
 
اگر بخواهیم تعریف واضحی از تربیت ارائه کنیم باید بگوییم که تربیت، آموزش رفتارهای خوب و نشان دادن رفتارهای بد برای جلوگیری از انجام آن به کودک است. به عبارت دیگر، « تربیت » به کودک پیروی از مجموعه قواعدی را می آموزد و شامل روش های تنبیهی و تشویقی است. اما همین چند جمله در عمل چنان بر والدین دشوار است که گاه فاصله آن ها تا تربیت صحیح فرسنگ ها دور است.
 
اولین مرحله این است که والدین باید ویژگی های کودک خود را شناسایی کنند. اما باید توجه داشت که خود والدین به ۳ گروه تقسیم می شوند:

مهارت های زندگی

همیشه خجالت می‌کشم، دائماً فکر می‌کنم دیگران دربارۀ من قضاوت می‌کنند. مطمئن هستم نظرشان راجع‌به من منفی است. می‌ترسم به من اعتنا نکنند. با کسی دوست نمی‌شوم چون می‌ترسم مرا مسخره کند. نمی‌توانم به‌خوبی نظرم را در جمع بیان کنم. به‌سادگی شرمنده می‌شوم. احساس می‌کنم دیگران از مصاحبت با من خسته می‌شوند. از جمع‌های اجتماعی و خانوادگی فراری هستم. «در تصمیم‌گیری‌های شخصی قاطعیت ندارم.»

«فیل زیمباردو» مؤسس کلینیک خجالتی‌بودن در دانشگاه معتقد است که خجالتی‌بودن یک پدیده جهانی است. بعضی‌ افراد به شکلی مزمن خجالتی هستند. اگر شما خجالتی هستید بدانید که خجالتی‌بودن لزوماً یک ویژگی منفی نیست. (به شرطی که حساب‌شده و قابل کنترل باشد.)

مهم‌ترین اقدام برای برطرف کردن خجالت این است که پیام‌های منفی را که به خود ارسال می‌کنید، شناسایی کنید و با خود عهد ببندید اقدامات کوچکی را که برای موفقیت شما لازم است انجام دهید. دست به کار شوید و با صحبت‌های منفی خود مبارزه ساده‌ای را آغاز کنید. ضمناً به کلیدواژه‌های زیر هم توجه کنید.

سؤالات منطقی

اعتمادبه‌نفس

بهبود روابط با دیگران

بازگوکردن دیدگاه‌ها

دوستی‌های سازنده

مهارت‌های ارتباطی

لیست‌کردن نقاط قوت

تصمیم‌های کوچک

اصلاح تصاویر ذهنی

برنامه‌ریزی برای تفکر

مطالعه دسته‌جمعی

بیان احساس در هر لحظه

راستی شما برای آزادی از زندان خجالت چه تجربه‌هایی داشته‌اید و چه راهکارهایی پیشنهاد می‌کنید؟

نماز مهم نیست

دیدید و شنیدید داستان های زیبایی که مثلا از کمک به نیازمندان صحبت می کنه و بعد از اتمام داستان می نویسند: مسلمانی به نماز و روزه نیست٬ به دستگیری خلق خداست!

برای اینکه دست کمک کننده را ستایش کند دست دعا کننده را می کوبد!

خب چرا؟ 

اگر دستی اهل دعا نباشه اهل کمک نیست.

چرا نگاه زیبا به یک پازل از دین مثل کمک به دیگران باید به تخریب پازل دیگر مثل نماز برسه؟

میگه حج نرو و کمک کن٬ حج هم تعطیل٬ نماز هم تعطیل٬ عبادت تعطیل٬ فقط اگر به فکر دیگران بودی مسلمانی و دین را فهمیده ای و الا نه.

قبلا هم این کارها رو یک نفر کرده. برای اینکه جهاد رو ببره بالا و تشویق کنه که مردم بیان سمت جهاد از نماز کم گذاشته. دیگه نماز خیر العمل نیست. نهایتا از خواب بهتره!

بازنشر مطلبی که تحقیر یا تمسخر یک دستور دینی در آن هست٬ حتما جالب نیست.

درونگرایید یا برونگرا؟؟

میخاهید بدونید درونگرا هستید یا برونگرا.....؟

درونگراها از احساسات و هیجان‌هایشان فقط برای دوست‌های معدود خیلی صمیمی حرف‌ می‌زنند ولی برونگراها کاملا در دنیای بیرون سیر می‌کنند؛ آنها دوست دارند که سرخوش، اجتماعی،‌ رقابت‌جو، سریع و واقع‌گرا باشند. افراد درونگرا بیشتر اوقات خود را به مطالعه و تنهایی سپری کرده و کمتر مایل به معاشرت با دیگران هستند و در مقابل، افراد برونگرا بیشتر دارای دیدگاه عینی و خارجی هستند و فعالیت عملی بیشتری دارند ولی میزان تسلط آنها بر نفس خودشان نسبت به افراد درونگرا کمتر است. این افراد مایلند که بر محیط اطراف خود تاثیر و به رقابت با دیگران بپردازند و در مجامع عمومی بیشتر ظاهر می‌شوند.

اگر درونگرایی و برونگرایی در حد افراط در افراد ظاهر شود، ما را در برابر 2 شخصیت نابهنجار قرار می‌‌دهد البته تعداد این افراد بسیار کم است و اکثریت مردم میان این دو قطب جای دارند. برونگرایان به سوی جهان عینی متمایل بوده و درونگرایان به سوی جهان ذهنی و غیرعینی. شما با آگاهی یافتن از خصوصیات شخصی هر دو گروه می‌توانید رابطه بهتری با آنها برقرار کنید.....

اگه میخاید از درون گرا یا برونگرایی خود مطلع بشید تست زیر رو انجام بدید..

                                                                                            به ادامه مطلب برید....