من به عملکرد پـدر بـزرگـم معتـرضـم ... !!
من واسه ایـن روزای سخـت به عمه های بـیشتـری احـتـیـاج داشتـم :|
.
.
دختره تو اتوبوس از ایستگاه اول تا اخر دستش تو دماغشه
1ساعت بهش زل زدم بلکه خجالت بکشه
برگشته به من میگه آقا مزاحم نشو من نامزد دارم
.
.
دختره عکسشو گذاشته . . .
رفیقش کامنت گذاشته خوشگله ، اینم زده چشات خوشگل میبینه . . .
بعد من زیرش کامنت گذاشتم: آره بنظر منم مشکل از چشاشه . . .
بعد از چند ثانیه Block شدم
.
.
اس ام اس ویلیامز داور بازی ایران و عراق دقایقی پیش به همسرش:
آب دستته بزار زمین برو فیس بوکم رو غیر فعال کن
:|
.
.
از یه جایی به بعد میری جلوی آینه میزنی روی شونه های خودت و میگی
ایشالله از ترم بعد :|
.
.
بقیه جوک ها در ادامه مطلب
دوس دارم یـــه روز اونقد پولدار بشم ک..
.
.
.
.
.
.وقتی رانی میخورم:اون تیکه آخر آناناس
کــه تَــه قوطی گیر میکنه واسم مهم نباشه..
دختره پُشت فرمون بود
افسره جلوشو گرفت،گفت: کمربندت کو؟
دختره گفت:ساپورت پــآمه..
.
.
.
.
.
افسره الان تو کُماست،بخش مُراقبتهای ویژه
خُدایا خودت بــه زن و بَچَش رحم کن..
بَـــدرقه شوهر در فرهنگ مِلَل:
آمریکایی:عزیزم امیدوارم روز موفقی داشته باشی
انگلیسی:عزیزم برای نوشیدن چایی عصر بیصبرانه منتظرتم
فرانسَوی:عزیزم تمام روز بفکرتم تا برگردی
ایرانی:داری میری این آشغالآرو بزار دَم در
آشغالا یادت نره
آشغالا
هووووی اشغالا رو ببر
حُکم إعدام بود..اعدامی لحظه ای مکث کرد و
بوسه ای بر طناب دار زد..
دادستان گفت:صبر کنید!آقای زندانی این چـه کاریست؟!
بوسه میزنی بَر آنچه جانت را می گیرد؟!
زندانی خنده ای کرد وَ گفت:
.
.
.
.
.
گُوه نخور بابا ، لبم میخاره!!
وَ..دادستان عَن شد..
دختره ماشینش خراب شده رفته تعمیرگاه
بَعد مَرده بِش گفته:شمع های
ماشینتون خراب شده باید عوض بشه
.
.
.دختره گفته:قنادی این دُروبَر کجاس؟
.
.
.
.
.
میگن الان دو روزه تعمیر کاره رفته تو چال
زانوهاشو بغل کرده
نور خورشید کـــه بهش میخوره جیغ میکشه!!
اوایل انقلاب همه خواننده ها
قیافشون شبیه کفتربازا و راننده تریلی ها بود بجز
"سیاوش قمیشی"
لامصب از همون اول شبیه معلم فیزیکآ بود
خلاصه سالها گذشت تا اینکه پسره دانشگاه قبول شد و بعد چن وقت بگوش دختره رسید که پسره عاشق یه دختر تو دانشگاه شده و باهاش رابطه داره و وقتی دختره این موضوع رو شنید دیگه ناامید شد ازاینکه پسره هم دوسش داره ولی بازم هروقت دختر اسمی از پسره میشد دلش میلرزید دختره از روی اینکه نمیدونم چی رفت با سه نفر دوس شد و این دختر محرم اصرارش دختر عمش بود دختره از روی سادگی فکر میکرد که اگه بگه با این همه ادم رابطه دارم این همه دوس پسر دارم جذاب میشه هربار پیش دختر عمش میگفت بافلانی رابطه دارم
چن وقت گذشت عصر بود دختره بون هیچ منظوری به پسرعمش اس داد و یکوچولو باهم جرو بحث کردن و تموم شد شب بود دورو بر ساعت یک دختره دید صدای پیام گوشیش در اومد رفت برداره دید شماره پسر عمشه یخورده که حرف زدن سر حرف باز شد و پسر عمه شروع کرد به گفتنه حرفاش تموم این مت که دختره فک میکرد فقط اون به پسره علاقه داره نگو پسره هم عاشق دختره بود و نمیتونسته بگه خلاصه همه چی دس شده بود عشقی که تو دل مخفی شده بود و این دوتا بهم گفتن تااینکه پسره پیش خواهرش موضوع رو میگه همون دختر عمه که محرم اصرار دختره بوده دخترعمه برمیگرده همه چیرو بدون هیچ اطلاعی میگه و همه چی رو بهم میریزه ختره همون شب برمیداره قرص میخوره و حالش بهم میخوره ولی کسی از دردش خبر نداره
و این شد عاقبت این دوتا عاشق که بعد این همه مدت تازه داشتن بهم میرسیدن
من از طرف اون دختره به دخترعمه میگم خیلی بی معرفتی
بسلامتی همه اونایی که عشقشون تو سینه مخفیه و ابدی
مورد داشتیم چهارتا دختر داشتن امتحان راهنمایی رانندگی میداد
مامور به دختره که پشت فرمون بوده گفته ردی
دختره گفته چرا؟!
گفته از لاین خارج شدی!
دختره زده زیره گریه که
جناب سروان به جون خودم پیشنهاد دوستی زیاد میدادن
واسه این از لاین اومدم بیرون !!
اون سه تا دختره پشتی هم داشتن سریع لاین و نصب میکردن
مامور الان تو کماست واسش دعا کنید