وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

زنان جوان استرالیایی به دنبال داعشی ها!

خبرگزاری فرانسه روز شنبه در گزارشی از سیدنی به نقل از دادستان کل استرالیا اعلام کرد که گرایش زنان جوان این کشور برای پیوستن به گروه تروریستی داعش در سوریه و عراق هر روز بیشتر و بیشتر می شود. ‘جرج براندیس’ دادستان کل استرالیا امروز اعلام کرد که افسونگری کاذب تبلیغات گروه های تروریستی به […]

♣..بـــآ هــــم بـــخــنـــــدیــــم..♣

دوس دارم یـــه روز اونقد پولدار بشم ک..

.

.

.

.

.

.وقتی رانی میخورم:اون تیکه آخر آناناس

کــه تَــه قوطی گیر میکنه واسم مهم نباشه..

 

 

 

دختره پُشت فرمون بود

افسره جلوشو گرفت،گفت: کمربندت کو؟

دختره گفت:ساپورت پــآمه..

.

.

.

.

.

افسره الان تو کُماست،بخش مُراقبتهای ویژه

خُدایا خودت بــه زن و بَچَش رحم کن..

 

 

 

بَـــدرقه شوهر در فرهنگ مِلَل:

 

آمریکایی:عزیزم امیدوارم روز موفقی داشته باشی

انگلیسی:عزیزم برای نوشیدن چایی عصر بیصبرانه منتظرتم

فرانسَوی:عزیزم تمام روز بفکرتم تا برگردی

ایرانی:داری میری این آشغالآرو بزار دَم در

آشغالا یادت نره

آشغالا

 

 

هووووی اشغالا رو ببر

 

 

 

حُکم إعدام بود..اعدامی لحظه ای مکث کرد و

بوسه ای بر طناب دار زد..

دادستان گفت:صبر کنید!آقای زندانی این چـه کاریست؟!

بوسه میزنی بَر آنچه جانت را می گیرد؟!

زندانی خنده ای کرد وَ گفت:

.

.

.

.

.

گُوه نخور بابا ، لبم میخاره!!

وَ..دادستان عَن شد..

 

 

 

 دختره ماشینش خراب شده رفته تعمیرگاه

بَعد مَرده بِش گفته:شمع های

ماشینتون خراب شده باید عوض بشه

.

.

.دختره گفته:قنادی این دُروبَر کجاس؟

 

.

.

.

.

.

میگن الان دو روزه تعمیر کاره رفته تو چال

زانوهاشو بغل کرده

نور خورشید کـــه بهش میخوره جیغ میکشه!!

 

 

اوایل انقلاب همه خواننده ها

قیافشون شبیه کفتربازا و راننده تریلی ها بود بجز

"سیاوش قمیشی"

لامصب از همون اول شبیه معلم فیزیکآ بود

 

 

 

AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

 

"تبرک" و "شاندیز" همچنان در تبلیغات صدا و سیما

تبلیغات «تبرک» در صداوسیما همچنان ادامه دارد

 

پخش تبلیغات شرکت "تبرک" از رسانه ملی ادامه دارد. دادستانی اعلام کرده است که پخش تبلیغات این شرکت ممنوع است.

صداوسیما

 

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سیدمرتضی بختیاری معاون امنیتی، سیاسی دادستان کل کشور، دو روز پیش اعلام کرد که با توجه به درخواست دادستان عمومی و انقلاب مشهد مقدس از دادستان کل کشور در رابطه با تخلفات مالی صورت گرفته در شرکت‌های «پدیده شاندیز»، «تبرک» و «پردیسبان»، که پرونده قضایی آنان در شعبه 904 بازپرسی دادسرای انقلاب اسلامی مشهد در حال بررسی است، طبق دستور دادستان کل کشور، صدا و سیما، رسانه‌های نوشتاری، دیداری و گفتاری، شهرداری‌ها، فرودگاه‌ها، راه آهن و تمام معابر از درج و انتشار هر گونه آگهی تبلیغاتی و تجاری در مورد این شرکت‌ها منع شدند و این دستورالعمل طی نامه کتبی به ریاست سازمان صدا وسیما، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزیر مسکن، راه و شهرسازی اعلام شده است.

معاون امنیتی سیاسی دادستان کل کشور ادامه داد: تا اطلاع ثانوی و تعیین تکلیف پرونده قضایی هر گونه تبلیغات و انتشار آگهی تجاری در مورد شرکت های مذکور ممنوع است. این ممنوعیت شامل رسانه های حوزه فضای مجازی، روزنامه ها، صدا و سیما و غیره می شود بنابراین فعالیت وب‌سایت این شرکت ها نظیر «پدیده شاندیز» ممنوع است.

اما پخش تبلیغات بازرگانی «تبرک» از صداوسیما همچنان ادامه دارد.

معرفی دادستان عمومی و انقلاب جدید سلماس

دادستان جدید دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان سلماس معارفه شد.

به گزارش روابط عمومی فرمانداری شهرستان سلماس؛ پیش از ظهر امروز با حضور معاون قضایی دادگستری استان آذربایجان غربی، فرماندار، امام جمعه و اعضای شورای تامین و شورای اداری و مسوولان این شهرستان در محل دادگستری سلماس دادستان جدید عمومی و انقلاب سلماس معرفی شد.

امام جمعه سلماس در این مراسم اظهار داشت: قضا و دادرسی منحصر به جامعه اسلامی نیست بلکه متعلق به همه جوامع بشری است.

سید محمد موسوی خاطرنشان کرد: زمانی جامعه بشری احساس امنیت می کند که بدنبالش قانون و مجری دادگستری باشد، بنابراین دستگاه قضا را ارزشی و بدون توصیه می دانیم.

محمد رضائی بشیر، دادستان جدید سلماس نیز در این مراسم گفت: با مردم و مسوولان تعامل و همکاری  صمیمانه خواهم داشت و دادستان در دادگستری همچون شمشیر عدلیه است و مردم امنیت خود را زیر این پرچم می یابند.

در این  مراسم  از زحمات چندین ساله  دادستان قبلی آقای اصغر حمیدی قدردانی و  آقای محمد رضائی بشیر به عنوان دادستان عمومی و انقلاب این شهرستان معرفی شد.

همچنین در این مراسم آقای محمد احمدی بعنوان معاون دادستان عمومی و انقلاب شهرستان سلماس معرفی شد.

 برای آقای رضائی دادستان جدید سلماس در خدمت به افزایش امنیـّت وعدالت آرزوی توفیق روز افزون دارد.

مواجهه حضوری «گرگ های زرد» با قربانیان لرزان

خراسان - مورخ یکشنبه 1393/10/14 
 
 

سید خلیل سجادپور- بارها در کوران حوادث با صحنه های تلخ و وحشتناکی رو به رو بوده ام که حتی یادآوری آن ها نیز آزارم می دهد، اما این بار قلم هم از نوشتن شرم دارد او هم مانند من از بیان صحنه "مواجهه حضوری گرگ های زرد با قربانیان لرزان" این پرونده در سیرمراحل قضایی بیزار است. نمی توانم از پوزخندهای شیطانی بنویسم که با دیدن "دختران قربانی" بر چهره گرگ های زرد ظاهر شد. دختر 22ساله تمام خشمش را در گلو فریاد کرده بود، دستانش می لرزید و از یادآوری آنچه بر او گذشته بود وحشت داشت، در حالی که اشک هایش سرازیر شده بود، با دیدن "گرگ های زرد" فریاد کشید، حیوان های کثیف مرا می شناسید، من همان دختری هستم که شما را به همه مقدسات قسم می دادم که رهایم کنید، روزگارم را تباه نکنید، اما تنها با مشت و لگد پاسخم را می دادید. از روزی که هستی ام را به نابودی کشاندید از تنهایی وحشت دارم، از تاریکی می ترسم، می دانید عذاب روحی یعنی چه؟ می توانید درک کنید که چه به روز من آوردید که حالا مجبورم شبی چند قرص اعصاب و روان مصرف کنم...

می توانید احساس یک پدر را زمانی که با آن وضعیت دهشتناک دخترش را در یکی از میادین شهر پیدا می کند، درک کنید. فقط خدا می داند چه به روزم آورده اید، حالا هم تنها خواسته ام از دستگاه عدالت این است که شما را چند ساعت بر بالای دار آویزان نگه دارند تا عبرتی برای شیطان صفتانی مانند خودتان شوید! دختر دانشجو وقتی با گشودن عقده هایش کمی آرام گرفت گفت: نمی توانم از آن روز سخنی بر زبان بیاورم حتی از بیان آن هم ترس دارم. آن شب وقتی سوار خودرو شدم جوانی که در صندلی عقب نشسته بود با شنیدن جمله "چقدر هوا سرد است" که از سوی راننده بیان شد، ناگهان سرو بدنم را به زیر صندلی فرو برد، ناامیدانه تلاش می کردم تا با پاهایم به شیشه خودرو ضربه بزنم شاید کسی این صحنه را ببیند اما مشت و لگدی بود که بر پیکرم فرود می آمد هرچه بیشتر مقاومت می کردم بیشتر کتک می خوردم.

آن ها مرا تهدید به قتل می کردند که یک لحظه زنگ گوشی تلفنم به صدا درآمد، خواستم گوشی را بیرون بیاورم که آن ها گوشی ام را گرفتند و سیم کارتش را خارج کردند. دستمال کهنه ای را به دهانم فشار دادند نمی توانستم حرکتی انجام بدهم حدود 40 دقیقه بعد احساس کردم وارد جاده ای خاکی شدند و بعد از آن که چند ساعت مرا مورد آزار قرار دادند در نیمه های شب به مشهد بازگرداندند و رهایم کردند... قربانی دیگر هم حال و روز مناسبی نداشت اما از این که با تلاش پلیس و دستورات ویژه دادستان مشهد، گرگ های زرد را گرفتار در چنگ عدالت می دید، خوشحال بود ، می گفت: دوست دارم لحظه اعدام آن ها را ببینم تا از وحشتم کاسته شود! کاش قانون اجازه می داد حتی خودروی آن ها را نیز در مرکز شهر به آتش می کشیدند... آن روز من از شدت ترس به موجودی "یخ زده" تبدیل شده بودم گیج بودم فقط به خاطر دارم که با مشت به شیشه خودرو می کوبیدم و مشت های محکم آنان را بر نقاط مختلف بدنم احساس می کردم.

اشک می ریختم، التماس می کردم آن ها را به حضرت علی اصغر(ع) قسم دادم اما فایده ای نداشت، فقط به خدا توکل می کردم امیدی به زنده ماندن نداشتم، آخرین نمازم را زیر ضربات مشت ولگد به جا آوردم سرگیجه عجیبی گرفته بودم و تنها صدای تهدید آن ها را می شنیدم که «حرف نزن سرت را می بریم!» ضربات وحشتناکی را با لگد و زانو بر پیکرم می زدند و من فقط دعا می کردم، دهانم بوی خون می داد احساس سرمای عجیبی داشتم تمام بدنم می لرزید که مرا پس از چند ساعت آزار و اذیت در میدان تلویزیون انداختند.

تلفن همراهم زنگ می خورد از عابری پرسیدم اینجا کجاست؟ او که حیران مرا نگاه می کرد گفت: اینجا میدان تلویزیون است!پاسخ تلفن را دادم، مادرم بود. دقایقی بعد پدرم هراسان خودش را به من رساند، اما از دیدن آن صحنه شرمگین، فقط نگاهم می کرد می دانستم چه آتشی در دلش برپاست، اما او پدر بود و بغضش در گلو ماند... از آن شب تا امروز استرس شدیدی دارم تمام بدنم یخ می شود و از تنهایی هراس دارم، اما امیدوارم که دستگاه قضایی این حیوانات کثیف را به سزای اعمالشان برساند. دانشجوی 19ساله دیگری که طعمه گرگ های زرد شده بود در حالی که اشک هایش را پاک می کرد گفت: هیچ گاه فکر نمی کردم روزی این انسان نما ها را گرفتار در چنگ قانون ببینم، اما امروز اگرچه همه هستی ام را از دست داده ام خوشحالم که آن ها به مجازات خودشان در این دنیا خواهند رسید و ادامه داد: آنها با نام های مستعار یکدیگر را صدا می کردند.

وقتی احساس کردم آن ها قصد اذیت مرا دارند گفتم نگه دارید من پیاده می شوم اما وقتی راننده گفت: چقدر هوا سرد است! ناگهان جوانی که در صندلی عقب نشسته بود سیلی به صورتم زد و سرم را به زیر صندلی کشید مقاومت می کردم که بتوانم فرار کنم ولی راننده گفت: چاقو را به پهلویش فرو کن تا بداند با کسی شوخی نداریم! دهانم را گرفته بودند نمی توانستم نفس بکشم از شدت وحشت حتی نمی توانستم جیغ بزنم، خیلی کتکم زدند تا به بیراهه ای در جاده رسیدند.

در تاریکی شب تنها امیدم به خدا بود و التماس می کردم که زندگی ام را سیاه نکنند، اما آن ها عینکم را هم شکستند می گفتم شما را قسم می دهم نگذارید زندگی ام به تباهی کشیده شود. آینده ام نابود می شود هرچه بخواهید می دهم فقط رهایم کنید و دیگر با آخرین ضربه مشت چیزی نفهمیدم... حدود ساعت یک بامداد بود که مرا در شهر رها کردند و گفتند که باید خلاف جهت خودروی آنها حرکت کنم، اما من چیزی نمی فهمیدم به سختی خودم را به منزل رساندم نمی دانم مادرم با دیدن آن وضعیت چه حالی داشت اگرچه از آن شب تاکنون کابوس های وحشتناک می بینم و فریاد کنان از خواب بیدار می شوم و ...

سابقه خبر

۲ جوان شیطان صفت که با استفاده از یک دستگاه تاکسی زرد رنگ برون شهری، دختران جوان را به جاده فریمان می کشاندند و آنان را مورد آزار و اذیت های به عنف قرار می دادند با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی و صدور دستوراتی از سوی قاضی سیدجواد حسینی هفدهم آذر گذشته در چنگ قانون گرفتار شدند. این دو که به گرگ های زرد معروف شدند اولین طعمه خود را نوزدهم آبان گذشته در مشهد ربودند که بلافاصله پس از اعلام گزارش یکی از طعمه ها، دادستان مشهد با صدور دستورات ویژه ای از کارآگاهان پلیس خواست تا با بسیج کامل امکانات، این پرونده را با جدیت دنبال کنند. پس از دستور دادستان و با نظارت سرهنگ بیدمشکی رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی گروهی از کارآگاهان زبده اداره جنایی مامور رسیدگی به این پرونده شدند. آنان با کسب دستور از «قاضی حسینی» موفق شدند در مدت کوتاهی عاملان آزار و اذیت دختران را که به گرگ های زرد معروف شدند دستگیر کنند و به پنجه عدالت بسپارند.