مصطفی پاشایی
زندگی زیباست چشمی باز کنگردشی در کوچه باغ راز کنهر که عشقش در تماشا نقش بستعینک بدبینی خود را شکستبه نام خالق عشقباسلام خدمت مردم هنر دوست ایران و خانواده خاص پس از آنکه مرتضی بالهایش رو گشود و عاشقانه به دعوت معبود خود لبیک گفت، پرواز ابدی خود را آغاز کرد و داغ رفتنش را برای همیشه در سینه هایمان به یادگار گذاشت، علیرغم میل باطنی ام و به درخواست خانواده خاص سعی نمودم با اداره صفحه شخصی مرتضی یاد و خاطره اش را برای همیشه زنده نگاه دارم و در عهدی که با خود و "خانواده خاص "بسته بودم پایبند ماندم.اما متاسفانه تعدادی انگشت شمار با اهداف مشخص ،اقدام به مسموم کردن فضا نمودند و قصد داشتند صفحه را از هدف اصلی خود که همان زنده نگاه داشتن یاد و خاطره مرتضی بود دور کنند از همین رو بنده علیرغم میل باطنی تصمیم به تعطیلی و متوقف نمودن تمامی فعالیتها گرفتم، البته که تصمیم بسیار سختی بود چرا که مرتضی نیز در زمان حیات به عهدی که بین خود با هوادارانش بسته بود استوار باقی ماند و در خفا درد را به جان خریده و در عیان شادی را برای همه به ارمغان می آورد اما چه باک که درد جسمی را میتوان تحمل کرد اما با دل شکسته و روح آزرده چه می توان کرد. بسیار سخت است که چشمان اشکبار مادر و دیدگان نگران و رنجیده خاطر پدر و غصه طرفداران واقعی مرتضی را ببینی و خم به ابرو نیاوری.زمانیکه صفحه شخصی مرتضی بجای آنکه محلی برای ابراز علاقه و گفت و شنود در مورد عشق او به مردم و بالعکس عشق هوادارانش به وی باشد ، محلی برای اشاعه بدبینی و انرژی های منفی باشد احساس می شود که شاید اگر این فضا نبود زیباتر می توان نگریست و به همین دلیل تصمیم به توقف فعالیت در فضای مجازی گرفتم .اما به خاطر پیام های پر از عشق و محبت شما برای مرتضی باز دلم تاب نیاورد و به عشق هواداران واقعی و به خواست این عزیزان که من و خانواده ام را همیشه مورد مهر و لطف خود قرار داده اند آمدم .می خواهم عهدی بین خود ببندیم، از این پس اگر طرفدار واقعی مرتضی هستیم به احترامش در مقابل اهانتها سکوت کرده و پاسخ این افراد را با سکوتمان بدهیم و اینگونه طرفداران واقعی مرتضی را از کسانی که مدعی دوست داشتنش هستند تمیز داده و در شناساندن این افراد به همگان تلاش کنیم. شاید برای همگی ما کمی سخت باشد که توهین به عزیزمان را شنونده باشیم و پاسخ نگوییم اما اگر دوستدار واقعی مرتضی هستیم با احترام به او و خانواده خاص چنین کنیم، باشد که پاسخ این افراد را خداوند به هر شکل که صلاح می داند خواهد داد .. ارادتمند همیشگی شما .. مصطفی پاشایی ٣ بهمن نودو سه
مهرزاد امیرخانی
مگه دااااریم مثل شاهین اوا اسیدرو خودم دارم قرقره میکنم وقتی فهمیدم.درگیرکنسرت واین طرح کامینگ سون بوده.داداشم همه ایناشوخیه من به مدیررسانه ایم ایمان دارم.شنبه صددرصده.همه یه قلب براش بذارین به خاطراین عکاسی وطرح بی نظیرش.خودم تنهایی عاشق همتونم.باااااشهههه؟؟؟؟؟؟
COMING SOON
مهدی کرد
ساعت 6 صبح بود با مرتضی تا این ساعت نشستیم و
حرف زدیم بعدشم رفتیم فرودگاه... مثل بقیه سفرها که شبها اونقدر حرف میزدیم تا خوابمون ببر و باهزار امید کلی درمورد آیندمون برنامه ریزی می کردیم
آدمها همیشه تنها هستند.
حتی وقتی بین تعداد زیادی آدم باشی،باز هم تنها هستی.
همیشه تو هستی و خودت.
بقیه در حاشیه حضور تو قرار دارند.
همیشه تو هستی و چیزی که ما گاهی آن را روح،گاهی نفس،گاهی ضمیر ناخوداگاه و گاهی چیزهای دیگر می نامیم.
همیشه تو هستی و آن چیز.
آن چیزی که باهاش حرف میزنی.باهاش مشورت میکنی.باهاش دعوا میکنی.باهاش حرفهایت را مرور میکنی.
همیشه تو هستی و آن، آنِ خودت.
خدا ما را تنها آفرید.
وقتی آمدیم هیچ کسی همراهمان نبود.وقتی میرویم هم هیچ کسی را با خود نمی بریم.
ما تنها هستیم اما نمیدانم چرا دوست نداریم این تنهایی را باور کنیم.
مذبوهانه تلاشی که برای انکار این حقیقت ساده کرده ایم این است که سعی میکینم تنهایی خود را بین حضور آدمهای دیگر گم کنیم.
همیشه خانواده ای داریم.دوستانی داریم.عاشق یا معشوقه ای داریم.همسری داریم.
همه این ها را داریم اما باز تنهاییم.
حتی وقتی حس میکنیم خدا را داریم هم تنها ییم.
وقتی تنها هستیم خدا کجاست؟؟
آیا خدا دست های ما را میگیرد؟؟
آیا میتوان در چشم های خدا نگاه کرد؟؟
آیا میتوان سر مان را بگذاریم روی شانه های خدا؟؟
آیا میتوان خدا را در آغوش گرفت؟؟
نه نمیتوان.
پس ما تنها هستیم.
.
.
.
در ابتدا و انتهایش ابر بگذار
تشنه است سال من ، برایش ابر بگذار
نم نم دلم آرام میگیرد، سه،دو، یک
خورشید را بردار و جایش ابر بگذار
منبع:www.varzesh3.com
بودنت را میخواهم ، این که باشی ،
اینکه همیشه مال خودم باشی ،
نه اینکه رهگذری باشی و مدتی در قلبم باشی
مرا به خودت وابسته کنی و بعد مثل
یک بازیچه کهنه رهایم کنی
گفتم که قلبم مال تو است ،
نگفتم که هر کاری دوست داری با آن کن!
گفتم تو مال منی ، نه اینکه همزمان با
هر غریبه ای که دوست داری باش…
گفتم با وفا باش ، نه اینکه در این دو
روز دنیا ، تنها یک روزش را در کنارم باش!
نمیخواهم خاطره شوم و بعد فراموش ،
بیا و از آب چشمه دلتنگی هایم بنوش
تا بفهمی چه حالی ام ،
تا بفهمی خیره به چه راهی ام …
دائم نگاهم به آمدن تو است ، اینکه مال من
باشی و خیالم راحت ، اینکه همیشه
خورشید عشق در قلبمان بتابد
نمیخواهم در حسرت داشتنت بمانم ،
نمیخواهم آرزوی دست نیافتنی زندگی ام شوی ،
غرورت را زیر پا بگذار تا من برایت دنیا را
زیر پا بگذارم ، با من باش تا من تا ابد مال تو
باشم ، وفادار باش تا آنقدر بمانم
تا بفهمی عشق چیست!
نمیخواهم کسی باشم که لحظه ای به
زندگی ات می آید و بعد فراموش میشود،
نمیخواهم کسی باشم که گهگاهی یادش
میکنی ، گهگاهی به عکسهایش نگاه میکنی ،
گهگاهی به حرفهایش فکر میکنی تا روزی
که حتی اسم او را نیز دیگر به یاد نمی آوری
نمیخواهم امروز عشق تو باشم و فردا
هیچ جایی در قلبت نداشته باشم….