وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

بدون شرح

نوبت شما به نقل از “شهدا شرمنده ایم” نوشت:

اگه الان تو شبها در جای گرم و نررم می خوابی، یادت باشه که مدیون یه کسایی هستی که شب تا صبح تو سوز و سرمای استخوان سوز مناطق عملیاتی غرب جون دادن.. فدای آخرین نفس های یخ زده تون.. همیشه دوستت دارم ای شهید

نوبت شما به نقل از “  شهدا شرمنده ایم  ” نوشت:آیامیدانستید معنی(بای) که این روزهابعضی جوانان به اصطلاح تحصیل کرده و مترقی برای کلاس در محاوره های روزانه خود چه از طریق مسج=پیامک=اس ام اس و یا در زمان جدا شدن از همدیگه به جای خداحافظ/خدانگهدار/درپناه خدا به کارمیبرند

سرمنشأوبیادش ازکجاست؟وچه معنی دارد؟ و مفهومش چیست؟

بای یعنی درحفاظت پاپ باشی.

بیشتر بخوانید

داستان کوتاه در مورد آب

در افسانه ی هندی آمده است که مردی هر روز 2 کوزه ی بزرگ آب به انتهای چوبی می بست. چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هر بار که مرد مسیر خانه اش را می رفت نصف آب می ریخت. مرد 2 سال تمام همین کار را می کرد. کوزه ی سالم و نو مغرور بود.که وظیفه ای که به خاطر آن خلق شده است را به طور کامل انجام می دهد. اما کوزه ی کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواند نصف وظیفه اش را انجام بدهد هر چند می دانست آن ترک ها فاصل سالها کار اوست. کوزه ی پیر آن قدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند. وبه مرد گفت:«از تو معذرت خواهی می کنم تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای...........فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه منتظربودندرا فرو نشاندم.»مرد خندید و گفت :« وقتی بر می گردیم با دقت به مسیر راه نگاه کن.»موقع برگشت کوزه متوجه شدکه در یک سمت جاده گل ها و گیاهان زیبایی روئیده است مرد گفت :«می بینی که طبیعت سمت تو چه قدر زیباتر است؟»من همیشه می دانستم ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کرده ام و تو همیشه و هر روز به آنها آب می دادی به خانه ام گل بردم به بچه هایم کلم و کاهو داده ام اگر تو ترک نداشتی چه طور می توانستی این کار انجام بدهی؟

یه روز…

وبلاگ شهدا شرمنده ایم... نوشت:

یه روز

 روایت نو به نقل از وبلاگ شهدا شرمنده ایم...نوشت:

افسران - یه روز…

http://revayatno.ir/

پسر نوح با حسن بنشست خاندان مطهّرش گم شد

شرمنده بقیة‌الله

وبگاه "شرمنده بقیة‌الله" نوشت:

پسر نوح با حسن بنشست

خاندان مطهرش گم شد

ممد خاتمی حماقت کرد

بیشتر بخوانید

شهدا شرمنده ایم!! / یادواره ای برای شهدایی که حیّ و شاهد و ناظر نیستند؟!

این روزها جای جای شهر عطرآگین است به عطر نام و یاد شهدا؛ تلاش ستودنی در حال انجام است تحت عنوان برگزاری یادواره های شهدا که از ادارات بگیر تا محلات، مساجد، اصناف، روستاها، دانشگاه ها و... ادامه دارد.

نفس برگزاری یادوراره برای شهدا عمل پسندیده ایست و در واقع یک فرصت بی نظیر برای احیاء ارزش ها و ترویج گفتمان ناب اسلامی؛ اما گاهی با یک غفلت و ناآگاهی این فرصت به یک تهدید می تواند تبدیل گردد.

بحثم را با چند سوال آغاز می کنم: هدف یادواره گرفتن برای شهدا چیست؟ وخروجی این یادواره قرار است چه باشد؟ آیا خروجی یادواره ها استمرار آن چیزی است که شهدا عملاً با مجاهدت های خود و با ریختن خون خود به دنبال تحقق آن بوده اند؟

مقام معظم رهبری می فرمایند: «زنده نگه داشتن یاد و نام شهدا، کمتر از شهادت نیست». وگیریم که برگزاری یادواره برای شهدا هم ناظر به این هدف باشد. حال سوال اینست که چگونه این هدف تحقق می یابد؟ آیا به صرف برگزاری یک مراسم و بردن نامی از شهدا و نهایتاً دست دادن حزن و اندوهی در فراق آنان این هدف تحقق می یابد؟ و سوال آخر اینکه تفاوت برگزاری یادواره برای شهدای شاهد و حیّ و ناظر با مراسمی که برای اموات برگزار می شود چه می تواند باشد؟   

اگر یادوراه برای شهداست و اعتقاد داریم که آنان حی و زنده اند پس آنان میزبان و ما مهمانیم، اما آیا تابحال دیده اید یادواره ای که خوش آمدگویی به مهمانان از طرف خانواده یک شهید صورت گرفته باشد؟ و یا اصلاً یادواره ای که مادران شهدا در صدر نشسته باشند و صندلی های ردیف جلو مختص آنان در نظر گرفته شده باشد؟

جمله ای که از زبان سخنران های این یادواره ها به وفور شنیده می شود این است که راه شهدا باید ادامه یابد. اما اینکه این راه چیست؟ مهمترین مشخصه ها و مولفه های آن چه هستند؟ پیمودن این راه دیروز با امروز چه فرقی داشت؟ واصلاَ این راه از کجا شروع شده و قرار است که به کجا ختم شود؟ اینها سوالاتی است که معمولاً بی جواب می مانند.

فقط در جواب اینکه چگونه این راه باید پیموده شود که بسلامت به مقصد رسید، به یک جمله سربسته اکتفا می شود که لابد شما هم از بس شنیده اید حفظید: پیروی از ولایت فقیه. اما اینکه این ولایت چیست؟ بایسته های این ولایتمداری چیست؟ زندگی ولایی چه شاخصه ها و الزاماتی دارد؟ و سوالاتی از این دست که معمولاً بی جواب می ماند.

آیا دیده اید تا بحال در یادواره ای که به رئوس مطالبات آقا در زمینه فرهنگ پرداخته شده باشد؟ ویا در زمینه اقتصاد، سبک زندگی و...؟

به راستی نسبت ما با ولایت فقیه چگونه تعیین می شود؟ آیا به صرف گفتن آقا، حضرت آقا و چه می دانم حضرت آیت ا... العظمی الامام خامنه ای(سه تاصلوات) ما شدیم ولایت پذیر و ولایت مدار؟

انگار که خروجی تمام این یادواره ها قرار نیست چیزی باشد جز این دو کلمه: شهدا شرمنده ایم! آقا می گویند من در عرصه ی فرهنگ احساس خطر می کنم و ما می گوییم شهدا شرمنده ایم! آقا می گویند أین عمار... وما می گوییم شهدا شرمنده ایم! دشمن دارد سنگرهایمان را یکی پس از دیگری فتح می کند و اگر تا دیروز مرزش چزابه و دهلاویه بود امروز تا داخل خانه و مدرسه مان هم آمده و ما باز می گوییم شهدا شرمنده ایم! تو همین شهر خودمان و بغل گوشمان دارند افکار دگراندیشانی چون سروش، گنجی، مجتهد شبستری، صادق زیباکلام و... ترویج می کنند و ما بلندتر می گوییم شهدا شرمنده ایم! فقر و محرومیت و بیچارگی مردم دور و برمون می بینیم،  هرروز از یک فساد و رانت جدید می شنویم، فاصله طبقاتی و فقیرتر شدن فقیران و ثروتمندتر شدن ثروتمندان و رواج فرهنگ اشرافی گری در مسئولان را به عینه لمس می کنیم و باز می گوییم شهدا شرمنده ایم!

و اما شهدایی که ما برای آنان یادواره می گیریم اینگونه نبودند. در خاطرات شهید علی بینا آمده برای اینکه سیاهه ی اندوهی را از چهره ی مستمندی بزداید حتی از یخچال و فرش خانه اش هم می گذرد.  یا آن شهیدی که قبل از انقلاب تمام پولی که تابستان کار کرده بود می برد دکه ی مطبوعاتی و تمام نشریاتی که آنجا عکس های مستهجن داشته اند را جمع می کند و می آورد خانه، مادرش که ازش می پرسد پسرم تو که با این پول می خواستی برای خودت یه موتور بخری، در جوابش می گوید: موتور مرا تا یه مقصدی می رساند اما با اینکار که جلوی ابتذال یک جوان گرفته شود خدا مرا تا بهشت خواهد برد. ببینید اینها با خدا اینگونه معامله کردند.

اما آیا دیده اید تابحال به گوشه ای از خاطرات و سبک زندگی شهدایی که یادواره به نامشان برگزار شده پرداخته شود؟ جز اینست که برای شناخت شهدا و ادامه ی راهی که از آن دم می زنیم باید به همین خاطرات و وصیت نامه های آنان رجوع کنیم. امامی که مرید و مقتدای همه ی شهدا بود می گفت: پنجاه سال عبادت کردید خدا قبول کند حالا بروید یک وصیت نامه ی شهید بردارید بخونید. وصیت نامه هایی که یک عالم درس دهنده اند و رهبری می گویند من به این توصیه ی امام عمل کرده ام. شما بروید وصیت نامه شهید سعدا... جوزاک را بخوانید، وصیت نامه ی شهید دارا خسروی اهل یکی از روستاهای دورافتاده مردهک که همین هفته گذشته یادواره اش بود بخوانید، آدم اینها که می خواند پیش خود می گوید اینها در کدام دانشگاه درس خوانده بودند.

اما ندیده ام یادواره ای که حتی یک وصیت نامه شهید از شهدای یادواره در آن قرائت گردد. چه برسد به اینکه بخواهد کار پژوهشی و معرفتی راجع به این وصیت نامه ها صورت گیرد، که اگر برگزارکنندگان یادواره حداقل به خود زحمتی می دادند و همین وصیت نامه هایی که از شهدای یادواره خودشان به جا مانده را تأملی می داشتند آنوقت می دانستند راهی که دارند می روند به هندوستان هم نمی رسد.

معارف عظیمی که در این وصیت نامه ها آمده و آن بلندای افق و آرمانی که برای جویندگان طریقت در آنها ترسیم می گردد کجا و محدود کردن تمام این وصیت نامه ها به دو جمله "خواهرم حجاب" و "اطاعت از فرمان امام داشته باشید"... که البته اینها هست ولی آیا تمام پیام شهدا فقط این بود؟

متأسفانه رویکرد غالب در یادواره های شهدای ما مرثیه سرایی و عزا و ماتم گرفتن برای آدم هایی است که انگار از دست رفته اند و دیگر حیّ و شاهد و ناظر نیستند! این را می توان از فضاسازی محوطه یادواره تا اشعار و دکلمه ای که گاهاً قرائت می شود، تا صوتی که پخش می شود، نمایشی که اجرا می شود، و مدیحه سرایی و خاطره گویی که صورت می گیرد به وضوح مشاهده کرد که نگاه غالب در همه ی آنها یک چیز است: شهدا آدم های خوبی بودند، رسالت شان را انجام دادند، رفتند و دیگر...!

با این نگاه آنچه که عملاً خروجی یادواره می شود فقط دست دادن یک حس نوستالژیک گذرا و موقت به مخاطب در پایان مراسم است و نه ایجاد یک حماسه و شور مضاعف در او برای ادامه راهی که هنوز تمام نشده است... و این شاید دلیل عمده اش موضوعیت داشتن برگزاری یادواره برای برگزارکننده گان آن است که اگر برای آنان این موضوع طریقیت داشت مسلماً خروجی یادواره چیز دیگری می بود.