برای همه ما زمانهایی پیش می اید که احساس می کنیم فشار فکری و دغدغه های زندگی بد جوری عرصه را بر ما تنگ کرده است . انگار همه اتفاقات بد با هم دربست گرفته و راهی زندگی مان شده اند.
نه حرفی داریم نه حتی حوصله ای ،مسلما با ادامه دادن این روند کاری که از پیش نبرده بلکه حجم ناراحتی و اندوه را بیشتر هم می کند .
بیایید این بار ناراحتی های مان را روی یک کاغذ بنویسیم. بدون شک وقتی روی کاغذ می ایند از حد تصورمان کوچکتر بوده و راه حلی را به ذهن می رسانند.
گوشت های نذری را که بهش دادم، با شرمندگی گفت: اگر ممکنه آن ها را در یخچال خانه خودتان نگهدارید. هر وقت لازم داشتم می آیم و می برم! تعجب کردم. آخر گوشت ها، زیاد نبود که نیاز به فریزر داشته باشد. حداکثر چیزی حدود یک کیلو بود. وقتی تعجب مرا دید، نگاهش را گرفت و به سوی دیگر انداخت. انگار اشک ها در چشم هایش جمع شده بودند و او «مرد» بود، نمی خواست کسی اشک هایش را ببیند... بعد که از اطراف پرس و جو کردم، فهمیدم یخچال ندارد. مردی که با فرزندش زندگی می کند، شنیدم دنبال لوازم دست دوم می گردد تا در خانه اجاره ای اش یک زندگی حداقلی رو به راه کند. یخچال دست دوم، بخاری دست دوم، فرش دست دوم... ظرف دست دوم ... بنده خدایی که از وضع زندگی مرد سید خبر داشت از من سراغ لوازم را می گرفت و من از دیگران. اما هنوز نتوانستم کاری بکنم که باید. حالا یاد چشم های مرد می افتم که بی صدا می گریست. می گریست بر دست های خالی اش و خانه ای که خالی است و... با خود گفتم، یعنی کسی پیدا نمی شود که به لطف، به برداری و یا از خمس به این «سید» کمکی کند؟...
* ببخشید. رفته بودم، شهرستان... آقا سید... که کارگر ساختمانی است و آبرودار، وقتی تنها مرا یافت، به سراغم آمد، با همان دست های زمخت اما نجیب کارگری دستم را گرفت و گفت: اول؛ به مشهد که رفتی و پابوس آقا، سلام ما را هم برسان، اما دوم... بغضش را فرو خورد و... فهمیدم، روزگارش سخت است با زن و چند فرزند... از لابه لای بغضش این حرف ها بیرون آمد؛ کسی را نمی شناسی دستم را بگیرد؟ دست سید اولاد پیغمبر را... شنیده بودم روزگارش خوب نیست به ویژه که کار ساختمانی هم این روزها رونق ندارد. سید گفت... نه، نگفت، یعنی نتوانست بگوید، شانه هایش لرزید و رو برگرداند و من باز ماندم و دردی که همه جانم را چنگ می زند...
* بچه هایش معلولند و او گرفتار، می گفت گاهی چنان عرصه بر من تنگ می شود که نمی دانم چکار کنم. در حالی که دستش را تا گلویش بالا آورده بود ادامه داد - به این جایم رسیده، بیماری و نداری و فرزند معلول... خدا برایم فرجی کند...
* تلخ است، وقتی یک مرد بی صدا گریه می کند. وقتی چشمان بارانی اش را می بینی و چندان که باید نمی توانی کاری بکنی، کاش اشک های مردان این کویر بی خبری را بیدار کند. کاش توفانی از هوشیاری برخیزد و پرده های غفلت را کنار بزند، کاش نگاه کنیم، در اطرافمان چقدر نیازمند هست و حواسمان باشد، گاه چشم یک نیازمند به دست های ماست و یادمان بماند می شود با یک بخاری دست دوم هم خانه یک مرد را گرم کرد و با سفره و ظرف دست دوم هم آبروداری کرد. یادمان باشد، در اموال هر یک از ما، خداوند سهمی برای سائل و محروم قرار داده است، پس حواسمان باشد حق را ادا کنیم و این را سعادت بدانیم چرا که قرآن پیش از «و فی اموالهم حق للسائل و المحروم» که آیه ۱۹ سوره مبارکه ذاریات است، در آیه ۱۵ می فرماید: «ان المتقین فی جنات و عیون» و... یعنی در اموال متقین و اهل بهشت، برای سائل و محروم حقی است پس با دستگیری از نیازمندان خلق و خوی بهشتی خود را نشان دهیم...
خراسان رضوی - مورخ چهارشنبه 1393/10/24 شماره انتشار 18882/صفحه8/شهر
شش آدمی که باید آنها را از زندگی خود حذف کنید!
کد خبر: ۲۱۹۸۴۹
۲۱ دی ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۷
فرارو- در جایی نقل قولی از جیم ران، روانشناس، خوانده بودم به این مضمون: "شما میانگین پنج فردی هستید که بیشترین وقتتان را با آنها میگذرانید: سوالی که برای من پیش آمد این بود: آیا نباید به جای اینکه مجموع اطرافیانتان باشید، خودتان باشید؟
به گزارش فرارو به نقل از هافینگتون پست، با این حال اگر به نقل قولی که گفتم فکر کنید میبینید که چندان هم بیراه نیست. ما از محیطمان تاثیر میگیریم، و محیط شامل افراد حاضر در آن هم میشود. اگر "یکی از آن پنج نفر" بخواهد پنجشنبه شب بیرون برود، به احتمال زیاد ما هم با او خواهیم رفت. اگر آنها روش خاصی را برای برخورد با یک مشکل در پیش بگیرد، به احتمال زیاد ما هم همان روش را در پیش خواهیم گرفت.
اما زمانی که یکی از این "پنج" نفر واقعاً به درد زندگی شما نخورد چه؟
هری ریس، محقق تعامل اجتماعی و استاد روانشناسی در دانشگاه روچستر در این زمینه میگوید: "این گونه روابط میتوانند ویرانگر باشند. برخی روابط هستند که میتوانند حتی سلامت شما را تهدید کنند. این گونه روابط موجب پریشانی احساسی و بعضاً جسمی میکنند."
در زیر شش نوع رابطۀ اضطرابزایی که ما در طول زندگیمان امکان برخورد با آنها را داریم و چگونگی تاثیر این روابط بر سلامت روانی ما و راه مقابلۀ با آن آورده شده است:
کسی که شما را دوست ندارد
بیش از هفت میلیارد نفر در جهان زندگی میکنند، و بعید است که ما بتوانیم با همۀ این آدمها کنار بیاییم. مارسیا رینولدز، روانشناس میگوید که کنار نیامدن با همگان در واقع به شما کمک میکند تا بر چیزهایی که واقعاً اهمیت دارند تمرکز کنید.
او میگوید: "هر چه بیشتر دیگران را همان شکلی که هستند بپذیرید، و برای تغییر دادن افکار و شخصیت آنها تلاش نکنید، و با آرامش و دقت گوش دهید، بیشتر میتوانید بدون توجه به اینکه آیا فلان کس شما را دوست دارد یا نه به سمت اهدافتان حرکت کنید."
ریس توصیه میکند که در برخورد با کسانی که تنها کاستیهایتان به چشمشان میآید، روی ویژگیهای مثبت خود تمرکز کنید. برای اینکار میتوانید یک دفتر تهیه کرده و ارزشهای فردی خودتان و اینکه چگونه برای حفظشان تلاش میکنید را در آن یادداشت کنید.
شخصی که از چشمتان افتاده است
پایان دادن به یک دوستی میتواند به اندازۀ پایان دادن به یک رابطۀ عاشقانه دردناک باشد. شخصی که زمانی محرم رازهایتان بود، حالا شبیه غریبهها شده است. اما مواظب باشید که برای ترمیم چیزی که از دست رفته، کمر خودتان را نشکنید.
طبیعت انسان اینگونه است که تلاش دارد شرایطی را که در آن احساس راحتی میکند را حفظ کند، و این نکته شامل طولانیترین روابط زندگیمان هم میشود. حقیقت غمانگیز اما این است که قسمت نیست بعضی از دوستیها ادامه یابند، به خصوص وقتهایی که تلاش برای ترمیم آن به قیمت قربانی کردن سلامتی عاطفیتان باشد. دکتر ریس توصیه میکند: "به دنبال افرادی باشید که مثبتتر هستند و احساس بهتری به شما میدهند."
این به این معنی نیست که اوقات خوش که با دوستتان داشتهاید را فراموش کنید. بعضی اوقات بهتر است تنها خاطرات را نزد خود نگاه داریم و قید آن فرد را بزنیم.
کسی که همیشه استرس دارد
اگر دوستتان هر از گاهی دچار اضطراب شود مشکلی نیست، اما اگر طرفتان همیشه در برخورد با شما مسائل اضطرابزا را مطرح میکند، این دوست میتواند به سلامتی شما آسیب بزند. تحقیقات نشان میدهد که استرس مسری است. وقتی که با کسی هستید که همیشه استرس دارد، این رابطه میتواند واکنش استرسی بدن خودتان را هم برانگیزد.
دوستانتان باید به شما کمک کنند تا از نگرانیهای خود رهایی پیدا کنید، نه اینکه برایتان نگرانیهای بیشتری درست کنند. دفعۀ بعد سعی کنید تا موضوع بحث را عوض کنید و نیمۀ پر لیوان را به دوستتان گوشزد کنید.
کسی که همیشه با شما جر و بحث میکند
همۀ ما با آدمهایی روبهرو شدهایم که جوری رفتار میکنند که گویی عمداً قصد دارند با شما مخالفت کنند. نظرتان راجع اقتصاد؟ چرت است. پیشنهادتان راجع به اینکه کدام رستوران بروید؟ مزخرف است.
هیچ کس دوست ندارد که همواره در وضعیت مناقشه باشد. حتی تحقیقات نشان دادهاند که جر و بحث مرتب با شریک زندگی یا دوستان میتواند به سلامتیتان آسیب برساند.
ریس در این زمینه میگوید: "به جای اینکه تنها به بازخوردهایی که از دیگران میگیرید توجه کنید، پیش خودتان مشخص کنید که چه چیزی برای خودتان مهم است. چیزهایی که خوب است را در خودتان تقویت کنید." این بدان معنی است که بدون توجه به این که دیگران چه میگویند، به عقاید خود پایبند باشید.
کسی که از شما استفاده میکند
ریس میگوید: "کسی نمیتواند بدون اینکه به او اجازه دهید از شما بیگاری بکشد. اگر فکر میکند که کسی با شما بد رفتار میکند، شما قدرت تغییر اوضاع را دارید."
زندگی ما برای کسانی که از ما سواستفاده میکنند جایی ندارد. کمک کردن به همدیگر یک چیز است، سواستفاده چیز دیگری است. وقتی که کمکها همیشه یکسویه باشد، وقت رسیدگی به موضوع است. ریس پیشنهاد میکند که "بدون اینکه دچار پیشقضاوتی شوید چیزی که ناراحتتان میکند را توضیح دهید. سعی کنید موضوع را با طرف مقابل در میان بگذارید. نگویید فلان کار را بکن یا خودت را تغییر بده، بلکه آنچه که ناراحتتان میکند را به او بگویید. سپس تلاش کنید تا بدون اینکه خواستههای غیرواقعگرایانه از طرفتان داشته باشید، راهی برای بهبود وضعیت پیدا کنید،."
کسی که بر شما تاثیرات مخرب میگذارد
خلاص شدن از شر یک عادت بد شجاعت زیادی میخواهد. دکتر ریس میگوید که روابط مثبت نفع شما را در دل دارد، در حالیکه روابط اضطرابزا عکس این موضوع را به همراه دارد. او توضیح میدهد: "اگر رابطهای مسموم باشد، چیزهایی را که میدانیم برای ما مفیدند را زیر سوال میبرد. ممکن است فرد از رابطه آسیب ببیند، یا او را ناراحت کند، یا با حرکت او به سمت هدفهای شخصیش تداخل کند."
اجازه ندهید این نوع روابط شما را به ورطۀ انتخابهای منفی بیاندازند. ریس میگوید که اگر طرفتان واقعا دوستانی بامعنا باشند، تصمیمات مثبت شما را درک خواهند کرد و خواهند پذیرفت.
کودکی
نوجوانی
جوانی
میانسالی
پیری
زندگی تنها دو دوره است....
قبل از کربلا رفتن
بعد از کربلا رفتن
یادش مرا دومرتبه بی تاب میکند
دارد غمش وجود مرا آب میکند
جانم فدای شاعر خوش مسلکی که گفت:
نوکر همیشه تکیه به ارباب میکند
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین...