تو این نقش رو به من دادی تا بدبختم کنی. این معلمه تو یه روستاس و در ظاهر اوضاعش خوبه. اما کمکم تو اون روستا یه معدن پرعیار پیدا میشه که وضع مردم رو خوب میکنه. بعد حکومت میاد دست میزاره رو اون معدن و مردم روستا رو بیچاره میکنه!
وبلاگ "طنزهای یک م.ر.سیخونکچی" نوشت:
این پنجمین طنز روزانه بنده برای بولتن روزانه جشنواره عمار است:
چهار بار شکست در تست بازیگری آقا «هوشی» را مجبور کرد تا راه خطرناکی برای بازیگر شدن انتخاب کند. کارگردان در پنجمین روز در اتاقش نشسته بود و داشت تست بازیگری میگرفت که یک نفر در را باز کرد و...
یک نفر: آقای کارگردان... آقای کارگردان...
این خانم 38 ساله تقریبا تمام استخوان های بدنش در رفته است و جای سالم در اسکلت بندی او وجود ندارد. او به خاطر این بیماری نادر محبور است روزانه تا 10 بار درد در رفتن استخوان ها از جایشان را تحمل کند. باز کردن در خانه، رانندگی کردن، نقاشی کشیدن، غذا درست کردن، کار با رایانه و … همه از جمله مواردی است که ما روزانه انجام می دهیم اما همه این کارهای ساده برای یک مادر انگلیسی می تواند همراه با یک در رفتگی استخوانی باشد.
“یوجو مدیوس” از بیماری نادری به نام EDS رنج می برد که باعث می شود استخوان ها نرمی خاصی داشته باشند و به راحتی از جای خود خارج شده و به اصطلاح معمول استخوان ها در می روند و نیاز به جا انداختن دوباره دارد. وی در مورد این بیماری می گوید:” به این بیماری عادت کرده ام و باید با آن زندگی کنم، گاهی اوقات به قدری سرگرم کار می شوم که حتی متوجه در رفتگی استخوان ها نیز نمی شوم و پس از چند ساعت دوباره آن را سر جایش بر می گردانم.” او بدترین در رفتگی را استخوان فکش می داند که به سبب آن چند ساعتی نمی توانست حتی صحبت کند.
برای بولتن روزانه جشنواره فیلم عمار طنز روزانه مینویسم؛ درباره سینما. در شماره چهارم اولینش منتشر شد و اگر عمری بود هر روز منتشر خواهد شد. این همان اولینش است که البته با کمی تلخیص بعلت کمبود جا در شماره چهارم منتشر شده است.
وبلاگ "طنزهای یک م.ر.سیخونکچی" نوشت:
اینجا یک دفتر فیلمسازی است. گروه در مرحله پیش تولید هستند و کارگردان به دنبال یک بازیگر است. افراد مختلفی برای تست دادن به دفتر میآیند. در این شماره و شش شماره بعد، ماجراهای تست دادن یک جوان عشق بازیگری را در اینجا دنبال کنید. ضرر ندارد!
*
کارگردان: سلام جانم... بفرما بشین.
جوان: بله... سلام.... چشم...