تو این نقش رو به من دادی تا بدبختم کنی. این معلمه تو یه روستاس و در ظاهر اوضاعش خوبه. اما کمکم تو اون روستا یه معدن پرعیار پیدا میشه که وضع مردم رو خوب میکنه. بعد حکومت میاد دست میزاره رو اون معدن و مردم روستا رو بیچاره میکنه!
وبلاگ "طنزهای یک م.ر.سیخونکچی" نوشت:
این پنجمین طنز روزانه بنده برای بولتن روزانه جشنواره عمار است:
چهار بار شکست در تست بازیگری آقا «هوشی» را مجبور کرد تا راه خطرناکی برای بازیگر شدن انتخاب کند. کارگردان در پنجمین روز در اتاقش نشسته بود و داشت تست بازیگری میگرفت که یک نفر در را باز کرد و...
یک نفر: آقای کارگردان... آقای کارگردان...