وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

آموزش بورس مقدماتی در 20 دقیقه

   مقدمه
 
 

همهی افراد جامعهی ما بورس را نمیشناسند و با نحوهی سرمایهگذاری در آن و فواید و سودمندیهای ناشی از آن آشنا نیستند. این در حالی است که آشنایی با بورس و فعالیت در آن میتواند در زندگی اقتصادی مردم بسیار مؤثر باشد. تا همین سالهای اخیر، بیشتر مردم پساندازهای خود را فقط در بانکها نگهداری میکردند و با راههای دیگر استفاده از اندوختههای خود آشنا نبودند. اما امروزه بسیار شنیده میشود که راه دیگری هم برای استفاده از پساندازها وجود دارد و آن این است که یک فرد عادی میتواند در مالکیت واحدهای تولیدی و تجاری بزرگ مشارکت نماید و از نتایج مشارکت و سرمایهگذاری خود به سادگی بهرهمند شود. اما به راستی چگونه ممکن است یک فرد عادی با سرمایهای اندک در سرمایهگذاریهای بزرگی شریک شود در حالی که نه شرکای خود را میشناسد و نه امکان کسب اطلاع از نحوهی فعالیت، میزان هزینهها، درآمدها و ... دارد؛ گذشته از این، اصلاً چنین کسی چگونه میتواند از حساب و دخل و خرج این مرکز تولیدی که در آن مشارکت کرده است آگاهی پیدا کند؟

در پاسخ به این سوال باید گفت که، بورس امکان هر آنچه را که برای سرمایهگذاری و مشارکت در این مراکز لازم است فراهم آورده و علاوه بر نظارت دقیق بر فعالیتهای این مراکز، مطابق قانون مدافع حقوق سرمایهگذاران است.

در این کتاب سعی شده است خواننده با سازوکارهای قانونی بورس آشنا شود و با توضیحات ساده در مورد فعالیتهای مختلف آن، از جمله نحوهی خرید و فروش، راههای مختلف سرمایهگذاری، فواید سرمایهگذاری و .... آگاهی پیدا کند و اطلاعات اساسی و اولیهی مورد نیاز خود را کسب نماید.

 


تاریخچه

اندیشهی ایجاد بورس زمانی شکل گرفت که عدهای از بازرگانان اروپایی از فعالیتهای تجاری خود ضرر کردند، بنابراین به فکر راهحلی افتادند تا به وسیلهی آن بتوانند جلوی این ضرر را بگیرند و یا آن را به حداقل برسانند. نتیجه آن شد که تعدادی از بازرگانان عدهای را در فعالیتهای خود شریک کردند تا با این روش سود و زیان احتمالی را با آنها تقسیم کنند. این تجربه موفقیتآمیز بود لذا به تدریج هر تاجری سعی میکرد تا فعالیتهای تجاری خود را با این روش ادامه دهد؛ به خصوص که این روش برای افرادی که فعالیتهای بزرگ اقتصادی انجام میدادند بسیار مطلوبتر بود. رفته رفته این تجربه قانونمند شد و به تشکیل شرکتهای سهامی تبدیل گردید. اولین تجربه مربوط به تشکیل یک شرکت سهامی در کشور روسیه بود که در سال 1353 میلادی تصمیم گرفت کالاهایی را بدون این که آفریقا را دور بزند، از شمال اروپا به شرق آسیا و چین ببرد و این کاری بود که احتمال ضرر در آن بیشتر بود. برای انجام این کار عدهای از تجار سرمایهی لازم را تأمین کردند و هر کس به نسبت سرمایهی خود در سود و زیان شرکت شریک شد و این کار با موفقیت صورت گرفت. بعدها با گسترش مبادلات در اروپا به سرمایههای زیادتر و شرکای بیشتری نیاز شد. برای این کار نیاز به مراکزی بود تا بتوان بین سرمایهگذاران و سرمایهپذیران رابطه برقرار کرد. چنین مراکزی تأسیس شدند و بورس نام گرفتند. اولین بورس دنیا در قرن هفدهم میلادی در شهر آمستردام هلند تشکیل شد و امروز اکثر کشورهای جهان دارای بورس هستند. در ایران نیز در سال 1345 قانون تشکیل بورس به تصویب رسید و از 15 بهمنماه سال 1346 آغاز به کار کرد.

 


بورس چیست؟

برای شناخت بورس و آشنایی بیشتر با آن بهتر است از "بازار" و تعریف آن شروع کنیم. در یک تعریف ساده، میتوان گفت که، بازار مکانی است که در آن خرید و فروش صورت میگیرد؛ و سادهتر این است که بگوییم هرگاه شرایطی فراهم شود که بین خریدار و فروشنده رابطه برقرار شود و معاملهای صورت پذیرد بازار تشکیل شده است. این شرایط میتواند مکان خاصی باشد یا شبکهای ارتباطی مثل اینترنت.

در بازارها به طور کلی دو نوع دارایی، داراییهای واقعی و داراییهای مالی، مورد معامله قرار میگیرند. داراییهای واقعی همان داراییهای فیزیکی هستند مثل زمین، ساختمان و انواع کالا مانند ماشین، لوازم خانگی و .... اما داراییهای مالی داراییهای کاغذی و بهتر بگوییم اسنادی هستند، مثل سهام و اوراق مشارکت. بورس بازاری است که در آن داراییهای مختلف مورد معامله قرار میگیرد. از این رو، انواع بورسها را میتوان به سه دستهی کلی بورس کالا، بورس ارز و بورس اوراق بهادار طبقهبندی کرد.

1. بورس کالا: بازاری که در آن خرید و فروش کالاهای معین صورت میگیرد و به طور منظم و دائم فعال است بورس کالا نام دارد. در بورس کالا معمولاً مواد خام و مواد اولیه مورد معامله قرار میگیرد. هر بورس کالایی را با نام همان کالایی که مورد معامله قرار میگیرد نامگذاری میکنند. مثلاً بورس نفت و بورس گندم.

2. بورس ارز: در بورس ارز، همان طور که از نام آن مشخص است، کار خرید و فروش پولهای خارجی انجام میگیرد. این بورس در کشور ما فعال نیست اما در کشورهای پیشرفته فعالیت چشمگیری دارد.

3. بورس اوراق بهادار: در بورس اوراق بهادار داراییهای مالی از قبیل سهام، اوراق مشارکت و... مورد معامله قرار میگیرد. در ایران، به بازار خرید و فروش اوراق بهادار که به طور رسمی و دائمی در محل معینی تشکیل میشود "بورس اوراق بهادار" میگویند ولی ما در این نوشته برای اختصار آن را بورس یا بورس اوراق بهادار میگوییم.

 


بورس اوراق بهادار چه می
کند؟

کار اصلی بورس اوراق بهادار این است که زمینهای فراهم میآورد تا دو گروه از مردم، به طور قانونی، در یک فعالیت اقتصادی شریک و علاوه بر تأمین نیازهای یکدیگر، از منفعت و سود این فعالیت بهرهمند شوند. این دو گروه سرمایهگذاران و سرمایهپذیران میباشند.

اصولاً در یک تقسیمبندی ساده، افراد جامعه را میتوان به دو گروه تقسیم کرد؛ یک گروه کسانی که پول، سرمایه و یا پسانداز دارند اما نمیتوانند با آن کار کنند و گروه دوم کسانی که توانایی انجام فعالیتهای اقتصادی دارند اما سرمایه و پول کافی ندارند. این دو گروه علاوه بر این که یکدیگر را نمیشناسند و تعداد آنها نیز کم نیست دارای ویژگیهای مختلفی هستند. به عنوان مثال، همهی سرمایهگذاران به یک اندازه پسانداز ندارند. برخی دارای مبالغ اندک و برخی صاحب مبالغ کلان میباشند، سلیقهی این افراد هم برای سرمایهگذاری متفاوت است، مثلاً عدهای تمایل به سود کم در کوتاهمدت دارند و عدهای به دنبال سود بیشتر ولی در درازمدتاند و دهها ویژگی دیگر.

سرمایهپذیران نیز از ویژگیهای مختلف برخوردارند، برای مثال، هر گروه در زمینهی خاصی فعالیت میکنند، با توجه به نوع فعالیتشان سودهای متفاوتی پرداخت میکنند، در ادارهی مراکز تولیدی خود سلیقهی متفاوت دارند و... حال با این همه ویژگیهای متفاوت چگونه میتوان بین این دو گروه رابطه برقرار کرد تا همهی آنها ضمن قبول شرایط یکدیگر حاضر به شراکت شوند؟ یکی از کارهای اساسی بورس همین است که با ایجاد یک فضای مناسب و قانونمند زمینهای فراهم آورد تا از طریق آن برآوردن تمامی خواستههای قانونی طرفین با حفظ حقوق آنها میسر شود. بورس یک مشکل بسیار بزرگ دیگر را نیز حل کرده است، به طوری که میتوان ادعا کرد حل این مشکل باعث گسترش سرمایهگذاری و در نتیجه توسعهیافتگی و پیشرفت سریعتر کشورهای جهان شده است. آن مشکل این است که اگر افراد مختلفی که با سرمایههای متفاوت وارد بورس شده و در فعالیتهای اقتصادی بزرگ شریک میشوند، بخواهند، در هر زمان که تصمیم بگیرند، سهم و سرمایهی خود را به قیمت مناسب بفروشند، باید چه کار کنند؟ به عنوان مثال اگر فردی 100 سهم از 125 میلیون سهم یک کارخانهی سیمان را دارا باشد و تصمیم بگیرد آن را همین امروز بفروشد چگونه میتواند قیمت سهام خود را مشخص کند؟ چطور میتواند قیمت کارخانه را محاسبه نماید تا براساس آن قیمت سهم خود را مشخص کند؟ چه قدر زمان، چه تعداد افراد و چقدر هزینه برای این کار لازم است؟ و... بورس این مشکل را حل کرده و سازوکاری را طراحی کرده است که هر فرد با هر میزان سهم، در هر روز تصمیم به فروش سهامش بگیرد بتواند از قیمت سهام خود آگاه شود و یا حتی اگر تصمیم به فروش نداشته باشد قیمت روز سهام خود را بداند.

داستان بیمه عمر

با قانونِ ده درصد آشنا شوید

داستان زیر واقعی‌ و برگرفته از کتاب “ثروتمند‌ترین مرد بابل” است. این داستان روی لوح‌های گلی نوشته شده و در بازماندهای شهر بابل پیدا شده است.

۲۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح در شهر بابل جوانی‌ نزد پیر شهر که مردی ثروتمند بود رفت و به او گفت: ای پیرمرد، تو فرد ثروتمندی هستی‌. به من بگو که چگونه میتوانم مانند تو ثروتمند شوم.  پیرمرد از زیر ابروان پر موی خود نگاهی‌ جدی و نیرومند به جوان کرد و پرسید: آیا واقعا میخواهی‌ بدانی چگونه می‌توان ثروتمند شد؟  جوان با هیجان و دلهره گفت: بلی.

پیرمرد گفت: پس خوب به کلماتی‌ که میگویم توجه کن و الا حقیقتی را که به تو میگویم نخواهی فهمید. پیرمرد مکثی کرد و ادامه داد: راه ثروتمندی را هنگامی یافتم که متوجه شدم باید بخشی از درآمدم را اول به خودم پرداخت کنم. تو نیز چنین کن.  جوان با تعجب پرسید: همین؟  پیرمرد گفت: آنچه گفتم کافیست تا چوپانی فقیر را به بزرگ‌ترین گله دار این شهر تبدیل کند.  جوان گفت: مگر همه درآمد من مال خودم نیست؟  پیرمرد پاسخ داد: ابداً چنین نیست. مگر تو برای دوختن لباس به خیاط پول نمیدهی؟ مگر برای خرید کفش بهای آن را به کفاش نمی‌‌پردازی؟ مگر برای خرید غذا پول خود را خرج نمیکنی‌؟ از درآمد ماه گذشتهٔ خود چه داری؟ از درآمد سال گذشته چطور؟

جوان پاسخ داد: چیز زیادی ندارم.  پیرمرد با تندی گفت: ابله! تو به همه کس سهمی از درآمد خود دادی، به غیر از خودت. نادان! تو فقط برای دیگران زحمت می‌کشی و برای خوراک و پوشاکی که به تو میدهند کار میکنی‌. بخشی از درآمد تو مال خودت است و باید آن را برای خود نگاه داری. میزان این مبلغ نباید کمتر از یک دهم از درآمدت باشد هر چند درآمدت ناچیز باشد. سهم خودت را اول از همه بردار و باقی‌ مانده را خرج کفش و لباس کن. همچنان که درخت از یک دانه کوچک پدید می‌‌آید، ثروت نیز از مبالغ جزئی به وجود می‌‌آید و رشد می‌کند. اگر چنان نکنی‌ تا آخر عمرت باید برده پولت باشی‌ و برای آن کار کنی‌. حالا برو و یک سال دیگر برگرد. اگر به هر دلیلی‌ نتوانستی یک دهم از درآمد سالیانه خود را برای خود نگاه داری هرگز دوباره برای پند گرفتن پیش من نیا. سپس پیرمرد به آرامی از کنار جوان گذشت و او را در افکار خود تنها گذاشت.

نتیجه: پس از گذشت ۴۰۰۰ سال قانون ۱۰% هنوز در زندگی‌ مدرن امروزی صدق می‌کند. مطالعات نشان می‌‌دهد که همه ی انسان‌ها برای رسیدن به اهداف مالیشان باید هر ماه حداقل یک دهم از درآمد خود را برای خود کنار بگذارند.

راه حل: چنانچه شما نیز مایل هستید از همین امروز به پند پیرمرد عمل کنید، حساب پس اندازی‌ به این منظور وجود دارد که مقداری از درآمد شما را که خودتان تعیین می‌کنید به طور اتوماتیک به این حساب منتقل می‌کند. سودی که به پول شما تعلق می‌گیرد و در ضمن هیچ مالیاتی روی سود دریافتی پرداخت نمیکنید. علاوه بر این پول شما توسط بانک و دولت ایران گارانتی میباشد و هر زمان که اراده کنید میتوانید از پولتان بدون هیچ محدودیتی استفاده کنید. باز کردن این حساب در مجموع کمتر از ۵ دقیقه وقت می‌گیرد و هر آن میتوانید آن را بدون هیچ جریمه‌ای ببندید.

برای باز کردن این حساب می‌ توانید با ما تماس بگیرید.

EULA چیست‌؟

طبق تعریف، «توافق‌نامه کاربر نهایی» EULA (سرنام end-user license agreement)، قراردادی بین مشتری و فروشنده یا توسعه‌دهنده نرم‌افزار است . نحوه پذیرش این قراردادها متفاوت است. گاهی این کار به سادگی بازکردن پوشش حاوی نرم‌افزار صورت می‌گیرد (« توافق بسته‌ای» یا Shrink Wrap)؛ به‌طوری که، شما با برداشتن پوشش روی بسته و استفاده از نرم‌افزار، عملاً اعلام می‌کنید که قرارداد را با همه شروط قید شده در آن پذیرفته‌اید. با این حال، متداول‌ترین نوع EULA، کادر محاوره‌ای است که تحت عنوان «توافق مبتنی‌بر کلیک» (clickWrap) نیز شناخته می‌شود و با نخستین استفاده از نرم‌افزار، روی صفحه ظاهر شده و کاربر مجبور است پیش از شروع به استفاده از نرم‌افزار، موافقت خود را با مفاد آن اعلام کند؛ که این‌کار معمولاً با زدن دکمه‌ای نظیر «I Agree» یا علامت یا لینکی با همین مضمون صورت می‌گیرد. نکته‌ای که در مورد این نوع قراردادها باید در نظر داشت، این است که به‌روزرسانی‌های نرم‌افزاری و وصله‌هایی که ممکن است در آینده از سوی شرکت عرضه‌کننده ارائه شوند، می‌توانند EULAهای جدید یا به‌روزرسانی شده‌ای به همراه داشته باشند و شروطی متفاوت از آن‌چه در نسخه اصلی آمده در آن‌ها قید شده باشد و پذیرفتن EULA نرم‌افزار اصلی به معنی پذیرفتن تمامی این شرایط نیز هست.

معرفی کتاب «فلسفه ترس»

فلسفه ترس

 

کتاب فلسفه ترس اثر لارس اسوندسن فیلسوف نروژی است.

شاید بتوان ترس را مهمترین احساسی نامید که بر تفکر و تعقلِ درست، سایه می‌افکند و آن را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد. از طرفی ترس احساسی است که در تکامل انسان نقش به سزایی داشته است، چرا که یکی از بن مایه های بقا برای نژاد انسان است.

اما ما تا چه حد باید بترسیم؟  ترس چه چیزهایی را حفظ می کند و چه چیزهایی را از ما می‌گیرد؟ چرا با اینکه زندگی‌های ما اینقدر امن شده است باز ترس بر زندگی ما سایه افکنده است؟ چرا ترس برخی مواقع جذاب است؟ وجود سایه ترس و هراس در جامعه چه تاثیری دارد؟ رابطه قدرت و ترس چیست؟ 

در این کتاب لارس اسوندسن نویسنده جوان نروژی، ترس را از جنبه‌های مختلف به پرسش می‌گیرد و به واکاوی آن می‌پردازد. به زعم نویسنده،  این کتاب حمله‌ای است به این گرایش که عملا همه پدیده‌ها را باید از منظر ترس مورد توجه قرار داد.  یک ویژگی فرهنگ ترساین است که ترس درست زمانی سر بر آورده است که با احتساب همه جوانب، زندگی ما نسبت به هر دوره تاریخی دیگر امن تر است. با این حال مهمترین انگیزه‌ی نویسنده در حمله علیه فرهنگ ترس، آن است که این فرهنگ، آزادی ما را  کمتر و کمتر می‌کند.

بخشی از مقدمه کتاب در معرفی فصل های آن: 

«کتاب هفت فصل دارد.
 در فصل اول شرح و گزارش مختصری از فرهنگ ترس ​به دست می دهیم، یعنی اینکه چگونه ترس از نظر فرهنگی بدل به عینکی ذره بینی شده است که ما جهان را از پشت آن می‌نگریم. 
در فصل دوم، می کوشیم توصیفی به دست دهم از اینکه ترس چه جور پدیده‌ای است و شماری از رویکردها و نگرش های مختلق از نوروبیولوژی تا پدیدارشناسی را در بر می‌گیرد. 
در فصل سوم به بررسی نقش ترس در جامعه خطرخیز ​می پردازم و نشان می دهم تلاش های ما برای به حداقل رساندن خطر حاوی چه جنبه های غیرعقلانی زیادی است.
در فصل چهارم سروکارمان با این واقعیت است که ما غالبا داوطلبانه به دنبال چیزهای ترسناک می‌رویم - مثل ورزشها و سرگرمی های دیوانه وار - نکته منتاقض اینجاست که ما معمولا سعی می‌کنیم از هرچه ترس آفرین است پرهیز کینم. 
در فصل پنجم نگاهی می‌اندازیم به مفهوم اعتماد و این نکته را به بحث می‌گذاریم که فرهنگ ترس تاثیری مخرب و تضعیف کننده بر اعتماد دارد - و همین متقابلا و به نوبه خود دامنه ترس را افزایش می‌دهد. وقتی اعتماد عمومی کاهش پیدا می‌کند، این کاهش تاثیری متلاشی کننده بر روابط اجتماعی می‌گذارد، اگر چه ترس به نوبه خود می‌تواند تاثیری یکپارچه کننده هم داشته باشد. این نقش یکپارچه کننده ترس در شماری از فلسفه‌های سیاسی اهمیت دارد، خصوصا در فلسفه سیاسی ماکیاولی و هابز
در فصل ششم من به همین نقش ترس که بنیان برخی از فلسفه‌های سیاسی است می‌پردازم و در عین حال نشان می‌دهم از ترس در همین سال های اخیر در جنگ علیه تروریسمچه بهره برداری‌های سیاسیی شده است.
 سرانجام در فصل پایانی این پرسش را مطرح می‌کنم که آیا راهی برای برون رفت از ترس وجود دارد یا نه، آیا ما می‌توانیم این جو ترسی را که امروزه ما را احاطه کرده است بشکنیم یا نه.

داستان

ا در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم.

 

یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است

 

سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند

 

سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته

 

و بلند می‌شود تا آنها را بیاورد

 

وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست، احتمالا اهل آفریقا (با توجه …به قیافه‌اش)، آنجا نشسته 

 

و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست! بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می‌کند.

 

اما به‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد و فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست.

 

او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذایی‌اش را ندارد.

 

در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند.

 

جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد.

 

دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود.

 

به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از تاس کباب را برمی‌دارند

 

و یکی از آنها ماست را می‌خورد و دیگری پای میوه را.

 

همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است

 

مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم‌کننده و با مهربانی لبخند می‌زنند. 

 

آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد. 

 

و اینجاست که پشت سر مرد سیاه‌پوست، کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی می‌بیند،

 

و ظرف غذایش را که دست‌نخورده روی میز مانده است.

 

توضیح پائولو کوئلیو:

 

من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم می‌کنم که در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار می‌کنند 

 

و آنها را افرادی پایین‌مرتبه می‌دانند. داستان را به همۀ این آدم‌ها تقدیم می‌کنم که با وجود نیت‌های خوبشان، دیگران را از بالا نگاه می‌کنند 

 

و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند. چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیش‌داوری‌ها رها کنیم

 

وگرنه احتمال دارد مثل احمق‌ها رفتار کنیم؛ 

 

مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر می‌کرد در بالاترین نقطۀ تمدن است

 

در حالی که آفریقاییِ دانش‌آموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد….