به گزارش مورموری خبر ، با حضور شورای فرهنگی و اجتماعی شهر مورموری و با مدیریت بخشدار کلات مورموری جلسه ای بمناسبت برگزاری مراسم باشکوه میلاد پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) و میلاد امام جعفر صادق (ع) در بخشداری کلات مورموری برگزار شد.
بخشدار کلات مورموری ضمن تبریک هفته وحدت و میلاد رسول اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) گفت:جا دارد از شورای فرهنگی واجتماعی شهر مورموری تشکر و قدردانی بعمل بیاورم چراکه در اجرای برنامه های فرهنگی و اجتماعی شهر مورموری نهایت تلاش و همکاری را بعمل می آورند که نمونه آن برگزاری اربعین حسینی (ع) و مراسم ارتحال پیامبر (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع) بود که باشکوه تر از هرسال برگزار شد.
ایشان گفت: امید است که در مراسم میلاد پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) و امام جعفر صادق (ع) هم با همدلی و برادری مراسمی در شان و منزلت این عزیزان برگزار شود .
اعضای شورای فرهنگی و اجتماعی شهر مورموری به ایراد نظرات و پیشنهادات خود پرداختند و قرار شد مراسم روز پنج شنبه راس ساعت 8 شب در مسجد حضرت امیر (ع) شهر مورموری برگزار شود و به قید قرعه به 10نفر از شرکت کنندگان جوایزی اهداء گردد.
چرا آقای رییس جمهور مراسم باشکوه 9دی را به خاطر سفر به چابهار ترک کرد دیروز مراسم نهم دی ماه سال نود و سه بود که روز بصیرت نامگذاری شده است
دادستان جدید دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان سلماس معارفه شد.
به گزارش روابط عمومی فرمانداری شهرستان سلماس؛ پیش از ظهر امروز با حضور معاون قضایی دادگستری استان آذربایجان غربی، فرماندار، امام جمعه و اعضای شورای تامین و شورای اداری و مسوولان این شهرستان در محل دادگستری سلماس دادستان جدید عمومی و انقلاب سلماس معرفی شد.
امام جمعه سلماس در این مراسم اظهار داشت: قضا و دادرسی منحصر به جامعه اسلامی نیست بلکه متعلق به همه جوامع بشری است.
سید محمد موسوی خاطرنشان کرد: زمانی جامعه بشری احساس امنیت می کند که بدنبالش قانون و مجری دادگستری باشد، بنابراین دستگاه قضا را ارزشی و بدون توصیه می دانیم.
محمد رضائی بشیر، دادستان جدید سلماس نیز در این مراسم گفت: با مردم و مسوولان تعامل و همکاری صمیمانه خواهم داشت و دادستان در دادگستری همچون شمشیر عدلیه است و مردم امنیت خود را زیر این پرچم می یابند.
در این مراسم از زحمات چندین ساله دادستان قبلی آقای اصغر حمیدی قدردانی و آقای محمد رضائی بشیر به عنوان دادستان عمومی و انقلاب این شهرستان معرفی شد.
همچنین در این مراسم آقای محمد احمدی بعنوان معاون دادستان عمومی و انقلاب شهرستان سلماس معرفی شد.
برای آقای رضائی دادستان جدید سلماس در خدمت به افزایش امنیـّت وعدالت آرزوی توفیق روز افزون دارد.
سلام
یه مدته صفحه ی نوشتن مطلب جدید بازه و من حرفهایی که در ذهنم قل قل میزنه رو نمیتونم متمرکز کنم !
* کَت و کولمو ندیدین ؟ فک کنم همین طرفا افتاده !
* ویلچر مادرشوهرم شده اسباب بازی بچه ها ! تا حوصله شون سر میره میگن بریم ویلچر بازی !
اولین بار دونه دونه ماها رو سوارش کردن و تا سر کوچه بردن و برگردوندن اونم به دو ! یعنی خودمو کشتم جیغام بلند نشه !!!
چند روز پیش پسرم دخترمو با ویلچر رسونده مدرسه بعد خودش نشسته روش برگشته خونه !
بعد اومده به باباش میگه مسجدیا همه منو دیدن !
پسرم :
من :
شوهرم :
* نمیدونم چرا این 10 جلسه فیزیوتراپی پسرم تموم نمیشه ! لامصب یه ماهه درگیریم ! یا هی خورده به تعطیلات یا خودش میگه حال ندارم یه روز دیگه !
انقد نرفتیم و وسطش فاصله افتاد که زنگ زدن چرا نمیاین ؟
3 جلسه هم طب سوزنی کرده ...
خدا رو شکر تو ایم مملکت هم یانگوم ها زیادن :))
* یه جای خاصی تو پشتم همش درد داره ! میگن قولنجه ! چیکارش کنم ؟ کسی نمیخوادش ؟
* دیروز یه مجلس روضه ی خانوادگی تو خونه مون گرفتیم . بخاطر دل مادرشوهرم ! 2 تا خواهرشوهرا و 2 تا از برادرشوهرام هم بودن ...
حلوا درست کردم با چ بدبختی ! خیلی وقت بود که حلوا درست نکرده بودم . اصلا انگار یادم رفته بود !
اولش خواستم بندازمش گردن خواهرشوهر بزرگه ! اون گفت حلوای من گوله گوله میشه توش ! گفتم وا ! چرا ؟ چیکار میکنین که گوله گوله میشه ؟
بعد با دخترش معصومه بالا سر حلوا بودیم و وقتی ارد با روغن قاطی شد گوله شد ! چقد خندیدیم به خدا گفتم خدااااایا غلط مرا بپذیر ... کلی مالوندمش تا گوله هاش رفع شد و اماده شد ... بعد ریختیم تو ظرف هر کاریش کردیم روی حلوا یک دست نمیشد همش موجدار میشد اصلا یه وضعی ! باز نگاهی به خدا کرده و غلط کردم را تکرار کردیم و دوباره رو گاز گذاشتیم و تا خوب شد ! بعد موقع خوردن همه تعریف کردن و اخراش که برای همه جدا کردم که با خودشون ببرن ، مجبور شدم یه ذره اشو قایم کنم تا به بچه هامم برسه :))
یه نفر هم هر چی رو دید ازم پرسید چه جوری درست کردییییی ؟ چی توش ریختییی ؟ چقد ریختیییی؟ نزدیک بود بگه پرتقال و سیب ها رو چه جوری درست کردی !!!! بعد من براش توضیح واضحات میدادم و اون دوباره حرفای منو تکرار میکرد و من اوکی میدادم !!!
اون :
من :
خــــــــــدایا از این مورد ها نصیب من نکن من طاقتشو ندارم یه وقت یه چیزی میگم رابطه مون بهم میخوره !
* میگیم به خاطر دل مادرشوهرم و سالگرد پدر شوهر میخوایم یه مراسم کوچولو بگیریم ، میگه امروز روز تاجگذاری امام زمانه ! فقط سنی ها این روز عزا میگیرن !
موندم برای امام حسین و امام علی و امام رضا تـــــــــــــــــــــا چندین روز بعدش شام غریبان و دهه و مراسم سوم و هفتم تااااا چهلم هم میگیرن ولی برای امام حسن عسکری فرداش روضه خوندن مساویه با بی دینی ؟
بعدا منو میبینه میگه از حرفم ناراحت شدی ؟ من چی بگم در جوابش اخه ؟ بگم نه ناراحت نشدم فقط دلم به حالت سوخت ؟ بگم ناراحت چرا من که میشناسمت و به حرفات عادت دارم ؟ بگم چی اخه ؟؟؟
خـــــــــــدایا از این مورد ها نصیب من نکن خواهش میکنم ! به جوونیم رحم کن ! اخرش یه وقت یه حرفی میزنم رابطه فامیلی مون بهم میخوره هاااااا بعد میگین قطع رحم کردین عمرتون کم میشه هاااا !
* اووووف قولنجم چقد اذیت میکنه !
اینم چیز بود افتاد به جونم ؟
* دیشب معصومه (یه دختر ناز 22 ساله که تنها دختر خواهر شوهر بزرگه است) با خاله اش رفت تهران ... دلم براش تنگ میشه ..... چقدر کیف داشت این چند روزی که اینجا بودن .... چقدر جلوی خودمونو گرفتیم تا اشکمون در نیاد موقع خداحافظی ..... چ تو ماشین برام انگشتاشو قلب میکرد و منم نصف قلب ....
الان هم مادرش و پدرش با برادرشوهرم ، مادرشوهرمو بردن بیمارستان ... باید 2 واحد خون بهش تزریق کنن .....
ریه اش هم اب اورده ...
یه جلسه شیمی درمانی هم فعلا براش نوشتن ....
الهم اشف کل مریض ....