وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

شمال نیوز/فاصله سرانه فضای سبز گرگان با استانداردها/ مصوبه هایی که اجرا نمی شوند

شهر گرگان به رغم قرار گرفتن در دامنه کوه و وجود جنگل در حاشیه آن، از نظر فضای سبز شهری بسیار فقیر است و سرانه فضای سبز شهری با وجود مصوبات شورا، با استانداردهای ملی و جهانی فاصله دارد. به گزارش خبرنگار مهر، فضای سبز، از مهم ترین مسائلی است که از قرن های گذشته مورد توجه ویژه بشر قرار گرفته است. در دوره قاجار و پهلوی که باغ ها شکل داده شد، الگوی فضای سبز به صورت حاکم پروری بود. در گرگان خانه هایی مانند مجموعه باقری ها، نشان می دهد که در آن زمان به فضای سبز بسیار اهمیت داده می شد. به گفته کارشناسان، سرانه فضای سبز شهر گرگان، پنج متر و ۳۳ سانتی مترمربع برای هر نفر است، که متأسفانه این مقدار از استاندارد ملی و جهانی پایین تر است. دلیل پایین بودن این سرانه، عدم وجود فضای سبز کافی در داخل شهر، مثل پارک های عمومی و محلی، میادین، بلوارها و پیاده روهای سرسبز است. مصطفی محمدخانی، دارای مدرک کارشناسی ارشد طراحی شهری در گفتگو با خبرنگار مهر بیان کرد: در شمال کشور به خصوص استان گلستان، عناصر و هویت های باشکوهی داریم که جنگل های شمال قسمتی از آن است. وی با تاکید بر این که باید از فضاهای سبز طبیعی مانند النگدره و ناهارخوران بهره برد، افزود: مقوله دیگر فضای سبز، ساخت پارک ها، بلوارها و میادین است، متأسفانه وضعیت گرگان و استان از نظر سرانه فضای سبز ضعیف است و در محله های پایین و بالای شهر، کمتر به این موضوع توجه شده است. محمدخانی افزود: در مناطق پایین شهر، وجود خانه های ویلایی که هیچ گونه فضای سبزی در آن ها مشاهده نمی شود بسیار مسأله مهمی است. تنها عنصر سبز در محله هایی مثل جرجان، کوی انقلاب و مدرس فقط وجود درختان نارنج کنار جاده است. وی در ادامه گفت: وجود آپارتمان هایی بدون فضای سبز، علاوه برآلودگی صوتی و زیستی، در روحیه انسان ها تأثیر منفی می گذارد. پیاده روهای ما از نظر سرسبزی بسیار فقیر هستند محمد خانی در مورد وجود فضاهای سبز ویژه در پیاده روها گفت: پیاده روهای ما از نظر سرسبزی بسیار فقیر هستند. در این مورد به سالمندان توجهی نشده است در حالی که سالمندان به دنبال یک فضای سبز آرام برای گذراندن اوقات فراغت خود هستند. وی بیان کرد: شهرداری می تواند با ایجاد باغچه های سبز و درختان و درختچه ها در پیاده روها، خیابان را از پیاده رو جدا کند و رگ های یک قلب سبز را در شهر ایجاد کند تا مردم از محیط اطراف خود لذت ببرند. وی تصریح کرد: بافت های تاریخی و محله های قدیمی شهر مثل نعلبندان، شیرکش و سرچشمه هیچ معبر سبزی ندارند، این در حالی است که این محله ها با ارزش ترین بافت های تاریخی شهر ما هستند و این عدم توجه، باعث دور شدن مردم از این محله ها و بی روح شدن این مناطق شده است. استفاده از فضای سبز در اماکن عمومی و خصوصی محمد خانی با بیان این که آپارتمان نشینی غربی زندگی ایرانیان را دگرگون کرد، افزود: یکی از راه هایی که می تواند ما را به سمت توسعه پایدار ببرد، استفاده از فضای سبز در اماکن عمومی و خصوصی مثل، بام های آپارتمان ها و تراس های خانه هاست. وی در مورد وظایف شهرداری ها چنین گفت: شهرداری در قالب حفظ و نگهداری فضای سبز شهری، مانند بلوارها و میادین تلاش خود را کرده است، اما به پیاده رو ها که مهم ترین مکان ها هستند توجهی نکرده است. وی در مورد مشارکت مردم در این زمینه افزود: در شهرهای بزرگ مانند تهران و مشهد شهرداری با مشارکت مردم در حال توسعه فضای سبز شهری است. این کارشناس شهری افزود: اگر در شهر ما هم شهرداری از مردم کمک بگیرد و نهال و درختچه در اختیار مردم قرار دهد تا خودشان فضای سبز شهرشانرا بسازند، مشکل کمبود فضای سبزشهر حل خواهد شد. فضای سبز گرگان عملکرد فضای سبز و سیمای شهری گرگان قابل تقدیر است ابراهیم جرجانی، نایب رییس کمیسیون نظارت، بازرسی حقوقی و پاسخ گویی به شکایات مردمی شورای اسلامی شهر گرگان در گفتگو با خبرنگار مهر نیز افزود: طی سال های گذشته سرانه فضای سبز شهر گرگان رشد قابل توجهی داشته و توانسته در سیمای ظاهری شهر تأثیرات مثبتی داشته باشد. وی بیان کرد: تغییراتی در زمینه جایگزین کردن درختان برگ نو به جای درختان چنار برای جلوگیری و کاهش مزاحمت، تغییر میادین شهر مانند میدان ولیعصر و شهرداری رخ داده است. وی اظهار کرد: در گرگان ۹۵ محله داریم که فقط ۳۹ پارک احداث شده است. متاسفانه فقط توانسته ایم ۶۰ درصد از این طرح را به مرحله اجرا درآوریم و هنوز ۴۰ درصد آن انجام نشده است. جرجانی در بحث آبیاری فضای سبز گفت: آبیاری بلوار کمربندی و جرجان مکانیزه صورت می گیرد، اما بقیه سایر موراد به صورت دستی و توسط تانکر است. وی افزود: تلاش می کنیم با استفاده ازآبیاری مکانیزه هم مانع تلف شدن آب شویم، هم نیروی انسانی را کاهش دهیم و هم مانع ایجاد مزاحمت تانکرهای آب برای مردم و رانندگان شویم. رسیدن به سرانه ۹ متر مربع برای شهر گرگان مطلوب است سرپرست سازمان پارک ها و فضای سبز شهرداری گرگان در این باره گفت: با توجه به اینکه شهر گرگان از منابع طبیعی و جنگل در حاشیه شهر غنی است، تقریبأ رسیدن به میزان سرانه ۹ متر مربع برای شهر گرگان مطلوب است. یحیی ستوده در گفتگو با خبرنگار مهر گفت: در بخش افزایش کمی فضای سبز در هشت ماه گذشته، سازمان پارک ها با احداث ۱۰ پارک در محله های مختلف شهر مانند فرهنگ شهر، بهزیستی، میلاد و فرد جهان و هم چنین چند قطعه بزرگ فضای سبز در جاده کمربندی گرگان، جمعأ به متراژ ۴۳ هزار و ۹۳۰ متر مربع، اقدام کرده است. مشکل تملک زمین ها و عدم تحقق شعار "هر محله یک پارک" وی تصریح کرد: در توسعه فضای سبز، چالش های جدی وجود دارد که شامل عدم توزیع و پراکنش متعادل فضای سبز در سطح شهر به خاطر مشکلات تملک زمین و عدم تحقق شعار هر محله یک پارک، عدم توزیع مناسب منابع آب خام در سطح شهر، به طوری که بیشترین منابع آب خام در شمال شهر و کمبود آن در جنوب شهر و عدم مشارکت جدی مردم در توسعه فضای سبز می شود. وی افزود: در خصوص مصوبه شورا، مبنی بر اختصاص ۱۰ درصد کل ملک به ساخت فضای سبز، در حال حاضر این رقم به صورت ۵ درصد اجرا شده است. ستوده تصریح کرد: در چشم انداز ۱۴۰۴ مواردی شامل تجهیز چاه ها، کاشت و اصلاح درختان، تولید نشاء فصلی و دائمی، برگزاری همایش ها و نمایشگاه ها تدوین شده است که اکثر آن ها در حال محقق شدن است و این نمایانگر لزوم و اهمیت برنامه ریزی بلند مدت در مدیریت شهری است. وی اظهار کرد: طرح ها و برنامه های برای گسترش مشارکت مردمی در توسعه فضای سبز در نظر گرفتیم که شامل برنامه ریزی و اجرا سیاست های انگیزشی و تشویقی شهروندان، برای افزایش سطح فضای سبز خصوصی از طریق برگزاری نمایشگاه های عرضه محصولات کشاورزی و باغبانی و هم چنین برگزاری چند دوره جشنواره انتخاب برترین فضای سبز خصوصی در سطح شهر گرگان می شود. ستوده ادامه داد: برنامه های دیگر ما برنامه ریزی و اجرای دوره های آموزش شهروندان و ارائه سرفصل های مناسب کاربرد فضای سبز خانگی مانند فضای سبز عمودی و گیاهان بالا رونده، گیاهان آویزی، کاشت و نگهداری درختان و درختچه ها، گل های فصلی و دائمی و همچنین ارائه خدمات مشاوره گل و گیاه به شهروندان در زمینه های انتخاب گونه گیاهی مناسب، طراحی کاشت، مشاوره های گیاه پزشکی می شود. فضای سبز گرگان طرح جداسازی آب خام از آب شرب، به اتمام رسیده است وی در مورد آبیاری فضاهای سبز سطح شهر گفت: طرح جداسازی آب خام از آب شرب به اتمام رسیده و براساس این طرح از طریق منابع آب زیرزمینی ۶ حلقه چاه آب موجود و رودخانه ناهارخوران، منابع آب خام تأمین شده است. ستودی خاطرنشان کرد: بر این اساس فاز اول آبیاری تحت فشار، در محور کمربندی به اجرا در آمده است و طرح تجهیز فضای سبز بلوار ناهار خوران، بلوار گلشهر، کمربندی غربی و شرقی به آبیاری تحت فشار در دست طراحی و برآورد است که در آینده نزدیک اجرایی می شود. ستوده با اشاره به بحث امنیت پارک ها گفت: مسئول تأمین امنیت اجتماعی در پارک ها، نیروی انتطامی است و وظیفه سازمان پارک ها تأمین روشنایی و از بین بردن مخفی گاه هاست و هر زمان که امنیت شهروندان به خطر بیافتد قطعأ نیروی انتظامی در خدمت مردم اند. احداث محل های نگهداری پرندگان در پارک ملت وی در مورد امکانات و امنیت پارک ملت واقع در میدان باهنر گفت: در پارک ملت سعی شده با ایجاد فضای سبز زیبا و بهره مندی از امکانات تفریحی مناسب از قبیل زمین بازی مجهز به وسایل بازی پلی اتیلن، وسایل رفاهی مانند تنیس روی میز، سیستم روشنایی مناسب و آب نماهای زیبا در آینده نزدیک راه اندازی و با احداث محل های نگهداری پرندگان در فاز دوم زمینه حضور مردم فراهم می شود که قطعا حضور بیشتر مردم موجب کاهش معتادان خوهد شد. وی در مورد طرح بهره وری پارک جنگلی النگدره اظهار کرد: مدیریت بهره وری پارک جنگلی النگدره به مساحت ۱۸۵ هکتار به استناد بند ج ماده ۱۴۷ برنامه پنج ساله توسعه دولت جمهوری اسلامی ایران، در تاریخ اول مرداد سال ۹۱ به شهرداری گرگان واگذار شد. سرپرست سازمان پارک ها و فضای سبز شهرداری گرگان افزود: مقرر شد شهرداری نسبت به تهیه طرح تجدید نظر دوم برای پارک اقدام کند، که براساس تفاهم انجام شده با انتخاب مشاور ذیصلاح نسبت به تهیه طرح مذکور اقدام شود. در تهیه این طرح، سطح پارک به ۲۷۰ هکتار افزایش یافت و برنامه های جدید اعم از مناطق کمپینگ و پارکینگ در کتاب چه طرح جدید پیش بینی شده است. وی اظهارکرد: مقرر گردید کتابچه مذکور در کمیته فنی اداره کل منابع طبیعی استان گلستان مطرح و کلیات آن مصوب و این طرح برای تصویب نهایی به دفتر جنگل کاری و پارک های سازمان جنگل ها و مراتع کشور ارسال، سپس برای اجرا به سازمان پارک ها ابلاغ خواهد شد.

هدیه ی جنگ

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt; mso-para-margin-top:0in; mso-para-margin-right:0in; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0in; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}

بسم الله الرحمن الرحیم

هدیه ی جنگ

قطره های اشک بود که از صورتش می چکید.دلش می خواست به گریه اش ادامه می داد و از دست بغض چند ساله اش راحت می شد. از کی بود  که چشم هایش می سوخت برای دو قطره اشک...ولی هیچ وقت حتی چشم هایش نم نشده بود...دل ِ سخت بود و از سنگ. نگاهش به زندگی بد بود. دست خودش نبود. همسرش برایش این زندگی را ساخته بود درست همان زمانی که به خواهش هایش گوش نداده بود و راهی شده....  .  کار  و روزش اداره بود و خانه بود و باز هم اداره. روز هایش هر روز تکرار می شد و نفس هایش بیهوده به فنا می رفت.  تازه سنش به سی رسیده بود و قدش مانند پیرزنک ها خمیده بود. کسی را نداشت. تنها محرم راز هایش ورقه ی زیر دستش بود که  هر روز  زیر فشار قلمش  می سوخت و آخ نمی گفت. روی میزش پر بود ا ز ورقه های مچاله شده ی تکراری.  زندگیش را از بر بود. همیشه خانه اش سوت و کور بود...خیلی وقت بود که دست کسی به روی زنگ خانه فرود نیامده بود. آن روز هم مانند عصر های  همیشه گی اش  دراز کشیده بود و به آرزویش فکر می کرد...خبری از همسرش...گوش هایش را به سکوت  خانه سپرده بود و دست هایش را بالش سرش کرده بود. در میان افکار سیاه و سفیدش  صدایی بلند شد...صدای زنگ... تکان نخورد. فکر کرد لابد زن همسایه است و  حرف های تکراری اش. اما دوباره شنید. صدا ها پشت سر هم رو سرش رژه می رفت و او کلافه شده بود. با عصبانیت بلند شد. به طرف در رفت. در را باز کرد... خشک شد... باور نمی کرد... آب دهانش را قورت داد...نمی دانست چه کند...چشم هایش قدرت  نگاه نداشت... قطره های اشک از صورتش سرازیر بود. دلش می خواست گریه اش را ادامه  می داد...همسرش آمده بود با یک دست و او اشک ها را کنار می زد تا دوباره آرامش را در چند قدمیش حس کند.

11 رژیم عجیب و غریب هالیوودی ها

11 رژیم عجیب و غریب هالیوودی ها

به نظر می‌رسد که افراد مشهور به جدیدترین چیزها دسترسی دارند، مد، فناوری، تمرینات ورزشی جدید، و بعضی از رژیم‌های غذایی واقعا عجیب و غریب!

مثلا رژیم غذایی کودک که «ریس ویترسپون» از آن پیروی می‌کند و شامل حدود ۱۴شیشه ماده غذایی نرم و خمیری در روز می‌باشد یا «هیو جکمن» که روزانه ۵۰۰۰کالری را در ۸ ساعت مصرف می‌کرد!

ستاره‌ها، مایلند که ناشناخته‌ترین رژیم‌های غذایی را امتحان کنند تا در سریع‌ترین زمان ممکن برای رفتن جلوی دوربین آماده باشند. بیایید با منوهایی که بعضی از ستاره‌ها برای کاهش وزن یا عضله‌سازی از آنها استفاده کرده‌اند، آشنا شویم.

-1 رژیم غذای کودک

براساس گزارش Shape magazine ستاره‌هایی مانند ریس ویترسپون برای کاهش وزن، رژیم غذای کودک گرفته‌اند. ریس به این برنامه‌ی غذایی اعتراف کرده و به دوستدارانش توصیه کرده که صبحانه و ناهار را با حدود ۱۴ شیشه غذای بچه کامل کنند.

این رژیم غذایی عجیب، توجه رسانه‌های زیادی را به خود جلب کرده است. بنا بر گزارش‌ها، این رژیم غذایی توسط مربی مشهور، تریسی اندرسون پیشنهاد شده است. از افراد مشهور دیگر، جنیفر انیستون نیز این برنامه را امتحان کرده.

-2 رژیم غذایی ۸ - ۱۶

به گفته Star Pulse هیو جکمن برای لاغر شدن و عضله سازی بمنظور بازی در نقش Wolverine مجبور شد یک رژیم غذایی و برنامه‌ی تمرینی دقیق را دنبال کند که شامل مصرف ۵۰۰۰ کالری در روز بین ساعت ۱۰ صبح تا ۶ بعدازظهر بود.

جکمن به Entertainment Weekly گفت: من بطور طبیعی یک فرد لاغر هستم، بنابراین مقدار زیادی غذا می‌خورم.کاری که انجام می‌دهم این است که همه چیز را در مدت ۸ ساعت می‌خورم. به این رژیم ۸ - ۱۶ می‌گویند. یعنی من تنها بین ۱۰ صبح تا ۶بعدازظهر غذا می‌خورم و در ۱۶ ساعت باقیمانده چیزی نمی‌خورم! من ۵۰۰۰ کالری غذا می‌خورم، و سپس دیگر چیزی نمی‌خورم.

-3رژیم غذایی کلوچه

قبل از اینکه «نیکول اسنوکی» بازیگر مجموعه «جرسی شور» مادر شود، برای کاهش وزنش از رژیم غذایی کلوچه‌ی دکتر سیگال استفاده کرد. او می‌گوید: من روزی ۶ کلوچه می‌خوردم، سپس برای شام، مرغ یا ماهی یا یک غذای سالم مصرف می‌کردم.

کلوچه‌هایی که در این رژیم بودند، طعم‌های مختلفی مانند تکه‌های شکلات، جو، زغال اخته، موز، و نارگیل داشتند. به این رژیم که از دهه‌ی ۱۹۷۰ وجود داشته، بسته‌های کلوچه‌ی Plan10x نیز اضافه شده که کاملا طبیعی، حلال، و گیاهی است.

-4 رژیم غذایی ۵ کف دست

به گزارش Grazia magazine، ویکتوریا بکهام بعد از تولد دخترش «هارپر سون» برای بازگشت به وزن قبل از بارداری از رژیم غذایی ۵ کف دست پیروی کرده است.

در این رژیم شما باید فقط ۵ کف دست از غذاهای سرشار از پروتئین مانند تخم مرغ نیمرو، گوجی بری، آجیل، و ماهی آزاد دودی به همراه آب فراوان و میان وعده‌ی سبزیجات سبز مصرف کنید.

-5 رژیم غذایی سرکه‌ی سیب

مگان فاکس که بخاطر نقشش در فیلم «ترانسفورمرز» معروف شده، بدلیل پیروی از رژیم غذایی سرکه‌ی سیب مورد انتقاد قرار گرفت. به گفته‌ی ThatsFit.com این رژیم از مردم می‌خواهد که برای پاکسازی سیستم بدن و خلاص شدن از وزن آب، چند جرعه از این ماده بنوشند.

او به The Herald-Sun گفت: من اهل رژیم یا ورزش نیستم چون تنبل هستم و عاشق شیرینی‌جات! بنابراین باید اغلب اوقات بخاطر مقدار قندی که مصرف می‌کنم ، بدنم را پاکسازی کنم.

-6رژیم غذایی میوه

میوه‌خواری، همانطور که نامش نشان می‌دهد، رژیم غذایی است که فقط شامل خوردن میوه و گاهی اوقات آجیل می‌باشد. میوه‌خواری، رژیمی است که مورد علاقه‌ی «استیو جابز»، بنیانگذار شرکت اپل بود. در نتیجه «اشتون کوچر» بمنظور آمادگی برای بازی در نقش اصلی فیلم «جابز» از رژیم میوه استفاده کرد.

گاردین گزارش می‌دهد که با پیروی از این رژیم، کار اشتون کوچر بخاطر مشکلات مربوط به لوزالمعده به بیمارستان کشید. منتقدان زیادی هستند که می‌گویند رساندن تمام مواد مغذی مورد نیاز بدن برای زنده ماندن از طریق یک رژیم میوه، تقریبا غیر ممکن است.

-7 رژیم غذایی PH

به گفته‌ی Sydney Morning Herald،کیرستن دانست، بازیگر زن فیلم مرد عنکبوتی از رژیم غذاییPH (به رژیم غذایی قلیایی نیز معروف است) پیروی می‌کرده است. فلسفه‌ای که در پشت این رژیم غذایی وجود دارد، این است که غذاهای اسیدی مانند گوشت و لبنیات فشار زیادی روی بدن وارد می‌کنند و باعث افزایش وزن و التهاب می‌شوند.

پیروان این رژیم غذایی تشویق می‌شوند که سبزیجات کاملا سبز مصرف کنند تا بدنشان را قلیایی کنند.

-8 رژیم غذایی رنگی ۷ روزه

به گفته‌ی Cosmopolitan،کریستینا آگیلرای خواننده، به کمک رژیم رنگی ۷ روزه، وزنش را کاهش داد. این رژیم شامل خوردن غذاهایی با یک رنگ در هر روز بود. این رژیم با رنگ سفید شروع می‌شود، با قرمز، سبز، نارنجی، بنفش، و زرد هم ادامه می‌یابد و سپس تمام رنگ‌ها در روز پایانی برنامه استفاده می‌شوند!

جزئیات این رژیم غذایی، در کتابی به همین نام از «ویندی ویسل» تعریف شده است.

-9رژیم غذایی اسموتی

به گفته‌ی Stir.com وقتی «جسیکا سیمپسون» بعد از تولد دخترش ماکسول در سال ۲۰۱۲ تصمیم گرفت وزنش را پایین بیاورد، شروع کرد به مراقبت از وزن و پیروی از یک رژیم غذایی اسموتی که آشپز شخصی‌اش ابداع کرده بود. این برنامه‌ی ۴ ماهه شامل یک رژیم غذایی اسموتی ۱۵ روزه بود.

این برنامه با ۵ روز مصرف ۳ نوع اسموتی و ۲ میان وعده‌ی سالم شروع می‌شد، سپس با ۵ روز مصرف ۲ نوع اسموتی و ۲ میان وعده‌ی سالم و یک وعده غذا ادامه پیدا می‌کرد، و سرانجام با ۵ روز مصرف ۱ اسموتی و ۲ میان وعده و ۲ وعده غذا به اتمام می‌رسید.

-10 رژیم غذایی با کالری بسیار کم

متیو مک کانهی برای بازی در فیلم «باشگاه خریداران دالاس» که در آن نقش یک بیمار مبتلا به ایدز را ایفا می‌کند، مجبور شد حدود ۱۴ کیلوگرم وزن کم کند! او هنگامیکه با CNN مصاحبه کرد گفت: «من نقش مردی را بازی می‌کردم که مریض بود و دوست داشت که سالم‌تر باشد اما نبود.

او چگونه آنهمه وزن را از دست داد؟ به گفته‌ی Daily Mail، او تمرینات کاردیو انجام می‌داد، چای می‌نوشید و هر روز فقط ۱۵۰ گرم غذا با پروتئین بالا و کربوهیدرات کم مصرف می‌کرد!

-11 رژیم غذایی خام

به گفته‌ی Eating Well magazine، این رژیم، افراد مشهور زیادی را جذب کرده است، از جمله آماندا سایفرد و اوما تورمن. نام این رژیم غذایی همه چیز را مشخص می‌کند. پیروان این رژیم، فقط غذاهای خام مصرف می‌کنند. هیچ چیز نمی‌تواند در بالاتر از۱۱۸ درجه‌ی فارنهایت پخته شود.

طرفداران این برنامه‌ی غذایی، آن را دوست دارند زیرا تا زمانیکه به قوانین اصلی این رژیم پایبند باشند، مجبور نیستند کالری‌ها، گرم‌های چربی، و کربوهیدرات را حساب کنند.(( fitnessmagazin.ir

چرا امام حسین(ع) با این که می‎دانست به شهادت می‎رسد، خانواده خود را به همراه برد؟

چرا امام حسین(ع) با این که می‎دانست به شهادت می‎رسد، خانواده خود را به همراه برد؟ 
تکلیف اجتماعی در آیین اسلام، ویژه‎ی مردان نیست، بلکه زنان متعهد و مسلمان نیز در برابر جریان حق و باطل و مسأله ولایت و رهبری، وظیفه دارتد و باید از رهبری حق، دفاع و پیروی کنند و از حکومت و فسادهای مسؤولان نالایق انتقاد نمایند و در صحنه‎های گوناگون اجتماعی حضوری مؤثر داشته باشند.
در تداوم مسیری که حضرت زهرا (سلام الله علیها) در حمایت از امام معصوم(ع) و افشاگری علیه رویه‎های ناسالم زمام‎داران داشت، زنان ـ به خصوص حضرت زینب(سلام الله علیها) ـ نیز در نهضت کربلا دوشادوش امام حسین(علیه السلام) مشارکت داشتند.
هر قیام و نهضتی عمدتاً از دو بخش خون و پیام تشکیل می‎گردد. مقصود از بخش خون، مبارزات خونین و قیام مسلحانه می‎باشد که مستلزم کشتن و کشته شدن و جانبازی در راه‌ آرمان مقدس است و مقصود از بخش پیام نیز، رساندن و ابلاغ پیام انقلاب و بیان آرمان‎ها و اهداف آن است. 
با بررسی قیام مقدس امام حسین(علیه السلام) این دو بخش کاملاً در آن به چشم می‎خورد؛ زیرا انقلاب امام حسین(علیه السلام) تا عصر عاشورا مظهر بخش اول، یعنی بخش خون و شهادت، بود و رهبری و پرچم‌داری نیز بر عهده‎ی خود ایشان قرار داشت، و پس از آن، بخش دوم به پرچم‎داری امام سجاد(علیه السلام) و حضرت زینب(س) آغازید با سخنان آتشین خود، که پیام انقلاب و شهادت سرخ آن حضرت و یارانش را به آگاهی افکار عمومی رسانیدند و طبل رسوایی حکومت پلید اموی را به صدا درآوردند.
با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنه‎داری که حکومت اموی از زمان معاویه ضد اهل‎بیت(ع) ـ به ویژه در منطقه‎ی شام ـ به راه انداخته بود، بی‎شک اگر بازماندگان امام حسین(علیه السلام)، یعنی زن و بچه‎های ایشان، به افشاگری و بیدارسازی نمی‎پرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرت‎های وقت، نهضت بزرگ و جاویدان آن حضرت را در طول تاریخ کم ‎ارزش و چهره‎ی آن را وارونه نشان می‎دادند؛ هم چنان که برخی در تهمتی درباره‎ی امام حسن(علیه السلام) گفتند: «بر اثر ذات‎الریه و سل از دنیا رفت»؛ اما تبلیغات گسترده‎ی بازماندگان حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در دوران اسارت که کینه توزی سفیهانه‎ی یزید چنین فرصتی را برای آنان پیش آورده بود، اجازه چنین تحریف و جنایتی را به دشمنان نداد. ضرورت حضور و نقش بازماندگان عاشورا، با بررسی و مطالعه در حکومت امویان بر شام، بیش از پیش روشن می‎شود.

دوران سلطه‎ی معاویه در شام


شام از آن روز که به تصرف مسلمانان درآمد، تحت سیطره‎ی فرمان‎روایانی چون خالد پسر ولید و معاویه پسر ابوسفیان قرار گرفت. مردم این سرزمین نه سخن پیامبر(صلی الله علیه واله) را دریافته بودند و نه روش اصحاب او را می‎دانستند و نه اسلام را ـ دست‎کم آن‎گونه که در مدینه رواج داشت ـ می‎شناختند؛ البته یکصد و سیزده تن از صحابه‎ی پیامبر اکرم(ص) یا در فتح این سرزمین شرکت داشته، یا به تدریج در آن‎جا سکونت گزیده‎ بودند، ولی بررسی زندگی‎نامه این افراد نیز روشن می‎کند که جز چند تن، باقی آن‎ها برای مدت کمی محضر پیامبر گرامی اسلام(ص) را درک کرده، و جز یک یا چند حدیث، روایت نکرده‎اند؛ گذشته از آن، بیشتر این افراد در طول خلافت عمر و عثمان تا آغاز حکومت معاویه، وفات کردند و در زمان قیام امام حسین(علیه السلام) تنها یازده تن از آن‎ها زنده و در شام به سر می‎بردند؛ مردمانی در سنین هفتاد تا هشتاد سال که گوشه‎نشینی را بر آمیختن با توده ترجیح داده، در عامه مردم نیز نفوذی نداشتند و در نتیجه نسل جوان آن روز، از اسلام حقیقی چیزی نمی‎دانستند و شاید در نظر آنان، اسلام هم حکومتی بود مانند حکومت کسانی که پیش از ورود اسلام بر آن سرزمین فرمان می‎راندند، و تجمّل دربار معاویه، حیف و میل اموال عمومی، ساختن کاخ‎های بزرگ و تبعید و زندانی کردن و کشتن مخالفان برای آنان امری طبیعی بود؛ زیرا چنین نظامی نیم قرن پیش از آن سابقه داشت، و به یقین کسانی بودند که می‎پنداشتند آنچه در مدینه‎ی عصر پیامبر گذشته نیز این چنین بوده است.1 معاویه حدود 42 سال در شام حکومت کرد و در این مدت نسبتاً طولانی، مردم شام را به گونه‎ای پرورش داد که فاقد بصیرت و آگاهی دینی باشند و در برابر اراده و خواست معاویه بی‎چون و چرا تسلیم شوند.2 معاویه در طی این مدت، نه تنها از نظر نظامی و سیاسی مردم شام را تحت سلطه‎ی خود قرار داد که از نظر فکری و مذهبی نیز مردم آن منطقه را کور و‎ ‏کر و گمراه بار آورد تا آنچه او به اسم تعلیمات اسلام به آنان عرضه می‎کند، بی‎هیچ اعتراضی بپذیرند.
حکومت پلید بنی‎امیه با تبلیغات زهرآگین و کینه توزانه‎اش، خاندان پاک پیامبر را در نظر مردم شام منفور جلوه داد و در مقابل، بنی‎امیه را خویشان رسول خدا و نزدیک‎ترین افراد به او معرفی کرده بود، به طوری که پس از پیروزی قیام عباسیان و استقرار حکومت ابوالعباس سفّاح، ده تن از امرای شام نزد وی رفتند و همه سوگند خوردند که ما تا زمان قتل مروان ـ آخرین خلیفه اموی ـ نمی‎دانستیم که رسول خدا(صلی الله علیه واله) جز بنی‎امیه خویشاوندی داشته باشد که از او ارث ببرند، تا آن که شما امیر شدید.3
بنابراین، جای شگفتی نیست اگر در مقاتل می‎خوانیم، به هنگام آمدن اسیران کربلا به دمشق، مردی در برابر امام زین‎العابدین(علیه السلام) ایستاد و گفت: سپاس خدایی را که شما را کشت و نابود ساخت و مردمان را از شرّتان آسوده کرد! حضرت کمی صبر کرد تا شامی هر چه در دل داشت بیرون ریخت؛ سپس با تلاوت آیاتی مانند: 
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل‎البیت و یطهرکم تطهیرا.4 
فرمود: این آیات در حق ما نازل شده است. پس از آن بود که مرد فهمید آن‌چه درباره‎ی این اسیران شنیده، درست نیست، آنان خارجی نیستند، بلکه فرزندان پیامبر هستند؛ بنابراین از آن‌چه گفته بود پشیمان شد و توبه کرد.5 
آیا امام حسین(علیه السلام) می‎دانست شهید می‎شود؟ اگر چنین است، چرا با پای خویش به سوی قتلگاه رفت؟ 
بر اساس احادیث و روایات شیعی علم امام(ع) موهبتی الهی است و نه اکتسابی؛ بدین صورت که هرگاه هر چه را بخواهد بداند، می‎داند. خداوند متعال می‎فرماید: عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احداً الّا من ارتضی من رسولٍ.6 
این آیه نشان می‎دهد که اختصاص علم غیب به خداوند به این معنی است که غیب را مستقلاً و از پیش خود ـ با لذات ـ کسی جز خدا نمی‎داند، ولی ممکن است پیامبر با رضایت پروردگار متعال، بداند و نیز ممکن است دیگر انسان‎ها به تعلیم پیامبران از آن آگاهی یابند.
نکته‎ی قابل توجه، این است که علم موهبتی یاد شده تخلف ناپذیر می‎باشد، زیرا علم ثبت شده در لوح محفوظ آگاهی به چیزی است که قضای حتمی خداوند بدان تعلق گرفته است.
مرحوم علامه طباطبایی (ره) ـ صاحب تفسیر المیزان در ـ این باره می‎گوید: سیدالشهدا(علیه السلام) به عقیده شیعه‎ی امامیه سومین جانشین از جانشینان پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) و صاحب ولایت کلیّه می‎باشد. علم امام(ع) به اعیان خارجیه و حوادث و وقایع ـ طبق آن چه از ادلّه نقلیه و براهین عقلیه بر می‎آید ـ دو قسم است؛ قسم اول: امام(علیه السلام) در هر شرایطی ـ به اذن خداوندی ـ به حقایق جهان هستی آگاه است، اعمّ از آن‎ها که تحت حس قرار دارند یا آن‎ها که از دایره‎ی حس بیرون می‎باشند؛ مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده؛ قسم دوم: علم عادی است. پیامبر(صلی الله علیه واله)، به نصّ قرآن کریم و همچنین امام(ع) بشری است مانند سایر افراد و اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‎دهد، مانند اعمال سایر افراد، در مجرای اختیار و براساس علم عادی است و آنچه را شایسته می‎بیند انجام می‎دهد.7
لازمه‎ی قسم اول این است که هیچ گونه تکلیفی بر متعلق این گونه علم از آن جهت که حتمی‎الوقوع است، تعلق نمی‎گیرد و نیز قصد و طلبی از انسان با آن ارتباط پیدا نمی‎کند؛ زیرا تکلیف همواره از راه امکان، به فعل تعلق می‎گیرد و لازمه‎ی امکان هم اختیاری بودن فعل و ترک است و متعلق علم امام از جهت ضروری الوقوع و متعلق قضای حتمی بودن آن، محال است مورد تکلیف قرار گیرد؛ پس علم به قضای حتمی در زندگی عملی انسان تأثیر ندارد و تکلیف‎آور نیست. این شخص با علم به خطر، زندگی عادی خود را ادامه می‎دهد اگر چه به خطر منتهی خواهد شد و مشمول آیه‎ی: و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة. 8
نیست؛ زیرا در تهلکه واقع شده است نه این که خود را به هلاکت انداخته باشد. شایان ذکر است که این آیه از آیات مربوط به جهاد است؛ زیرا از پیش از آن که می‎فرماید: وأنقفوا فی سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة. 
این گونه فهمیده می‎شود که اگر اموالتان را در راه جهاد، انفاق نکنید پس همانا دشمن بر شما مستولی می‎گردد و شما را به هلاکت می‎رساند. روایتی در این زمینه از براء بن عازب نقل شده است که در یکی از جنگ‎ها مردی از مهاجرین بر صف دشمن حمله کرد، مردم فریاد زدند که خودش را به هلاکت انداخت و به کشتن داد و آیه‎ی مذکور را قرائت کردند سپس ابوایوب انصاری گفت: من از شما به این آیه عالم‎تر هستم، همانا این آیه در شأن ما انصار نازل شده است که پیامبر(صلی الله علیه واله) را همراهی، و وقتی اسلام قوّت گرفت و اهلش زیاد شد، به سوی اهل و اموال خودمان برگشتیم و خودمان را به هلاکت افکندیم و منظور از هلاکت، ترک جهاد است.9
آری متعلق قضای حتمی و مشیّت قاطعه‎ی حق تعالی، مورد رضا به قضاست؛ چنان که سیدالشهدا(علیه السلام) در آخرین ساعات زندگی خود، در میان خاک و خون می‎فرمود: «ای خدا بر قضا و حکم تو صبر پیشه می‎کنم، ای فریادرس کسی که جز تو فریادرسی ندارد.»10 همچنین در خطبه‎ای که به هنگام بیرون آمدن از مکه ایراد فرمود، آمده است: رضی الله رضانا اهل البیت.
آنچه باید بدان توجه داشت این است که علم قطعی امام به حوادث تغییرناپذیر، مستلزم جبر نیست؛ چرا که در جهان هستی که مخلوق الهی است، چیزی جز با مشیّت الهی و اذن خداوندی به وجود نمی‎آید و مشیّت خداوندی به افعال اختیاری انسانی، از راه اراده و اختیار تعلق گرفته؛ مثلاً خداوند خواسته است که انسان فعلی، را با اختیار و اراده انجام دهد. بدیهی است که تحقق این فعل با این اوصاف، لازم و قطعی خواهد بود و با این همه، اختیاری هم هست؛ زیرا اگر اختیاری نباشد اراده‎ی خداوند از مرادش تخلف می‎کند .
و ما تشاؤون الّا ان یشاء الله رب العالمین.11
بنابراین می‎توان گفت: امام(علیه السلام) می‎دانست که تلاش در برابر قضای حتمی سودی ندارد؛ چنان که خداوند در کلام خود در سوره‎ی آل عمران در برابر آن‎ها که در جنگ احد گفته بودند: اگر یاران کشته شده پیش ما بودند، نمی‎مردند. می‎فرماید: «بگو اگر در خانه‎هایتان نیز بودید کسانی که برایشان قتل نوشته شده بود به سوی آرامگاه‎های خود بیرون می‎آمدند.»12
اما درباره‎ی قسم دوم از علم امام: این نوع علم امام تکلیف آور است، بر خلاف قسم اول از علم امام(ع) که علم غیبی است و تکلیف آور نیست. امام حسین(علیه السلام) از جهت عادی خود نیز به شهادت خود و یارانش آگاهی داشت؛ بنابر ادله‎ای که در پی خواهد آمد، ولی از این جهت که اسلام در خطر بود، ملاحظه و ترسی از کشته شدن نداشت و اهداف بلند و عالی آن حضرت بود که در این راه او را از انجام هر کاری برای اسلام باز نمی‎داشت.
مدارک و مصادر معتبر تاریخی دلالت دارند که امام از شهادت خود و به دست نیامدن پیروزی نظامی، علم و آگاهی داشت و می‎دانست که شرایط تأسیس حکومت اسلامی فراهم نیست؛ پس هدف آن حضرت از قیام، اساساً اعلان بطلان حکومت یزید، احیاء دین، رفع شبهات و انحرافات فکری و نجات نظام حکومت اسلامی و دفع ضربات کشنده‎ی حکومت یزید، از دین بود. اینک برخی از فقرات کلام سیدالشهدا(علیه السلام) را که بر علم ایشان دلالت دارد، بیان می‎کنیم:
1. به عبدالله بن زبیر در مکه می‎فرمود: به خدا سوگند اگر من در هر پناهگاهی باشم، مرا بیرون می‎آورند، تا مقصود خود را انجام دهند. به خدا سوگند! در تعدّی و ستم بر من از حد بگذرند؛ چنان‎که یهود در مورد شنبه از حد گذشتند13 (و احترام روز شنبه را از بین بردند.)
2. امام حسین(علیه السلام) می‎فرمود: 
والله لا یدعونی حتی یستخرجوا هذه العلقة من جوفی فاذا فعلوا سلط الله علیهم من یذلهم حتی یکونوا اذلّ من فرام الامة (والفرام خرقة تجعلها المرأة فی قلبها اذا حاضت).14 
به خدا سوگند! مرا رها نمی‎کنند تا خون قلبم را بیرون آورند؛ پس وقتی چنین کردند، خداوند کسی را از آنان بر آن‎ها مسلط سازد که آن‎ها را ذلیل کند آن قدر که از خرقه‎ی زنان هم خوارتر گردند. و مانند این، شواهد بسیار است که برای جلوگیری از اطاله‎ی کلام به همین مختصر اکتفا می‎کنیم.
اما هدف امام حسین(علیه السلام) را با توجه به سخنان آن حضرت می‎توان چنین بیان کرد: امر به معروف و نهی از منکر، امام حسین(علیه السلام) برای ارائه دادن الگویی برتر و واحد، با توجه به آیه‎ی شریفه‎ی 104 از سوره‎ی آل عمران که می‎فرماید: و لتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون 
به این حرکت نمادین اقدام نمود و این مطلب از کلام خود آن حضرت، در وصیتی که به محمد‎بن‎حنفیه نگاشته است، به دست می‎آید؛ چرا که فرمود: 
انی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً … انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی محمد(ص) ارید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابی طالب…15 
من از روی خودخواهی و سرمستی و گردنکشی و فساد و ظلم خارج نشده‎ام و جز این نیست که خارج شدم برای اصلاح در امت جدّم رسول خدا(صلی الله علیه واله) و اراده دارم که امر به معروف و نهی از منکر کنم و مطابق سیره‎ی جدم(ص) و پدرم، علی بن ابی طالب(علیه السلام)، رفتار نمایم.
آری به راستی حضرت حسین بن علی(علیه السلام) از خطری که متوجه دین شده بود، آگاه بود؛ از این رو در همان آغاز کار که مروان در مدینه به آن حضرت توصیه کرد که با یزید بیعت کند و به اصطلاح او، محترمانه و با آسایش خاطر زندگی نماید، فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید؛16 
همانا ما از خداییم و به سوی او باز می‎گردیم؛ باید با اسلام وداع کرد؛ زیرا امت به شبانی مثل یزید مبتلا شده است. دلایل فراوان دیگری نیز وجود دارد که حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) اهدافی الهی و دور ازهوای نفس را جستجو می‎کرد و در راه رسیدن به این اهداف، جان گران‎قدر خویش و یارانش را فدا کرد.
در پایان توضیح این نکته را لازم می‎دانیم که قیام امام حسین(علیه السلام) صرفاً یک قیام نظامی نبود، بلکه یک قیام سیاسی بود که تبعات نظامی نیز در برداشت؛ چرا که امام حسین(علیه السلام) بنابر شواهد تاریخی؛ به تجهیز و تهیه سپاه جنگی، ادوات و نفرات اقدام نکرد. 
چرا کوفیان که امام حسین(علیه السلام) را می‎شناختند و می‎دانستند که اسیران به شهر آمده، اهل‎بیت ایشانند؛ اما آن‎ها را خارجی نامیدند؟ آیا این به صورت شایعه بوده یا واقعاً با آگاهی کامل و به خاطر دنیا، آن‎ها را خارجی نامسلمان قلمداد می‎کردند؟ 
مورد سؤال، بیشتر بر مردم شام صدق می‎کند نه مردم کوفه که بیشتر شیعی بوده‎اند و امیرالمؤمنین(علیه السلام) سال‎ها در آن حکومت کرده بود. اخبار معتبری که دلالت کند در کوفه عنوان خارجی بر امام حسین(علیه السلام) گفته شده، وجود ندارد؛ اما بیشتر مردم شام، امام حسین(علیه السلام) و اهل‎بیت آن حضرت را نمی‎شناختند که علت اصلی آن تبلیغات خصمانه‎ی بنی امیه و وارونه نشان دادن حقایق اسلام و سفارشات پیامبر عظیم الشأن اسلام(صلی الله علیه واله) بود، که به جهت دشمنی دیرینه با بنی‎هاشم و حسادت به اهل‎بیت(ع) اجازه‎ی نشر فضایل آن‎ها را نمی‎دادند؛ چرا که بیم داشتند موقعیّت نامشروع آن‎ها در معرض خطر و نابودی قرار گیرد. در میان مردم شام، تعداد کسانی که پیامبر را دیده بودند خیلی کم بود، و آنان نیز اسلام را چنان که باید، نمی‎شناختند؛ اما در کوفه از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه واله) و به ویژه شیعیان واقعی ائمه(ع)، افراد زیادی بودند که اهل‎بیت را به خوبی می‎شناختند و در حد توان و به سهم خود با زبان و بیان و برخورد عملی از آن‎ها دفاع می‎کردند؛ مانند عبدالله بن عفیف17 و توابین و زید بن ارقم ـ صحابه‌ی بزرگوار پیامبر ـ که در کوفه به ابن زیاد ـ لعنة الله علیه ـ گفت: «چوب از لب‎های حسین(علیه السلام) بردار، خودم بارها دیدم پیامبر(صلی الله علیه واله) لب‎هایش را روی این لب‎ها قرار می‎داد و می‎مکید».18 مرد دیگری نیز در کوفه چنین سخنی را به ابن زیاد گفت.19 شماری از مردم شام نیز امام حسین(علیه السلام) و اهل بیت او را می‎شناختند، ولی نمی‎دانستند اسیران همان اهل بیت پیامبر(ص) هستند، مانند پیرمردی که به امام سجاد(علیه السلام) خطاب کرد: الحمد لله که خدا شما را کشت و …، امام سجاد(علیه السلام) پرسید: آیا قرآن خوانده‎ای؟ گفت: آری؛ سپس امام آیاتی که در شأن اهل بیت(علیهم السلام) بود؛ قرائت کرد و فرمود: «نحن اولئک» آن اهل‎بیت ما هستیم. پیرمرد سرش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من استغفار و توبه می‎کنم.20
عدّه‎ای نیز ـ چه از کوفه و چه از شام ـ اهل‎بیت را می‎شناختند، ولی به خاطر حفظ مال و منصب، دین را به دنیا فروختند؛ مانند منادی گمراهی که در شام فریاد زد: ای اهل شام! این اسیران، اهل‎بیت ملعون هستند!21
در کتاب «منتهی الآمال» آمده است: «قتله‎ی کربلا به فرماندار موصل نوشتند: ما می‎آییم، از ما استقبال کن! فرماندار موصل با عده‎ی بسیاری تا چند کیلومتر به استقبال آن‎ها رفتند؛ بعضی گفتند: مگر چه خبر است؟ گفتند: سر بریده‎ی خارجی‎ها را می‎آوردند!، ولی می‎بینیم در همان جا مردی شجاع و عارف به حق و مقام اهل‎بیت(ع) می‎گوید: ای مردم این سر بریده‎ی خارجی‎ها نیست، بلکه سر حسین بن علی(علیه السلام) و یارانش است؛ همین که آگاه شدند، عده‎ای از مردم آماده‎ی جنگ با لشکر یزید شدند.»22 
چرا عبدالله بن جعفر و محمد بن حنفیه در قضیه‎ی عاشورا شرکت نداشتند؟ 
عوامل مختلفی می‎تواند در این امر دخالت داشته باشد؛ از جمله: 
اولاً: عبدالله بن جعفر به سن کهولت رسیده بود و نزدیک هفتاد سال داشت و به نقل علامه‎ی حلّی، جناب محمد حنفیه به سختی مریض و معلول بود.23 البته عبدالله بن جعفر دو پسرش محمد و عون را همراه امام حسین(علیه السلام) فرستاد و آن دو در کربلا به درجه‎ی شهادت نایل آمدند.
ثانیاً: وجود این دو نفر چندان لازم نمی‎نمود؛ زیرا به حدّ کافی از جوانان هاشمی و طالبی شرکت داشتند و آنان چون قوم و قبیله‎ای جز بنی‎هاشم که همراه امام بودند، در اختیار نداشتند، نقش نظامی چندانی نمی‎توانستند ایفا کنند؛ از سویی دیگر، ماندن آن‎ها در حجاز لازم بود؛ چنان که امام حسین(علیه السلام) در مدینه به برادرش محمد حنفیه وصیت کرد که در مدینه بماند و رفت و آمد امویان را زیر نظر بگیرد و به او گزارش دهد.24
ثالثاً: طبق برآوردها و محاسبات عادی، روشن بود که نهضت امام حسین(ع) به نتیجه نمی‎رسد؛ چنان که این بزرگواران حضرت را از رفتن به سوی عراق برحذر می‎داشتند و به مصلحت نبود که همه‎ی خاندان علوی به شهادت برسند؛ زیرا این خاندان تنها مدافعان و مبلّغان اسلام راستین بودند و محل رجوع مردم به شمار می‎آمدند و اگر همه‎ی مردان خاندان هاشمی به شهادت می‎رسیدند، نسل بنی‎هاشم قطع می‎شد و بعد از واقعه‎ی کربلا، اهل‎بیت ملجأ و پناه‎گاهی نداشتند. با توجه به این مصالح بود که از سوی امام حسین(علیه السلام) هیچ اصرار، بلکه هیچ تقاضایی مبنی بر شرکت آنان در نهضت نمی‎بینیم.
اما این مطلب که جناب محمد حنفیه به نفع امام خبر می‎فرستاد،25 نمی‎تواند علّت تامه‎ی عدم حضور باشد، بلکه نتیجه‎ی حضور او در مدینه است؛ چنان‎که پیش از او جناب عباس ـ عموی پیامبر ـ نیز در میان مشرکان مکه به نفع پیامبر(ص) عمل می‎کرد و عقیل ـ برادر امیرالمؤمنین ـ نیز در حجاز به نفع آن جناب فعالیت می‎نمود.
اما این پاسخ که تعداد شهدا و نام‎های آنان نزد خدا معلوم بود، این علم خدا به واقعیات خارجی است، یعنی خدا می‎دانست که محمد حنفیه با اختیار خود به کربلا نخواهد رفت و این جبر نمی‎آورد. آری می‎توان گفت این مقام را خدای تعالی به هر کس ارزانی نمی‎داشت و هر کس درجه‎ای دارد اگر چه اهل بهشت و نجات باشد.

پی نوشت : 


1- قیام امام حسین(ع)، دکتر سید جعفر شهیدی، ص 185، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی، سال 1359 ش.
2- بررسی تاریخ عاشورا، دکتر محمد ابراهیم آیتی، ص 47، چاپ دوم، تهران کتابخانه صدوق، سال 1347 ش.
3- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 7، ص 159، مصر، داراحیاء الکتب العربیه، 1961 م.
4- احزاب، 33، ترجمه: «بی‎شک خداوند می‎خواهد هرگونه پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و شما را پاک سازد، پاک ساختنی.»
5- مقتل الحسین(ع)، اخطب خوارزمی، ج 2، ص 61، قم منشورات المفید، اللهوف فی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، ص 74، قم منشورات مکتبة الداوری.
6- دانای نهان است. و کسی را بر غیب خود آگاه نمی‎کند جز پیامبری که از او خشنود باشد»، سورة جن، آیة 26.
7- چهره‌ی درخشان حسین بن علی(ع)، علی ربانی خلخالی، ص 134 ـ 140، انتشارات مکتب الحسین(ع)، چاپ 6، سال 1379 ش، قم.
8- بقره، 195.
9- تفسیر کبیر، فخر رازی، ج 5، ص 150، مکتبة الاعلام الاسلامی، قم، و مقدمه لهوف سید ابن طاووس.
10- «صبراً علی قضائک یا رب لا اله سواک یا غیاث المستغیثین مالی رب سواک و لا معبود غیرک، صبراً علی حلمک یا غیاث من لا غیاث ‎له» مقتل الحسین(ع)، ص 283، سید عبد الرزاق مقرم، دارالکتاب بیروت.
11- تکویر، 29.
12- آل عمران، 145، «قل لو کنتم فی بیوتکم لبرز الذین کتب علیهم القتال الی مضاجعهم».
13- «وایم الله لو کنت فی جحر هامّة من هذه الهوام لاستخرجونی حتی یقضوا بی حاجتهم و الله لیعتدن علیّ کما اعتدت الیهود فی السبت»، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 39، ابن اثیر، نشر دار صادر، دار بیروت، سال 1385 هـ ق.
14- الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 78 ، انتشارات علمیه اسلامیه، مترجم، سید هاشم رسولی محلاتی.
15- بحارالانوار، تهران، ج 44، ص 329.
16- مثیرالاحزان، ابن نما، تحقیق و نشر مدرسه الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، قم، سال 1406 هـ ق، محقق سید محمد باقر موحد ابطحی.
17- الارشاد، ج 2، ص 117.
18- بحارالانوار، ج 45، ص 116.
19- همان، 154.
20- همان، ج 45، ص 155.
21- بحارالانوار، ج 45، ص 154.
22- منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 773 ، انتشارات هجرت، 1411هـ.
23- سفینة البحار، ج 1، ص 322.
24- سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلا، محمد صادق نجمی، ص 25.
25- مقتل عوالم، ص 54، مقتل خوارزمی، ج 1 ، ص 188، محمد صادق نجمی، سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا، ص 2.