شاندرمن من دلم خیلی گرفته
سیدمومن منفرد
سلام بر خوانندگان ارجمند وبلاگ ویژه شاندرمن
مدتی است که وقت نکرده ام به روز باشم. پیشاپیش از همه ی دوستان عذر می خواهم
شاندرمن من دلم خیلی گرفته
شاندرمن، ای سرزمین شهد و شکر، ای سرزمین شیرینی ها، ای سرزمین شعر دلم تنگِ تنگ است. شاندرمن من، امروز تالش و فرهنگ آن در برهه ی بسیار بدی قرار گرفته است. عده ای خود را خورشید تابان تالش و تالش شناسی می دانند و تمام زحمات دیگران را به نام خود ثبت می کنند. شاندرمن، ای شاه نشین سرزمین تالش، ای میان دو شاه نشین قلعه های لیسار و قلعه رودخان فومن دلم خیلی گرفته؛ زیرا کوره قو جای بلبل نشسته؛ زیرا عقاب جوجه را به دهان گرفته و در آسمان ها در حال جولان دادن است. شاندرمن من، دلم برای لِدوی تالش تنگ شده، لِدو کجایی که رَمَه اسپَه خوابش برده و رمه و گوسفندانت را به گرگ سپرده است. لدو، تالش در خودش گم شده است و افرادی داعیه ی تالش را دارند که خود تالش نیستند و با نام تالش به خیلی جاها رسیده اند. شاندرمن من، اوره بند تو کجاست که روزی اوراتوهای تاریخ در آن حکمرانی می کردند؛ همان پادشاه آرگیشتی که به پادشاه تالش دستبند مفرغی را هدیه داد. تالش باید بپاخیزد و سکوت را بشکند تا هر کس و ناکسی خود را اظهر من الشمس آن ننامد. تالش تالش است، تالش باید به داشته های فرهنگی اش ببالد. تالش هزاران داتام، شیخ زاهد، عبدالقادر،عبدالفتاح و ... دارد. تالش از آن روزی که میللر، ستوده، ابراهیم صفایی، هارون شفیقی، بازن،عبدلی، مسرور، شمسی پور،آقاجانی و ... برایش دست به قلم شدند دارای چند صد شاعر، پژوهشگر، محقق و تالش شناس و فعال فرهنگی شده است. چرا بعضی ها باید خود را تنها نمایندگان تالش در عرصه های فرهنگی هنری بنامند. تالشان باید حرکت کنند و با تصمیم درست و منطقی خود جلوی چنین افرادی بایستند. تالش فقط یک نفر نیست. تالش در درازنای تاریخ با باله روس، داتام، شیخ زاهد ، شیخ عبدالقادر، ساروخان، خادم بیگ، رستم کلاه چرمینه، نجفقلی بیگ، امیره ساسان و .... به میدان آمده و هرگز تنها نبوده است. تالش نیازمند صداقت است. تالش نیازمند اتحاد و همدلی قومی است. اما با چه افرادی؟ البته با افراد راست کردار، نه با افرادی که خود را تمام تالش می دانند و تالش را در خود خلاصه می کنند؛ زیرا تالش مجموعه ای از همه ی افرادی است که از آستارا تا شفت در آت زندگی می کنند. تالش ارث پدری هیچ کس نیست.
تالشان می دانند چگونه باید تصمیم بگیرند و چگونه مقابل حرکت های اشتباه افراد بمانند.
ما باید ارزش ذخیره گاه های فرهنگی تالش را بدانیم و از تمام پتانسیل های آن جهت پیشبرد اهداف تالش شناسی بهره ببریم. تالش به یک فرد متکی نیست. تالش، تالش شناس مغررو نمیخواهد. تالش انسان دلسوز می خواهد که مانند چشمه سارانش صاف و زلال باشد و مانند آب دره هایش به رودخانه خروشان ریخته و به دریا برسد نه که مانند چکه آبی خشک و خشک و نابود شود.
تالشم من تالش
من همنشین لِدواَم
من با فتره لس به جنگ زور و تزویر و ریا می روم
من ابر تیره ی خورشید تالش را از میان بر می دارم
تا خورشید واقعی خودش را نمایان سازد
من تالشم تالش
من هم قرین ببر تالشم
من همپای داتامم
من سرباز جنگ های کادوس علیه دشمنانم
من همراه ذوالقرنین قرآن کوروش کبیرم
من تالشم تالش
من مانند چشمه ی کوهساران زلال و صافم
من کوه استوارم
من دژگاه نوئَه دی و مریانم
من حیران آستارایم
من تالشم تالش
من پونوسم
در سرزمین تالش می رویم
من گلی از گل های باغ و بوستان تالشم
من کمر خم نمی کنم
من مانند اَلاشِ تالش سرافرازم
من تالشم تالش
من به مانند کیش سرسبزم
من برادر چرمَه لیوه هستم
من موانع سر راه تالش را از میان بر می دارم
من تالشم تالش
سرزمینم تالش است
وطنم شاندرمن، ماسال، تالشدولاب
همسایه ام آذربایجان
من تالشم تالش
سرزمینم تالش
وطنم پره سر، فومن،ماکلوان، لیسار
آری لیسار همان قلعه ی میان نی زار های تالش
پناهگاهم دیوه لونه، قلعه رودخان، فلعه ی شیندان
همان قلعه ای که اهریمن موفق به فتحش نشد.
من تالشم تالش
سربرافراشته روی قلعه کول ماسال ایستاده ام
و آبشار خَرِمکَش شفت را به نظاره نشسته ام
سوئَه چاله را می نگرم که چگونه ابر، دورش را احاطه کرده
ولی او نوک قله و سرش را نمایان ساخته است
من تالشم تالش
من اهورایی ام
وطنم حویق و چوبر، آستارا
ستاره ی کهکشان تالش
که با هشت پرخود بر زمین زیبا نورافشانی می کند
من آفتابم من خورشیدم
من تالشم تالش
من همراه کوروش علیه اهریمنم
سرزمینم اسالم، نوئه دی، مریان، وسکه، مینه رو
من سربرزم، من فرزند ایسپییه مزگتم
من فرزند حق و حقیقتم
من مسلمانم
من مسلمانم
من فرزند حسینم
که گفت اگر مسلمان نیستید آزاده باشید
من تالشم آریایی
نه، ماقبل آریا
همان دوران که به ما دیو می گفتند
آری دیوه که، دیوه لونه، دیوه چت
من تالشم
من تاریخم
من ماقبل تاریخم
خانه ام در غارها بود
غار آویشو
غاری که آب در آن فرو می رود
آری من تالشم شاندرمنی ماسالی تالشدولابی کرگانرودی فومنی آستارایی شفتی ماکلانی
من حقیقتم من مسلمانم من نشانه ی خدا روی زمینم من اشرف مخلوقاتم
من..............................
سرفراز باشی میهن من .. ای فدایت جان و تن من
پر بها تر از هرُ گوهر .. خاک پاک تو وطن من
یادگارِ خونِ عاشقانِ بی نشان .. تا ابد بود تو را حق نگه دار
ای شمیمِ دلنوازِ عشق و معرفت .. سرزمین پاک ما ای ایـــران
دوستت دارم .. مهد دین مــن .. دوستت دارم .. بهترین مــن .. دوستت دارم سرزمین مـن
گر بخواهد دمی دشمنی هلاک تو .. گر بخواهد کسی یک وجب ز خاک تو
می شوم تا مرزت روانه ... خصم دون، می رانم ز خانه
با سلاحی از خشم و کینه ... سینـه اش مـی گیـرم نشانـه
دوستت دارم .. مهد دین مـــن .. دوستت دارم .. بهترین مـــن .. دوستت دارم سرزمین مـن
سرفراز باشی میهن من .. ای فدایت جان و تن من
پر بها تر از هرُ گوهر .. خاک پاک تو وطن من
ایران .. ایران .. ایران ایران ایران ایـران
یادگار خون عاشقان بی نشان .. تا ابد بود تو را حق نگه دار
ای شمیم دلنواز عشق و معرفت .. سرزمین پاک ما ای ایـــران
میراث فرهنگی کی ازتصاریف بی امان تخریب ها در امان می ماند؟
ملل و اقوام بیشمار از چشمه فیاض تمدن و فرهنگ ایران سیراب گردیده اند. اقوام فراوان در اثر برخورد و آمیزش و معاشرت با تمدن و فرهنگ ایرانزمین ر، آراء و اندیشههای نوینی پیدا کردند. که این تأثیر بس مهمی در وضع تمدن جهانی آنهاپدید آورد و سبب شد که فرهنگ بشری با سرعت بیشتری پیش رود.معماری ایران مانند بسیاری دیگر از مظاهر فرهنگی ما در طول تاریخ حیات خود از تداوم کم نظیری برخوردار بوده است. و شیوة خاص خود را در ایجاد فضای و مکان های تاریخی پی ریزی کرد دیگر آن خصوصیاتی را که معماری سرزمین ما بدانها باز شناخته میشود در طی قرون متمادی هرگز از دست ننهادو کشوری بدان سرحدات نرسید.اگر هیچ چیز در پهنه دشت های وسیع و کوهسارهای با عظمت سرزمین ما زیبایی گنبدهای کوچک فیروزهای رنگ را که در زیر گنبد نیلگون آسمان تصویر فلکی خرد را به خاطر میآورد برابری نمی کند.اگر معماری تخت جمشید در هیچ سرزمینی تکرار نگردید و جام زیویه و حسنلو و کلاردشت و مارلیک همچنان بی همتا و ممتاز تحسین افرین شدند واگر نقش ها بر بیستون وبرم دلک و طاق بستان و نقش رجب و و...جان گرفت نشان از تلاش های بی وقفه ای است که هیچگاه مسیر هنر ایرانی را با رکود مواجه نساخته است.میراث فرهنگی امروز ما، میراث تمام ایرانی و مولود این هنرآفرینی ها است که نادیده گرفته شده است.تمدن ایرانی در طول ادوار کهن روزبروز در شکفتگی و نمو بوده و ایستادگی در برابر مصائب و از نو ساختن و نه ویران کردن و حیات ملی بخشیدن ، در عین آنکه شکست هر امیدی را در دلها شکسته،توانست وروح زندگانی درکالبد تمدن انسان ها بدمد امروز در غل و زنجیر تخریب ها ودربند تصاریف و تحاریف واقع شده است. فردا ما را از فعالیتهای هنری ایرانی که عظمت اصیل این کشور را بما نموده است بهره وافری نخواهد بود
دشمن خوب دانست تا وقتی هجمهی اندیشهی جهاد و شهادت در شریان و سلولهای خاکستری این جوانان موجز میزند، حتّی 8 سال جنگ هم به جبههی ایمان و ایثار میخورد و استراتژی و تاکتیک کاری از پیش نمیبرد. چه شد که امروز در برابر اِشغال سرزمین فکر جوانان پاهایمان روی هم افتاد و شانه بالا انداختیم و بهانهی هزار گرفتاری از زندگی خود را دادیم؟
وبگاه "فالِق" نوشت:
اما...
چه شد که امروز در برابر اشغال سرزمین فکر جوانان پاهایمان روی هم افتاد و شانه بالا انداختیم و بهانه ی هزار گرفتاری از زندگی خود را دادیم و در آخر اینکه
" به ما چه....صلاح خویش را خسروان دانند ! "
اما....