از اینجا به بعد شروع می کنی به کمتر هیجان زده شدن ؛ کمتر از کوره به در شدن ؛ کمتر بحث کردن و کمتر شکایت کردن. در عوض بیشتر فکر می کنی ، اندوه ات عمیق تر می شود و خنده هایت واقعی تر ؛ صبورتر می شوی؛ بهتر می بینی و دقیق تر گوش می دهی. از این نیمه به بعد آرام آرام ، آرامتر می شوی.
پ ن : هیچ وقت از زن هایی نبوده ام که گذر سال های عمرم را انکار کنم. اشتیاق بزرگ شدن را هنوز هم دارم؛ مثل شش سالگی. آن روز ها برای ورود به مدرسه و این روزها برای ورود به فصل آرامش زندگی.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، در دنیای واقعی افرادی هستند که به گنج های جالبی دست پیدا کرده اند. این افراد هر کدام داستان های خاصی دارند که شنیدن آن نمیتواند خالی از هیچ لطفی باشد. گنج های واقعی هر کدام قدمت و ارزش بسیار بالایی دارند به طوری که شاید میلیاردها دلار ارزش هر قسمت آن باشد.
** گنج هندوها
در سال 2011 گنجی شگفت انگیز در ششمین طبقه زیرزمین یک معبد هندی پیدا شد که بیلیون ها دلار ارزش داشت. این گنج شامل چند صد کیلو طلا و جواهرهایی است که ریشه های آن به قرن 16 بر میگردد. در این گنج ها که ارزشی 7 بیلیون پوندی دارد مواردی از قبیل گردنبدهای طلا و حتی نخ و طناب های طلا دیده می شود. البته با توجه به گذر زمان و سرپا بودن این معبد گنج هایی از سال های حکومت ناپلئون نیز در میان آن ها دیده شده است. این گنج ها همچنان در این معبد نگهداری می شوند و البته معبد به شهرتی بسیار زیاد دست پیدا کرده است.
** گنجینه در باغ
"تری هربرت" به همراه پسر 14 ساله اش در حال گشت زدن در باغ خانه شان بودند که ناگهان صدای فلزیاب آن هابه گوش رسید. آن ها پس از کندن زمین توانستند به گنجی شگفت انگیز دست پیداکنند. این اتفاق که در سال 2009 رخ داد باعث شد تا این پدر و پسر بتوانند 5 کیلوگرم طلا و 2.5 کیلوگرم نقره پیدا کنند. این گنج شامل تعداد بسیار زیادی از ادوات جنگی بود که میتوان به سپر یا شمشیرهای شکسته اشاره کرد. این گنج به قرن 7ام بر می گردد. ارزش تقریبی این طلاها و گنجینه 3.5 میلیون پوند حساب شده است و این روزها در موزه زندگی می کند.
** گنج وایکینگ ها
در سال 2007 بار دیگر یک فلزیاب ساده توانست گنچی شگفت انگیز را پیدا کند. "دیوید والن" به همراه فرزندش در حال گشت زدن در یکی از مناطق خارجی شهر یورکشایر بود که توانست گنجی از دوره وایکینگ ها را پیدا کنند. این گنج شامل 617 سکه نقره به همراه 65 وسیله دیگر است که هر کدام آن ها به سال 900 میلادی بر می گردد. ارزش این گنج یک میلیون پوند برآورد شد و این روزها نیز در موزه های مختلف انگلستان نگه داری می شود.
** گنج های روم باستان
در سال 2010 "دیو کریسپ" که علاقه خاصی به یافتن فلزهای مختلف دارد توانست به گنجی باستانی دست پیدا کند. او با استفاده از یک فلزیاب جالب توانست گنجی را پیدا کند که قدمت آن به قرن های ابتدایی تاریخ و حکومت روم باستان می رسد. این گنج شامل 52 هزار سکه رومی به همراه چندین قطعه از ابزار و وسایل آن زمان است. گنجینه آقای کریسپ توسط نهادهای رسمی و موزه ای که این روزها از ان نگه داری می کند ارزشی 320 هزار پوندی دارد.
** گنج های آنجلو-ساکون
در سال 2001 یک باستان شناس آماتور به نام "کلیف برادشو" اولین کار خود را در منطقه ای به نام کنت در انگلستان آغاز کرد. او برای یافتن گنجینه های قوم آنجلو-ساکون تلاش بسیاری کرده بود و مناطق مختلفی را چک کرده بود اما در نهایت در کنت توانست ریشه این قوم را بیابد. او در تلاش های خود برای پیدا کردن گنج توانست به مجموعه ای از ظروف خاص باستانی دست پیدا کند که ارزشی نزدیک به 270 هزار پوند داشت. این گنجینه را یکی از موزه های انگلستان خرید و پول آن به برادشو و صاحب زمین رسید.
گروه سیاسی: در این روزها و در این روزگار که برخی به دنبال آن هستند تا با شبهه آفرینی جوانان را دین گریز کنند متأسفانه برخی اقدامات کار به دستان ما نیز دقیقا در راستای تحقق نیت آن شبهه آفرینان است. نمونه اش بهره گیری آشکار از ائمه محترم جمعه برای تحقق تفکرات جناحی است که این روزها در حال انجام است.
منم زیرش نشستم...چشمامو بستم و فکر می کنم...فکر یه خلا پر از آرامش...فکر یه کتاب نخونده ی توی دستم...فکر روزهایی که گذشت...فکر من...
یه روزهایی توی زندگیه آدما هست که وقتی بهشون فکر میکنی پر از لبخند میشی...پر از خنده...حتی ممکنه که اون روزها تلخ ترین روزهای زندگیت باشه..حتی ممکنه اون روزها تو رو از خیلی چیزها جدا کرده باشه..وقتی به اون روزها فکر میکنی نمیدونم اسمش شکره یا چی؟اما پر از خنده میشی...پر از آرامش...پر از...
از این روزها تو زندگیه بیست و سه ساله ی من زیاد بود...هر چند گذروندن این روزها برام واقعا سخت و دردناک بود...اما من گذروندم و حالا تکیه دادم به اون درخت و به اون روزها فکر می کنم...به جدایی از آدم هایی که شاید برام مثله یه رویا بود...ولی...ولی به تنها چیزی که جلو چشممه اما هیچ وقت بهش فکر کردم مرگه...
مرگه همین آدم ها...می ترسم...می ترسم از این جور جدایی...جداییه اجباری...
دوستایه جدا شدم،دوستایی که برام موندین،دوستایی که برام نموندین،دوستای دشمنم...با همتونم با همتون....
دوستتون دارم....
پ.ن:روحت شاد دوست عزیزم...
مقام و منزلت، بر اساس لیاقت است نه بزرگی سن، چنان که در تاریخ زندگی پیامبر (ص) آوردهاند که ایشان فرماندهی سپاه خود را به اُسامه بن زید که جوانی 19 ساله بود واگذار کردند در حالی که عدهای از صحابه به برکناری او معتقد بودند، پیامبر به دلیل لیاقت او، به فرماندهیاش اصرار داشت.امامت، یعنی نایب شدن از پیامبر و پذیرش ریاست بر تمام اشیا و موجودات، با شروطی پدید میآید که نمیتوان آنها را از راه رنج، ریاضت، عبادت و تحصیل در تمام عمر به دست آورد. پس تعیین امامت فقط با خداوند عزوجل است که هر که را خواست تربیت کند، حکمت بیاموزد و قابل ریاست و امامت کند؛ البته در نزد خداوند، انسان کوچک و بزرگ در این مسئله یکسان است.تحصیل کمال واقعى انسان، پس از ختم نبوت، به پیروى از رهنمودهاى امام هر عصر وابسته است که پیروى نیز بدون معرفت و شناخت امام ممکن نیست. از این رو، شناخت ویژگى ها و اوصاف ائمه ى اطهار(علیهم السلام)در سیر تکامل فردى و اجتماعى افراد و تحقق ایمان صحیح اهمیت دارد. به گونه اى که با تعابیر گوناگون از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)روایت شده است:من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة
پس از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) شیعیان دوره کوتاهی از تحیر و سرگردانی را درباره امام دوازدهم تجربه کردند، که این مسئله با زمینه سازی های امامان پیشین و همچنین با تدبیر سازمان وکالت که زیر نظر حضرت مهدی(علیه السلام) اداره می شد، خیلی زود خاتمه پیدا کرد.البته این تحیر صرفا پس از شهادت امام یازدهم پیش نیامد بلکه به خاطر شرایط سیاسی خاصی که در دوره حضور امامان معصوم وجود داشت، معمولا پس از هر امامی اختلافی از این نوع میان شیعیان بروز می کرد. بنابراین شیعیان معمولا برای شناخت امام از روش های خاصی استفاده می کردند.
شیعیان در دورههایی از تاریخ، بهویژه از عصر صفویه به بعد، روز نهم ربیعالاول را روزی مبارک برشمرده و در این روز جشنهایی برگزار کردهاند. طبق منابع معتبر و کهن حادثهی اصلی این روز، آغاز امامت حضرت مهدی(عج) است؛ زیرا پدر آن بزرگوار در روز هشتم ربیعالاول به شهادت رسیده، اما درخصوص جشنهایی که در این روز برای تولی یا به بهانه تبری برگزار میشود باید گفت که یکی از ارکان دین و از اعتقادات شیعه «تولی» و «تبری» است که از ضروریات دین بوده و در کنار نماز و روزه و حج و خمس و زکات و ... قرار گرفته است و هر مسلمان وظیفه دارد تا با استفاده از دلایل عقلی و نقلی به این دو موضوع همانند سایر واجبات الهی اعتقاد داشته باشد.
روز نهم ربیعالاول نزد شیعیان جایگاه خاصی دارد، چرا که این روز را یکی از اعیاد مهم تلقی کرده و به خاطر سالروز آغاز امامت امام زمان(عج) به شادی میپردازند.البته گهگاهی دیده میشود که بعضی از افراد جاهلانه یا عامدانه بیان میکنند که در چنین روزی خلیفه دوم کشته شده و داستانسراییهای بسیاری هم در زمینه دارند؛ افسانههایی که بیشتر توسط دشمنان اسلام و برای دامن زدن به اختلافات مذهبی میان شیعه و سنی ساخته میشود.
نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام است، بلکه آغاز دورهای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار میآید نهم ربیع الاول، سالروز آغاز امامت حضرت ولی عصر(عج) در حقیقت امتداد غدیر، بلکه خود غدیری دیگر است.نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر(عج) است، بلکه آغاز دوره ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار می آید.نهم ربیع الاول، پیام رسان بهار ظهوری است که گلهای زیبای زندگی همچون عدل، قسط، عزت، عشق، صفا، صمیمیت، گذشت، ایثار و ایمان و احسان در آن می شکفد.
عالمان دینی بر خرافهبودن این موضوع تأکید دارند و آن را موجب دامن زدن به اختلافات مسلمانان میدانند. این جور نباشد که کسى از یک گوشهاى خیال کند، دارد از شیعه دفاع میکند و تصور کند دفاع از شیعه به این است که بتواند آتش دشمنى ضد شیعه و غیر شیعه را برانگیزد، این دفاع از شیعه نیست؛ این دفاع از ولایت نیست، اگر باطنش را بخواهید، این دفاع از آمریکاست؛ این دفاع از صهیونیستهاست برگزاری مراسمی تحت عنوان «عید الزهرا» یک امر عامیانهای است که نمیتوان آن را پای ارزشها و شعائر شیعه تلقی کرد، به طوری که علمای بزرگ شیعه پرداختن به این مسائل را مخل وحدت مسلمانان میدانستند، برپایی چنین جشنهایی یک کار عامیانهای است که برخی از افراد بدون توجه به مصالح مسلمین مطرح کردند، در حالی که مرگ خلیفه دوم در 9 ربیعالاول، از لحاظ تاریخی اعتباری ندارد.
شیعه در گذشته آن چنان محدود، محصور و تحت تعقیب بود که حتی در برخی از ادوار شیعه بودن جرم بود، چه رسد به اینکه فرد تظاهر به تشیع کند، لذا احتمال دارد از دورانی که تشیع در ایران مذهب رسمی اعلام شد، از عصر صفویه و چه بسا در دوران قاجار به بعد این امر باب شده باشد. ماجرای قتل خلیفه دوم در این روز دسیسه دشمنان بوده که میخواستند با مطرح کردن آن در این روز مردم را از اصل امامت و مهدویت دور کنند.
حضرت آیتالله خامنهای با هشدار درباره برگزاری چنین مراسمی میفرمایند: بعضیها به نام شاد کردن دل فاطمه زهرا، این روزها و در این دوران کاری میکنند که انقلاب را که محصول مجاهدت فاطمه زهراست، در دنیا لنگ کنند ... اگر امروز کسی کاری کند که آن دشمن انقلاب، آن مأمور سیاسی آمریکا، آن مأمور استخبارات کشورهای مزدور آمریکا، وسیلهای پیدا کند، دلیل پیدا کند، نواری پیدا کند، ببرد اینجا و آنجا بگذارد، بگوید کشوری که شما میخواهید انقلابش را قبول کنید این است، میدانید چه فاجعهای اتفاق میافتد؟ بعضی دارند به نام فاطمه زهرا(س) این کار را میکنند، در حالیکه فاطمه زهرا راضی نیست، این همه زحمت برای این انقلاب کشیده شده ... آن وقت یک نفری که معلوم نیست تحت تأثیر کدام محرکی واقع شده، به نام شاد کردن دل فاطمه زهرا، کاری کند که دشمنان حضرت زهرا را شاد کند کند.(هفتهنامه عملی – فرهنگی بصیر(حوزه)، سال چهاردهم، شماره اول، مسلسل 323، صفحه 6)
جهان چگونه نفس می کشد؟ نمی دانم! کسی چه می داند... شاید زمان وعده الهی همین فردا باشد! این روزها کشکول دست ها از یاد خدا تهی است! این روزها شبح ناپیدای شیاطینی که با هیچ چیز از بین نمی روند، در هر کوی و برزن جولان می دهد! جهان هنوز به مرز بلوغ هم نزدیک نشده است! این روزها داس دروگر ریا، خوشه های زرین محبت را از مزارع دل ها چیده است!
این روزها، خارهای عداوت از زیر پوست نازک زمین سربرآورده و عدالت، زخمی خنجر کین و عداوت است! آسمان دل مرده است و زمین، از پستی، چشمانش متورم است! آهنگ سوزناک بی عدالتی، در گوش زمین پیچیده است و مرگ، مفهومی بالاتر از زندگی است!این روزها زمین تشنه است... و چشم های منتظر به بی انتهایی جاده، خشکیده اند غایت خلقت آسمان و زمین، رستن از اسارت است و اکنون زمین در خواب چندین هزاز ساله رفته است. این روزها زمین تشنه می سوزد... و در نیمی از از زمین یا شاید هم بیشتر جهان از گرسنگی و فقر فریاد می زند. ظلمت ماناتر از نور شده است، در جهانی که دل ها در آن نزدیکی را لمس نمی کنند و مهربانی، عشق، وفاداری، صمیمت و وفا فرهنگی فراموش شده اند...
نسیم از پس کوچه های عشق و آفتاب از لابه لای ابرها رخ می نماید آنگاه که باران عشق باریدن می گیرد و رحمتش را بر زمین و زمینیان عرضه می کند باید فاصله ها را برداریم و راه را برای آغاز امامت نور هموار کنیم.شب تاریک و راه ناپیداست و به قول شاعر نگه جز پیش پا را دید، نتواند که ره تاریک و لغزان است.آسمان با رخت بر بستن یازدهمین دردانه امامت و ولایت در هشتمین روز ماه ربیع الاول ندای وصال یار را زمزمه می کند و دنیا با التیام درد از دست دادن امامی از جنس مهربانی به آغازی بی بدیل امید می بندد.درخشش دوازدهمین ستاره آسمان امامت و ولایت در شبانگاه تیرگی و ظلمت کورسوی امید را در دل ناامیدان به روشنایی و عطش زندگی مبدل می کند و دست های شاکر نیازمندان و منتظران واقعی اش را به نشانه شکر بر هفت آسمان بلند می کند.
تو می آیی و ما در این تفکر که پهنای و ژرفای کدامین ملک می تواند سرای جولان حکومت عشق باشد؟ کدامین اریکه می تواند مسند قدرت بی مثال و جهانی آسمان را تاب بیاورد؟باید ابرهای تیره را از پهنا و گستره آسمان دل ها کنار زد تا تلاء لو انوار تابناک امامت در جانمان رخنه کند.باید دل هایی را که می لرزند و دست هایی را که متزلزل و ناخواسته به سوی غیر دراز می شوند به سوی روشنای آفتاب تشیع رهنمون شد و تردید اقتدا به خورشید را در دل ها به دست فراموشی سپرد.آنگاه خوشه های دعا از نگاهتان می رویند و امید در عطر ملیح گریبانتان جوانه می زند.آری! چشمهایمان منتظر دیدار رویتان سال ها بیابانگرد دیدارتان است یا اباصالح المهدی (عج) بر ما که مشتاقیم و از درد فراق می سوزیم هرچند اگر خطاکاریم، ببخش و دیدار چهره زیبایتان را نصیبمان گردان.
در طول تاریخ اسلام همواره دو گروه بودند که خسارت های جدی به اسلام وارد کرده اند ...امام صادق (ع) دراین باره می فرمایند: دو گروه کمر مرا شکستند؛ یکی فرد جاهل مقدس نما که با جهلش باعث می شود مردم به دین عمل نکنند و دیگری عالم بی تقوا که بی تقوایی اش مردم را از هر چه علم است بی زار میکند.همچنین امام زمان(عج) در نامه ای مرقوم فرمودند:احمق های شیعه قلب مرا آزار می دهند. کسانی که بال پشه از دین آنها با ارزش تر است. (الإحتجاج، شیخ مفید، ج۲، ص۴۷۴)
ولایت امام زمان(عج) به عنوان سرپرستی و حاکمیت وی بر افراد جامعه هست و این ولایت رکن و اساس دین است؛ هم چنین کلید گشایشگر و راهنمای انسان مسلمان در همه ابعاد دین است.معرفت، محبت و ولایت امام (عج)، زمینه ساز عهد و پیمان با ایشان است، چراکه عشق و ولایت بدون مسوولیت پذیری، هوسی بیش نیست. عهد، التزام و نوعی تعهد پذیری در مقابل شخص یا کاری است و باید خود را به وظایفی که نسبت به امام زمان(عج) داریم ملتزم سازیم و با ایشان برای انجام آرمان هایش عهد ببندیم و کسانی می توانند در عصر ظهور به این عهدها عمل کنند که در عصر غیبت به پیمان خود با امام عصر (عج) عمل کرده باشند. عهد و اطاعت، تجلی و نمود عشق و محبت است و زمینه سازی برای ظهور ایشان، بسط عدالت و فرهنگ عدل پذیری در جامعه و نهادینه کردن آن است.
اولین نکته ای که ما در این عصر بایستی توجه داشته باشیم اعتقاد به ولایت امامی است که از نسل امام حسین (علیه السلام) و فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) است. با در نظر گرفتن ویژگی های کلی که از ایشان در متون دینی رسیده است و در مرحله بعد نیز باید به قرآن و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) تمسک جوییم و مطابق آن عمل کنیم.البته این را هم در نظر بگیریم که فراتر از شناخت ظاهری که مکلفیم نسبت به امام داشته باشیم، معرفت معنوی و قلبی نسبت به امام زمان(علیه السلام) در همین عصر غیبت کبری نیز با پیروی بی چون و چرا از سیره پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) و برقراری رابطه عاطفی با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) به دست می آید.
شناخت امام و معرفت مقام الهی او، یکی از مسوولیت های خطیر امت اسلامی به حساب می آید که این تکلیف بزرگ در ارتباط با وظایف دیگر شرعی از اولویت خاصی برخوردار است. امام خمینی(ره) در رهنمودهای خود ضمن بیان این نکته که "بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه یا در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان (عج ) را از خدا بخواهند"، امت اسلامی را به انتظاری پویا و توام با تلاشی عملی در جهت آماده سازی زمینه های ظهور آن حضرت دعوت می کنند.مقام معظم رهبری نیز در بیانات خود ضمن برکات وجود حضرت حجت (عج) وظایف منتظران آن حضرت را برشمردند. ایشان می فرمایند :"... بزرگترین وظیفه منتظران امام زمان(عج) این است که از لحاظ معنوی و اخلاقی، علمی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی با مومنین و هم چنین برای پنجه در افکندن با زورگویان، خود را آماده کنند."
مولای من! تبریک آغاز امامت تان را از ما که مشتاق ظهورتان در این وانفسا هستیم پذیرا باش و به پاس عشقی که از شما بر دل داریم و شوقی در سر دستمان را بگیر و رخ بنما که باغ گلستانم آرزوست...آقای من! موج های دریای خیالم به شوق دیدن روی تو هر دم بی صبرانه سر بر ساحل ارادت می کوبند و پر تلاطم، بی صبرانه آمدنتان را انتظار می کشند.
به یقین پایان کتاب غربت عالم و آدم، با نام تو آغاز می شود و قلدران قدراه بند« نظم نوین جهانی » با آشوب شمشیر تو خاموش خواهند شد. کویر وجودمان، در انتظار باران ظهور توست. این دل ها د رحصار زمان، پوسیده اند و اینک آمدنت فرجام یأس، کوچ تاریکی، طلوع عدالت، صبح هدایت، تجلی شرافت و فضیلت های انسانی است. آمدنت پایانی است بر حیرت مدام آدمیان!آمدنت قامت گرفتن آرزوهای گمشده است!آمدنت رهایی نفس های حبس شده در سینه هاست که تو سایه گسترده ی لطف خدایی بر سر همه بلاکشان رنج دیده!
اینک جهان منتظر توست تا گندم زران طلایی عدالت، خوشه خوشه، موج زنند در پرتو گرمای دست های سخاوت تو... جهان منتظر توست تا نظم نویت جهانی را نظم کهن آسمانی کنی و تمام عقل ها، تسلیت برهان توفنده و بینش برنده کلامت شوند...جهان طلوعت را انتظار می کشد تا بیایی و پندارهای سبز، سرتاسر زمین را در آغوش کشند و انسان در خداگونه ترین ایستگاه تاریخی اش، کعبه، به تو ملحق شو و برخیزد تا نومیدی تنیده دردست و پاهایش که حاصل افسون سراب تمدن است و از زندگی بیزارش کرده، را رها کندو از چنگال انسان بی هویت آزاد شود. تمام چشمه ها یقین دارند که می آیی..
ز فراق چون ننالم من دلشکسته چون نی
که بسوخت بند بندم زحرارت جدایی
ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست این ها گل باغ آشنایی