وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

منصور پاشایی

هنوز آب کفن مرتضی پاشایی خشک نشده که اینگونه به آن می تازید!

اساسا نقد یک پدیده اجتماعی نفیا و اثباتا امری مبارک است و باید از آن استقبال کرد و آن را منشا خیر و برکات آتی دانست. لذا اینجانب به نمایندگی از خانواده پاشایی و به عنوان عضوی از جامعه دانشگاهی کشور از هرگونه نقد منصفانه استقبال نموده و هرگز به دنبال تقدیس و بزرگنمایی آن مرحوم نیستم. 

 لکن اخیرا نقدی در یک جمع دانشگاهی مطرح شده که چه از نظر شکلی و ادبیات و چه از نظر ماهوی محل تامل و تاسف است و به ویژه آن که صاحب این نقد، جامعه شناس و دانشگاهی است. بنابراین لازم می دانم از باب تنویر افکار عمومی مطالبی را به اختصار عرضه نمایم. 

منتقد مذکور در ابتدای سخنان خویش موسیقی پاپ را کلا و اساسا مبتذل معرفی می کند و در جای دیگری از سخنان خویش مدعی می گردد که این نوع موسیقی هیچ نسبتی با آرمانهای اول انقلاب ندارد. 

مبتذل دانستن و زیر سوال بردن یک سبک موسیقی و هنر و یا تایید و تکریم آن مستلزم داشتن تخصص و دانش در خصوص موضوع است. ایشان خود اذعان می کند تخصصی در هنر و موسیقی ندارد و بر اساس نظرات دیگران گزاره های خویش را بنا نهاده است. 

پس آیا بهتر نیست که نقد سطح هنری و اصالت و یا ابتذال موسیقی را به اهلش واگذاریم چنانکه فرموده اند: إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَی أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ... یعنی خدا به شما فرمان می‏دهد که سپرده‏ها را به صاحبان آنها ردّ کنید و چون میان مردم داوری می‏کنید، به عدالت داوری کنید. 

در باب ادبیات مطرح شده نکته قابل طرح این است که به فرض صحت ودرستی محتوای کلام، به قول ظریفی کلام حق، مشروط است به ادبیات و زمان مناسب. یعنی اگر کلامی با ادبیات نامناسب بیان گردید دیگر به حق نیز دانسته نمی شود. 

شاید اندیشیده شود که ایشان از باب تلنگر به اجتماع خویش و در جهت اصلاح آن، این نوع ادبیات را بکار برده اند. در حالیکه هیچ کس نمی تواند و نباید حتی با دیدگاه و نیت مصلحانه به گروهی از مردم توهین و بی احترامی نموده و مع الاسف به آن افتخار نماید. 

چنانکه نگارنده و خانواده آن مرحوم نیز علی رغم بی احترامی به عزیزمان، همچنین تازه شدن داغ دلمان، حتی با نیت مصلحانه و از باب نهی از منکر، بی احترامی و توهین به ایشان را حق خود نداسته و در شان خود و آن مرحوم نمی دانیم. آیا شایسته تر نیست که نقد خود را همراه با متانت و ادب مطرح کنیم؟

اما این اظهارات موجب شد که نقدی بر اینگونه اظهارات در جامعه از جمله منتقد محترم داشته باشیم، تا شاید اشاره ای باشد بر توقف این پدیده نابهنجار، یعنی شکستن حرمت دیگران در جامعه، و از سوی دیگر ترویجی برای باز کردن راه گفتگوی مشفقانه باشد. 

به راستی چرا فکر می کنیم که همه باید همانند ما فکر کنند؟ چرا فکر می کنیم که همه باید با سلیقه ما هم رای باشند؟ چرا فکر می کنیم که اگر کسی مثل ما فکر نمی کند پس از ما نیست؟ چرا در برابر هر پدیده ای اینقدر خشن برخورد می شود؟ چرا اینقدر نسبت به هم بی مهر شده ایم؟ چرا عواطف و سبک ارتباطات انسانی یک جامعه شرقی یعنی جمع گرایی (Collectivism) را با سبک ارتباطات انسانی غربی فردگرایانه (Individualism) عوض کرده ایم؟

و سوال اساسی تر اینکه چرا به یک جوان تازه گذشته که به قول معروف هنوز آب کفنش خشک نشده اینگونه بی رحمانه تاخته و با بدترین و سخیف ترین کلمات از وی یاد می کنیم؟ آیا در هیچ جامعه ای سراغ داریم که به یک فردی که مورد استقبال میلیونها نفر از جوانان کشور است اینگونه توهین شود؟ چرا این همه خشونت و توهین؟ چرا این همه ناسزا گویی به ملت؟

اگر سیره پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) و خوی و خلق مهربان آن حضرت در برخورد با افراد جامعه آن زمان در جزیره العرب را معیار خود قرار دهیم و اگر فرمان خداوند متعال به آن حضرت را ملاک ارزیابی رفتار خود در جامعه بدانیم که فرمود: فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ القَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ یعنی: 'خداوند با رحمت خویش تو را با مردم مهربان و خوشخو گرداند و اگر تندخو و سخت دل بودی، مردم از پیرامون تو پراکنده می ‏شدند'، پس چگونه بپذیریم که اینگونه نقد ها در مواجهه با مسائل اجتماعی صحیح است؟ 

اشکال دیگری که در شیوه نقد جامعه شناختی منتقد محترم مشاهده می شود این است که ایشان علیرغم اصول و مبانی پذیرفته شده علمی در حوزه نقد و تحلیل، همانند یک فرد غیر علمی برخورد نموده اند. 

همه افراد فرهیخته علمی می دانند که نقد و تحلیل یک پدیده یا می بایست بصورت قیاسی و از روی تئوری های پذیرفته شده در یک پارادایم علمی بوده، و یا به روش استقرایی و مشاهده، با روش های کمی و یا با روش های کیفی و مستند به شواهد و قرائن پژوهشی باشد. 

یک محقق فرضیه ای را ساخته و تلاش می کند تا با استفاده از تئوری های موجود و یا شواهد و دلائل کافی آن فرضیه را اثبات کند. در واقع یک فرضیه علمی حدس هوشمندانه محقق است، اما ایشان فرضیه ای را ساخته که آن فرضیه اولا به جای اینکه یک حدس هوشمندانه باشد، یک ظن و گمان شکاکانه است. ثانیا این فرضیه مستند به هیچ یک از شواهد و قرائن پژوهشی نمی باشد و آن فرضیه تبدیل به یک قضاوت بی اساس شده است. 

حدس و گمان ایشان از اینجا ناشی می شود که تصور می کنند حاکمیت می خواهد تا با بزرگ جلوه دادن بعضی از هنرمندان و ورزشکاران از جامعه سیاست زدایی کند. اولا باید عرض کنم که بنده در مقامی نیستم که بخواهم از سوی دولتمردان به ایشان پاسخ دهم، و این به عهده خود متولیان امور است. 

اما بنده از مرتضی پاشایی دفاع می کنم و باید عرض کنم که وی در طول حیات کوتاه خود به هیچ وجه وارد عرصه سیاست نشد و ابزار دست هیچ کس و هیچ گروهی قرار نگرفت. 

فقط به عنوان یک مصداق عرض می کنم که وقتی مرتضی هنوز به شهرت این چنین نرسیده بود، بعضی از دوستانش به وی پیشنهاد کردند که با توجه به صبغه مذهبی جامعه، اگر ترانه ای در وصف برخی مقدسات بخواند، ممکن است به سرعت پیشرفت نماید، اما آن مرحوم در پاسخ گفت که به هیچ وجه نمی خواهد از مقدسات به عنوان ابزار و نردبان ترقی استفاده کند. 

آیا ما می توانیم با عنوان نقد علمی، اخلاق و اعتقادات مان را فراموش کنیم؟ خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ... (سوره حجرات آیه 12) یعنی: ای کسانی که ایمان آورده‏اید از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است....

امیدوارم که خداوند متعال همه ما را به نور هدایت رهنمون فرماید، و بنده با توجه به شناختی که از مرتضای عزیزم دارم، مطمئن هستم که روح بزرگ ایشان برای همه مردم ایران آرزوی توفیق و سعادت داشته و برای منتقد محترم نیز طلب مغفرت خواهد نمود.

منصور پاشایی

ایرنا

آمار توصیفی (Descriptive Statistics) و اکسل

 

آمار در دو شاخه آمار توصیفی و آمار استنباطی بحث و بررسی می شود.

در یک پژوهش جهت بررسی و توصیف ویژگیهای عمومی پاسخ دهندگان از روش های موجود در آمار توصیفی مانند جداول توزیع فراوانی، در صد فراوانی، درصد فراوانی تجمعی و میانگین استفاده میگردد. بنابراین هدف آمار توصیفی یا descriptive محاسبه پارامترهای جامعه با استفاده از سرشماری تمامی عناصر جامعه است.

به طور دقیق تر آمار توصیفی، مجموعه ای از روش هایی است که برای سازمان دهی، خلاصه کردن، تهیه جدول، رسم نمودار، توصیف و تفسیر داده های جمع آوری شده از نمونه آماری به کار گرفته می شود. یک مجموعه داده آماری شامل مجموعه ای از مقادیر یک یا چند متغیر است. بنابراین، آمار توصیفی شامل آن بخش از آمار است که به ویژگی ها و آماره های مربوط به نمونه آماری تحقیق می پردازد. این آمار اغلب در قالب آماره های توصیفی، جداول یک بعدی، نمودارها، شاخص های گرایش به مرکز (مد، میانه و میانگین)و شاخص های گرایش به پراکندگی (دامنه تغییرات، واریانس، انحراف استاندارد، چولگی، کشیدگی و چارک بندی) نمایش داده می شود.

در آمار استنباطی یا inferential پژوهشگر با استفاده مقادیر نمونه آماره ها را محاسبه کرده و سپس با کمک تخمین و یا آزمون فرض آماری، آماره ها را به پارامترهای جامعه تعمیم می دهد. برای تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه های پژوهش از روش های آمار استنباطی استفاده می شود.

.

دانلود فیلم آموزش محاسبه آمار توصیفی در اکسل (به همراه طرز فعال کردن Analysis Data)

دانلود فیلم دوم

.

موضوع سادست و فیلم هایی که قرار دادم هم خیلی آسون طرز استفاده از اون رو در اکسل توضیح داده به هر حال جایی سوال داشتید بپرسید...

معمار

معمار کسی که معماری می‌کند. طراح اوست و نظارت مستقیم بر فعالیت دیگر مهندسین عمران - تأسیسات الکتریکی - تأسیسات مکانیکی دارد. در واقع معمار ناظر نهایی و هماهنگ کننده کلیه نقشه‌های یک بنا شامل نقشه‌های معماری و طراحی - نقشه‌های محاسبات سازه ای و نقشه‌های تأسیساتی می‌باشد.

بنا به تعریف دکتر مهدی حجت، معماری ظرفی است که مظروف آن آدمی است. معماری، طراحی همهٔ چیزهایی است که انسان با آن سر و کار دارد.

در گذشته به جای کلمه معمار، از مهراز استفاده میکردند. معمار فردی است که تفکرات ناب و خلاقانه خود را بر اساس تعاریف مختلف با توجه به فرهنگ - سبک معماری منطقه - اقلیم - دید و منظر مناسب - کاربری فضا و فاکتورهای مهم دیگری اتود میزند.

در واقع معمار، مانند همه افراد دیگر، تخیلاتی دارد ولی با این تفاوت که می‌تواند این تخیلات خود را به عرصه ظهور برساند. تفاوت معماران نیز در قدرت تخیل، و همچنین توانایی آنان برای تحقق بخشیدن به آن است. معماری علمی است که با تکیه بر مضامین علمی و حرکت در مسیرخلاقیت هنری سعی در بهبود شرایط زندگی برای آحاد جامعه دارد و در واقع یک معمار، باید در تمامی زمینه‌های علمی و هنری خبره باشد تا بتواند اثری در خور توجه از خود بجا بگذارد.

معماری یکی از هفت هنر اصلی است و معمار هنرمند است و آثار او در زمره آثار هنری بررسی می‌شود. او باید دارای قدرت تجسم بالا، ذوق هنری و خلاقیت باشد و عناصر زیبایی شناختی بصری را بشناسد. معمارها رسالت سنگینی در جامعه امروز دارند، چرا که باید سوخت‌های فسیلی و تجدید ناپذیر را حذف و پای انرژی‌های تجدید پذیر مانند انرژی آفتاب - انرژی باد و... را به زندگی روزمره باز کنند و با فراهم کردن شرایط آسایش این انرژی‌ها را به خدمت گیرند. امروزه طراحی‌های تمام طراحان صاحب نام دنیا با رویکرد این علم صورت میپذیرد و این نوع طراحی را در ایران با نام معماری پایدارمعماری سبز در گروه انرژی معماری می‌شناسند.

از معماران مهم و شهره ایران باستان می‌توان به شیخ بهایی اشاره کرد که وی طراح حمامی بود که تنها با یک شمع گرم می‌شد که این شمع از طریق تساعد گازهای زیرزمینی روشن نگه داشته می‌شد.

معمار

معمار کسی که معماری می‌کند. طراح اوست و نظارت مستقیم بر فعالیت دیگر مهندسین عمران - تأسیسات الکتریکی - تأسیسات مکانیکی دارد. در واقع معمار ناظر نهایی و هماهنگ کننده کلیه نقشه‌های یک بنا شامل نقشه‌های معماری و طراحی - نقشه‌های محاسبات سازه ای و نقشه‌های تأسیساتی می‌باشد.

بنا به تعریف دکتر مهدی حجت، معماری ظرفی است که مظروف آن آدمی است. معماری، طراحی همهٔ چیزهایی است که انسان با آن سر و کار دارد.

در گذشته به جای کلمه معمار، از مهراز استفاده میکردند. معمار فردی است که تفکرات ناب و خلاقانه خود را بر اساس تعاریف مختلف با توجه به فرهنگ - سبک معماری منطقه - اقلیم - دید و منظر مناسب - کاربری فضا و فاکتورهای مهم دیگری اتود میزند.

در واقع معمار، مانند همه افراد دیگر، تخیلاتی دارد ولی با این تفاوت که می‌تواند این تخیلات خود را به عرصه ظهور برساند. تفاوت معماران نیز در قدرت تخیل، و همچنین توانایی آنان برای تحقق بخشیدن به آن است. معماری علمی است که با تکیه بر مضامین علمی و حرکت در مسیرخلاقیت هنری سعی در بهبود شرایط زندگی برای آحاد جامعه دارد و در واقع یک معمار، باید در تمامی زمینه‌های علمی و هنری خبره باشد تا بتواند اثری در خور توجه از خود بجا بگذارد.

معماری یکی از هفت هنر اصلی است و معمار هنرمند است و آثار او در زمره آثار هنری بررسی می‌شود. او باید دارای قدرت تجسم بالا، ذوق هنری و خلاقیت باشد و عناصر زیبایی شناختی بصری را بشناسد. معمارها رسالت سنگینی در جامعه امروز دارند، چرا که باید سوخت‌های فسیلی و تجدید ناپذیر را حذف و پای انرژی‌های تجدید پذیر مانند انرژی آفتاب - انرژی باد و... را به زندگی روزمره باز کنند و با فراهم کردن شرایط آسایش این انرژی‌ها را به خدمت گیرند. امروزه طراحی‌های تمام طراحان صاحب نام دنیا با رویکرد این علم صورت میپذیرد و این نوع طراحی را در ایران با نام معماری پایدارمعماری سبز در گروه انرژی معماری می‌شناسند.

از معماران مهم و شهره ایران باستان می‌توان به شیخ بهایی اشاره کرد که وی طراح حمامی بود که تنها با یک شمع گرم می‌شد که این شمع از طریق تساعد گازهای زیرزمینی روشن نگه داشته می‌شد.

واکنش هابه مرگ پاشایی هنوز ادامه دارد

تی وی پلاس:حدود یک ماه است که از مرگ مرتضی پاشایی می‌گذرد؛ با این وجود حاشیه هایی که پس از مرگ وی شکل گرفت همچنان ادامه دارد.

مرگ پرسروصدای خوانندۀ پاپ، واکنش‌های زیادی را در داخل و خارج از کشور در پی داشت. واکنش‌هایی که می‌توان گفت بیشتر آن‌ها غیرقابل انتظار بود.

 تشییع جنازه‌ای باشکوه

جمعیت زیادی که در مراسم تشییع این خواننده شرکت کرده بودند، همه را شگفت زده کرد. مردم و هواداران پاشایی ساعت‌ها زودتر از موعد مقرر خود را به تالار وحدت رسانده بودند. ازدحام جمعیت به قدری بود که برخی از خبرنگان و حتی شخصیت های مشهور هنری هم موفق نشدند، خود را به مراسم برسانند. 

موج‌سواری رسانه‌ها

مرگ این خواننده و واکنش گستردۀ مردم به این موضوع، موقعیتی مناسب برای موج سواری رسانه‌های خارجی فراهم کرد. این رسانه‌ها بیشتر مستنداتی بر غیرقانونی بودن فعالیت این خواننده و درنتیجه مشکل داشتن او با وزارت ارشاد ارائه می‌دهند.

بی‌بی‌سی فارسی از جمله رسانه‌هایی است که از همان روزهای اول به بازتاب این خبر می‌پردازد. بی‌بی‌سی تنها سه روز پس از فوت مرتضی پاشایی، یعنی در 26 آبان‌ماه در واکنش به بیانیۀ خانواده پاشایی مبنی بر مذهبی دانستن خود و حمایت از نظام، در مقاله‌ای به تحلیل انتشار این بیانه می‌پردازد.

 در این تحلیل، جامعۀ ایران را به جامعۀ رمان 1984 جورج ارول تشبیه می‌کند که برادر بزرگتر سعی دارد، همه چیز درون گفتمان غالب، محدود شود؛ حتی عشق و ازدواج. درواقع بیانیۀ خانوادۀ پاشایی را نوعی جهت‌دهی مذهبی به یک مراسم غیرآیینی می‌داند. بی‌بی‌سی همچنین با اشاره به همخوانی آهنگ‌های پاشایی توسط مردم می نویسد: «آواز با محتوای موسیقی پاپ، چیزی که در تمامی این سال‌ها استخوان لای زخم مسئولان فرهنگی مملکت بوده است.» این در حالی است که وی در همین نظام مجوز انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت داشته و حتی تیتراژ یکی از پرطرفدارترین برنامه‌های سیما را خوانندگی کرده بود.

 جالب است که هرچه جلوتر می‌آییم، واکنش‌های بی بی سی هم تغییر می‌کند! بی بی سی در یکی از آخرین تحلیل‌های خود در 29 آبان، به این نکته می‌رسد که نباید از مرگ پاشایی تحلیل «روشنفکرانه» ارائه داد چون که: «گاهی سوگواری گسترده برای مرگ یک جوان خواننده فقط سوگواری گسترده برای مرگ یک جوان خواننده است و نه هیچ‌چیز دیگر. گاهی یک نفر، یک عوام، باید به ما روشنفکرها هشدار بدهد: لطفاً تحلیل نکنید.»

در انتها هم به این نتیجه می‌رسد که اصولا بزرگترین اشتباه در اینجا «پدیده‌سازی» پاشایی و تحلیل‌های تحمیلی بی‌مورد دربارۀ مرگ وی است.

نامه کانادایی ها به مرحوم پاشایی!

مرگ پاشایی تا حدی بازتاب داشت که حتی وزیر مهاجرت و شهروندی کانادا نیز در پیامی خطاب به مرتضی پاشایی نسبت به این واقعه واکنش نشان می‌دهد. متن این پیام به این شرح است:

آقای مرتضی پاشایی

باعث خوشحالی من است که مراتب قدردانی‌ام را به پاس تلاش‌های شما برای پیشبرد فرهنگ ایرانی در کانادا ابراز کنم. استعداد منحصر به فرد شما موجب شهرت شما به عنوان یک افسانه در جامعه موسیقی ایرانی و سراسر دنیا شد، که سزاوار آن بودید. اگر چه شما دیگر با ما نیستید، صدایتان همچنان باقی است.

«کریس الکساندر» 

وزیر مهاجرت و شهروندی

یوسف اباذری: «مردم ابله‌اند!»

یکی از واکنش‌های تند و متفاوت به مرگ پاشایی، واکنش یوسف اباذری جامعه‌شناس و استاد دانشگاه تهران است. وی در پایان نشست «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ؛ بررسی جامعه شناختی مرگ مرتضی پاشایی» که در هجدهم آذر برگزار شده بود، به برپایی این همایش اعتراض کرد. در نتیجه این اعتراضات، توسط قانعی راد مدیر جلسه، به روی سن فراخوانده شود. وی ابتدا اشاره ای کرد به مستند «ماهی‌ها در سکوت می‌میرند» و با بیان این که استان سیستان و بلوچستان که روزی تامین‌کنندۀ گندم کشور بوده، امروز مردمش غذایی برای خوردن ندارند، گفت: «اگر مسئولان به داد مردم نرسند، خطری وحشتناک آن‌ها را تهدید می‌کند؛ اما این فیلم هیچ واکنشی را در جامعه برنیانگیخت و شما هم که اینجا نشسته‌اید نمی‌دانید چنین فیلمی تهیه شده و این فیلم دربارۀ زندگی و مرگ یک استان مملکت است. دلیل این امر چیست؟ این اتفاق به دلیل مبتذل‌شدن سلیقه مردم رخ می‌دهد. به این دلیل که حواس ما را از سیاست واقعی و آنچه که واقعا مهم است، پرت کرده‌اند و بحث این آقا را پیش می‌کشند.»

اباذری معتقد است که جلب توجه مردم به ستاره‌های ورزشی و هنری و... ابزاری برای سیاست‌زدایی است. وی حواشی مرگ خوانندۀ محبوب را نوعی ابتذال می‌داند که دولت و مردم با همکاری یکدیگر آن را شکل داده‌اند. وی در پاسخ به این که به سلیقه مردم توهین کرده است می‌گوید: «مردم ابله‌اند! فکر می‌کنند دارند انتخاب می‌کنند. تو فکر می‌کنی که داری انتخاب می کنی. مردم بهتر است آموزش ببینند تا اسیر چنین ابتذال‌هایی نشوند.» اباذری همچنین سخنان تند و تیز دیگری بر زبان راند.

اباذری علیه پاشایی؛ همه علیه اباذری!

اظهارات جنجالی اباذری عکس‌العمل‌های زیادی را بین عوام و خواص جامعه ایجاد کرد. شبکه های اجتماعی از یک سو و صاحب نظران از سویی دیگر به سخنان اباذری واکنش نشان داده‌اند.

عدۀ زیادی در شبکه های اجتماعی، به او انتقاد کرده‌اند و سخنان او را بی‌ادبانه خوانده‌اند. این عده معتقد هستند که وی به جای بررسی ریشه های این واقعه بی دلیل به مردم شوریده است. مخالفان نظر اباذری، می‌گویند که او حق ندارد سلیقۀ خود را بر مردم تحمیل کند و بسیاری آنچه را که او ابتذال می‌خواند، «ملودی ساده و روان» و اتفاقا دلیل موفقیت وی می‌دانند. مهدی خلجی نیز در یادداشتی در گوگل‌پلاسش نوشت که پرخاشگری امثال اباذری نمود افسردگی و درماندگی است.

b2ap3_thumbnail_417225_699.jpg

او در ادامه می‌نویسد که روشنفکران پرخاشگر ادعا می‌کنند که انقلابی و رادیکال‌اند؛ اما در عمل رویکرد و نظرشان به تثبیت وضع موجود می‌انجامد و هر منتقد اجتماعی که در نقد خود، امید به تغیر را در جامعه بکشد، نقض غرض کرده است. موج اعتراضات تا جایی پیش رفته است که کمی بعد از سخنرانی این استاد انشگاه، صفحه «ما از اباذری متنفریم» در فیس‌بوک به راه افتاد.

تعدادی از کاربران هم که احساس می کردند به سلیقه‌شان توهین شده اشت در یادداشتی، نارضایتی خود را ابراز کرده اند. یکی از کاربران می‌نویسد: «خب ما هم به ایشان توهین می‌کنیم تا شاید برود بفهمد نباید توهین کند.» کابر دیگری نیز این گونه اعتراض خود را نشان می‌دهد: «مرگ یک هنرمند مرگ یک فرد نیست مرگ یک جامعه است. به هنرمند چه در زمان حیات و چه بعد مرگش باید ارزش گذاشت. این اقا هم معلوم نیست از چی دلخور بوده به مرحوم پاشایی گیر داده، شاید اینم یه راه برای معروف شدنه؟»

البته عده‌ای نیز با این اظهارات موافق هستند و معتقدند که نباید از یک خوانندۀ پاپ «امامزاده» درست کرد. این عده اعتقاد دارند که معمولا توده مردم در این گونه مواقع درک درستی ندارد و همین درک سطحی، سرآغاز سقوط به ابتذال است. سعید شریعتی، یکی از شاگردان اباذری نیز در صفحۀ گوگل‌پلاس خود نوشت: «پیروان مکتب فرانکفورت علی الاغلب چنین زبان گزنده، سیخکی و بی‌پروایی دارند.» او نیز مانند استاد خود معتقد است که هنر توده‌ای و محصولات صنعت فرهنگ، ذهن مخاطب را دستکاری می‌کند و عنصر آزادی‌بخش هنر یعنی خیال پردازی را از بین می‌برد؛ اما دربارۀ تعابیر اباذری از موسیقی پاشایی و مبتذل بودن آن با وی هم‌عقیده نیست.

 کاوه خوش‌خواه هم این گونه در گوگل‌پلاسش می‌نویسد: «اباذری ابدا نیامده تا ابله‌بودن مردم را فریاد بزند.» او معتقد است که قسمت اصلی سخنان اباذری دربارۀ سیاست‌زدایی با حرف‌ها و تشنج‌های بعدی به دعوای خاله‌زنکی تبدیل شد و در نتیجه اباذری خود به سیاست‌زدایی دچار شد. او همچنین دربارۀ توهین اباذری به مردم می‌نویسد: «اباذری جملۀ خود را با بالابردن دستش و اشاره به عکس بزرگ پشت سرش از مراسم تشییع پاشایی بیان کرد: این مردم ابله‌اند» از نظر خوش‌خواه فرق است میان «مردم ابله‌اند» و «این مردم ابله‌اند.»

خودنویس نیز در متنی در دفاع از اباذری می‌نویسد: «اباذری هیچ‌کس را تحقیر نکرده، حقیقت را زیر فرش پوپولیسم پنهان نکرده...» این سایت تحلیلی سیاسی از گفته‌های اباذری ارائه می‌دهد و در ادامه می‌نویسد: « فریاد او عصیان است و خواست عصیان از جامعه‌ای است که آنجا که باید بایستد، می‌نشیند و جایی که به صورت نرمال نباید باشد، سیل راه می‌اندازد.» خودنویس توهین این استاد دانشگاه به مردم را اجتناب‌ناپذیر می‌داند و دربارۀ آن می‌نویسد: «چطور به جامعه‌ای که اولویتش را نمی‌شناسد احترام بگذاریم و بگوییم خودش بلد است که چه کند یا نکند؟».

بسیاری از خبرگزاری ها و رسانه ها نیز نسبت به حواشی این نشست واکنش نشان داده‌اند. فروتن در خبرآنلاین در متنی با عنوان «چرا اینقدر عصبانی چرا اینقدر جدی» نوشت: «اعتقادی به موسیقی مبتذل یا اصولا هنر مبتذل با مفهوم مورد نظر آقای دکتر ندارم. آن هم در کهکشان هنری‌ای که حتی خود ابتذال هم تبدیل به یک سبک و رویکرد هنری شده است.»

وی با تشبیه هنر به غذا به این موضوع پرداخت که غذا هم مثل خیلی از پدیده‌های دیگرِ قرن بیستم دچار تحول شده است و در نتیجه فست فود محصول این مدرنیته است؛ او با بیان این که این نوع موسیقی شبیه آن فست‌فود از مقتضیات این عصر است، در ادامه می‌نویسد: «می‌توان به آن‌ها [مردم] آموخت که استفادۀ دائمی و مستمر از چنین غذای سهل الوصول و فست فودی می تواند سلامت آن‌ها را دستخوش آسیب کند. اما آیا واقعا می توان به جامعه القا کرد تا از مصرف پیتزا، ساندویچ و ... صرف نظر کنند؟»

b2ap3_thumbnail_702448.jpg

فرهاد عشوندی هم در یادداشتی به نقد گفته‌های او دربارۀ سیاست‌زدایی دولت می‌پردازد. او برعکس دربارۀ سیاست‌زده بودن مردم ایران نسبت به مردم جهان اولی اظهارنظر می‌کند و در ادامه می‌نویسد: «گرچه آنچه رخ داده نه سیاست گریزی است و نه دولت توانی برای هدایتش داشته اما اگر روزی دولت می توانست مردم را به سویی ببرد که مثلا مردم ژاپن یا کره جنوبی هستند آیا اتفاق بدی افتاده است؟ اگر مردم آمریکا برای مرگ مایکل جکسون یا الویس آنچنان هیجان زده می شوند یا مردم کره در سوگ مرگ خواننده جوان پاپ رفتاری مشابه را بروز می دهند آیا کار سخیفی انجام داده اند؟ آیا آنجا هم دولت ها برای سطحی کردن باورهای عمومی ملت را به آن واکنش ها سوق داده اند که اگر در ایران این اتفاق افتاد، نامش را بگذاریم تلاشی دولتی برای انحراف ملت از دانش سیاسی؟»

امیر قادری هم نوشت: «پیش از این هم در این باره صحبت کرده‌ایم که نعل واروی این گونه فکر کردن و سخن‌گفتن مشهور شده به روشنفکری در فرهنگ ما ادعای در برج عاج بودن است.» وی همچنین در انتقاد به مبتذل خواندن موسیقی پاپ توسط اباذری نوشت: «همان طور که یک سمفونی می تواند ارزشمند باشد؛ همان طور یک قطعه پاپ می تواند خوب از آب دربیاید.»

با وجود گذشت زمان نسبتا طولانی از مرگ پاشایی، حواشی آن هنوز ادامه دارد. «پدیدۀ مرتضی پاشایی» این روزها با اظهارنظرهای متفاوت و گاه متضاد زیادی روبه‌رو بوده است و هنوز هم کسانی هستند که در حیرت باشند و به دنبال پاسخ این سوال باشند که مرتضی پاشایی که بود و چرا این گونه مشهور شد؟