وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

ترسناک‌ترین شکنجه‌های قرون وسطایی

 

گاو برنجی

قربانی را درون گاوی برنجی قرار داده و می‌بستند؛ سپس آتشی زیر آن روشن می‌کردند؛ آنقدر این ظرف فلزی را گرم می‌کردند تا به رنگ زرد گرم در آید؛ این امر باعث می‌شد تا قربانی پخته و جان خود را از دست دهد.

پرچه اسپانیایی

وسیله‌ای بسیار ساده است که برای جدا کردن پوست قربانی از بدنش مورد استفاده قرار می‌گرفت؛ با توجه به شکل آن، هیچ ماهیچه یا استخوانی از پاره شدن در امان نمی‌ماند؛ قربانی را برهنه می‌کردند، و او را می‌بستند تا کاملاً بی‌دفاع شود؛ سپس شکنجه گرها، عمل ناقص کردن قربانی را آغاز می‌کردند (گاهی در معرض دید عموم). کار خود را معمولاً از پاها شروع کرده و به آهستگی به سمت پشت، سینه، گردن و در نهایت صورت می‌رسیدند.

صندلی اسپانیایی (صندلی تفتیش عقاید)

برای شکنجه، صندلی‌های مختلفی وجود دارد؛ تمامی‌ آنها در یک زمینه مشترک هستند: وجود میخ‌هایی که پشت، زیر دست، زیر پا، و نشیمن گاه، را می‌پوشاند؛ تعداد میخ‌ها در یکی از صندلی‌ها، بین 500 تا 1500 عدد در متغییر بود.

این صندلی میخ دار از وسایل کلیسا در دوران قرون وسطی بود؛ آن دوره مد بود هر کس که عقاید مخالف کلیسا اعم از نظرات علمی، سیاسی، اقتصادی و هنری داشت، روی این صندلی نشانده می‌شد تا عقاید ضاله و مخربش از سوراخ میخ‌ها بیرون بزند؛ کسی که دچار تفتیش می‌شد، روی صندلی پیچ می‌شد، میخ‌ها قابل تنظیم بودند تا جلو و عقب بروند، میخ‌ها را گاهاً حرارت می‌دادند تا متهم بیشتر شکنجه شود.

برای آنکه قربانی نتواند حرکت کند، مچ‌های او را به صندلی می‌بستند؛ در یکی از مدل‌ها، دو وزنه را به بازوها وصل می‌کردند تا با پایین کشیدن دست ها، میخ ها در بدن قربانی فرو رود و درد او را بیشتر کند؛ در برخی از مدل‌ها، دو سوراخ در زیر صندلی ایجاد می‌کردند تا شکنجه‌گر اگر احساس می‌کرد که قربانی هوشیار است، با استفاده از زغال، بدن او را شدیداً بسوزاند.

این آبکش حرارتی در ایتالیا و اسپانیا تا 300 سال قبل و در آلمان و مرکز اروپا تا 200 سال پیش کلی طرفدار داشت؛ البته بین آنهایی که دور صندلی می‌ایستادند.

 

له کننده سر

این وسیله، به طور گسترده در دوران قرون وسطی مورد استفاده قرار گرفته است، بخصوص در دوران تفتیش عقاید؛ چانه را بر روی نوار پایینی و سر را در زیر درپوش فوقانی قرار می‌دادند؛ شکنجه‌گر به آهستگی پیچ را می‌چرخاند تا نوار پایینی و درپوش به یکدیگر نزدیک شوند؛ این امر به آسانی موجب له شدن سر می‌شد.

ابتدا دندان‌ها درون فک خرد می‌شد؛ سپس قربانی به آرامی‌ و دردی وحشتناک، جان خود را از دست می‌داد؛ البته پیش از آن، چشم‌هایش در حدقه فشرده و له می‌شد.

گلابی غمگین

وسیله‌ای گلابی شکل این وسیله شامل 4 برگ است که به آرامی‌ از یکدیگر جدا می‌شوند؛ همان طور که شکنجه گر پیچ بالای وسیله را می‌چرخاند، این به تصمیم شکنجه‌گر بستگی دارد تا تنها پوست را پاره کند یا گلابی را به حداکثر اندازه خویش برساند و قربانی را ناقص کند.

 

راک

راک وسیله‌ای است که برای جابه جا کردن هر یک از مفاصل بدن قربانی طراحی شده است؛ طناب‌هایی را به مچ دست و قوزک‌های پای قربانی وصل می‌کنند و سپس بدن قربانی را در جهت‌های مخالف می‌کشند؛ این کار با چرخش غلطک‌هایی انجام می‌گیرد که در چهار سوی وسیله قرار دارند.

لوله تمساح

قربانی در داخل لوله‌ای قرار داده می‌شد که به اندازه کافی برای ورود فرد کافی بود؛ لوله، که میخ‌هایی نوک تیز به شکل دندان‌های تمساح داشت و به آرامی‌ فشرده می‌شد تا قربانی را بی‌حرکت کند؛ شکنجه‌گر تنها می‌توانست صورت و پاهای قربانی را ببیند؛ با کمک کربن و آتش موجود زیر لوله، شکنجه گر به تدریج لوله را گرم می‌کرد تا قربانی یا اعتراف کند و یا جان خود را از دست دهد.

 

گهواره ( یا صندلی) یهودا

گهواره یهودا، یکی از وحشتناک‌ترین شکنجه‌های دوران قرون وسطی محسوب می‌شد؛ قربانی را بر روی صندلی به شکل هِرم قرار می‌دادند پاهای قربانی را به یکدیگر می‌بستند، طوری که با حرکت یک پا، پای دیگر نیز مجبور به حرکت می‌شد و این رنج وارده را افزایش می‌داد؛ این شکنجه می‌توانست ادامه یابد، از چند ساعت تا چند روز.

این صندلی در آلمان و اسپانیا کاربرد داشته و ظاهراً آدم‌های خوش ذوق به آن «اسب چوبی» هم می‌گفته‌اند؛ اما در انگلیس نوع دیگری از اسب چوبی وجود داشته که در آن، طرف را به جای مرکز ثقل نقطه‌ای، سوار مرکز ثقل خطی می‌کرده‌اند؛ در حالی که به پاهایش هم وزنه بسته می‌شد!

 

الاغ اسپانیایی

وسیله‌ای که از یک صفحه برش اصلی با تیغه‌ای است که در بالای آن است و به دو میله متصل شده است؛ قربانی را برهنه کرده و با پاهایی باز از هم بر روی صفحه قرار می‌دهند، گویی فرد سوار بر الاغ است و تعداد زیادی وزنه به پاهای او وصل می‌کردند؛ رنج قربانی را می‌توانستند با وزنه‌های سبک یا سنگین‌تر تنظیم کنند.

سلاخی

در یک مدل از شکنجه از نوع سلاخی، بازوهای قربانی را به یک قطب در بالای سرش می‌بستند و در همین حال پاهای او از زیر می‌بستند؛ سپس بدن او را کاملاً برهنه می‌کردند و شکنجه‌گر، با کمک یک چاقوی کوچک، پوست قربانی را به آرامی‌ از بدنش کنده و جدا می‌کرد؛ در اغلب موارد، شکنجه‌گر پوست صورت را در ابتدا می‌کَند، و به آرامی‌کار خود را ادامه می‌داد تا به پاهای قربانی می‌رسید؛ بیشتر قربانیان پیش از آنکه شکنجه‌گر حتی به کمر آنها برسد، جان خود را از دست می‌دادند.

چرخ کاترین (چرخ شکننده)  

احتمالا ً قدمت این روش شکنجه به همان اوایل اختراع چرخ به وسیله بشر می‌رسد؛ در این روش طرف را به یک چرخ درشکه که خیلی بزرگ بوده، می‌بستند، سپس چرخ درشکه مورد نظر را به حرکت درآورده و یارو را خوب قل می‌داده‌اند. (احتمالا ً بعدها میکسر هم توسط یکی از قربانیان جان سالم به در برده از این دستگاه، اختراع شده.) بعد هم که چرخ دور گرفت، سعی می‌کردند با چوب سرعت چرخ را بگیرند.

طبق قوانین فیزیک، میزان ضربه در این روش به اندازه شتاب چرخ و نیروی گریز از مرکز آن بستگی دارد و البته مقاومت فرد استفاده کننده؛ این وسیله در انگلیس و روسیه خیلی طرفدار داشته است.

چهار میخ

این وسیله علاوه بر اینکه می‌تواند یک وسیله شکنجه مفید و مؤثر باشد، می‌تواند به عنوان مسابقه «بکش بکش» هم مورد استفاده قرار بگیرد. روی این شبه تخت، 4 دست و پا را می‌بستند و با 4 اهرم که هر کدام دو به دو و به صورت ضربدری به یک سمت حرکت می‌کردند، آنها را می‌کشیدند.

به مرور میزان کشیدگی این اهرم‌ها بیشتر و بیشتر می‌شد تا بالأخره از یک جایی، بدن طرف شروع به شکاف و پارگی کند؛ اسم خاص این دستگاه Rack است که یعنی: به شدت کشیدن و عذاب دادن.

 

شکنجه کششی

این سیستم از پرطرفدارترین ابزار شکنجه‌های کششی در اروپای 500 سال قبل (در زمان اقتدار کلیسا!) بود و شخصیت‌های معروفی با آن توفیق سفر به آن دنیا را پیدا کرده‌اند! ویلیام والاس، جنگجوی ایرلندی که فیلمش هم ساخته شده! (فیلم «شجاع دل») یا جان کوچولو، دوست رابین هود همان خرس گنده کارتون رابین هود  از معروف‌ترین قربانیان این وسیله بوده‌اند.

روش شکنجه کفار در صدر اسلام هم نسخه بدوی همین چهار میخ بود که به جای اهرم، اعمال فشار به صورت دستی انجام می‌شد؛ سمیه (سلام الله علیها) مادر عمار یاسر و اولین زن شهید در اسلام به همین روش شهید شد.

چکمه آهنی (یا اسپانیائی)

این سیستم خوراک ترکاندن و خرد کردن استخوان‌های پاست؛ این روش به خاطر این که در اسپانیا طرفدار داشت به چکمه اسپانیایی هم معروف بود.

جفت پای طرف را تا زانو در یک چکمه آهنی که با پیچ قابلیت تنظیم داشت، می‌کردند و از بالا هم با تخته‌های چوب گوه شکل بین زانوها فاصله می‌انداختند، بعد همزمان چوب‌ها را با چکش از بالا بین زانوها می‌چسباندند و از پایین هم چکمه را سفت می‌کردند. این طوری زانوها خرد شده و مچ و انگشت‌های پا هم بر اثر فشار له می‌شود؛ این روش در دکان رمان‌نویس‌ها حسابی طرفدار پیدا کرده و در «مرشد و مارگاریتا» (میخائیل بولگاف) و «گوژ پشت نتردام» (ویکتورهوگو) به آن پرداخته شده است.

پنجه گربه

به این وسیله هیجان انگیز، «قلقلک اسپانیایی» (Spanish tickler) هم می‌گویند؛ در حالی که ما وجه تسمیه ماجرا را نمی‌دانیم؛ احتمالا ً خود کسی هم که این اسم را روی این وسیله گذاشته، گیر آن نیفتاده تا این بامزه بازی‌ها یادش برود.

این دستگاه فلزی که در اسپانیای قرون وسطی طرفدار داشته، چنگال‌های تیز و بلندی داشت و ابعاد و فاصله سر چنگال‌ها از هم طوری بود که شکنجه‌گر محترم برای کندن ماهیچه‌ها و پوست زیاد اذیت نشود و البته استخوان‌ها و رگ‌های اصلی را هم با آنها نکند تا طرف برای فازهای بعدی شکنجه جان داشته باشد. البته لازم به توضیح نیست که برای استفاده بهینه از این شکنجه، طرف را می‌بستند به صندلی تا زیاد وول نخورد.

گاروت

اگر شهرت بقیه هم الکی به اسم اسپانیایی‌ها در رفته باشد، این یکی واقعاً کار خودشان است. در این روش طرف را خیلی محترمانه به دستگاه و قلاده را به گردنش می‌انداختند، سپس هر روز با هر چند ساعت یک بار (بستگی به اعصاب شکنجه گر دارد) با اهرمی‌ که پشت گاروت هست، قلاده را سفت‌تر و سخت‌تر می‌کردند.

این ابتکار را اسپانیایی‌ها وقتی زدند که سرخ پوست‌ها نسبت به افشای محل اختفای طلایشان خست به خرج داده و چیزی از خودشان بروز نمی‌دادند؛ ژنرال‌های اسپانیایی هم وسیله‌ای اختراع کردند که طرف زودی نمیرد و فرصت برای احساس طولانی مدت خفگی و فکر کردن به بی‌ارزشی مال دنیا را داشته باشد، گاروت هنوز هم در آمریکای لاتین به کار می‌رود و جیمز باند معروف هم در چند تا از فیلم‌هایش از این وسیله استفاده کرده است.

آب

هر چقدر این مایع باعث حیات است، استفاده از آن برای شکنجه، می‌تواند مسیر حیات را معکوس کند؛ فرو کردن سر در آب، سر و ته آویزان کردن در بشکه آب و با میله زدن به بشکه، از نمونه‌های متداول شکنجه بوده و هستند.

اما جدیدترین نمونه مورد استفاده نیروهای با محبت مسیحی آمریکایی! در گوانتانامو و عراق بوده، این است که با شلنگ در حلق طرف آب بریزید تا بعد از سیراب شدن به حرف بیاید.

باکره نورمبرگ(تابوت میخ دار)

تابوت میخ دار حاصل تراوش استعداد شکنجه‌گرهای آلمانی در نورنبرگ است. متهم بخت برگشته را ایستاده داخل تابوت می‌گذاشتند و بعد با پیچاندن دستگیره‌هایی که مجموعه میخ‌ها را جلو می‌برد. همچنین به آهستگی میخ‌ها را در اعضا و جوارح فرو می‌کردند؛ البته میخ‌ها را طوری کار گذاشته بودند تا در اعضای حیاتی فرو نرود و متهم برای چند بار رفتن در تابوت توانایی داشته باشد.

اره

البته اره می‌تواند وسیله مفیدی هم باشد و این نحوه استفاده ماست که میزان تـأثیرگذاری و نحوه کارش را مشخص می‌کند؛ همان طور که الأن داشتن تلویزیون برای ما از نان شب واجب‌تر است؛ داشتن اره در اروپای قرون وسطی هم همین وضع را داشته. البته اروپایی‌ها فقط تیر و تخته اره نمی‌کردند؛ کافی بود کسی چیز کوچکی را از مزرعه آنها بدزدد!

در این روش، دزد بدبخت را از پا به سقف یا درخت آویزان می‌کردند و شروع می‌کردند به چیدن شاخ و برگ اضافه طرف که همانا دست و پا و... بود. شاید بگویید چرا برعکسش می‌کردند؟

برای این که خون در مغز متهم جمع شود و با هدر رفتن بیخودی خون از پا و دست، زود نمیرد و ضمن اعتراف به گناهان، یک زجر ملسی هم بکشد! به این می‌گویند استفاده بهینه در یک شکنجه مرحله به مرحله!  در طى 18 سال به دستور دادگاه تفتیش ‍ عقاید، 8 هزار و 860 نفر را با اره شقه کردند.

چنگال کفار

این دستگاه، فک فرد استفاده کننده را خرد می‌کرد؛  چنگال فلزی که رو به روی هم بسته شده بودند، یکی سمت زیر چانه و یکی هم روی سینه قرار می‌گرفت و شکنجه گر با پیچاندن پیچ متصل کننده این 2 چنگال به هم، باعث می‌شد تا چنگال بیشتر فرو برود. دست‌های طرف هنگام استفاده ار سیستم از پشت بسته می‌شد و برای این که چنگال‌ها هم در نروند سیستم را با قلاده به گردن محکم می‌کردند. این دستگاه اختراع ایتالیایی‌ها بود.

ابزار ریختن ماده مذاب درون گوش

ابزار شکنجه گردن

قفسی برای قرار دادن افراد زنده بدون آب و خوراک تا بپوسند!

قطعه قطعه کردن بدن افراد!

کندن تکه‌های بدن

پوست افراد را زنده زنده می‌کندند!

ابزار بریدن زبان

عکس‌های بیشتر

بازار شکنجه این روزها حتی در دوره‌ای که آن را عصر جدید می‌دانیم ادامه دارد؛ حتی با وجود معاهده منع شکنجه در سازمان ملل و کلی قوانین به اصطلاح دموکراسی محور و حقوق بشری! آن قدر بازار شکنجه داغ است که با همه لاپوشانی‌ها، گاهی وقت‌ها از راه عکس‌ها و بلوتوث‌ها، تصاویر هولناکی به بیرون درز می‌کند؛ مثل ماجرای ابوغریب.

 

چرا زود خسته می‌شوم؟

یکی از پرسش‌هایی که بیشتر اوقات برای افراد مطرح می‌شود این است که چرا زود خسته می‌شوند و چگونه می‌توانند انرژی بیشتری کسب کنند.

تنها پاسخی که کارشناسان سلامت برای این سوال دارند عادت‌های غلط و روزمره و انتخاب یک الگوی ناسالم است که به خستگی زودتر و بیشتر می‌انجامند.

برخی از رفتارها و عادت‌های روزانه که باعث می‌شوند زودتر خسته شویم و در طول روز کم‌انرژی باشیم عبارتند از:
1- الگوی خواب نامنظم: در صورتی که چرخه خواب فرد منظم نباشد، بدن و ذهن تمام مدت در تلاش برای جبران آن هستند. این مشکل می‌تواند پیامدهای جدی‌ همچون افسردگی، تغییر خلق و خو و افزایش وزن را به دنبال داشته باشد.

 

2- حذف وعده‌ غذایی صبحانه: شروع فعالیت‌های روزانه بدون خوردن صبحانه و با معده خالی، بدن را بیش از ضرورت تحت استرس قرار می‌دهد. بنابراین مصرف این وعده غذایی که شامل غلات، پروتئین، مواد لبنی و میوه می‌شود در اولین ساعات روز و پس از بیدار شدن از خواب می‌تواند فرد را تا پایان روز پرانرژی نگه دارد.

3- کاهش مصرف مایعات: از دست رفتن آب بدن فرآیند متابولسیم را کندتر می‌سازد. با نوشیدن مقدار آب کافی، عملکرد سیستم ایمنی بدن بهبود می‌یابد. همچنین باید به این نکته توجه داشت که نوشیدن آب پس از مدتی خسته‌کننده می‌شود به همین دلیل گنجاندن مواد خوراکی‌ آبدار در وعده‌های غذایی ضروری است.

4- نوشیدن بیش از حد قهوه: یکی از راه‌های کسب انرژی بیشتر، کم کردن میزان مصرف کافئین و شکر است. نوشیدن قهوه به فرد احساس کاذب انرژی می‌دهد اما در اواخر روز دردسرساز می‌شود و به افزایش احساس خستگی می‌انجامد.

5- خیره شدن به صفحه مانیتور: استراحت ندادن به چشم‌ها موجب سردرد، خستگی و تاری دید می‌شود. برای پیشگیری از خستگی چشم‌ها می‌توان هر 20 دقیقه یک بار مدت 20 ثانیه روی خود را به سمت یک شیء دیگر برگرداند.

6- مصرف کربوهیدرات‌های نامناسب: گنجاندن کربوهیدرات‌های طبیعی و غیرفرآوری شده همچون غلات، میوه‌ها و سبزیجات یکی از شیوه‌های موثر کسب انرژی است. زمانی که فرد میزان کافی کربوهیدرات سالم و طبیعی مصرف نکند مغز مجبور می‌شود انرژی مورد نیازش را از ماهیچه‌ها دریافت کند و این امر موجب خستگی بیشتر می‌شود.

7- داشتن زندگی به‌هم‌ریخته و آشفته: خانه شلوغ و ذهن آشفته به یک اندازه عامل خستگی ذهنی و جسمی هستند.

8- کم‌تحرکی یا فعالیت بدنی شدید: هر ساعت یکبار به خود استراحت کوتاهی دهید، حرکات کششی سبک انجام داده یا در فاصله زمانی کوتاهی پیاده‌روی کنید. همچنین لازم است از انجام فعالیت‌های ورزشی سنگین در شروع کار خودداری کنید چرا که موجب می‌شود بدن مقدار زیادی هورمون استرس ترشح کند.

9- کمبود استراحت: فعالیت‌های روزانه خود را به گونه‌ای دسته‌بندی کنید که مدت زمان کافی برای استراحت کردن داشته باشید.

10- ارتباط با افراد افسرده و مضطرب: روابط اجتماعی می‌تواند تاثیر چشمگیری بر رفتار و ذهن فرد داشته باشند. اگر فکر می‌کنید در زندگی‌تان افرادی وجود دارند که موجب می‌شوند شما افسرده و خسته شوید در رابطه‌تان با آنان تجدیدنظر کنید.

خرافه گرایی

برخی تیپ‌های شخصیتی، گرایش و تمایل شدیدی به باورهای غیر علمی هم‌چون خرافات و پیش‌گویی‌های غیر علمی رایج در میان مردم و مسائلی از این دست دارند. منشأ این مشکل به عدم پایبندی این اشخاص به اصول و چارچوب‌های مدون در نزد آن‌ها باز می‌گردد.    

در برابر این اشخاص گروه دیگری قرار دارند که از اصول منظم و پذیرفته شده‌ای ‌پیروی می‌کنند. این اصول، مانع گرایش و یا پذیرش این‌گونه باورها می‌شود. این افراد همواره در چارچوب مشخصی حرکت می‌کنند و به اصول و معیارهایی باور دارند که معمولاٌ از آن‌ها تخطی نمی‌کنند. چنین کسانی اغلب ذهنی منطقی دارند. همه چیز را با خط¬کش اصول خود می‌سنجند و از مبنای مشخصی پیروی می‌کنند. به همین دلیل کمتر میتوان ناسازگاری و اعتقاد به باورهای غیر علمی میان دیدگاه‌های آنان یافت.     

خرافه‌گرایی را می‌توان همزاد بشر دانست و اعتقاد بدان را مشترک میان جوامع دینی و غیر دینی. خرافات اختصاص به جامعه‌های کهن و سنتی ندارد، بلکه در جامعه‌های مدرن و پیشرفته نیز خرافات مربوط با آن‌ها رایج است. هم‌چنین فقط  در میان قشر خاصی رایج نیست. می‌تواند در میان صنف‌های مختلف و طبقات گوناگون و حتی تحصیل‌کردگان نیز رواج داشته باشد؛ چرا که خرافه‌گرایی ریشة روان‌شناختی دارد و مربوط به سنت‌های اجتماعی می‌شود و بسته به روحیات افراد، گرایش بدان شدت و ضعف دارد. برخی می‌پندارند ریشه‌های خرافه‌گرایی بیشتر با سنت‌های دینی سازگار است؛ حال آن‌که در گرایش به خرافات، باید به ریشه‌های روان‌شناختی آن و سنت‌های اجتماعی رایج در جامعه بیشتر توجه داشت.     

البته خرافات یکى از آسیب‏هاى جدّى است که بر ساحت دین و دیندارى خدشه مى‏رساند. در دنیاى مدرن امروز انتساب خرافه‌گرایی  به دین و رواج آن در میان معتقدان به دین از عوامل مهم دین‌گریزى و نشان غیر عقلانى بودن دین به‌ شمار مى‏رود. از همین رو پرداختن بدان و پیراستن ساحت دین و دینداران از خرافات از سوی متولیان دین امرى است بس واجب. هر چند در دو سدة اخیر، برخى از مصلحان دینى همواره بر این آسیب توجه داده‏اند.    

خرافات یکی از آسیب‌هایی است که جامعة فرهنگی و دینی ما را تهدید‌ می‌کند. متولیان فرهنگی و عالمان دینی بیشتر در قبال انحراف عکس‌العمل نشان‌ می‌دهند و کم‌تر در برابر انحطاط واکنش نشان داده‌اند. در سال‌های اخیر حساسیت در برابر انحطاط نیز فزونی یافته است. یکی از مصداق‌های انحطاط خرافات است. اگرچه در این سال‌ها در برابر برخی از امور خرافی واکنش بیشتری نشان داده شده است، اما جای پرداختن جدّی در این حوزه هم‌چنان خالی است. برخی از محورهایی که جا دارد به منظور روشن شدن زوایای گوناگون مسئله در این زمینه بدان پرداخت عبارت‌اند از:

1. تعریف خرافه چیست؟ آیا هر مطلب نادرستی یا هرچه تحریف شده باشد خرافه است؟

2. تفاوت خرافه با امور دیگری همچون سحر و جادو، افسانه، اسطوره،   فلکلور، بدعت، غلو، موهومات و... چیست؟ و معیار شناخت و تمییز آن با دیگر امور چیست؟

3. آیا خرافه امر ثابتی است یا می‌تواند امر سیّالی باشد؟

4. علل گرایش به خرافات چیست؟ و در چه بستر و زمینه‌ای امکان رشد خرافات بیشتر است؟

5. زمینه‌های فکری و عقیدتی (نظری) و زمینه‌های اجتماعی (عملی) خرافات چیست؟

6. آیا به لحاظ عمل‌گرایانه، خرافات مفید نیز وجود دارد؟ و یا خرافة مفید تناقض‌آمیز است؟

7. آیا مبارزه با خرافات موجب تضعیف ایمان مردم و آشفته ساختن خاطر آنان نیست؟

8. آیا اعتقاد به علوم غریبه، زمینه‌ساز ترویج خرافه نشده است؟

9. آیا کمبود منابع در میان آثار موضوعه، موجب رواج خرافه نشده است؟

10. خرافه امر درون دینی است یا در حوزة علوم نیز خرافه راه دارد؟

11. آیا خرافات مدرن نیز وجود دارد یا خرافه اختصاص به جامعه‌های کهن و سنتی دارد؟

12. آیا جنسیت در گرایش به خرافات تأثیر دارد؟

13. نمونه‌های بارز خرافات چیست؟

14. چرا مبارزه با خرافات غالباً شکست می‌خورد؟

15. چه آسیب‌هایی مبارزه با خرافات را تهدید می‌کند؟

 

گزارش جلسه‌ شماره 1076 به تاریخ 15/9/93 (شعر طنز)

7- شعر طنز؛ شوخی با شعرا؛ خالو راشد؛ گردآورنده علی اکبر عباسی

این بخش به لطف آقای عباسی از ابتدای سال 1391 به وبلاگ اضافه شده است و هر هفته در گزارش هفتگی جلسه شعری طنز همراه با معرفی شاعرش را می‌خوانید. چون این وبلاگ مربوط به شعر تربت است سعی می‌شود بیشتر از آثار شاعران تربتی در آن استفاده شود. سعی شده معرفی شاعر در حد یک پاراگراف بیشتر نباشد و در آن حتما به کتاب‌ها و آثار منتشر شده‌ی شاعر اشاره شود و اگر شاعر شعر طنز دارای وبلاگی هستند آدرس و لینک وبلاگ هم درج شود. شما خوانندگان عزیز هم می‌توانید برای ما شعرهای طنز خود و دیگران را جهت این بخش ارسال کنید. خوانندگان محترم می‌توانند این اشعار آرشیو وبلاگ را در این بخش با برچسب شعر طنز بخوانید.

راشد انصاری شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار و طنزپرداز متولد سال 1350 در روستای دیده‌بان از توابع بخش صحرای باغ لارستان است. نزدیک به دو دهه است که با مطبوعات همکاری مستمر دارد و حدود 10 سال است که در حوزه‌ی هنری فعالیت می‌کند. وی به طور حرفه‌ای از سال 1372 فعالیت خود را در زمینه شعر و داستان طنز آغاز کرد. کتابهای منتشر شده: دغدغه‌های بی‌خیالی (1379) / این مرد مشکوک (1382) / لطفا میخ نشوید (1383) / پشت پرده (1384) / طنزینه؛ طنز اینه! (1387) و آخرین اثر ایشان که هم اکنون زیر چاپ می‌باشد فیل و فنجان نام دارد که کار مشترکی است با غلامحسین ترکمان. سایت شخصی ایشان را می‌توانید در این آدرس مشاهده کنید. http://www.khaloorashed.com 

آقای انصاری در مقدمه‌ی این شعر در وبلاگ‌شان نوشته‌اند: با ذکر این نکته که تعداد دو فقره از این شوخی ها قدیمی است. اولی …چگونه وزیر کشور…..و دومی …اگر مجلس شورا نروم!

“دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما”

گفت: بَه بَه واقعاً این جا چه حالی می دهد!

***

“دوش دیدم که ملایک درِ میخانه زدند”

غافل از این که درین شهر اماکن داریم!

***

“مزن بر سرِ ناتوان دست زور”

که روزی بپیچد به دورت چومار…

***

“نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت”

چگونه یک شبه آمد وزیر کشور شد!

***

“سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز”

مرده آن است که اقساط فراوان دارد!

***

“آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا”

لاقل دیشب سند را می رساندی پاسگاه!

***

“یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور”

من خودم تا انتها سریالِ آن را دیده ام!

***

“پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت”

بی پدر باشم اگر مجلس شورا نروم!

***

“دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما”

تازه کفشِ خوشگلی هم از قضا کِش رفته بود!

***

“حکیمانِ زمانه راست گفتند”

که بحث هسته ای پایان ندارد….!

***

“بنی آدم اعضای یک پیکرند”

ولی همدگر را چرا می درند؟!

تاریخ درج در وبلاگ شخصی شاعر

19 مهرماه 1393

خالو راشد

***

من دخترم . .. .

من دخترم . تکرار کن من د خ ت ر م 

من ساپورتای رنگی ندارم که بپوشم 

شما اقا پسر بیشتر خوشت بیاد 

من نمیتونم رژلبمو تارو دماغم بکشم تا شما بیشتر لذت ببری 

من نمیتونم موهامو از روی سری بندازم پشت مانتوم 

تاروکمرم بیاد شما اگاه شی ازبلندی موهام 

من نمیتونم مانتوی تنگ وکوتاه بپوشم تا بفهمی خوشتیپم 

من نمیتونم روسری نازک شلوار تنگ و لنز ورژگونه بزنم 

من همینه که هستم 
من نمیخوام مانتوای رنگ جیغ بپوشم 

یه چادر مشکی دارم بابام واسه روز دختر واسم گرفته 

تاکید میکنم دقت کنید واسه روز " د خ ت ر " برام گرفته 

من موهام خرماییه بلدنیستم استخوانیش کنم چون اجازه ندارم 

چون باباجونم دختر داره نه رنگین کمان 

به هر حال داداش 

من دخترم بایه حجاب کامل 

با یه مانتوی که مثل اهن ربا کشش نداشته باشه 

من همینه که هستم همین که تو وقتی از کنارش رد میشی میگی امول 

من همینه که هستم 

همین که با این کارم توبه من نگاه نمی کنی واسم کافیه 
ایول به خودم دمم گرم..من دخترم . تکرار کن من د خ ت ر م

 

به قلم : الهام

منبع: حجاب دیروز امروز فردا