در طول سالیان، اندیشمندان مسلمان و ادیان دیگر بر روی شش متعلق اول پژوهش هایی انجام داده اند اما آنچه از آن غفلت شده متعلق هفتم یا آیات الهی است؛ باید به این نکته توجه کرد که ایمان به آیات الهی مقوله ای جدا از ایمان به آیه های قرآن است چرا که ایمان به آیه های قرآن در متعلق ایمان به کتاب ذکر شده است.
بنا بر این در این جا پرسش اصلی این است که این آیات الهی چیست؟
در طول سالیان، اندیشمندان مسلمان و ادیان دیگر بر روی شش متعلق اول پژوهش هایی انجام داده اند اما آنچه از آن غفلت شده متعلق هفتم یا آیات الهی است؛ باید به این نکته توجه کرد که ایمان به آیات الهی مقوله ای جدا از ایمان به آیه های قرآن است چرا که ایمان به آیه های قرآن در متعلق ایمان به کتاب ذکر شده است.
بنا بر این در این جا پرسش اصلی این است که این آیات الهی چیست؟
موبایل چه بلایی سر گردن تان می آورد؟
طبق نتایج پژوهشی تازه گروه سی آرسی نشان میدهد که سر خم کردن و نگاه کردن به پایین برای کار کردن با تلفن همراه معادل وزنهای 27 کیلوگرمی روی گردن شما نیرو وارد میکند. این نیرو مشابه این است که یک مورچهخوار غولپیکر یا چهار توپ بزرگ بولینگ از گردنتان آویزان شده باشد؛ تازه شما چندین بار در روز دارید این کار را انجام میدهید.
ما انسانهای امروزی بهطور متوسط حدود 4 ساعت از شبانهروز را به پایین نگاه میکنیم تا موبایل خود را چک کنیم یا چیزی را بخوانیم. این کار معادل 1400 ساعت فشار اضافی در سال روی ستون فقرات گردنی (بخشی از گردن که درست بالای شانهها قرار دارد) است. پژوهشی جدید نشان میدهد که هر وقت این کار را انجام میدهیم، معادل وزن 27 کیلوگرم نیرو به گردنهای خود وارد میکنیم. این مقدار نیرو با وزن 4 توپ بولینگ یا کودکی هشتساله برابری میکند. از همه بدتر اینکه هنوز نمیدانیم تأثیرات درازمدت این کار چه خواهد بود.
این پژوهش به رهبری کنت هانسراج، جراح ارشد ستون فقرات و ارتوپدی در مرکز توانبخشی و جراحی نخاع نیویورک انجام شد که از مدل سهبعدی ستون فقرات برای اندازهگیری تأثیرات کشش ثابت سر به سمت پایین برای چک کردن تلفن همراه استفاده کرده بود. به دلیل اینکه سر با وزن 5.5 کیلوگرم بسیار سنگین است، وقتیکه برای مدت طولانی به پایین نگاه میکنیم، گشتاور زیادی روی گردن اعمال میکنیم. گروه هانسراج برای نمایش شهودی اثر این گشتاور، آن را با آویزان کردن وزنهای از گردن شبیهسازی کرد و با نتایج غیرمنتظرهای روبرو شد.
هانسراج در ژورنال Surgical Technology International گزارش میدهد: «وقتی که سر به سمت جلو خم میشود، این نیروها برای 15 درجه شیب به اندازه 12 کیلوگرم، برای 30 درجه به اندازه 18 کیلوگرم، در 45 درجه به اندازه 22 کیلوگرم و در 60 درجه، 27 کیلوگرم خواهند بود. وقتی که زاویه سر روبهجلو تغییر میکند، وزن مشاهدهشده توسط ستون فقرات به میزان چشمگیری افزایش مییابد. این فشارها ممکن است منجر به سایش، پاره شدن و آسیب گردن شده و حتی شاید هم به جراحی ختم شود».
اما این بدان معنی نیست که تلفن خود را به بیرون از پنجره پرتاب و استفاده از ابزارهای الکترونیکی را برای همیشه فراموش کنید، فقط کافی است نترسید و بر خود مسلط باشید. یک فیزیوتراپ اهل سیدنی به نام تیمر سابت میگوید که درد گردن علاوه بر استفاده از تلفن همراه میتواند به خاطر مجموعهای از عوامل، همچون سن، جنسیت، نوع کار و استرسها هم باشد.
او میگوید: «از یک چشمانداز مطلقاً فیزیکی، یافتههای پژوهش اخیر منطقی به نظر میرسد، ولی حال میدانیم که درد چندبعدی است. مجموعه رو به افزایشی از دادهها در مورد اختلالهای ژنتیکی، ویژگیهای رفتاری و احوال شخصی و همچنین محیط فیزیکی وجود دارد که ارتباطشان با درد گردن کشف شده است».
هانسراج اذعان میکند که منطقی نیست انتظار داشته باشیم همه مردم گوشیهایشان را کنار بگذارند تا ستون فقراتشان را نجات دهند، ولی میگوید که صرف آگاهی از مشکل و تلاش برای اصلاح نحوه در دست گرفتن گوشی، میتواند در درازمدت مفید باشد.
یکی از بازیچه های علیرضا و دوستاش سلاح مخوفی بود که معمولا" در زراد خونه های فوق سرّی ارتش بچّه پرروها ساخته میشد بنام تیرکمون که البته با اون تیر و کمونی که شما معمولا" می بینین که تو فیلم آرتیست هایی که در نقش مثلا" رابین هود و جرانیمو رئیس قبیله کومانچی سرخپوست ها در فیلم های غرب وحشی بازی می کنن یه کمی فرق می کنه تیرش بجای یه شاخه بلند و باریک که تهش پر عقاب کار گذاشته باشن و نوکش یه پیکان تیز فولادی باشه یه قلوه سنگ کوچولوئه و کمونش هم بجای یه چوب منحنی یه دوشاخه است که معمولا" از درخت خونه یکی از فامیلها یا همسایه ها دزدیده میشه د آخه اگه از درخت خونه خودشون ببرّن که کتک مفصلی نوش جان می کنن و زهش هم بجای یه رشته باریک ریسمون ساخته شده از روده حیوانات شکار شده معمولا از رشته های بریده شده از تیوپ لاستیک های مستعملی ساخته میشد که از در دکون اوسّا حبیب پنچرگیر به لطائف الحیل البته با طرح نقشه های شیطانی و بالاتر از خطری (یاد سریال بالاتر از خطر بخیر یادم باشه قصه علیرضا در بالاتر از خطر رو هم براتون در آینده بگم) به سرقت می رفت البته اگه به خود اوسّا حبیب هم می گفتن بهشون می داد ولی اونوقت کیف کردن بخاطر انجام این عملیات متهورانه سرقت تیوپ پاره چی میشد؟ القصّه این وسط به یه تیکه چرم هم برای ساخت کفچه (محل قرار دادن سنگ) نیاز بود که اون هم صد البته با استفاده از قوّه ابتکار معمولا" از یه کیف یا چمدون یا کفش کهنه کنده میشد حالا فقط تنها چیزی که از وسائل مورد نیاز ساخت این سلاح مخفی باقی مونده کمی ریسمون برای وصل کردن این قطعات بهمدیگه اس که خوب معمولا میشد از بند کفش های کهنه یا نخ تسبیح های پیرزن های فامیل که می خواستن باهاش تسبیح نخ کنن و چرت بعد از غذا باعث میشد که این مطاع گرانبها ازشون بسرقت بره استفاده کرد علیرضا وقتی که تموم وسایلش جور میشد یه بعد از ظهر که مادرش می خوابید اون هم خودشو میزد به خواب و آقا همچین که خروپف مادر به هوا می رفت یواشکی از جاش بلند میشد و پاورچین می رفت تو زیر پله ایی و با دقّتی که یه جراح مغز و اعصاب کارش رو انجام میده مراحل ساخت تیر و کمون رو انجام میداد با مهارتی که علیرضا داشت ساخت هر تیر و کمونی حدود دو ساعت طول می کشید و چون معمولا" مدّت خواب بعد از ظهر مادرش بیشتر از نیم ساعت نبود لاجرم این عملیات فوق سرّی یه چهار پنج روزی زمان میبرد بین خودمون باشه این علیرضائه میگه آخه اگه مادرم می فهمید که بازم دارم تیر کمون درست می کنم این دفعه دیگه با انبر داغم میکرد اوندفعه هم اگه میونجی گری خانم جان مادر بزرگ علیرضا نبود حتما" شهیدش می کرد آخه چند دفعه باید واسه شکستن شیشه همسایه ها بدست این سلاح مخوف که تو دست علیرضا از مسلسل ماکزیم رضا خان هم خطرناکتر بود ازشون عذر منظور بخواد و خجالت بکشه؟ آقا اصلا" این صنعت ساخت تیرکمون واسه علیرضا که فقط اسباب مردم آزاری و تفریح نبود باهاش پز میداد د آخه تیر کمون های علیرضا که از این الکی پلکی ها نبودن همشون آخرین مدل و با بهترین فن آوری تولید شده بودن یه روز علیرضا و دوستاش با همدیگه مسابقه نشونه زنی گذاشتن یه قوطی حلبی گذاشته بودن و بهش تیر می زدن انصافا" تیر اندازی علیرضا از همشون بهتر بود البته تکنولوژی پیشرفته اسلحه اش هم در این موفقیّت تاثیر داشت بالاخره حوصله بچّه ها سر رفت و گشنه اشون شد و رفتن خونه هاشون دمدمای غروب بود که یه یاکریم خوشگل اومد نشست سر دیوار خونه اشون و علیرضا یهویی خر شد با تیر کمون یاکریمه رو زد طفلک دور خودش چرخید و جلوی علیرضا خورد زمین انگاری هفت سال بود که مرده بود علیرضا تا اون موقع به هیچ حیوونی یه همچین صدمه ایی نزده بود گرفت یا کریمه رو تو بغلش و نازش کرد ولی یاکریم مرده بود صداش زد ولی یاکریم مرده بود بهش التماس کرد که بلند شه ولی یاکریم مرده بود بوسش کرد و گریه کرد ولی یاکریم مرده بود گریه نکن علیرضا از اون موقع تا حالا خیلی سال گذشته حتما" خدا تو رو بخشیده یاکریمه هم تو رو بخشیده نخیر مثل اینکه این علیرضائه ول کن نیس علیرضا دیگه تیر کمون درست نکرد./.
کتاب مقدس در تعریف ایمان چنین روشنی می اندازد: