در شهرهای بزرگ، معضل پیدا کردن جا برای تدفین مردگان، روز به روز بیشتر میشود، هزینه تدفین هم بیشتر و بیشتر میشود.
شاید خبر آن جوان ژاپنی را شنیده باشید که بعد از مرگ مادربزرگش، به خاطر اینکه نمیخواست هزینه سنگین تدفین را متحمل شود و برای استفاده از مستمری او، تا مدتها جسدش را در چمدانی نگاه داشت!
دو طراح به نامهای یالین فو و ایهسوان لین، طرحهایی برای حل این مشکل دارند. آنها تصمیم دارند که که در بمبئی، آسمانخراش ویژهای برای تدفین مردگان بسانزد، این آسمانخراش سبز، موشکا نام دارد. از لحاظ سمبلیک طراحان کوشیدهاند، نمای این برج یادآور اتصالی بین زمین و بهشت باشد.
جالب اینجاست که در طراحی این آسمانخراش ویژه، توجه خاصی به مسئله ادیان و مذاهب مختلف و تفاوتهای آنها در تدفین مردگانشان شده است. مثلا برای مسلمانها فضای برای خاک کردن ، برای مسیحیان مکان مناسب برای مراسم ختم ویژه و تدفین، برای هندوها، تسهیلاتی برای سوزاندن پیکر مردگان و ریختن خاکستر آنها در یک رودخانه مجاور در نظر گرفته شده است. حتی برای زرتشتیهای هند، طبقه فوقانی برج برای آرامش درگذشتگان آماده شده است.
خوب! شاید این طراحی را جدی نگیرید و فکر کنید که شاید اصلا عملی نشود.
اما جالب است بدانید که در شهر سانتوس برزیل، یک برج ۳۲ طبقه برای تدفین مردگان، از قبل وجود دارد. این برج به قدری زیبا ساخته شده است که یکی از جاذبههای توریستی سانتوس شده است
این برج مجهز به رستوران، کلیسا، دریاچه و باغ هم است و در آن اصلا تبعیضی بین مردگان ادیان مختلف گذاشته نمیشود.
بگو ای اهل کتاب بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را غیر از خدای یگانه به خدایی نپذیرد هرگاه سرباز زنند بگویید گواه باشید که ما مسلمانیم.
نوشتاری که ارائه می گردد مقدمه ی فهرست واری بود از سیر تاریخی وحدت در جامعه اسلامی ، در آغاز شروع میزگرد مبانی وحدت که در تاریخ 19دی ماه 93از سوی بنیادباران برگزار گردید، برای ورود به بحث مطرح شد .اکنون بسط یافته آن .
از دیدگاه قرآن تمامی پیروان ادیان ،اعم از مسلمان،یهودی ،مسیحی ،زردشتی مادامی که بر مبنای دین خود عمل نمایند مسلمان هستند و اختلاف در نام به شیوه وروشی بر می گردد که برای رسیدن به خدا برگزیده اند.(2) آیه ای که در ابتدای نوشتار ذکر شده است مبین دعوت خداوند از پیروان همه ی ادیان برای وحدت بر مبنای پرستش خدا ،نپذیرفتن بعضی دیگربه عنوان رب النوع، اعتراف به مسلمان بودن.
بسم الله الرحمن الرحیم
1
منظور از "مهدویت" چیست و از چه زمانی آغاز شده است؟
پاسخ:اعتقاد به مهدی موعود مسئله ای است که در تمام ادیان ومذاهب مختلف جهان اعم از کلیمیت،مسیحیت،مجوسیت،اسلام و غیره مطرح بوده و هست؛ بدین معنی که در آخر الزمان،مصلحی ظهور خواهد کرد و به جنایتها و خیانتها و تبعیضهای بشر خاتمه خواهد داد.
آری، «اعتقاد به مهدی»، نه تنها یک باور اسلامی،که عنوانی میباشد برای خواسته ها و آرزوهای همه انسانهای دردمند و ستمدیده، با کیش و مذاهب گوناگون؛ و همچنین بازده الهام فطری مردم است، و با همه اختلافاتی که در عقیده ومذاهب دارند، دریافت هاند که برای انسانیت در روی زمین، روز موعودی و انسان موعودی خواهد بود؛ که با ظهورش هدف نهایی ادیان الهی تحقق یافته و مسیر آن به دنبال رنجی بسیار؛ همواری و استواری لازم را می یابد. بنابراین، مسئله مهدویت با سابقه ای دیرینه، ریشه در مذهب دارد.
اگرچه غیر از قرآن مجید، تمام کتابهای آسمانی دیگر دستخوش تحری شده اند، لیکن با این وجود جملاتی از دستبرد دیگران مصون مانده است، که در آنها از آمدن مهدی موعود و مصلح جهانی گفتگو شده است، و چون این مطلب به صورت پیشگویی و مربوط به آینده است، مضامین آن در قرآن و روایات متواتر وارد شده است.
از این رهگذر مسلم میشود که این عبارت ها از منطق وحی سرچشمه گرفته است و از دستبرد انسانها در طول تاریخ در امان مانده است.
از جمله روایات متواتری که به ظهور«مهدی موعود» وعده داده است، حدیث معروف نبوی است که فرمود:«اگر از عمر دنیا یک روز بیش باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی کند تا مردی از امت و خاندان من که نامش نام من است ظاهر شود، و زمین را از عدل و داد پرکند چنانکه از ظلم و ستم پر شده باشد.»الفصول المهمه،ابن صباغ مالکی،ص 294.
این آیین آنچنان تشکیلات سفت و سختی دارد که در این دوره ی زمانی حتی یک فیلسوف یا تئوریسین و متفکر هم بیرون نداده.
اما خود بهاییان درباره ی دین شان طور دیگری می اندیشند، آنها دین خود را الاهی و آسمانی می دانند و کتاب شان را در ردیف سایر کتب وحیانی، مقدس می شمارند. آنها گمان می کنند که در این دوره ی تاریخی آموزه های دینی شان از سوی خدا برای نجات و سعادت بشر فرو فرستاده شده و خود را در مسیر الاهی و بر سبیل تعبد و بندگی خداوند می دانند.
صرف نظر از ریشه های سیاسی این تشکیلات، به لحاظ بسیاری از آموزه ها شاید بتوان این مسلک را از مسیحیت (که قائل به تثلیث هستند) و یهودیت که به گواهی قرآن شدید ترین دشمنی ها را با اسلام داشته و دارند، نزدیک تر به توحید و صلح دانست (آنها خود را موظف به پرستش خدایی یگانه می دانند که اوصافی شبیه خدای اسلام دارد) گویا بهاء الله که در بطن فرهنگ اسلامی پرورش یافته بود، دینی را برساخته که شبیه و کپی برداری شده از اسلام باشد. البته بهاء الله حذف و اضافاتی بر اسلام وارد می کند که نهایتا چهره ای دیگر گون نسبت به اسلام می سازد.
صد البته نه تنها بهاییت یک دین نیست بلکه به طریق اولی نمی تواند در جمله ی اهل کتاب و ادیان ابراهیمی شمرده شود. اما از این لحاظ آئین زرتشتی هم شباهت هایی با بهاییت دارد. چه که نه ابراهیمی است و حتی ابهاماتی دز آسمانی بودن و وحیانی بودن کتب مقدشان نیز وجود دارد.
اما برخورد هایی که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران با این تشکیلات داشته و دارد، آنچنان نام آنان را در اقطار جهان بر سر زبان ها انداخته که گویا آنان مظلومانه و حسین وار ذیل حکومتی ظالمانه و یزد گون زیست می کنند. در حالی که می شد و می شود به گونه ای با آنان برخورد کرد که ظرف کمتر از یک دهه به زباله دانی تاریخ سپرده شوند و برای همیشه فراموش شوند همانطور که بسیاری از ادیان مجعول که در طول این 14 قرن در تاریخ دفن شده اند به گونه ای که شاید امروز به زحمت بتوان نامی از آنان در تاریخ پیدا کرد.
برخورد های خشن و سخت گیرانه با بهاییت بیشتر از آنکه بهاییت را در جهان به عنوان دینی مظلوم جلوه دهد، چهره ی اسلام را مخدوش کرده به گونه ای که همچون پیراهن عثمان بر سر نیزه ها فریاد ظالم بودن اسلام را سر می دهند.
باید حضرات اعلام و مراجع عظام با خود بیندیشند آیا این مظلوم نمایی بهاییت که به رونق بازار شان منجر شده به نفع اسلام است؟ آیا اینکه بر اثر برخورد های سخت گیرانه با بهاییان، اسلام دینی مظلوم کش و ستیزه گر شناخته شود به سود اسلام است؟
آیا برای محو بهاییت و ویران کردن ساختار تشکیلات شان راهی بهتر که با وجدان و عقلانیت و اخلاق بشر امروز همخوانی بیشتری داشته باشد وجود نداشت و ندارد؟
در ادامه ی داستان نا تمامی که چندی است با موجی جدید آغاز گشته آیت الله موسوی بجنوردی فرمودند: "هیچوقت ما نمیگوییم بهایی حق تحصیل آزاد دارد، اصلا حقوق شهروندی ندارد. "
که بیش از پیش شیوه ی برخورد با تشکیلات بهاییت را مستلزم تجدید نظر می گرداند.
بگذریم از اینکه حضراتی چون آیت الله وحید طی سخنرانی ای در مسجد اعظم قم در درس خارجشان فرمودند: "، بساط تبلیغ مسیحیت باید از این مملکت برچیده شود والا آبرو برای... نخواهم گذاشت"
که با توجه به مجموعه ی این اظهارات می توان دریافت حضرات آیات در واکنش به ترویج سایر ادیان و گرایش جوانان به آنها ابزاری غیر از برخورد سلبی و ضربتی و سخت افزاری از خود نشان نمی دهند.
صرف نظر از منشور حقوق بشر سازمان ملل که ایران عضوی از آن است و قانون اساسی که پشتوانه ای شرعی-مردمی دارد، که اقتضای مدارا و صلح و حقوق شهروندی برای دگراندیشان دارد.
اینگونه برخورد ها در مقام عمل اثر عکس خواهد داد و نقض غرض خواهد شد.
و در مقام نظر نیز با روح تعالیم اسلام که بر مدار مدارا و صلح و سلم است نیز آشکارا بر سر ضد است. و نا خود آگاه ادعای مخافین اسلام که اسلام را دینی ستیزه گر و تمامیت خواه جلوه می دهند را تائید می کند.
بار دیگر لازم می بینم این اصل اساسی اسلام که امیر المومنین در نامه به امام حسن علیهما السلام فرمودند را یاد آور شوم که: "هر چه بر خود می پسندی بر دیگران هم بپسند" و اگر مایلیم دستمان در تبلیغ اسلام در قلب اروپا و امریکا و کانادا و روسیه و کوبا و چین و کره شمالی باز باشد و برای خودمان مسجد و موسسه تبلیغی و ... بسازیم می بایست این حق را به سایر ادیان نیز بدهیم که: گرفتم ز تو ناتوان تر کسی/ توانا تر از تو هم آخر بسی.
از عدل و انصاف هم گه بگذریم از وظایف الاهی و شرعی مان در قبال اهالی سایر ادیان و دگر اندیشان هم بگذریم از قوانین جهانی و قانون اساسی کشور مان هم می گذریم از نقض غرض و اشتباه بودن و اثر عکس دادن اقداماتمان علیه دگر اندیشان هم می گذریم فقط و تنها فقط یک چیز می ماند:
قدرت!!
امروز به پشتوانه ی آنکه قدرت در کف ما روحانیان است شاید بتوانیم خیلی کار ها را در حق خیلی ها که در کشورمان قدرتی در دست ندارند انجام بدهیم. اما مگر غیر از اینست که فردا و فردا ها ممکن است قدرت در دست کسان دیگر بیفتد و دشمن خارجی مان نیز نفوذ و استیلایش بر ارکان جهان بیشتر است، لا اقل باید قدری آهسته تر برانیم و به فکر توانا تر از خودمان هم باشیم و آنروز دیگر نه بحث و درس و نه کار فرهنگی و ... به مددمان نمی رسد و همین بچه شیعه ها باید سینه سپر کنند و لشگر لشگر بروند و نفر نفر برگردند. اگر حفظ دماء شیعیان علی ابن ابی طالب و محبین اهل بیت برایمان مهم نیست لا اقل قدرت امروزینی که در کف داریم برایمان مهم باشد و باید بدانیم بدون اینکه با دوستان مروت پیشه سازیم و با دشمنان مدارا کنیم راهی دیگر نداریم و گر نه اسب قدرت آنقدر چموش هست که جستی بزند و همه مان را از سریر قدرت بزیر افکند.