گاو برنجی
قربانی را درون گاوی برنجی قرار داده و میبستند؛ سپس آتشی زیر آن روشن میکردند؛ آنقدر این ظرف فلزی را گرم میکردند تا به رنگ زرد گرم در آید؛ این امر باعث میشد تا قربانی پخته و جان خود را از دست دهد.
پرچه اسپانیایی
وسیلهای بسیار ساده است که برای جدا کردن پوست قربانی از بدنش مورد استفاده قرار میگرفت؛ با توجه به شکل آن، هیچ ماهیچه یا استخوانی از پاره شدن در امان نمیماند؛ قربانی را برهنه میکردند، و او را میبستند تا کاملاً بیدفاع شود؛ سپس شکنجه گرها، عمل ناقص کردن قربانی را آغاز میکردند (گاهی در معرض دید عموم). کار خود را معمولاً از پاها شروع کرده و به آهستگی به سمت پشت، سینه، گردن و در نهایت صورت میرسیدند.
صندلی اسپانیایی (صندلی تفتیش عقاید)
برای شکنجه، صندلیهای مختلفی وجود دارد؛ تمامی آنها در یک زمینه مشترک هستند: وجود میخهایی که پشت، زیر دست، زیر پا، و نشیمن گاه، را میپوشاند؛ تعداد میخها در یکی از صندلیها، بین 500 تا 1500 عدد در متغییر بود.
این صندلی میخ دار از وسایل کلیسا در دوران قرون وسطی بود؛ آن دوره مد بود هر کس که عقاید مخالف کلیسا اعم از نظرات علمی، سیاسی، اقتصادی و هنری داشت، روی این صندلی نشانده میشد تا عقاید ضاله و مخربش از سوراخ میخها بیرون بزند؛ کسی که دچار تفتیش میشد، روی صندلی پیچ میشد، میخها قابل تنظیم بودند تا جلو و عقب بروند، میخها را گاهاً حرارت میدادند تا متهم بیشتر شکنجه شود.
برای آنکه قربانی نتواند حرکت کند، مچهای او را به صندلی میبستند؛ در یکی از مدلها، دو وزنه را به بازوها وصل میکردند تا با پایین کشیدن دست ها، میخ ها در بدن قربانی فرو رود و درد او را بیشتر کند؛ در برخی از مدلها، دو سوراخ در زیر صندلی ایجاد میکردند تا شکنجهگر اگر احساس میکرد که قربانی هوشیار است، با استفاده از زغال، بدن او را شدیداً بسوزاند.
این آبکش حرارتی در ایتالیا و اسپانیا تا 300 سال قبل و در آلمان و مرکز اروپا تا 200 سال پیش کلی طرفدار داشت؛ البته بین آنهایی که دور صندلی میایستادند.
له کننده سر
این وسیله، به طور گسترده در دوران قرون وسطی مورد استفاده قرار گرفته است، بخصوص در دوران تفتیش عقاید؛ چانه را بر روی نوار پایینی و سر را در زیر درپوش فوقانی قرار میدادند؛ شکنجهگر به آهستگی پیچ را میچرخاند تا نوار پایینی و درپوش به یکدیگر نزدیک شوند؛ این امر به آسانی موجب له شدن سر میشد.
ابتدا دندانها درون فک خرد میشد؛ سپس قربانی به آرامی و دردی وحشتناک، جان خود را از دست میداد؛ البته پیش از آن، چشمهایش در حدقه فشرده و له میشد.
گلابی غمگین
وسیلهای گلابی شکل این وسیله شامل 4 برگ است که به آرامی از یکدیگر جدا میشوند؛ همان طور که شکنجه گر پیچ بالای وسیله را میچرخاند، این به تصمیم شکنجهگر بستگی دارد تا تنها پوست را پاره کند یا گلابی را به حداکثر اندازه خویش برساند و قربانی را ناقص کند.
راک
راک وسیلهای است که برای جابه جا کردن هر یک از مفاصل بدن قربانی طراحی شده است؛ طنابهایی را به مچ دست و قوزکهای پای قربانی وصل میکنند و سپس بدن قربانی را در جهتهای مخالف میکشند؛ این کار با چرخش غلطکهایی انجام میگیرد که در چهار سوی وسیله قرار دارند.
لوله تمساح
قربانی در داخل لولهای قرار داده میشد که به اندازه کافی برای ورود فرد کافی بود؛ لوله، که میخهایی نوک تیز به شکل دندانهای تمساح داشت و به آرامی فشرده میشد تا قربانی را بیحرکت کند؛ شکنجهگر تنها میتوانست صورت و پاهای قربانی را ببیند؛ با کمک کربن و آتش موجود زیر لوله، شکنجه گر به تدریج لوله را گرم میکرد تا قربانی یا اعتراف کند و یا جان خود را از دست دهد.
گهواره ( یا صندلی) یهودا
گهواره یهودا، یکی از وحشتناکترین شکنجههای دوران قرون وسطی محسوب میشد؛ قربانی را بر روی صندلی به شکل هِرم قرار میدادند پاهای قربانی را به یکدیگر میبستند، طوری که با حرکت یک پا، پای دیگر نیز مجبور به حرکت میشد و این رنج وارده را افزایش میداد؛ این شکنجه میتوانست ادامه یابد، از چند ساعت تا چند روز.
این صندلی در آلمان و اسپانیا کاربرد داشته و ظاهراً آدمهای خوش ذوق به آن «اسب چوبی» هم میگفتهاند؛ اما در انگلیس نوع دیگری از اسب چوبی وجود داشته که در آن، طرف را به جای مرکز ثقل نقطهای، سوار مرکز ثقل خطی میکردهاند؛ در حالی که به پاهایش هم وزنه بسته میشد!
الاغ اسپانیایی
وسیلهای که از یک صفحه برش اصلی با تیغهای است که در بالای آن است و به دو میله متصل شده است؛ قربانی را برهنه کرده و با پاهایی باز از هم بر روی صفحه قرار میدهند، گویی فرد سوار بر الاغ است و تعداد زیادی وزنه به پاهای او وصل میکردند؛ رنج قربانی را میتوانستند با وزنههای سبک یا سنگینتر تنظیم کنند.
سلاخی
در یک مدل از شکنجه از نوع سلاخی، بازوهای قربانی را به یک قطب در بالای سرش میبستند و در همین حال پاهای او از زیر میبستند؛ سپس بدن او را کاملاً برهنه میکردند و شکنجهگر، با کمک یک چاقوی کوچک، پوست قربانی را به آرامی از بدنش کنده و جدا میکرد؛ در اغلب موارد، شکنجهگر پوست صورت را در ابتدا میکَند، و به آرامیکار خود را ادامه میداد تا به پاهای قربانی میرسید؛ بیشتر قربانیان پیش از آنکه شکنجهگر حتی به کمر آنها برسد، جان خود را از دست میدادند.
چرخ کاترین (چرخ شکننده)
احتمالا ً قدمت این روش شکنجه به همان اوایل اختراع چرخ به وسیله بشر میرسد؛ در این روش طرف را به یک چرخ درشکه که خیلی بزرگ بوده، میبستند، سپس چرخ درشکه مورد نظر را به حرکت درآورده و یارو را خوب قل میدادهاند. (احتمالا ً بعدها میکسر هم توسط یکی از قربانیان جان سالم به در برده از این دستگاه، اختراع شده.) بعد هم که چرخ دور گرفت، سعی میکردند با چوب سرعت چرخ را بگیرند.
طبق قوانین فیزیک، میزان ضربه در این روش به اندازه شتاب چرخ و نیروی گریز از مرکز آن بستگی دارد و البته مقاومت فرد استفاده کننده؛ این وسیله در انگلیس و روسیه خیلی طرفدار داشته است.
چهار میخ
این وسیله علاوه بر اینکه میتواند یک وسیله شکنجه مفید و مؤثر باشد، میتواند به عنوان مسابقه «بکش بکش» هم مورد استفاده قرار بگیرد. روی این شبه تخت، 4 دست و پا را میبستند و با 4 اهرم که هر کدام دو به دو و به صورت ضربدری به یک سمت حرکت میکردند، آنها را میکشیدند.
به مرور میزان کشیدگی این اهرمها بیشتر و بیشتر میشد تا بالأخره از یک جایی، بدن طرف شروع به شکاف و پارگی کند؛ اسم خاص این دستگاه Rack است که یعنی: به شدت کشیدن و عذاب دادن.
شکنجه کششی
این سیستم از پرطرفدارترین ابزار شکنجههای کششی در اروپای 500 سال قبل (در زمان اقتدار کلیسا!) بود و شخصیتهای معروفی با آن توفیق سفر به آن دنیا را پیدا کردهاند! ویلیام والاس، جنگجوی ایرلندی که فیلمش هم ساخته شده! (فیلم «شجاع دل») یا جان کوچولو، دوست رابین هود همان خرس گنده کارتون رابین هود از معروفترین قربانیان این وسیله بودهاند.
روش شکنجه کفار در صدر اسلام هم نسخه بدوی همین چهار میخ بود که به جای اهرم، اعمال فشار به صورت دستی انجام میشد؛ سمیه (سلام الله علیها) مادر عمار یاسر و اولین زن شهید در اسلام به همین روش شهید شد.
چکمه آهنی (یا اسپانیائی)
این سیستم خوراک ترکاندن و خرد کردن استخوانهای پاست؛ این روش به خاطر این که در اسپانیا طرفدار داشت به چکمه اسپانیایی هم معروف بود.
جفت پای طرف را تا زانو در یک چکمه آهنی که با پیچ قابلیت تنظیم داشت، میکردند و از بالا هم با تختههای چوب گوه شکل بین زانوها فاصله میانداختند، بعد همزمان چوبها را با چکش از بالا بین زانوها میچسباندند و از پایین هم چکمه را سفت میکردند. این طوری زانوها خرد شده و مچ و انگشتهای پا هم بر اثر فشار له میشود؛ این روش در دکان رماننویسها حسابی طرفدار پیدا کرده و در «مرشد و مارگاریتا» (میخائیل بولگاف) و «گوژ پشت نتردام» (ویکتورهوگو) به آن پرداخته شده است.
پنجه گربه
به این وسیله هیجان انگیز، «قلقلک اسپانیایی» (Spanish tickler) هم میگویند؛ در حالی که ما وجه تسمیه ماجرا را نمیدانیم؛ احتمالا ً خود کسی هم که این اسم را روی این وسیله گذاشته، گیر آن نیفتاده تا این بامزه بازیها یادش برود.
این دستگاه فلزی که در اسپانیای قرون وسطی طرفدار داشته، چنگالهای تیز و بلندی داشت و ابعاد و فاصله سر چنگالها از هم طوری بود که شکنجهگر محترم برای کندن ماهیچهها و پوست زیاد اذیت نشود و البته استخوانها و رگهای اصلی را هم با آنها نکند تا طرف برای فازهای بعدی شکنجه جان داشته باشد. البته لازم به توضیح نیست که برای استفاده بهینه از این شکنجه، طرف را میبستند به صندلی تا زیاد وول نخورد.
گاروت
اگر شهرت بقیه هم الکی به اسم اسپانیاییها در رفته باشد، این یکی واقعاً کار خودشان است. در این روش طرف را خیلی محترمانه به دستگاه و قلاده را به گردنش میانداختند، سپس هر روز با هر چند ساعت یک بار (بستگی به اعصاب شکنجه گر دارد) با اهرمی که پشت گاروت هست، قلاده را سفتتر و سختتر میکردند.
این ابتکار را اسپانیاییها وقتی زدند که سرخ پوستها نسبت به افشای محل اختفای طلایشان خست به خرج داده و چیزی از خودشان بروز نمیدادند؛ ژنرالهای اسپانیایی هم وسیلهای اختراع کردند که طرف زودی نمیرد و فرصت برای احساس طولانی مدت خفگی و فکر کردن به بیارزشی مال دنیا را داشته باشد، گاروت هنوز هم در آمریکای لاتین به کار میرود و جیمز باند معروف هم در چند تا از فیلمهایش از این وسیله استفاده کرده است.
آب
هر چقدر این مایع باعث حیات است، استفاده از آن برای شکنجه، میتواند مسیر حیات را معکوس کند؛ فرو کردن سر در آب، سر و ته آویزان کردن در بشکه آب و با میله زدن به بشکه، از نمونههای متداول شکنجه بوده و هستند.
اما جدیدترین نمونه مورد استفاده نیروهای با محبت مسیحی آمریکایی! در گوانتانامو و عراق بوده، این است که با شلنگ در حلق طرف آب بریزید تا بعد از سیراب شدن به حرف بیاید.
باکره نورمبرگ(تابوت میخ دار)
تابوت میخ دار حاصل تراوش استعداد شکنجهگرهای آلمانی در نورنبرگ است. متهم بخت برگشته را ایستاده داخل تابوت میگذاشتند و بعد با پیچاندن دستگیرههایی که مجموعه میخها را جلو میبرد. همچنین به آهستگی میخها را در اعضا و جوارح فرو میکردند؛ البته میخها را طوری کار گذاشته بودند تا در اعضای حیاتی فرو نرود و متهم برای چند بار رفتن در تابوت توانایی داشته باشد.
اره
البته اره میتواند وسیله مفیدی هم باشد و این نحوه استفاده ماست که میزان تـأثیرگذاری و نحوه کارش را مشخص میکند؛ همان طور که الأن داشتن تلویزیون برای ما از نان شب واجبتر است؛ داشتن اره در اروپای قرون وسطی هم همین وضع را داشته. البته اروپاییها فقط تیر و تخته اره نمیکردند؛ کافی بود کسی چیز کوچکی را از مزرعه آنها بدزدد!
در این روش، دزد بدبخت را از پا به سقف یا درخت آویزان میکردند و شروع میکردند به چیدن شاخ و برگ اضافه طرف که همانا دست و پا و... بود. شاید بگویید چرا برعکسش میکردند؟
برای این که خون در مغز متهم جمع شود و با هدر رفتن بیخودی خون از پا و دست، زود نمیرد و ضمن اعتراف به گناهان، یک زجر ملسی هم بکشد! به این میگویند استفاده بهینه در یک شکنجه مرحله به مرحله! در طى 18 سال به دستور دادگاه تفتیش عقاید، 8 هزار و 860 نفر را با اره شقه کردند.
چنگال کفار
این دستگاه، فک فرد استفاده کننده را خرد میکرد؛ چنگال فلزی که رو به روی هم بسته شده بودند، یکی سمت زیر چانه و یکی هم روی سینه قرار میگرفت و شکنجه گر با پیچاندن پیچ متصل کننده این 2 چنگال به هم، باعث میشد تا چنگال بیشتر فرو برود. دستهای طرف هنگام استفاده ار سیستم از پشت بسته میشد و برای این که چنگالها هم در نروند سیستم را با قلاده به گردن محکم میکردند. این دستگاه اختراع ایتالیاییها بود.
ابزار ریختن ماده مذاب درون گوش
ابزار شکنجه گردن
قفسی برای قرار دادن افراد زنده بدون آب و خوراک تا بپوسند!
قطعه قطعه کردن بدن افراد!
کندن تکههای بدن
پوست افراد را زنده زنده میکندند!
ابزار بریدن زبان
عکسهای بیشتر
بازار شکنجه این روزها حتی در دورهای که آن را عصر جدید میدانیم ادامه دارد؛ حتی با وجود معاهده منع شکنجه در سازمان ملل و کلی قوانین به اصطلاح دموکراسی محور و حقوق بشری! آن قدر بازار شکنجه داغ است که با همه لاپوشانیها، گاهی وقتها از راه عکسها و بلوتوثها، تصاویر هولناکی به بیرون درز میکند؛ مثل ماجرای ابوغریب.
من از ارزیابی اثار هنری چیزی نمی دانم مثلا نمی فهمم چرا کسی چند میلیون دلار بابت فلان تابلوی نقاشی پول می دهد. همینطور نمی دانم سرفصل های درس زیبایی شناسی چه مطالبی را در بر می گیرد. درباره هنر حرف زیادی برای گفتن ندارم اما، اما بسیار شده است با دیدن زنگین کمانی، با خواندن شعری یا داستانی و البته با شنیدن یک قطعه موسیقی مو بر تنم سیخ شده است و در پس زمینه بغضی، که نه تنها گلو بلکه تمام وجودم را منقلب می کند، قطره اشکی از گوشه چشمم سرازیر شده است.
حس و حال غریبی است که به تور کلمات پا نمی دهد و باید تجربه شود. شاید هنر همین باشد؛ خلق موقعیت ها، منظره ها و نواها با ابزاری چون تصویر و صدا و کلمه. البته چون همیشه موجودات کنجکاوی، با نام دهن پُرکن فیلسوف که نمی توانند خالق آثار مشابه باشند، نشسته اند و درباره چیستی هنر روده درازی می کنند.
علاقه ای به این فلسفه پردازی ها ندارم تازه اگر قرار باشد به چیستی آن حس غریب پی ببرم ترجیح می دهم علم فیزیولوژی بیاید و بگوید در اثر کارکرد سلول های آیینه ای و هم ذات پنداری حاصل از آن غلظت فلان ماده در بدن فرد بالا می رود و آن حس غریب برای فرد ایجاد می شود.
ونگوگ و مارکس حس برابری را در من ایجاد می کنند؛ به کارهای هیچ کدامشان علاقه ای ندارم. ونگوگ به ساز دلم ناکوک است و مارکس به ساعت عقلم. با این همه نام شان برایم تداعی کننده حس تراژیکی است که البته ریشه در زندگی آنها دارد وگرنه با تمام سیب زمینی خور بودنم علاقه ای به رنگ زرد ندارم و همینطور نظریه ارزش کار...
کار من هم دارد به روده درازی کشیده می شود. می خواستم چیز دیگری بگویم. بگذریم. فقط می خواستم شما در در یکی از این حس های خوب شریک کنم: عشق دیرین- سالار عقیلی
سلام دوستان
قول داده بودیم در مورد بودجه صحبتهایی داشته باشیم
اول از همه نظر من در مورد این بودجه: بسیار خوش بینانه، در بعضی موارد دور از واقعیت، با فرض رفع تحریم، عبور از خط قرمز سیاست پولی دولت و نهایتا پوپولیستی!
قبلا هم بعضا پوپولیستی عمل کردن دولت رو مورد انتقاد قرار داده بودیم. البته این رو میشه ریشه در تمایلات جامعه در نظر گرفت. جامعه ما دوسداره براش کارهای عامه پسند انجام بدن وگرنه شروع به اعتراض میکنه. مثلا دوسداره رییس جمهورش سفر استانی بره، حرفای هیجانی بزنه، به جناح مقابل حمله بکنه، بودجه بدون کسری ببنده، حقوق زیاد کنه، دلار ارزون کنه و ... بدون اینکه منطق اقتصاد موید این رفتار باشه یا نه.
اولین مشکل بودجه امسال، نفت 72 دلاریه که کاملا دور از واقعیت اعلام شده. در مورد نرخ ارز صحتبی نداریم اما کاهش سهم صندوق توسعه ملی و استفاده از منابع اون یعنی چیدن میوه ممنوعه استقراض! درسته که این استقراض از بانک مرکزی نیست اما ماهیت همونه و خلق پول پرقدرت یعنی ایجاد تورم. بعید میدونم این تبصره به سلامت از کمیسیون اقتصادی مجلس رد بشه چون بدعت به حساب میاد و البته مغایرت قانونی هم داره.
دولت به دلیل کاهش درآمدهای نفتی، سهم واگذاری داراییهای سرمایه ای رو بالا برده که در وضعیت رکودی بعیده این میزان واگذاری عملی باشه.
در بحث یارانه ها متاسفانه همچنان دولت اصرار به پرداخت یکسان و همگانی یارانه داره و در عوض یارانه تولید کاهش پیدا کرده.
قسمت اعظمی از بودجه هم منوط به استفاده از فاینانس خارجی شده که مشخص نیست در صورت عدم رفع تحریمها از کجا تامین میشه.
ایضا درآمدهای گمرکی چند برابر شده و مشخص نیست تحقق پیدا بکنه.
نکته مثبت بودجه امسال بحث اعتبارات عمرانی با رشد 16%، تخصیص یارانه مسکن و جوانان، هماهنگی افزایش دستمزد و تورم و همچنین عدم رشد هزینه های جاریست.
ضمنا ارزش افزوده هم 9 درصدی پیشنهاد شده که برای صنایع چندان مطلوب نیست.
در مجموع نظر مثبتی روی بودجه ندارم و ترجیح میدادم دولت بودجه انقباضی به مجلس بفرسته اما از ترس انتقادات این کار انجام شده و باز هم مصلحت جای منطق رو گرفته.
دکتر شهاب الدین غندالی، ماجرای بلوکه شدن 37 درصد سرمایه بانک و عدم پرداخت سود سهامداران را تشریح کرد و از تعیین تکلیف توسط قوه قضائیه در آیندهای نزدیک خبرداد. وی افزود: بانک سرمایه با هدف رسیدگی به امور فرهنگیان تشکیل شده است اما از اهداف اولیه به دور ماند و این بانک با سرمایه ای بالغ بر 350 میلیارد تومان در سال 84 تاسیس شد و 73.5 درصد سهام این بانک متعلق به فرهنگیان و صندوق ذخیره فرهنگیان است. سرپرست بانک سرمایه از احیای این بانک در آینده نزدیک خبر داد و گفت: براساس برنامه ریزی های جدید قرار است این بانک پس از سال ها دوباره احیا و مشکلات آن در بخش سهامداری برطرف شود.
وی در مورد نرخ بازدهی سرمایه صندوق ذخیره فرهنگیان گفت: بررسی ها نشان می دهد که فردی که 18 سال و 7 ماه مبلغی به میزان 2 میلیون و 100 هزار تومان به صندوق واریز کرده است( 5 درصد از حقوق و مزایای فرهنگیان به حساب صندوق واریز می شود) اگر مهر ماه امسال بخواهد بازنشسته شود پولی که از صندوق دریافت می کند 15 میلیون و 350 هزار تومان با نرخ بازدهی 24 درصد است.
غندالی با بیان اینکه البته در همان زمان مقرر شد تا دولت نیز مبلغی را معادل رقم واریزی فرهنگیان به این صندوق واریز کند تا صرف فعالیت های اقتصادی شود، افزود: هم اکنون 36 تا 37 درصد سهام بانک که توسط فردی حقیقی خریداری شده است دچار تنش ها و مشکلاتی است و قوه قضائیه اعلام کرده است که به زودی آن را تعیین تکلیف خواهد کرد. بر این اساس بانک در پرداخت های خود دچار مشکل شده است و از سال 90 سودی بین سهامداران توزیع نشده و سود انباشته شده دارد.
سرپرست بانک سرمایه درباره مشکلات 37 درصد سهام این بانک این گونه توضیح داد که در سال 84 و همزمان با ریاست کلی ابراهیم شیبانی در بانک مرکزی، توسعه بانک های خصوصی بنابه دلایلی متوقف شد و در این زمان بانک های سرمایه و پاسارگاد آخرین بانکهایی بودند که توانستند از بانک مرکزی مجوز فعالیت بانک خصوصی دریافت کنند. البته در همان زمان نیز شهرداری به دنبال اخذ مجوز برای تاسیس بانک بود و به همین دلیل رییس کل وقت به بانک سرمایه پیشنهاد داد تا 20 سهام بانک را به شهرداری واگذار کند که این امر مورد قبول بانک سرمایه واقع نشد. در همین حال شهرداری در سال های 86 و 87 فرصت یافت تا سهام خرد بانک سرمایه را از بازار زیر قیمت خریداری و سهام را به صورت غیرمحسوس جمع آوری کند و به این ترتیب 37 درصد از سهام بانک سرمایه در اختیار آنها قرار گرفت. با تغییر رویکرد بانک مرکزی در دولت قبل و صدور مجوز برای تاسیس بانک خصوصی شهرداری توانست مجوز بانک شهر را دریافت کند و به همین دلیل سهام بانک سرمایه را به فروش رساند که فردی حقیقی این سهام را خریداری کرد اما بانک مرکزی به دلیل ملاحظات پولشویی آن را به ثبت نرساند ولی بورس و اوراق بهادار اقدام به ثبت آن کرد.
وی با بیان اینکه این شخص حقیقی هم اکنون با مشکلات دادگاهی مواجه شده و پرونده ای در مراجع قضایی دارد، افزود: طلبکاران این فرد سهام بانک سرمایه را توقیف کردند اما قرار است بزودی این مشکل رفع شود و بانک سرمایه آن را خریداری کند. غندالی اظهار داشت: به دلیل وجود مشکلات در سهام این بانک از سال 90 تاکنون سود توزیع نشده البته در سال گذشته با وجودی که 34 تومان سود برای هر سهم شناسایی اما تنها 25 تومان برای هر سهم توزیع شد. مدیرعامل صندوق ذخیره فرهنگیان که سرپرستی بانک سرمایه را نیز عهده دار شده است، ادامه داد: البته به محض آنکه مشکل سهام توسط مراجع قضایی رفع شود، توزیع سود انجام خواهد شد. وی با بیان اینکه بانک سرمایه با 17.4 درصد رشد منابع رتبه چهارم را بین بانک های خصوصی کشور در این شاخص کسب کرده است، اظهار داشت: این بانک جزو 7 بانکی است که تحریم نشده و به همین دلیل بسیاری از مبادلات ارزی بانک های بزرگ کشور را انجام می دهد.
غندالی تصریح کرد: البته بانک سرمایه در راستای سیاست کاهش بنگاهداری بانک ها به سمت بانکداری حرکت می کند و هرچند در زمان حاضر 60 درصد منابع آن در بخش شرکتی است اما تلاش می شود این رقم به 40 درصد کاهش یابد. سرپرست بانک سرمایه درباره برنامه های این بانک نیز گفت: افزایش سپرده گیری اشخاص واقعی، توسعه بانکداری الکترونیک، بهره گیری از بازار آموزش و پرورش و برقراری ارتباط با بانک های اروپایی از برنامه های جدید بانک سرمایه است. همچنین این بانک هم اکنون در فرابورس پذیرش شده است و قرار است براساس برنامه ریزی های صورت گرفته و با افزایش نظارت و کنترل به بورس نیز بپیوندد.
غندالی درباره تعیین مدیرعامل برای این بانک نیز اظهار داشت: تیم تخصصی برای این امر در بانک تشکیل شده تا پس از رفع مشکلات با نظر بانک مرکزی مدیرعامل مناسبی برای بانک تعیین شود. وی در مورد تحقیق و تفحص نمایندگان مجلس از بانک سرمایه گفت: به دلیل پرونده ریخته گران و تسهیلات پرداختی به سه شرکت بابک زنجانی، نمایندگان مجلس قصد تحقیق و تفحص از بانک را دارند و برای این منظور چندین بار در کمیسیون اقتصادی مجلس حضور یافته ام. البته در آن زمان که بانک به شرکت های بانک زنجانی تسهیلات پرداخت کرد این شرکت ها در عرصه اقتصادی کشور فعالیت اقتصادی می کردند. هم اکنون نیز کمیسیون اقتصادی کار بررسی را به پایان برده است و گزارش آن را به هیئت رئیسه ارائه داده و ما نگرانی از افشا نداریم.
غندالی در پایان درباره مطالبات معوق این بانک گفت: تلاش می شود 50 تا 60 مطالبات معوق این بانک در هفته آینده دریافت شود البته بخشی از این مطالبات مربوط به پرونده بابک زنجانی است.