گاه واژه هایی بین مردم رایج می شود که معادل علمی دقیق ندارد، ولی رایج شده است و مرتب به کار برده می شود. دیابت عصبی یکی از این موارد است؛ واقعیت این است که از نظر علم پزشکی واژه ای به این نام وجود ندارد، ولی به دلیل کاربرد زیاد بین مردم سعی خواهیم کرد در این مطلب معادل علمی دیابت عصبی را شرح دهیم.
وقتی قند خون یک فرد، حداقل دو بار در حالت ناشتا از ۱۲۶ بالاتر باشد یا بعد از خوردن غذا از ۲۰۰ بالاتر رود به دیابت مبتلاست. اما هم افراد دیابتی و هم افراد سالم (غیر دیابتی) وقتی تحت فشارهای عصبی قرار گیرند، قند خونشان بالاتر می رود و وقتی آرام باشند اندکی بهبود پیدا می کنند. علت این موضوع مشخص است؛ هورمون های استرس که سردسته آنها آدرنالین و نورآدرنالین است هنگام تنش عصبی، وارد خون می شود. این هورمون ها قند خون را از ذخایر بدن آزاد می کنند و از طرفی با ایجاد مقاومت نسبت به انسولین جلوی مصرف قند از سوی سلول های عمومی بدن را می گیرد تا این قند به مصرف مغز که بی نیاز از انسولین می تواند از قند بهره مند شود، برسد؛ البته حین استرس هورمون های دیگری مثل گلوکاگون، هورمون رشد و کورتیزول نیز ترشح می شود که آنها هم با ساز و کاری مشابه موجب افزایش قند می شود.
بالا رفتن قند حین استرس در واقع مکانیسم تدافعی بدن است که مغز را با جریان بالای قند تغذیه کند تا فرد بتواند بخوبی بر استرس فائق آید.
انواع استرس هایی که می توانم مثال بزنم شامل ازدواج، طلاق، دوری ناگهانی از فرزند یا پدر و مادر و استرس های جسمی مثل بیماری های شدید، بلوغ و تصادفات است. از استرس های بسیار رایج دیگر در پزشکی انواع جراحی های سبک و سنگین است. جراحی های کوچک دندان و لثه، انواع جراحی های کوچک که در مطب انجام می شود و جراحی های بزرگ که با بیهوشی همراه است، همه می تواند استرس های بسیار شدیدی به فرد وارد کند و با مکانیسم های گفته شده قند خون را به بالاترین حد ممکن برساند.
به این ترتیب بیماران دیابتی حین استرس دچار قند خون خیلی بالا می شوند. گاهی هم فرد دچار دیابت ملایم است یا دچار پره دیابت یا دیابت مخفی است، ولی حین استرس قند خونش بالا می رود و تازه متوجه بیماری خود می شود. اینها شرایطی است که مردم به آن دیابت عصبی می گویند. گر چه ممکن است بعد از استرس بیمار دوباره قند خون طبیعی پیدا کند، اما باید دانست که در بیشتر این موارد به هر حال بیمار دچار دیابت شده است یا بزودی مبتلا خواهد شد. در این موارد نیز باید دیابت درمان شود، زیرا انواع استرس ها در زندگی روزمره وجود دارد و این افراد مکرر دچار بالا رفتن قند خون می شوند و نیازمند اتخاذ روش های درمانی هستند.
دین را هرگونه تعریف کنیم، ناگزیریم این نکته را بپذیریم که هر دینى از پیروان خود مىخواهد به هنجارهایى تن در دهند و از ناهنجارىهایى تن زنند. این هنجارها در قالب احکام و ناهنجارىها در قالب ممنوعات قرار مىگیرند. حال تعداد آنها فرقى نمىکند، چه احکام عشره حضرت موسىعلیه السلام باشد و چه دو فرمان حضرت عیسىعلیه السلام. از این منظر دین عبارت است از پارهاى بایدها و نبایدها که مؤمنان باید در چارچوب آن حرکت کنند و بکوشند بایدها را انجام دهند و از نبایدها بپرهیزند. امر به معروف و نهى از منکر نیز عبارت است از درخواست تحقق آن بایدها و کوشش براى پیشگیرى از نبایدها. از این منظر مىتوان هدف دین را تحقق آن بایدها و محو آن نبایدها دانست. این بایدها در قالب معروفها و آن نبایدها در هیئت منکرها معرفى مىشوند.
این نکته هنگامى حساستر مىشود که بپذیریم دین جنبه اجتماعى نیز دارد و در پى تشکیل یک نظام اجتماعى و تنظیم روابط میان افراد آن است. گرچه حضور افراد در کنار یکدیگر و تعامل آنها موجب تسهیل زندگى اجتماعى مىشود، در همان حال نفس تجمع و اجتماع، پدیدآورنده رقابت، تنازع و برخورد و کشاکش است. اینجا است که لزوم قانون و نهادى که مانع تجاوز افراد به یکدیگر شود، آشکار مىگردد. این قانون باید به شکلى نهادینه شود، یا به صورت مکتوب و یا با تعمیق آن در عرف جامعه و تبدیل آن به هنجارهاى اخلاقى و دینى. در هر صورت حفظ جامعه در گرو وجود قانون و مجموعه قواعدى است که بایدها و نبایدها را تعریف کند و براى آن ضامن اجرایى نیز معین سازد. همه اینها در نظام اسلامى به عنوان نهاد امر به معروف و نهى از منکر حضور دارد و آنجا که نیاز به ضمانت اجرایى است، تشکیلات حسبه با وظایف خاص آن شکل مىگیرد و متکفل تنظیم بازار، نرخگذارى، پیشگیرى از گرانفروشى و ... مىگردد. بدینترتیب تصور دینى بدون «باید و نباید» ممکن نیست و هر دینى حداقلى از بایدها و نبایدها را با خود دارد. امام علیه السلام با چنین نگاهى به ماهیت وکارکرد دین، مىفرماید: غایة الدین، الامر بالمعروف والنهى عن المنکر واقامة الحدود؛ «غایت دین، امر به معروف، نهى از منکر و اجراى حدود است.» این رویکرد نیز گواه آن است که امامعلیه السلام به این فریضه، چونان فریضهاى در کنار دیگر فرایض نمىنگرد، بلکه آن را اساس، ریشه، بنیاد همه فرایض و برترین فریضه مىشناسد، و مهمترین کارکرد دین را چیزى جز همین امر و نهى نمىداند.
اگر از افراد بخواهید که خصوصیات یک کار افرین موفق را برای شما بیان کنند اغلب آنها تعریفی شبیه به این به شما خواهند داد: کارآفرینان و صاحبان کسب و کار آدم های خاص و متفاوتی هستند. آنها دارای نبوغ و استعداد ذاتی هستند، چیزی که در ما وجود ندارد.
اینها غالب ترین تفکراتی است که افراد زمانی که درباره کار آفرینان فکر می کنند در ذهنشان نقش می بندد. ولی بر خلاف آنچه اغلب افراد فکر می کنند یک صاحب کسب و کار موفق، کار آفرین به دنیا نمی آید. او برای رسیدن به این جایگاهی که دارد یاد گرفته، تلاش کرده و مهم تر از همه سعی کرده است متفاوت از دیگران فکر کند. یک مثل معروف وجود دارد که می گوید “اگر همان کاری را بکنی که تا به حال انجام داده ای همان نتیجه ای را خواهی گرفت که تا به حال گرفته ای” پس اگر می خواهید آینده متفاوتی برای خود بسازید باید متفاوت فکر و البته عمل کنید.
در ادامه 10 نگرش و تفکری که به شما کمک می کند تا تبدیل به یک کار آفرین موفق شوید، آورده شده است حتما برای خواندن آن زمان بگذارید :
1- برای موفقیت دنبال راه میانبر نگردید :
در مسیر کارآفرینی سختی های بسیاری وجود دارد که می تواند به تجارت نو پای شما آسیب برساند و یا حتی در مواقعی آنرا مختل کند. تنها عاملی که می تواند تجارت شما را با موفقیت از این مسیر عبور دهد تلاش و کوشش خستگی ناپذیر شما می باشد. یک کار آفرین موفق به تمام اینها واقف است و هیچ گاه زمان خود را برای پیدا کردن میانبر برای رسیدن به موفقیت صرف نمی کند. او می داند که در این مسیر هیچ میانبری وجود ندارد و باید با سختی ها رو به رو شود و با بهره گیری از تجربیات به دست آمده، کسب و کار خود را رشد دهد. او به جای تمرکز بر روی پیدا کردن میانبر ها بر روی چگونگی رسیدن به اهداف خود تمرکز می کند.
2- به موانع و مشکلات به چشم یک فرصت نگاه کنید :
در مسیر کار آفرینی موضوعات بسیاری وجود دارد که شما را به چالش می کشد و باید برای حل آنها وقت و انرژی بسیاری صرف کنید. موانع، چالش ها و مشکلات اجزای جدایی ناپذیریست که کار آفرینان در فرایند راه اندازی یک کسب و کار بارها با آنها رو به رو خواهند شد.
اغلب افراد در مقابل این مشکلات و موانع دچار استرس و نا امیدی می شوند. آنها فکر می کنند موانع تجربیات بدی هستند که تنها مسیر رسیدن به موفقیت را برای آنها سخت تر و یا بعضا غیر ممکن می کنند.
اما از دیدگاه یک کار آفرین موفق هر مانعی یک فرصت است. آنها به موانع به چشم تجربیات ارزشمندی نگاه می کنند که به آنها کمک می کند با ضعف های خود آشنا شوند و با پوشش آنها بنای کسب و کار خود را قوی تر و محکم تر پایه گذاری کنند. آنها در این مسیر از هیچ عقب نشینی ناراحت نمی شوند و تنها سعی می کنند از مسیری که طی کرده اند برای جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته استفاده کنند. پس فراموش نکنید که به مشکلات لبخند بزنید، آنها یک معلم حقیقی برای شما هستند.
3- به رقبای خود به چشم یک تهدید نگاه نکنید :
اغلب آدمها فکر میکنند تجارت خوب تجارتیست که در آن هیچ رقیبی وجود نداشته باشد. این دیدگاه به این دلیل است که آنها فکر می کنند رقبا برای کسب و کار آنها یک تهدید محسوب می شوند. اگر از آنها بپرسید که چرا فلان کسب و کار برای شروع خوب نیست ؟ یکی از مهم ترین دلایلی که خواهید شنید این خواهد بود : “در این کسب و کار رقبای قوی ای وجود دارد”
اما کار آفرینان موفق به گونه ای دیگر فکر می کنند. آنها نه تنها رقبا را تهدیدی برای تجارت خود نمی دانند بلکه به آنها به چشم یک فرصت ارزشمند نگاه می کنند. کار آفرینان موفق از تجربیات رقبای خود استفاده می کنند تا مسیری را که آنها گذرانده اند را سریع تر طی کنند. آنها به رفتار مشتریان رقبای خود نگاه می کنند و سعی می کنند در ارائه محصولات و یا خدمات خود با پوشش نارضایتی مشتریان رقبای خود آنها را به سمت کسب و کار خود جذب کنند. آنها برای پیاده سازی کمپین های تبلیغاتی خود از بازخورد تبلیغات رقبای خود بهره می برند و برای تعیین بازار هدف از تجربه رقبای خود استفاده می کنند. آنها از رقبای خود برای قوی تر شدن و غنی تر شدن دانش و تخصص خود استفاده میکنند. و دقیقا به همین دلیل است که شما می بینید که در یک بازار با وجود چند شرکت بسیار قوی یک برند جدید ظهور می کند و اتفاقا از رقبای قدیمی خود نیز پیشی می گیرد
4- ایده آل گرایی را کنار بگذارید :
“ایده آل گرایی بزرگترین دشمن پیشرفت است” اهمیت و ارزش این جمله را هیچ کسی به اندازه کار آفرینان موفق درک نمی کند. یکی از مهم ترین دلایلی که کار آفرینان جوان و بی تجربه در رسیدن به هدف خود شکست می خورند این است که هدف اولیه ای که برای کسب و کار خود انتخاب کرده اند بسیار بزرگ و ایده ال بوده است. به عنوان مثال فرض کنید که شما می خواهید یک فروشگاه اینترنتی راه اندازی کنید. اگر هدف اولیه خود را این در نظر بگیرید که فروشگاه شما شامل همه محصولات باشد قطعا در رسیدن به این هدف با توجه به بی تجربگی و محدود بودن سرمایه و منابعتان با شکست رو به رو خواهید شد. پس واقع بین باشید و هدف خود را بر اساس منابع و داشته هایتان تعیین کنید و سپس سعی کنید کم کم به سمت ایده آل شدن پیش بروید.
5- سعی کنید چیزهای بزرگ را به اجزای کوچکتر تقسیم کنید :
همان طور که هر چیز بزرگی از اجزای کوچک تشکیل شده است مسایل و مشکلات را نیز می توان به اجزای کوچکتر تبدیل کرد و با حل کردن هر قسمت به یک راه حل کلی برای مسئله رسید. این امر به شما کمک می کند که دید بهتری نسبت به موضوع پیدا کنید و مدیریت آن برای شما ساده تر گردد. به عنوان مثال زمانی که با افرادی که قصد شروع یک کسب و کار را دارند در مورد تبلیغات سوال می شود اغلب آنها آنچه که شرح می دهند یک مجموعه کامل از تبلیغات شامل تبلیغات اینترنتی، فیزیکی و اس ام اسی می باشد. ولی یک کار آفرین موفق هر یک از این موضوعات را به بخش های کوچکتر تقسیم می کند و سپس سعی می کند با توجه به حیطه کسب و کار خود مناسب ترین روش را برای تبلیغات در نظر بگیرد.
6- اشتباه کردن یک امر کاملا طبیعی است از آن نترسید :
داستان هایی که ما در مورد کار آفرینان موفق مانند استیو جابز می شنویم سرشار از موفقیت و ایده های ناب هستند. این داستان ها به گونه ای روایت می شوند که این ذهنیت در خواننده ایجاد می شود که این افراد هیچگاه اشتباه نکرده اند. ولی حقیقت چیز دیگریست. اتفاقا این افراد بیشتر از دیگران اشتباه کرده اند چون انها شهامت انجام دادن کارهای جدید را داشته اند. آنها هیچگاه از اشتباه کردن نترسیده اند ولی در مقابل هم می دانند که باید از هر اشتباه درسی برای جلوگیری از تکرار آن اشتباه گرفت. اگر در مسیر راه اندازی کسب و کار خود اشتباه کرده اید نترسید و روحیه خود را از دست ندهید، اشتباه کردن یک امر کاملا طبیعی و عادی است و به یاد داشته باشید که هیچ کار آفرینی حتی موفق ترین آنها معصوم نیست. با هر افتادنی به جای ناراحتی، بلند شوید و دوباره به جلو حرکت کنید.
7- هیچ چوب جادویی ای وجود ندارد، به دنبال آن نگردید :
اگر داستان کار آفرینان موفق را دنبال کنید هیچ کدام آنها این موفقیت را یک شبه به دست نیاورده اند. هیچ ایده ای وجود ندارد که در بدو تولد تبدیل به یک موفقیت بزرگ و شگفت انگیز شود. اگر می خواهید یک کسب و کار موفق داشته باشید فکر پیدا کردن چوب جادویی که ایده شما را یک شبه به یک طرح پولساز تبدیل کند را از سر خودتان بیرون کنید. هر ایده ای برای تبدیل شدن به یک طرح موفق به صبر، کسب مهارت و تلاش خستگی ناپذیر نیاز دارد. شما باید پله پله ایده خود را بزرگ کنید تا تبدیل به یک طرح موفق شود.
8- دیدگاه های دیگران بسیار با ارزشند به آنها توجه کنید :
یکی از مهم ترین مهارت هایی که یک کار آفرین باید داشته باشد، توانایی برقراری ارتباط موثر با دیگران است. یعنی باید بتواند و علاقه مند باشد که نظرات و عقاید دیگران (چه مخالف و چه موافق) را در خصوص کسب و کارش بشنود و بدون تعصب به آنها فکر کند.
بسیاری از صاحبان کسب و کار و یا افرادی که ایده ای در ذهن خود دارند و در حال پیاده سازی آن هستند سعی می کنند که یک دیوار دور تجارت خود بکشند و همه چیز را از دیگران مخفی کنند. آنها در مورد ایده خود و برنامه ای که برای پیاده سازی آن دارند با کسی حرف نمی زنند و همیشه ترس دزدیده شدن ایده هایشان را دارند. در صورتی که این کار نه تنها کمکی به تجارت آنها نمی کند بلکه با این کار، خود را از دیدگاه های ارزشمند دیگران محروم می کنند.
در مقابل کار آفرینان موفق همواره به دنبال افراد متخصصی می گردند که ایده ها و کارهای آنها را به چالش بکشانند و از این طریق این فرصت را به خود می دهند که با دیدگاه های جدید آشنا شوند و آنها را در کسب و کار خود به کار بندند.
9- منظم باشید، اولین پیش نیاز یک کار آفرین انضباط است :
در زندگی بسیاری از افراد نظم جایی ندارد. آنها اغلب برای زندگی خود برنامه ریزی خاصی ندارند و بسیاری از آنها در مسیر روزمرگی قرار گرفته اند. به همین دلیل هیچگاه تغییر چشمگیری در زندگی آنها ایجاد نمی شود.
اولین چیزی که برای یک تحول اساسی در زندگی کاری خود نیاز دارید منظم بودن است. بزرگترین داشته شما زمان است پس باید یاد بگیرید که چگونه برای آن برنامه ریزی کنید و سپس تلاش کنید که این برنامه ریزی را اجرایی نمایید. قطعا در ابتدا کار کمی مشکل است ولی کم کم منظم بودن جزیی از زندگی شما خواهد شد. برای منظم بودن نیازی نیست محیط خانه و یا کار خود را تبدیل به یک پادگان نظامی کنید، کافیست کنترل زمان خود را در دست داشته باشید و برای حال و آینده خود برنامه ریزی داشته باشید.
10- و مهم ترین اصل : مثل یک کار آفرین زندگی کنید :
“کار آفرینی یک سبک زندگی است” یک کار آفرین موفق، مثل یک کار آفرین بیدار می شود، مثل یک کار آفرین سر کار می رود، مثل یک کار آفرین غذا می خورد، مثل یک کار آفرین با دوستانش صحبت می کند و در حقیقت کار آفرینی در تمام اجزای زندگی او جریان دارد. او چیزی به نام “زندگی در خانه” و” زندگی در محل کار” ندارد. زندگی او کار آفرینیست. به عبارت ساده تر او از دیدگاه یک کار آفرین به تمام اجزای زندگی نگاه می کند بنابراین هر چیزی حتی غذا خوردن، حتی یک قدم زدن ساده، و حتی صحبت کردن در مورد مسائل کاملا عادی می تواند برای او پر از ایده های جدید باشد. زمانی که شما به دنیا از یک دیدگاه خاص نگاه کنید چیزهایی را خواهید دید که دیگران نمی بینند و این مهم ترین برتری کار آفرینان موفق بر سایر افراد است.
پس به یاد داشته باشید که یک کار آفرین موفق شدن ارتباطی به استعداد های ذاتی شما هنگام تولد ندارد بلکه آنچه که شما را تبدیل به یک کار آفرین موفق می کند طرز نگرش شما به زندگی و آمادگی شما برای رویارویی با چالش ها و مسایلیست که پیش روی شماست.