انهدام ۹ خودروی کاروان نظامی اسرائیل در عملیات حزب الله
فسطینیها تبریک گفتند
حزبالله: عملیات شبعا بخشی از پاسخ به حمله قنیطره بود
استفاده حزبالله از موشکهای پیشرفته "کورنیت" در عملیات شبعا
مهمترین رویدادهای مربوط به حمله امروز به کاروان نظامیان صهیونیست در منطقه شبعا به شرح زیر است:
برای دیدن خبر های لحظه به لحظه به ادامه مطلب مراجعه نمائید
گلوله های ضد تانکی که امروز توسط حزب الله به سمت کاروان خودروهای اسرائیلی شلیک شد نام شهدای قنیطریه از جمله شهید جهاد مغنیه نوشته شده بود.
همچنین تلویزیون اسرائیل این عکس را از کاروان خودرویی این رژیم بعد از حمله حزب الله نشان داد.
گلوله شلیک شده حزب الله و نتیجه اش (عکس)
بله دوستان آتش تهیه ای که در صبح ساعت چهار 1367/4/31شروع شدبه نقل
از کارشناسان نظامی در طول تاریخ جنگ بی سابقه بود.خلاصه تا ساعت 10 صبح
همان روز آتش تهیه ادامه داشت و ما یارای هیچ نوع مقابله یا پاسخی را نداشتیم
چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا؟؟؟
چون مهمات نداشتیم.
ساعت 10 صبح بود که تمام ارتباطات مان بخاطر انفجارها و قطع
سیمهای سیاه تلفنهای قورباغه ای قطع بود.از داخل سنگر دیدم
که یک وانت تویوتا با سرعت از جاده خاکی پایین سنگرمان رد شد و
صدای بلند اعلام کرد عقب نشینی عقب نشینی و در یک گونی که
نصفه بود کنسرو مرغ اتکا را از وانت انداخت و برگشت و رفت.رادیو
دو موج در جبهه ممنوع بود ولی برای منشی ها آزاد بود.وما هم چنان داشتیم
در داخل سنگر اخبار را گوش میدادیم.که در اخبار ساعت 10 صبح مورخه
1367/4/31از کرمانشاه اعلام شد که.
دقیقا متن خبری که از رادیو کرمانشاه با آهنگ ویژه جنگ پخش شد:
مزدوران عراقی بی شرمانه تا سرپل ذهاب پیش روی کردند.
ما با شنیدن این خبر جدا داشتیم شاخ درمیاوردیم .یعنی چه ؟این دیگه چه نوع
عملیاتیه .اگه از ساعت 4 صبح کسی میخواست این مسیر را در آن جاده های
خراب حتی در زمان غیر جنگ طی کند و هیچ رزمنده ای هم جلویش را نگیرد بازهم
با این سرعت نمیتواند از سرپل ذهاب سر در بیاورد.آنهایی که در این مناطق حضور
داشتند میدانند که چنین پیشرویی غیر ممکن است .
مگر اینکه از قبل کسی به عراقی ها اطلاع داده باشد که
نگران نباشید .جلو بروید .هیچ رزمنده ایرانیی تیر ندارد تا طرف شما
شللیک کند .راحت پیش روی کنید.
خلاصه اینکه ما در سنگرمان بدون هیچ گلوله ای نشستیم و بعد از 6 ساعت
شروع حمله دشمن بهمون گفتند که عقب نشینی کنید.سنگر ما در نفت شهر بود
حالا شما حساب کنید خط مقدم در یک نقطه در نفت شهر باشد .عراقی ها چگونه
در 6 ساعت .در منطقه سرپل و قصر شیرین قیچی کرده اند؟؟؟
با شنیدن فریاد عقب نشینی که از آن وانت تویوتا اعلام شد همه سربازان و درجه داران
که همگی بدون استثنا ارتشی بودند .با دست کاملا خالی شروع به عقب نشینی کردند
حالا شما حساب کنید با چند تا گلوله ای که در جیبمان مانده است چگونه میشود یا
چگونه میشد که جلوی این پیشروی فوق سریع عراقی ها را گرفت و یا اینکه چگونه
میشد از حلقه محاصره وسیعی به وسعت (از نفت شهر تا سرپل ذهاب)را شکست ؟؟
و از این محاصره جان سالم بدر برد؟ یا از کیان بر باد رفته کشور دفاع کرد؟؟
در حال عقب نشینی بودیم که چند تا گلوله مان هم تقریبا تمام شده بود.از شیارها
و تراشه های طبیعت داشتیم رد میشدیم ولی مشکل بیشتر میشد .آن هم هلی برن
تنگ تنگ عراقی ها بود.
بیشتر از اینکه به فکر دفاع از خاک مان و یا خلاص کردن جانمان باشیم .یک فکرخیلی
خیلی خیلی خیلی بیشتر اذیت مان میکرد .ویک علامت سوال بزرگ در ذهن مان ایجاد
شده بود و آن هم این سوال بود که :
چرا دولت خودمان مهمات مان را از ما گرفت؟
بقیه نوشتمان بعدی
به گفته ستوان دوم جوزف لا مونیکا رئیس پروژه تحقیقاتى قطعات شفاف وسایط نقلیه زره پوش در آزمایشگاه نیروى هوایى آمریکا در اوهایو، این ماده به مراتب از شیشه هاى ضدگلوله کنونى مستحکم تر است. آلون یک سرامیک ترکیبى از جنس آلومینیوم، اکسیژن و نیتروژن است و ساختار و خواص نورى آن مشابه یاقوت کبود است. در حالى که شیشه هاى ضدگلوله متعارف از ورقه هاى چندلایه شیشه و پلى کربنات ساخته شده، شیشه هاى تولید شده از آلون از یک لایه بیرونى از جنس آلون، یک لایه میانى از جنس شیشه مقاوم و یک ورقه پلیمر ساخته شده است. به نوشته هفته نامه نیوساینتیست در جریان آزمایش این ماده در دانشگاه دیتن در اوهایو این شیشه جدید توانست در برابر گلوله هاى تفنگ دورزن روسى ام ۴۴ که کالیبر ۳۰ دارد و تفنگ دورزن براونینگ که داراى کالیبر ۵۰ است مقاومت کند. این شیشه همچنین در برابر رگبار گلوله هاى ضدسپر که داراى کالیبر ۳۰ هستند مقاومت کرد. اگر قرار باشد شیشه هاى ضدگلوله کنونى همین اندازه مقاومت را از خود ظاهر سازند قطر آنها باید ده ها سانتیمتر کلفت تر شود. محققان در نظر دارند آزمایش هاى دیگرى بر روى این شیشه جدید انجام دهند تا مشخص سازند میزان مقاومت آن در برابر گلوله هایى با کالیبر بزرگتر و نیز امواج انفجار چه اندازه است. تنها جنبه منفى ماده جدید هزینه نسبتاً گران براى ساخت آن است. بهاى هر ۵/۲ سانتیمتر مربع از این ماده ۱۵ دلار است که سه برابر هزینه تولید شیشه هاى ضدگلوله کنونى است.
آیا جرم در دست داشتن عکس شیخ علی سلمان مرگ است؟
این جوان پس از اصابت گلوله فورا به زمین افتاد اما تا آخرین لحظه جان دادن هیچگاه عکس دبیرکل مبارز جمعیت الوفاق را رها نکرد.
1393, 3 بهمن 1:23 بعد از ظهر
به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ موج سرکوبگری و ارعاب رژیم آل خلیفه در بحرین به جایی رسیده است که حتی برای در دست داشتن تصویر «شیخ علی سلمان» دبیر کل جمیعت الوفاق اسلامی بحرین در این کشور مجازات مرگ در نظر گرفته است.
روزنامه مرآة البحرین، امروز با انتشار تصاویری از شهادت یک جوان بحرینی که عکس شیخ علی سلمان را در دست داشت نوشت: این جوان اعتراض خود را به مسالمت آمیز اعلام کرد و تنها جرم او در دست داشتن تصویری از شیخ علی سلمان بود اما سوال این است که چرا وی باید به این جرم کشته شود؟ چرا او که با دست خالی و بدون هیچ سلاحی در برابر خودروی زرهی ایستاده بود باید بطور وحشیانه کشته شود؟
این جوان حتی شعاری سر نداده بود و تنها تصویری از شیخ سلمان در دست داشت تا اقدام دستگاه حاکم به بازداشت وی را محکوم کند.
از سوی دیگر جنایتکاری که این جوان بحرینی بیدفاع را با شلیک گلوله هدف قرار داد در خودروی زرهی قرار داشت و هیچ خطری نیز وی را تهدید نمیکرد.
این نظامی تروریست حتی جرأت بیرون آمدن از خودرو را نداشت و از دریچهای در خودرو این جوان را هدف قرار داد و از فاصله چند قدمی به طور مستقیم به چهره این شهروند بحرینی گلولهای شلیک کرد. پس آیا تروریسم چیزی غیر از این است؟
این جوان پس از اصابت گلوله فورا به زمین افتاد اما تا آخرین لحظه جان دادن هیچگاه عکس شیخ علی سلمان را رها نکرد.
آری عکس شیخ علی سلمان با خون این جوان آغشته شد اما شیخ علی سلمان همچنان سربلند باقی خواهد ماند.
«نبیل رجب» فعال برجسته سیاسی بحرین رژیم آل خلیفه در نظام آپارتایدی که بوجود آورده، شیعیان و سنیها را از هم جدا کرده است. حدود نیمی از شیعیان بحرین نمیتوانند زندگی مناسب داشته باشند. حکومت بحرین همانند حکومت آپارتایدی در آفریقای جنوبی در دهه ۱۹۸۰ یا همانند اسرائیل، بین شیعه و سنی، دیوار نکشیده است اما عملا این کار را انجام داده است.
وی افزود: خواستههای ما احقاق حقوق مردم و خواستههای انقلابی آنها است و مطالبات ما به مسائل مذهبی هیچ ارتباطی ندارد. اما رژیم تلاش میکند مسائل و خواستههای ما را به صورت مسئله شیعه و سنی جلوه بدهد.
رجب اظهار کرد: در حال حاضر نیز غربیها شیعیان را تهدید میدانند زیرا ایران با دولتهای غربی همسو نیست و حزب الله با اسرائیل مبارزه میکند و به همین علت، دولتهای غربی تصور میکنند اگر به شیعیان فرصت بدهند در عرصه سیاسی، قدرت داشته باشند، حزب الله و ایران تقویت خواهند شد. این رویکرد غرب و این سیاست خارجی غرب، مزورانه است و مردم بحرین هزینه این سیاستها را میپردازند. آنها با رژیم بحرین رابطه دارند و این رابطه همانند لکهای ننگ است زیرا خون فرزندان بحرین در این میان ریخته شده است.
میبایست امکانات را برسانیم این منطقه. در سهراه هر چه به آقای حسنی التماس کردم که برویم آن طرف، نمیگذاشت. حقیقتاً هیچ کداممان راه بعد از سه راه مرگ را بلد نبودیم. رو کردم به اکبر رضایی و گفتم: «شما از این به بعد را توجیهی؟» گفت: «نه.» گفتم: «پس کجا میخواهی بروی؟» گفت: «قاسم گفته امکانات را بردارید و از دژ عبور کنید. آن طرف یک جادهی خاکی است که باید برویم آن طرف.»
عراق در همان مرحلهی اول این منطقه را گرفته بود. بعد از سه راه دو تا کانال بود؛ یکی سمت راست، یکی سمت چپ. عراق شاید صدها کامیون را زده بود. پشت این کامیونها تانکهای عراقی رفت و آمد میکردند. به ما اعلام شد باید یک سری امکانات را ببریم در کانال؛ بعد از سهراه مرگ. اینجا میبایست دشمن را هم مشغول کنیم تا بتوانیم از این نقطه عبور کنیم. از هر لشکری 50 الی 60 نیرو در حال آمدن بودند که حدوداً 200 نفر میشدند. این200 نفر میبایست تا غروب دشمن را سرگرم کنند. یکی گلوله میزد، یکی خمپاره، یکی آرپیجی میزد و یکی نارنجک پرت میکرد. کمتر از یک ساعت به این ترتیب نقش بازی کردیم. ناگهان دیدیم 3 نفر بسیجی از کانالهای سمت راست و چپ با لباسهای خاکی میآیند و میروند و با آرپیجی تانک میزنند. از تمام طول کانال دود به هوا بلند میشد. آنها مسیر کانال را با تمام سرعت میرفتند و میآمدند. اگر نمیدیدیشان، فکر میکردی تعداد زیادی نیرو هستند که دارند تیراندازی میکنند به سمت دشمن. وقتی این صحنه را دیدم، با خودم گفتم یا ما نامردیم، یا اینها مَردند. ما تازه داریم فکر میکنیم چهکار کنیم و چهطور برویم تا برسیم به کانال. وضع بسیار وحشتناکی بود. یک مرتبه متوجه شدم این بسیجی شبیه قاسم سلیمانی است. نزدیکتر رفتم و به فرود گفتم: « این قاسمه؟» گفت: «نه! اینها بسیجیهای لشکر 25 کربلا هستند.» بعد از یک ساعت، فقط سه نفر زنده مانده بودیم؛ من، فرود و ابوسعیدی. گلوله خورده بود به ریهی فرود. من از ناحیهی سر و پای تیر خورده بودم و پای ابوسعیدی قطع شده بود. ما سه نفر که زنده بودیم، وضعمان این بود. آمبولانس که آمد، راننده گفت: « هر کس زنده است، سوار شود.» گفت چون کلاه ندارد، نمیتواند پیاده شود و کمکمان کند. فرود و ابوسعیدی روی زمین افتاده بودند، ولی من سر پا بودم. رفتم نزدیک ابوسعیدی و گفتم: «پاهایت را باز کن» گفت: «میخواهی چه کارکنی؟» گفتم: «سرم را میگذارم زیر پایت، بلندت میکنم.» گفت: «ولی از سرت دارد خون میآید.» گفتم: «چیزی نیست.» بالاخره ابوسعیدی را روی کولم سوار کردم و گذاشتمش داخل آمبولانس. فرود نمیتوانست بلند شود. هر طور بود، کمکش کردم. یکی از بچّههای لشکر 25 همانجا بود که هر چه گفتیم بیا، نیامد و جلوی چشم ما گلوله خورد و شهید شد. ناراحت بودیم که چهطور ما برمیگردیم عقب و اینها اینجا میمانند و شهید میشوند. رسیدیم به اورژانس پشت خط. از یکی از بچّهها پرسیدم: « قاسم سلیمانی کجاست؟» گفت: «تو موجی شدی؟» گفتم: «نه!» گفت: «مشکل مغزی داری؟» گفتم: «نه!» گفت: «خب قاسم همان جایی بود که شما میجنگیدید.» آن موقع بود که فهمیدیم یکی از آن سه بسیجی قاسم بوده، یکی رحیم صفوی و یکی هم رضا قربانی که یک دستش قطع شد و بعداً به شهادت رسید. آنجا، فقط این سه نفر میجنگیدند، نه یک گردان.
پ.ن: بخشی از کتاب «قلب لشکر» انتشارات کنگره سردارای شهید استان کرمان/ روایت پورعبدالله
پ.ن: دوستانی که از حاج قاسم فقط عکس گذاشتن تو شبکههای مجازی رو بلدن، زحمت بکشن کار جهادی رو هم ازش یاد بگیرن.
پ.ن: نسأل الله منازل الشهداء