وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

رکورد زنی سکه و طلا با اهرم دلار

سکه به بالاترین قیمت در ۱۶ ماه گذشته رسید مثلث تحریک قیمت دلار روز دوشنبه فشار «تقاضا»، بازار ارز را تحت‌تاثیر قرار داد تا دلار با قیمت‌هایی بالاتر از ۳۵۰۰ تومان معامله شود. ورود شاخص بازار ارز به کانال بالاتر در حالی افتاد که بهای این ارز از دوشنبه گذشته در کانال ۳۴۰۰ تومان قرار […]

گردان حنظله

 

افسران - گردان حنظله

 

می‌نویسم "کانال"

سرمایی‌ها یاد کولر می‌افتند،

دیپلمات‌ها یاد سوئز،

سیاستمداران یاد رسانه‌های ارتباط جمعی!

اما آنها که با تشنگی و عطش آشنایی دارند،

کانال برایشان واژه درد آوریست…

کانال برایشان تداعی کننده‌ی کانال کمیل وگردان حنظله است.

و تو ای دلاور، خوب میفهمی من چه میگویم...

سه عامل بنیادی سیر نزولی بورس

حمید زمان‌زاده
بیش از یک ماه است که بازار سهام تهران سیر نزولی خود را با کاهش شاخص کل از کانال 76 هزار واحدی شروع کرده و پس از شکستن مقاومت ۷۰ هزار واحدی به کانال 67 هزار واحد سقوط کرده است و طی این دوره کاهش حدود ۱۰ درصدی شاخص کل بازار سهام رقم خورده است. سوال اصلی این است که عوامل بنیادی نزول بازار سهام طی دوره یک‌ماهه اخیر چه بوده است؟ با تحلیل و بررسی مجموعه شرایط سیاسی – اقتصادی از یکسو و بررسی روند ارزش سهام صنایع بزرگ بازار سهام تهران (شامل صنایع پتروشیمی، معدنی، فلزات اساسی، بانکداری و خودروسازی) از سوی دیگر،‌ سه عامل را می‌توان به‌عنوان عوامل اصلی سیر نزولی بازار سهام در دوره کوتاه اخیر برشمرد:

در ادامه مطلب بخوانید

گردان سه نفره

می‌‌بایست امکانات را برسانیم این منطقه. در سه‌راه هر چه به آقای حسنی التماس کردم که برویم آن طرف، نمی‌گذاشت. حقیقتاً هیچ کدام‌مان راه بعد از سه راه مرگ را بلد نبودیم. رو کردم به اکبر رضایی و گفتم: «شما از این به بعد را توجیهی؟» گفت: «نه.» گفتم: «پس کجا می‌خواهی بروی؟» گفت: «قاسم گفته امکانات را بردارید و از دژ عبور کنید. آن طرف یک جاده‌ی خاکی است که باید برویم آن طرف.»

 عراق در همان مرحله‌ی اول این منطقه را گرفته بود. بعد از سه راه دو تا کانال بود؛ یکی سمت راست، یکی سمت چپ. عراق شاید صدها کامیون را زده بود. پشت این‌ کامیون‌ها تانک‌های عراقی رفت و آمد می‌کردند. به ما اعلام شد باید یک سری امکانات را ببریم در کانال؛ بعد از سه‌راه مرگ. این‌جا می‌بایست دشمن را هم مشغول کنیم تا بتوانیم از این نقطه عبور کنیم. از هر لشکری 50 الی 60 نیرو در حال آمدن بودند که حدوداً 200 نفر می‌شدند. این200 نفر می‌بایست تا غروب دشمن را سرگرم کنند. یکی گلوله می‌زد، یکی خمپاره، یکی آرپی‌جی می‌زد و یکی نارنجک پرت می‌کرد. کم‌تر از یک ساعت به این ترتیب نقش بازی کردیم. ناگهان دیدیم 3 نفر بسیجی از کانال‌های سمت راست و چپ با لباس‌های خاکی می‌آیند و می‌روند و با آرپی‌جی تانک می‌زنند. از تمام طول کانال دود به هوا بلند می‌‌شد. آن‌ها مسیر کانال را با تمام سرعت می‌رفتند و می‌‌آمدند. اگر نمی‌دیدی‌شان، فکر می‌کردی تعداد زیادی نیرو هستند که دارند تیراندازی می‌‌کنند به سمت دشمن. وقتی این صحنه را دیدم، با خودم گفتم یا ما نامردیم، یا این‌ها مَردند. ما تازه داریم فکر می‌کنیم چه‌کار کنیم و چه‌طور برویم تا برسیم به کانال. وضع بسیار وحشتناکی بود. یک مرتبه متوجه شدم این بسیجی شبیه قاسم سلیمانی است. نزدیک‌تر رفتم و به فرود گفتم: « این قاسمه؟» گفت: «نه! این‌ها بسیجی‌‌های لشکر 25 کربلا هستند.» بعد از یک ساعت، فقط سه نفر زنده مانده بودیم؛ من، فرود و ابوسعیدی. گلوله خورده بود به ریه‌ی فرود. من از ناحیه‌ی سر و پای تیر خورده بودم و پای ابوسعیدی قطع شده بود. ما سه نفر که زنده بودیم، وضع‌مان این بود. آمبولانس که آمد، راننده گفت: « هر کس زنده است، سوار شود.» گفت چون کلاه ندارد، نمی‌تواند پیاده شود و کمک‌مان کند. فرود و ابوسعیدی روی زمین افتاده بودند، ولی من سر پا بودم. رفتم نزدیک ابوسعیدی و گفتم: «پاهایت را باز کن» گفت: «می‌خواهی چه کارکنی؟» گفتم: «سرم را می‌گذارم زیر پایت، بلندت می‌کنم.» گفت: «ولی از سرت دارد خون می‌آید.» گفتم: «چیزی نیست.» بالاخره ابوسعیدی را روی کولم سوار کردم و گذاشتمش داخل آمبولانس. فرود نمی‌توانست بلند شود. هر طور بود، کمکش کردم. یکی از بچّه‌های لشکر 25 همان‌جا بود که هر چه گفتیم بیا، نیامد و جلوی چشم ما گلوله خورد و شهید شد. ناراحت بودیم که چه‌طور ما بر‌می‌گردیم عقب و این‌ها این‌جا می‌مانند و شهید می‌شوند. رسیدیم به اورژانس پشت خط. از یکی از بچّه‌ها پرسیدم: « قاسم سلیمانی کجاست؟» گفت: «تو موجی شدی؟» گفتم: «نه!» گفت: «مشکل مغزی داری؟» گفتم: «نه!» گفت: «خب قاسم همان جایی بود که شما می‌جنگیدید.» آن موقع بود که فهمیدیم یکی از آن سه بسیجی قاسم بوده، یکی رحیم صفوی و یکی هم رضا قربانی که یک دستش قطع شد و بعداً به شهادت رسید. آن‌جا، فقط این سه نفر می‌جنگیدند، نه یک گردان.

 

پ.ن: بخشی از کتاب «قلب لشکر» انتشارات کنگره سردارای شهید استان کرمان/ روایت پورعبدالله

پ.ن: دوستانی که از حاج قاسم فقط عکس گذاشتن تو شبکه‌های مجازی رو بلدن، زحمت بکشن کار جهادی رو هم ازش یاد بگیرن.

پ.ن: نسأل الله منازل الشهداء

جک غضنفر 2

ه غضنفر می گن چرا نماز نمی خونی؟ می گه حفظم برای چی بخونم  کلمات کلیدی:جک رشتی,جک و اس ام اس,جک و,جک خنده دار,جک خنده,جک لطیفه,جک لری,جک,جک ترکی,جک اس ام اس,جک باحال,جک جدید,جک فارسی,جک روز,جک قزوینی,جک و لطیفه,sms جک,جک زشت

 غضنفر می ره مسابقه رو خوانی قرآن .. سوره "بنی اسراییل" بهش می خوره انصراف می ده

کلمات کلیدی:جک رشتی,جک و اس ام اس,جک و,جک خنده دار,جک خنده,جک لطیفه,جک لری,جک,جک ترکی,جک اس ام اس,جک باحال,جک جدید,جک فارسی,جک روز,جک قزوینی,جک و لطیفه,sms جک,جک زشت

غضنفر رادیولوژیست می شه یه مریض میاد جواب عکسشو بگیره بهش می گه یه دنده سمت راست قفسه سینتون شکسته که من تو فتو شاپ واستون درستش کردم

 

یه روز آشغالی میاد دمه خونه ی غضنفر میگه : آشغال دارین؟ غضنفر داد میزنه: خانوم توی خونه آشغال داریم ؟ زنش میگه: آره داریم غضنفر میگه: آره داریم، نمی خوایم

کلمات کلیدی:جک رشتی,جک و اس ام اس,جک و,جک خنده دار,جک خنده,جک لطیفه,جک لری,جک,جک ترکی,جک اس ام اس,جک باحال,جک جدید,جک فارسی,جک روز,جک قزوینی,جک و لطیفه,sms جک,جک زشت

غضنفر با دوست دخترش میره بیرون. دختره میگه بریم پشت درختا؟ غضنفر میگه آره بریم منم جیش دارم

کلمات کلیدی:جک رشتی,جک و اس ام اس,جک و,جک خنده دار,جک خنده,جک لطیفه,جک لری,جک,جک ترکی,جک اس ام اس,جک باحال,جک جدید,جک فارسی,جک روز,جک قزوینی,جک و لطیفه,sms جک,جک زشت

غضنفر میره دستشوئی زنونه میگیرنش میگن : مگه کوری نمیبینی زنونست؟ میگه من چکار کنم اینجا نوشته: زنا، نه! اونطرف هم نوشته: مردا، نه

 

غضنفرکیس کامپیوترش رو می بره تعمیرگاه میگه آقا اینو برای ما تعمیرکن. طرف میگه : چه مشکلی داره ؟ میگه : والا نمی دونم چرا چند روزه جا لیوانیش بیرون نمیاد!

 

غضنفر زنگ می زنه فرودگاه و می گه: شیراز تا تهران چقدر راهه؟ کارمنده می گه: یه لحظه… غضنفر می گه: خیلی ممنون! و قطع می کنه.

 

دعای غضنفر بعد از نماز: خدایا! مواظب خودت باش!

 

از غضنفر می پرسن که برای بستن یک لامپ به چند نفر احتیاج داری؟ می گه ۳ نفر. می گن چرا ۳ نفر ؟ میگه: یه نفر میره بالا نردبون لامپ رو بگیره .. دو نفر هم از پایین، نردبون رو بچرخوونند.

 

 

به غضنفر میگن : سگتون بچه ی ما را گاز گرفته . میگه : اولا سگ ما گاز نمیگیره . دوما سگ ما همیشه بسته است . سوما ما سگ نداریم !

کلمات کلیدی:جک رشتی,جک و اس ام اس,جک و,جک خنده دار,جک خنده,جک لطیفه,جک لری,جک,جک ترکی,جک اس ام اس,جک باحال,جک جدید,جک فارسی,جک روز,جک قزوینی,جک و لطیفه,sms جک,جک زشت

به غضنفر میگن : با لوستر جمله بسازد ‌میگه : من ۳ تا دختر دارم یکی از یکی لوستر

کلمات کلیدی:جک رشتی,جک و اس ام اس,جک و,جک خنده دار,جک خنده,جک لطیفه,جک لری,جک,جک ترکی,جک اس ام اس,جک باحال,جک جدید,جک فارسی,جک روز,جک قزوینی,جک و لطیفه,sms جک,جک زشت 

ترکه زنگ میزنه 118، میگه: ببخشید شماره تلفن غضنفر رو دارین؟! یارو میگه: نه. ترکه میگه: پس من میخونم یادداشت کنین!

 

غضنفر میره تلویزیون رو روشن میکنه کانال 1 یه آخوند داشته صحبت میکرده
کانال 2، 2 تا آخوند داشتن بحث میکردن
کانال 3 یه برنامه داشته با عنوان سمینار روحانیون حوزه علمیه
کانال چهار میزنه میبینه سمینار روحانیون شهر تهرانه 200-300 تا آخوند توشن
کانال 5 میزنه میبینه سمینار سراسری کشوری روحانیونه که 20000-30000 نفر آخوند شرکت کردن... یه دفعه غضنفر داد میزنه:
آهای سکینه هوی زود اون نفت و بیار لونشونو پیدا کردم........

 

غضنفر میره تلویزیون رو روشن میکنه میبینه کانال یک قران داره کانال 2 قران داره .... کانال 5 هم قران داره....سیم تلویزیون رو از برق در میاره بوسش میکنه میزاره بالا تاقچه....

 

 

به غضنفر می گن نظر شما راجع به ماه رمضان چیه ؟ می گه والا خیلی خوبه فقط یه ذره زولبیا بامیه اش رو زیاد کنن بهتر می شه

 

مناجات غضنفر باخدا : خدایا ماه رمضان را مانند المپیک هر 4 سال یک بار آن هم در یک کشور برگزار کن

 

به غضنفرمیگن پاشو سحره. میگه بزار بخوابم.خودم فردا بهش زنگ میزنم

 

غضنفر ماه رمضون میره خونه دوستش می خوابه دوستش بهش میگه سحر صدات کنم؟؟ می گه نه همون غضنفر صدام کنی بهتره

کلمات کلیدی:جک رشتی,جک و اس ام اس,جک و,جک خنده دار,جک خنده,جک لطیفه,جک لری,جک,جک ترکی,جک اس ام اس,جک باحال,جک جدید,جک فارسی,جک روز,جک قزوینی,جک و لطیفه,sms جک,جک زشت

یارو میره پیش رفیقش، میگه: غضنفر ماتیز گرفته. رفیقش میگه: نه بابا... از ایدز بدتره؟!!

 

رفیق غضنفر ازش میپرسه:  پنجشنبه-جمعه کجا بودی؟ غضنفر میگه: والله امام رضا طلبید، با بر و بچه‌ها رفتیم شمال!!

 

به غضنفرمیگن 14 معصوم رو میشناسی؟ میگه آره. میگن یکی یکی نام ببر. میگه والا اسمن که نه.

 

سرهنگ: اسمت چیه؟ سرباز: ممد / سرهنگ: این چیه دستت؟ سرباز: تفنگ / سرهنگ: تفنگ؟ این مملکتته, آبروته, زندگیته, شرافتته, خواهرته, مادرته, و …. / سرهنگ رو به سرباز دوم : اسمت چیه؟ سرباز: غضنفر / سرهنگ: این چیه دستت؟ غضنفر: این خواهرومادر ممده !!!