اومدی شبیه بارون دله من خسته خاکه
نمی دونی ، نمیدونی واسه من چقدر عزیزی
نمی دونم چی رازیه که تو چشمات خونه کرده
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده امو همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!مثل کشیدن کبریت در باددیدنت دشوار است
می کشم