بسم الله الرحمن الرحیم
عشق و علاقه حضرت رسول ( صلی الله علیه و آله) به نماز و عبادت
حضرت محمد صلی الله علیه و آله عشق و علاقه بسیار زیادی به نماز داشت. هرگاه اندوهگین میشد، به نماز برمیخاست. آن حضرت ساعتهای طولانی شبزندهداری میکرد و به نماز و مناجات میپرداخت؛ ازاینرو، به رسول گرامی خطاب شد:
یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ، قُمِ اللَّیْلَ إِلاّ قَلیلاً، نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً، أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً. (مزمل 1 ـ 4)
ای گلیم به خود پیچیده! شب را برخیز مگر اندکی. نیمی از شب یا کمی کمتر یا مقداری بیشتر از آن را به عبادت پروردگارت قیام کن و قرآن را شمرده شمرده بخوان.
نماز و دعا و ناله سحر بهترین شاهد برای اخلاص و صفای قلب و صدق ایمان است. پیامبر خدا هرگاه به نماز میایستاد، از خوف خداوند، رنگ چهره مبارکش دگرگون میشد.(1) شیفتگی وی به عبادت و نماز بهگونهای بود که هنگام نماز تنها به خداوند توجه میکرد و از هر چیزی غافل میشد. یکی از همسران رسول اللّه صلی الله علیه و آله میگوید: «رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که سرگرم گفتوگو بود، چون وقت نماز میرسید، چنان حالش دگرگون میشد که گویا نه او ما را میشناخت و نه ما او را».(2)
شوق عبادت و نماز از سیمای آن جناب ظاهر بود. همواره چشم به راه رسیدن وقت نماز و بانگ اذان بود و بخشی از وقت خود را در خانه به عبادت اختصاص میداد.(3) شهید ثانی در اینباره نقل میکند:
پیامبر برای وقت نماز انتظار میکشید و شوقش به عبادت افزون میشد و چشم به راه رسیدن وقت نماز بود. نماز و عبادت را بسیار دوست میداشت و میفرمود: «جُعِلَ قُرَّةُ عَینِی فِی الصَّلاةِ وَ الصَّومِ؛ روشنایی چشم من در نماز و روزه قرار داده شده است».(4)
پیامبر گرامی اسلام، نماز را محبوب خداوند میدانست. روزی در پاسخ به ابن مسعود که از محبوبترین کارها نزد خداوند متعال پرسیده بود، فرمود: نمازِ به وقت. وی میگوید: عرض کردم پس از آن چه؟ حضرت فرمود: «نیکی به پدر و مادر.»(5) ایشان چهره دینداری را در نماز میجست و میفرمود: «لِکُلِّ شَیْءٍ وَجْهٌ وَ وَجهُ دِینِکُمُ الصَّلاةُ؛ هر چیزی چهرهای دارد و چهره دین شما نماز است.»(6) ایشان در وصیت خود به ابوذر، تشبیه بسیار زیبایی درباره نماز دارد:
مادُمْتَ فِی الصَّلاةِ فَإِنَّکَ تَقْرَعُ بابَ الْمَلِکِ الجَبّارِ وَ مَنْ یُکثِرْ قَرْعَ بابِ المَلِکِ یُفْتَحْ لَهُ.(7)
تا زمانی که در حال نماز هستی، درِ خانه پادشاهی مقتدر را میکوبی و هر که در خانه پادشاه را بسیار بکوبد، (سرانجام) آن در به رویش باز میشود.
باید دانست رسول اللّه صلی الله علیه و آله ، نمازی را ارزشمند میداند که با شرایط زیر همراه باشد:
1.لایَقْبَلُ اللّهُ صَلاةَ عَبْدٍ لایَحضُرُ قَلبُهُ مَعَ بَدَنِهِ.(8)
خداوند، نماز بندهای را که را دلش با بدنش همراه نباشد، نمیپذیرد.
2. مَنْ لَمْتَنْهَهُ صَلاتُهُ عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنْکَرِ لَمْیَزدَدْ مِن اللّهِ إِلاّ بُعْدا.(9)
هر که نمازش، او را از کار زشت و ناپسند باز ندارد، جز بر دوری او از خدا افزوده نشود.
3.لا صَلاةَ لِمَنْ لایَتَخَشَّعُ فِی صَلاتِهِ.(10)
کسی که در نمازش خشوع ندارد، نمازش، نماز نیست.
4.مَنِ اغْتابَ مُسلِما أَو مُسْلِمَةً لَمْیَقْبَلِ اللّهُ تَعالی صَلاتَهُ وَ لا صِیامَهُ أَرْبَعینَ یَوما وَ لَیْلَةً إِلاّ أَن یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ.(11)
هر که از مرد یا زن مسلمانی غیبت کند، خداوند تعالی تا چهل شبانهروز، نه نمازش را میپذیرد و نه روزهاش را، مگر اینکه غیبت شونده او را ببخشد.
5.رَکعَتانِ خَفیفانِ فیِ التَّفَکُّرِ خَیرٌ مِن قِیامِ لَیْلَةٍ.(12)
دو رکعت نماز ساده و سبک، ولی همراه با تفکر، بهتر است از شبی را تا به صبح نماز گزاردن.
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به ابوذر غفاری میفرمود:
ای ابوذر! خداوند، نماز را محبوب من ساخته است همچنانکه غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب شخص تشنه. گرسنه هرگاه غذا بخورد، سیر میشود و تشنه با نوشیدن آب سیراب میگردد، ولی من از نماز سیر نمیشوم.(13)
فعل
فعل کلمه ای است که انجام گرفتن کار یا رخ دادن حالتی را در یکی از زمان های سه گانه گذشته ، حال و آینده نشان می دهد .
در فعل چهار ویژگی از اهمیت بسیار برخوردار است :1- مفهوم انجان گرفتن کار یا حالت . 2- شخص . 3 - زمان . 4- مفرد و جمع .
فعل تام و ربطی
فعل هایی که انجام گرفتن کاری را نشان می دهند فعل های تام می گویند .
مثال :خوردند ، رفت . شنیدند.
فعل هایی که معنی کاملی ندارند وفقط برای اثباط یا نفی چیزی به کار می روند فعل های ربطی می گویند.
معروفترین آنها : است ،بود ، شد ،گشت ،گردید.
توجه : دو فعل "گشت و گردید" تنها در صورتی ربطی هستند که به معنای شدن باشند،در غیر این صورت فعل تام هستند .
نهاد
نهاد قسمتی ازجمله است که درباره ی آن خبری می دهیم.
نهاددو نوع است : 1- نهادفاعلی 2-نهادغیرفاعلی (مسندَالیه)
نهاد فاعلی :برکننده ی کار دلا لت کند. مثال : مردم با تمام وجود جنگیدند.
نهاد غیرفاعلی (مسندَالیه):وقتی حالت یا صفتی را به نهاد نسبت دهیم. مثال :کودک گرسنه بود .
توجه : در جمله ای که فعل تام (غیرربطی ) دارند، نهاد فاعلی است ودر جمله ای که فعل ربطی دارند نهاد غیر فاعلی (مسندَالیه ) است.
مفعول
مفعول کلمه ای است که کار بر روی آن واقع شده است . مثال : مادرم را صدا کردم.
نشانه های مفعول : 1- بدون نشانه . مثال : کتاب خریدم . 2- "حرف "را " بعد از مفعول . مثال :کتاب را خریدم . 3-حرف "ی" بعد از مفعول .مثال : کتابی خریدم . 4- حرف " ی ، را "بعد از مفعول . مثال : کتابی را خریدم .
روش تشخیص مفعول در جمله : هرگاه فعل جمله متعدی بود برای پیدا کردن مفعول از رابطه ی زیر استفاده می کنیم.
جه چیزی را یا چه کسی را + فعل ← مفعول
مثال :پنجره را بستم . چه چیزی را بستم ؟ پنجره : مفعول .
مسند
صفت یا حالتی است که به کمک فعل های ربطی به نهاد نسبت داده می شود .
خانه ام خراب شد .
روش پیدا کردن مسند : هرگاه فعل جمله ربطی بود ،مسند از رابطه ی زیر به دست می آید .
نهاد + چی یا چگونه + فعل ← مسند . مثال : مریم گرسنه است . مریم چگونه است ؟ گرسنه (مسند )
بیشک تأسی به سیره و سنت آن حضرت براساس آیه کریمه «و لکم فی رسولالله اسوه حسنه» و از جمله آنچه در این مطلب به آن اشاره شده، راهگشای مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.
۱-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت
۲-در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.
۳-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.
۴-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.
۵-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.
۶-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.
۷-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.
۸-هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.
۹-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.
۱۰-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.
۱۱-هرگاه با کسی، هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.
۱۲-چون با کسی سخن می گفت کاملا برمی گشت و رو به او می نشست.
۱۳-با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.
۱۴-در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.
۱۵-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.
۱۶-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.
۱۷-هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.
۱۸-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.
۱۹-اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.
۲۰-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.
۲۱-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.
۲۲-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.
۲۳-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.
۲۴-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
۲۵-چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»
۲۶-با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.
۲۷-دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت.
۲۸-هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.
۲۹-بیش از همه صله رحم به جا می آورد.
۳۰-به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.
۳۱-کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.
۳۲-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر میگفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.
۳۳-هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد.
۳۴-هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.
۳۵-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.
۳۶-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.
۳۷-هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد.
۳۸-از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.
۳۹-هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.
۴۰-بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.
۴۱-از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.
۴۲-سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.
۴۳-اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد.
۴۴-با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.
۴۵-در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.
۴۶-میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد.
۴۷-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.
۴۸-هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.
۴۹-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.
۵۰-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.
۵۱-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.
۵۲-احدی از محضر او نا امید نبود و می فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند.»
۵۳-هرگاه کسی از او حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می کرد.
۵۴-هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.
۵۵-پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.
۵۶-غریبان را خیلی مراعات می کرد.
۵۷-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.
۵۸-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .
۵۹-چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.
۶۰-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد .
۶۱-مزاح می کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی زد.
۶۲-نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت.
۶۳-بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می گرفت.
۶۴-از برای فوت دنیا ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی آمد.
۶۵-از برای خدا آنچنان به خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت
۶۶-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.
۶۷-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.
۶۸-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.
۶۹-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد .
۷۰-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.
۷۱-روی خاک می نشست و روی خاک غذا می خورد.
۷۲- روی زمین می خوابید.
۷۳-کفش و لباس را خودش وصله می کرد.
۷۴-با دست خودش شیر می دوشید و پای شتر ش را خودش می بست.
۷۵-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد.
۷۶-هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد.
۷۷-اکثر جامه های آن حضرت سفید بود.
۷۸-چون جامه نو می پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می بخشید.
۷۹-جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.
۸۰-در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می کرد.
۸۱-ژولیده مو بودن را کراهت می دانست.
۸۲-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.
۸۳-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد.
۸۴-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.
۸۵-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت.
۸۶-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.
۸۷-اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد.
۸۸-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت.
۸۹-موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود.
۹۰-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود.
۹۱-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شد و از همه دیرتر دست می کشید.
۹۲-تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.
۹۳-معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.
۹۴-در غذا هرگز آروغ نزد.
۹۵-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد.
۹۶-بعد از غذا دستها را می شست و روی خود می کشید.
۹۷-وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.
۹۸-از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود.
۹۹-چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست.
۱۰۰-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.
خداوند را شاکریم که از امت پیغمبر (ص) هستیم
اول: آنکه تو همیشه نشسته بودی و من ایستاده، و حالا من خدمت آن پادشاه می کنم که در ۴ رکعت نماز کی گوید ۲ نوبت بنشین.ل
دوم: آنکه هرگاه تو چیزی می خوردی من نگاه می کردم و حالا خدمت آن سلطان را می کنم که اصلا خودش نمی خورد و مرا می گوید که: این همه نعمت را خلق کرده ام از آن چندان بخور که سیر شوی.
سوم: آنکه هرگاه تو خواب می کردی من پاس ترا میداشتم، اکنون پرستش خدایی را مشغولم که می فرمایدک تا سفیدی صبح بخواب و او نگهدار من است.
چهارم: آنکه اگر چنانچه گناهی از من سر می زد تو مرا به قتل می رساندی حالا خدمت آن پادشاه می کنم که گناه مرا بر روی من نمی آورد چون در دل خود توبه کنم گماهان مرا می آمرزد.
پنجم: آنکه اگر دشمن روی زمین روی به تو می آورد و تو از عهده آن بر نیامدی پس به ناچار ما همه اسیر می شدیم.
حالا خدمت آن پادشاهد را می کنم که اگر همه سلاطین دنیا بر وی عاصی شوند بر دامن کبریایش گردی نه نشیند.