وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

صد رفتار و اخلاق زیبای رسول خدا (ص)

 

بی‌شک تأسی به سیره و سنت آن حضرت براساس آیه ‌‌کریمه «و لکم فی رسول‌الله اسوه حسنه» و از جمله آنچه در این مطلب به آن اشاره شده، راهگشای مشکلات و مسائل مبتلا به جامعه مسلمانان خواهد بود.

 url

۱-هنگام راه رفتن با آرامی و وقار راه می رفت

 ۲-در راه رفتن قدم ها را بر زمین نمی کشید.

 ۳-نگاهش پیوسته به زیر افتاده و بر زمین دوخته بود.

 ۴-هرکه را می دید مبادرت به سلام می کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت.

 ۵-وقتی با کسی دست می داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی کشید.

 ۶-با مردم چنان معاشرت می کرد که هرکس گمان می کرد عزیزترین فرد نزد آن حضرت است.

 ۷-هرگاه به کسی می نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی کرد.

 ۸-هرگز به روی مردم چشم نمی دوخت و خیره نگاه نمی کرد.

 ۹-چون اشاره می کرد با دست اشاره می کرد نه با چشم و ابرو.

 ۱۰-سکوتی طولانی داشت و تا نیاز نمی شد لب به سخن نمی گشود.

 ۱۱-هرگاه با کسی، هم صحبت می شد به سخنان او خوب گوش فرا می داد.

 ۱۲-چون با کسی سخن می گفت کاملا برمی گشت و رو به او می نشست.

 ۱۳-با هرکه می نشست تا او اراده برخاستن نمی کرد آن حضرت برنمی خاست.

 ۱۴-در مجلسی نمی نشست و برنمی خاست مگر با یاد خدا.

 ۱۵-هنگام ورود به مجلسی در آخر و نزدیک درب می نشست نه در صدر آن.

 ۱۶-در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی داد و از آن نهی می کرد.

 ۱۷-هرگز در حضور مردم تکیه نمی زد.

 ۱۸-اکثر نشستن آن حضرت رو به قبله بود.

 ۱۹-اگر در محضر او چیزی رخ می داد که ناپسند وی بود نادیده می گرفت.

 ۲۰-اگر از کسی خطایی صادر می گشت آن را نقل نمی کرد.

 ۲۱-کسی را بر لغزش و خطای در سخن مواخذه نمی کرد.

 ۲۲-هرگز با کسی جدل و منازعه نمی کرد.

 ۲۳-هرگز سخن کسی را قطع نمی کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید.

 ۲۴-پاسخ به سوالی را چند مرتبه تکرار می کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.

 ۲۵-چون سخن ناصواب از کسی می شنید. نمی فرمودـ« چرا فلانی چنین گفت» بلکه می فرمود « بعضی مردم را چه می شود که چنین می گویند؟»

 ۲۶-با فقرا زیاد نشست و برخاست می کرد و با آنان هم غذا می شد.

 ۲۷-دعوت بندگان و غلامان را می پذیرفت.

 ۲۸-هدیه را قبول می کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود.

 ۲۹-بیش از همه صله رحم به جا می آورد.

 ۳۰-به خویشاوندان خود احسان می کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد.

 ۳۱-کار نیک را تحسین و تشویق می فرمود و کار بد را تقبیح می نمود و از آن نهی می کرد.

 ۳۲-آنچه موجب صلاح دین و دنیای مردم بود به آنان می فرمود و مکرر می‌گفت هرآنچه حاضران از من می شنوند به غایبان برسانند.

 ۳۳-هرکه عذر می آورد عذر او را قبول می کرد.

 ۳۴-هرگز کسی را حقیر نمی شمرد.

 ۳۵-هرگز کسی را دشنام نداد و یا به لقب های بد نخواند.

 ۳۶-هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نفرین نکرد.

 ۳۷-هرگز عیب مردم را جستجو نمی کرد.

 ۳۸-از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی گرفت و با همه خوشخو بود.

 ۳۹-هرگز مذمت مردم را نمی کرد و بسیار مدح آنان نمی گفت.

 ۴۰-بر جسارت دیگران صبر می فرمود و بدی را به نیکی جزا می داد.

 ۴۱-از بیماران عیادت می کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود.

 ۴۲-سراغ اصحاب خود را می گرفت و همواره جویای حال آنان می شد.

 ۴۳-اصحاب را به بهترین نام هایشان صدا می زد.

 ۴۴-با اصحابش در کارها بسیار مشورت می کرد و بر آن تاکید می فرمود.

 ۴۵-در جمع یارانش دایره وار می نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است.

 ۴۶-میان یارانش انس و الفت برقرار می کرد.

 ۴۷-وفادارترین مردم به عهد و پیمان بود.

 ۴۸-هرگاه چیزی به فقیر می بخشید به دست خودش می داد و به کسی حواله نمی کرد.

 ۴۹-اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می آمد نمازش را کوتاه می کرد.

 ۵۰-اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می کرد نمازش را کوتاه می کرد.

 ۵۱-عزیزترین افراد نزد او کسی بود که خیرش بیشتر به دیگران می رسید.

 ۵۲-احدی از محضر او نا امید نبود و می فرمود « برسانید به من حاجت کسی را که نمی تواند حاجتش را به من برساند.»

 ۵۳-هرگاه کسی از او حاجتی می خواست اگر مقدور بود روا می فرمود و گرنه با سخنی خوش و با وعده ای نیکو او را راضی می کرد.

 ۵۴-هرگز جواب رد به درخواست کسی نداد مگر آنکه برای معصیت باشد.

 ۵۵-پیران را بسیار اکرام می کرد و با کودکان بسیار مهربان بود.

 ۵۶-غریبان را خیلی مراعات می کرد.

 ۵۷-با نیکی به شروران، دل آنان را به دست می آورد و مجذوب خود می کرد.

 ۵۸-همواره متبسم بود و در عین حال خوف زیادی از خدا بردل داشت .

 ۵۹-چون شاد می شد چشم ها را بر هم می گذاشت و خیلی اظهار فرح نمی کرد.

 ۶۰-اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود و صدایش به خنده بلند نمی شد .

 ۶۱-مزاح می کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن، حرف لغو و باطل نمی زد.

 ۶۲-نام بد را تغییر می داد و به جای آن نام نیک می گذاشت.

 ۶۳-بردباری اش همواره بر خشم او سبقت می گرفت.

 ۶۴-از برای فوت دنیا ناراحت نمی شد و یا به خشم نمی آمد.

 ۶۵-از برای خدا آنچنان به خشم می آمد که دیگر کسی او را نمی شناخت

 ۶۶-هرگز برای خودش انتقام نگرفت مگر آنکه حریم حق شکسته شود.

 ۶۷-هیچ خصلتی نزد آن حضرت منفورتر از دروغگویی نبود.

 ۶۸-در حال خشنودی و نا خشنودی جز یاد حق بر زبان نداشت.

 ۶۹-هرگز درهم و دیناری نزد خود پس انداز نکرد .

 ۷۰-در خوراک و پوشاک چیزی زیادتر از خدمتکارانش نداشت.

 ۷۱-روی خاک می نشست و روی خاک غذا می خورد.

 ۷۲- روی زمین می خوابید.

 ۷۳-کفش و لباس را خودش وصله می کرد.

 ۷۴-با دست خودش شیر می دوشید و پای شتر ش را خودش می بست.

 ۷۵-هر مرکبی برایش مهیا بود سوار می شد و برایش فرقی نمی کرد.

 ۷۶-هرجا می رفت عبایی که داشت به عنوان زیر انداز خود استفاده می کرد.

 ۷۷-اکثر جامه های آن حضرت سفید بود.

 ۷۸-چون جامه نو می پوشید جامه قبلی خود را به فقیری می بخشید.

 ۷۹-جامه فاخری که داشت مخصوص روز جمعه بود.

 ۸۰-در هنگام کفش و لباس پوشیدن همیشه از سمت راست آغاز می کرد.

 ۸۱-ژولیده مو بودن را کراهت می دانست.

 ۸۲-همیشه خوشبو بود و بیشترین مخارج آن حضرت برای خریدن عطر بود.

 ۸۳-همیشه با وضو بود و هنگام وضو گرفتن مسواک می زد.

 ۸۴-نور چشم او در نماز بود و آسایش و آرامش خود را در نماز می یافت.

 ۸۵-ایام سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هرماه را روزه می داشت.

 ۸۶-هرگز نعمتی را مذمت نکرد.

 ۸۷-اندک نعمت خداوند را بزرگ می شمرد.

 ۸۸-هرگز از غذایی تعریف نکرد یا از غذایی بد نگفت.

 ۸۹-موقع غذا هرچه حاضر می کردند میل می فرمود.

 ۹۰-در سر سفره از جلوی خود غذا تناول می فرمود.

 ۹۱-بر سر غذا از همه زودتر حاضر می شد و از همه دیرتر دست می کشید.

 ۹۲-تا گرسنه نمی شد غذا میل نمی کرد و قبل از سیر شدن منصرف می شد.

 ۹۳-معده اش هیچ گاه دو غذا را در خود جمع نکرد.

 ۹۴-در غذا هرگز آروغ نزد.

 ۹۵-تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمی خورد.

 ۹۶-بعد از غذا دستها را می شست و روی خود می کشید.

 ۹۷-وقت آشامیدن سه جرعه آب می نوشید؛ اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله.

 ۹۸-از دوشیزگان پرده نشین با حیاتر بود.

 ۹۹-چون می خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه می خواست.

 ۱۰۰-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسیم می کرد: بخشی برای خدا، بخشی برای خانواده و بخشی برای خودش بود و وقت خودش را نیز با مردم قسمت می کرد.

 خداوند را شاکریم که از امت پیغمبر (ص) هستیم

 

منبع: طلاب عرفانی اهل سنت و جماعت منطقه تالش

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.