وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

یادآوری مجدد هخامنشیان و کوروش کبیر
 
 
هخامنشیان که بودند؟
 
 
هخامنشیان در ابتدا شاه بومی پارس و انشان بودند. کورش دوم هخامنشی معروف به کورش کبیر بر دولت ماد مسلط شد و سپس لیدی و بابل را فتح کرد و امپراتوری هخامنشی را تاسیس کرد. در واقع این امپراتوری تداوم زندگی دولت ماد بود زیرا هخامنشیان و مادها از یک خانواده و فرهنگ بودند . آنها دویست و بیست سال بر بخش بزرگی از دنیای آن زمان حکمرانی کردند که از رود سند تا دانوب و از آسیای میانه تا آفریقا گسترده بود. سر انجام با شکستی که از اسکندر مقدونی خوردند امپراتوری آنها متلاشی شد

سلسله هخامنشی توسط کورش در سال 559 پیش از میلاد تاسیس شد. او در سال 550 پ م بر آستیاک شاه ماد و به قولی پدر بزرگ خود غلبه کرد.منطقه دولت ماد کاملا مشخص نیست ولی از غرب شامل کاپادوکیه و ارمنستان و از شرق تا هیرکانی گسترده بوده است.کورش در سال 547 پ م لیدی را فتح می کند. او سغد و باکتریا و قسمتهایی از هند را گرفت ودر سال 539 پ م بابل را فتح کرد . او پاسارگاد را به عنوان پایتخت خود در محلی که بر آستیاگ غلبه کرده بود ساخت. کورش درسرزمین ماساگتها در شرق قلمرو خود در سال 530 پ م کشته میشود. زندگی او در هاله ای از ابهام قرار دارد پسر کورش به نام کمبوجیه جانشین او میشود .در سال 525 پ م مصر را فتح کرد. سه سال بعد وقتی که او در مصر بود گیوماته خود را شاه نامید و کمبوجیه برای باز پس گیری حکومت رو به پارس نهاد ولی در راه بازگشت کشته می شود زیرادرحین سوار شدن بر اسب خنجرش وارد تنش میشود. در این زمان جمعی از بزرگان پارسی به رهبری داریوش به گئوماته شاه دروغین حمله می کنند و اورا می کشند.در این زمان داریوش شاه می شود.او پسر یا برادر کورش نبود و از تیره دیگری از هخامنشیان است. پس از آن خیلی از استانهای تحت تابعه شورش می کنند و مهمترین آنها ماد و بابل بودند. داریوش همه را دوباره مطیع خود می کند و پس از 19 جنگ در یک سال آرامش به امپراتوری هخامنشیان بر می گردد.داریوش در دیواره بیستون محلی بر سر جاده باستانی ماد به بابل دست آوردهای خود را بر دیواره سنگی حک می کند. داریوش با درایت و قدرت به سلسله هخامنشی روح تازه ای می دهد . او ساتراپی ها را برپا می کند. کاخهای شوش را می سازد.شاهنشاهی را از مقدونیه تا پاکستان واز دریای خزر تا شمال لیبی گسترش می دهد. قبل از مرگ خود خشیارشا پسرش را به شاهی بر میگزیند در زمان خشیارشا گسترش قلمروی حکومت پایان می یابدوقندهار و تاکسیلا مستقل می شوند.او درسال 480 پ م نیز از آتنی ها شکستی می خورد و این شکست برای آنها خیلی مهم می افتد. بعد از او اردشیر اول به شاهی می رسد و بعد از اردشیر داریوش دوم شاه می شود. تا این زمان امپراتوری هخامنشیان قدرت بلا منازع روی زمین می باشد وتاثیر مستقیمی بر روی همسایگان خود می داشت پس از مرگ داریوش دوم اردشیر دوم و کورش صغیر با هم نبرد می کنند و کورش صغیر که از مزدوران یونانی کمک گرفته بود شکست می خورد و کشته می شود و اردشیر دوم بر تخت می نشیند. در این زمان مصر نیز مستقل می شود. پس از او اردشیر سوم به شاهی می رسد ولی خیلی زود در دربار کشته می شود و بالاخره داریوش سوم به شاهی می رسد.چند ساتراپی مستقل میشوند ولی داریوش سوم دوباره آنها را مطیع می کند. در این زمان اسکندر پادشاه کشور مقدونیه به آسیای صغیر حمله می کند.او سوریه را میگیرد.داریوش سوم در سال 333 پ م در محلی به نام ایسوس از اسکندر شکست می خورد. سپاه ایران دوباره نوسازی میشود و دو سال بعد در گوگمل شکست نهایی را از مهاجمین می خورد . داریوش سوم در سال 330 کشته می شود و سلسله هخامنشی منقرض میشود.اسکندر خود را شاه هخامنشی می نامد و تخت جمشید و دیگر مناطق قدرت هخامنشی را غارت می کند . او برای آنکه روح هخامنشی را نیز از بین ببرد تخت جمشید را به آتش می کشد           

 

معماری هخامنشی

 

بارزترین هنر هخامنشی همانا معماری آن است .کاخها و آرامگاههای هخامنشی پس از گذشت بیست و پنج قرن همچنان استوار و زیبا هستند.پاسارگاد،هگمتانه،شوش،تخت جمشید،بابل وگورهای شاهی نمونه هایی ازمعماری هخامنشی هستند. ستونهای بلند سنگی استوار حجاریهای زیبا با نقوشی حاکی از دوستی- بدون خونریزی مانند گذشتگان آنها-وساختمانهای بلند آثاری از هنر معماری هخامنشی هستند .آنان بر تمامی همسایگان و کشورهای زیر سلطه خود تاثیر گذاشتند و نمی توان هنر معماری دوران باستان را بدون در نظر گرفتن هنر هخامنشی بررسی کرد. به سبب گستردگی کشور هخامنشیان هنرمندان برتر نیمی از جهان باستان در خدمت آنان بودند و آنان با مدیریت درست بر آنها توانسته اند از خود یادگارهایی به جای گذارند که هنوز جزو شاهکارهای معماری به شمار می آیند


 

 

 

پارسه

 

 

 

چرا به پارسه  « تخت جمشید » و «پرسپولیس » می گویند ؟

 

وجه تسمیه پارسه

در دوره هخامنشیان از چند شهر به عنوان مرکز اداری و سیاسی کشور استفاده می‌شد. از شهرهای بابل و شوش بیشتر در فصل زمستان و از شهر همدان در فصل تابستان استفاده می‌کردند. افزون بر سه شهر یاد شده، دو شهر پاسارگاد و تخت‌جمشید یا پارسه  از مراکز بسیار مهم اداری و حکومتی بودند که از جنبه آیینی، مذهبی، تشریفاتی نیز اهمیتی خاص داشتند چنان که آرامگاه برخی از پادشاهان هخامنشی در این دو شهر اخیر ساخته شد و آثاری از بعضی از آن‌ها باقی است.
نام درست و اصلی مجموعه مشهور به تخت‌جمشید و سکونتگاه واقع در نزدیک آن، «پارسه» بود. این نام از اسم قوم پارس ـ که هخامنشیان رهبری آن را بر عهده داشتند ـ و ایالت یا استانی که بسیاری از آنان در آن اقامت گزیده بودند، یعنی ایالت فارس یا پارس گرفته شده بود،

در سنگ نبشته خشایارشا که بر درگاه ورودی تخت موسوم به «دروازه ملل» و نیز در بعضی لوحه‌های عیلامی که از محل ساختمان خزانه و باروی تخت‌جمشید به دست آمده، به تخت‌جمشید با عنوان «پارسه» اشاره شده است. یونانیان این شهر را «پرسپولیس » می‌نامیدند. این نام از طریق آنان به سایر کشورهای اروپایی راه یافت.
        پس از ویرانی تخت‌‌جمشید و از بین رفتن بسیاری از اسناد مدون و سنگ نوشته‌ها، نام «پارسه» نیز از زبان‌ها افتاد، چنان که بر اساس اسناد و کتیبه‌های موجود، مجموعه تخت‌جمشید را در دوره ساسانیان «صدستون» می‌نامیدند.  آنان نام صدستون را نه برای تالار صدستون ـ یکی از تالارهای تخت‌جمشید ـ بلکه برای مجموعه تخت‌‌جمشید یا پارسه به کار می‌بردند.


مجموعه پارسه را در دوران پس از اسلام تا دوره قاجار «چهل ستون» و «چهل منار» نیز می‌خواندند،  زیرا اسناد مدون کافی از دوره هخامنشی در دسترسشان نبود و خطوط مورد استفاده در دوره هخامنشی را که در برخی سنگ‌نوشته‌ها دیده می‌شد، نمی‌توانستند بخوانند. در دوران پس از اسلام افزون براینگونه نام‌ها از نام «تخت‌جمشید» یا «قصر جمشید» نیز برای نامیدن شهر پارسه استفاده می‌کردند زیرا بر اساس برخی آثار مدون و اساطیر ایرانی، شخصی به نام جمشید، یکی از پادشاهان اسطوره‌ای ـ مذهبی دوران اساطیری ایران بود که بر اساس برخی روایات مذهبی و اسطوره ها نزدیک به هزار سال سلطنت کرد  و قدرت، شکوه و توانایی فوق‌العاده‌ای داشت. به این سبب مردم که از تاریخ بنای «پارسه» و بنیان‌گذاری آن اطلاعی نداشتند، گمان می‌کردند که بناهای باعظمت آن، جایگاه و بارگاه جمشید شاه اسطوره‌ای که وجود او را تاریخی و واقعی می‌دانستند بوده است و به همین دلیل آنجا را‌ «تخت‌جمشید» می‌نامیدند.

گفته‌اند قدیمی‌ترین منبعی که در آن، شهر پارسه به جمشید شاه نسبت داده شده است کتابی به نام «عجایب نامه» متعلق به اواخر قرن ششم هجری است. در این کتاب به پارسه با نام «قصر جمشید» اشاره شده است.  

منبع این نوشته :

http://parsguides.persianblog.ir/post/13/

 

 

 

زادروز کوروش کبیر

هم زمان با نگارش منشور حقوق بشر کوروش در ٧ آبان (٢٩ اکتبر) این روز از طرف کوروش دوستان به عنوان «روز بزرگداشت کوروش» نام گذاری شده است. ایده و پیشنهاد این روز برای بزرگداشت کوروش از جانب «سازمان بین المللی نجات پاسارگاد» صورت گرفت.


 

نکته ی دیگری که می توان درباره کوروش بیان کرد زادروز وی می باشد. در افسانه ها و اسطوره های ایرانی، روایات و شخصیت کیخسرو نزدیک به کوروش هخامنشی است. روایت های فریدون هم بی پیوند با کوروش نیست. اما به عقیده برخی از پژوهشگران شرایط زمانی داراب در افسانه های ایرانی نزدیک به کوروش هخامنشی می باشد و با توجه به این موضوع، امکان دارد حقایقی درباره ی کوروش بزرگ یافت شود. از همین رو می گویند «چهارم شهریور» زادروز کوروش بزرگ است. اما نباید فراموش کنیم که شرایط داراب بیشتر به داریوش هخامنشی می خورد.

به هر حال در گاهشماری ایرانی روز چهارم هر ماه «شهریور» نام دارد و شهریور به معنای «پادشاهی آرزو شده» می باشد.

حیف است در شهریور روز از شهریور ماه؛ از پادشاهی که در طول تاریخ آرزوی بشر بوده است، یادی نکنیم.