وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

بازگردانی ویندوز هنگ کرده با یک روش ساده

این روش،روش پیش پا افتاده ای هست ولی دیدم افرادی رو که هنوز با اینجور ترفند های ساده ویندوز آشنایت ندارند
برای همین این پست رو گذاشتم



وقتیکه در محیط ویندوز هستید ناگهان پیغام Dont Sent ظاهر میشود و پس از کلیک بر روی این پیغام ناگهان کل محتویات صفحه حذف شده و تنها تصویر پشت زمینه Desktop باقی میماند. در این حالت تنها با فشردن سه کلید Ctrl+Alt+Delete، پنجره Task Manager نمایان میشود و تنها احساس میکنید باید سیستم را Restart کنید. اما راه بهتری نیز در این زمان هست!
بدین منظور:
پس از اینکه این مشکل پیش آمد سه کلید Ctrl+Alt+Delete بزنید.
در پنجره Task Manager، از منوی File بر روی New Task کلیک کنید.

(البته در ویندوز 7 و8 با زدن کلید های ترکیبیCtrl+Alt+Delete

صفحه ای نمایان میشه که شما باید روی گزینه آخر یعنی start task managerکلیک کنید تا پنجره task manager باشه)
اکنون عبارت restore را وارد کرده و Enter بزنید.
خواهید دید محیط ویندوز بازگردانده میشود.
شما به جای restore میتوانید explorer.exe را نیز وارد نمایید.

فروریختگی - قسمت دوم (فصل 3)

سنگ و سخت و کبود شده به زیرِ آوارِ داستانِ آخرین سکوت پیش از صدایِ قو وارَش افتاده بود. ساق ها تکان نمی خوردند. جایی برای نفوذِ هوا به سلول پوستش وجود نداشت. بلوک های سیمانی بافت پوستش را زخمی می کرد و خونِ سیاه و سرخ به زمین نرسیده بر پوست می ماند و می ماسید. بویِ نفرت از آن برخواسته بود. 
پیش از این: ردِ کبود ریسمان های مشکی رنگ بر تنَش.
پس از این: فریاد خاموش به تصویرِ مقصدِ مه گرفته. 
خرده های سیمان را از روی صورتش کنار زدم. نگاهم کرد.
هوا از غبارهای براق پوشیده شده بود. تمامِ زمینی که پیش از این می شناختم به معنایی دیگر نمایان شد. گودال های بی سایه و بی کُنج، شرق و غرب و شمال و جنوب در زمین نمایان شده بودند.
آسمانِ خاکی رنگ. جهتِ تابش خورشید مشخص نبود. نور همه جا را به شکلی فرا گرفته بود که سایه ای نمی توانست شکل بگیرد. انگار کلِ زمین در تمامِ 24 ساعت، سرِ 2 ظهر تابستان ایستاده است. اما غبار پخش شده در هوا از ورود نورِ تند و تیزِ یک ظهر تابستانی جلوگیری می کرد. 
زمان در لحظه ای معلق باقی مانده بود. 
به من نگاه می کرد. کفِ دستم را جلوی صورتش تکان دادم. اما نگاهش از نقطه ای تکان نمی خورد. خیره نبود. خیرگی احساسی و دقتی مشخص دارد. و وقتی به سمت چپ خم شدم و از کنار صورتش نگاهش کردم، به من نگاه نمی کرد. نگاهش از همان اول به نقطه ای پشت سرم بود. مسیر نگاه را پِی گرفتم. به آسمان خاکی نگاه می کرد. نقطه ای که در سقف قهوه ایِ ترک خورده بود. جایی در آسمان با خطی باریک شکافته شده بود و با حرکتی آهسته داشت بزرگ تر می شد. 

فروریختگی - قسمت دوم (فصل 3)

سنگ و سخت و کبود شده به زیرِ آوارِ داستانِ آخرین سکوت پیش از صدایِ قو وارَش افتاده بود. ساق ها تکان نمی خوردند. جایی برای نفوذِ هوا به سلول پوستش وجود نداشت. بلوک های سیمانی بافت پوستش را زخمی می کرد و خونِ سیاه و سرخ به زمین نرسیده بر پوست می ماند و می ماسید. بویِ نفرت از آن برخواسته بود. 
پیش از این: ردِ کبود ریسمان های مشکی رنگ بر تنَش.
پس از این: فریاد خاموش به تصویرِ مقصدِ مه گرفته. 
خرده های سیمان را از روی صورتش کنار زدم. نگاهم کرد.
هوا از غبارهای براق پوشیده شده بود. تمامِ زمینی که پیش از این می شناختم به معنایی دیگر نمایان شد. گودال های بی سایه و بی کُنج، شرق و غرب و شمال و جنوب در زمین نمایان شده بودند.
آسمانِ خاکی رنگ. جهتِ تابش خورشید مشخص نبود. نور همه جا را به شکلی فرا گرفته بود که سایه ای نمی توانست شکل بگیرد. انگار کلِ زمین در تمامِ 24 ساعت، سرِ 2 ظهر تابستان ایستاده است. اما غبار پخش شده در هوا از ورود نورِ تند و تیزِ یک ظهر تابستانی جلوگیری می کرد. 
زمان در لحظه ای معلق باقی مانده بود. 
به من نگاه می کرد. کفِ دستم را جلوی صورتش تکان دادم. اما نگاهش از نقطه ای تکان نمی خورد. خیره نبود. خیرگی احساسی و دقتی مشخص دارد. و وقتی به سمت چپ خم شدم و از کنار صورتش نگاهش کردم، به من نگاه نمی کرد. نگاهش از همان اول به نقطه ای پشت سرم بود. مسیر نگاه را پِی گرفتم. به آسمان خاکی نگاه می کرد. نقطه ای که در سقف قهوه ایِ ترک خورده بود. جایی در آسمان با خطی باریک شکافته شده بود و با حرکتی آهسته داشت بزرگ تر می شد. 

کامپیوتر محل کارم به وایفا وصله ، چگونه رمزش را پیدا کنم؟

 کامپیوتر محل کارم به وایفا وصله ، چگونه رمزش را پیدا کنم؟

میخوام گوشیم را به این وایفا وصل کنم ؟
1- دو کلید WIN+R روى کیبورد را با هم بفشارید تا پنجره ی Run نمایان شود. .
2) حالا در پنجره ی باز شده ی Run بنویسید ncpa.cpl و سپس Ok کنید.با این کار پنجره ی شبکه باز می شود.
حالا بر روی شبکه Wi-Fi متصل راست کلیک کرده و گزینه Status را انتخاب کنید.
.
3) از پنجره ی باز شده بر روی Wireless Properties کلیک کنید.
.
4) دوباره پنجره ای نمایان خواهد شد که دارای دو تب Connection و Security می باشد.شما بر روی تب Security کلیک کنید.
.
5) در این قسمت گزینه ی Show Characters را بزنید،رمز عبور نشان داده می شود و شما می توانید دستگاه های دیگری به این شبکه متصل کنید.
.
*دکمه win همون دکمه اى که لوگوى ویندوز داره وجفت Alt هست
*توجه:این روش براى ویندوز7و8مى باشد. .
.
روش دوم:روى علامت وایفاى ویندوزکلیک کرده روى وای فاى موردنظر کلیک راست کرده گزینه status رو انتخاب کنید سپس روى wireless properties کلیک کرده سپس security رو زده و تیک show characters رو بزنید.

قهوخانه کاکی" سال ۱۳۴۲

● قهو خانه کاکی :

قبل از احداث جاده در سال 1342 در قسمت غرب روستای کاکی راه شوسه ای از قسمت شرق روستا (بالای کاکی) می گذشت بعضی از روزها ماشینی می آمد, در زمستان به علت نبود پل نیز این راه مسدود می شد در کنار این راه توسط مرحوم زایر صفر زارع قهوه خانه کوچکی احداث شده بود که به مسافرین آب و چای و قلیان میدادند...

 با احداث راه بین چغادک به کنگان از محل طرح کمک ملت امریکا به مردم جنوب ایران قهوه خانه نیز در کنار جاده و در زمین اهدای مرحوم حاج حسین جمالی نژاد به زایر صفر احداث گردید, که عبارت بود از دو اطاق شمالی جنوبی و شرقی غربی که خرابه اطاق شرقی غربی هنوز کنار مغازه حاج مختار علیزاده نمایان است, جلوی این اطاقها سکویی بود که روی آن میز با تعدای صندلی فلزی چیده شده بود پذیرایی از مسافرین روی این سکو انجام می شد .همزمان با احداث قهوه خانه زایر صفر در شرق جاده فعلی و در محل بانک صادرات فعلی مرحوم مختار کرد از طایفه الوندیهای کاکی نیز قهوه خانه ای با دو اطاق خشت گلی در قسمت غرب جاده احداث نمود, که خرابه خشت گلی آن در قسمت غرب جاده و روبرو درمانگاه شهید مظفری کاکی نمایان است, ولی ظاهرا این قهوه خانه خیلی دوام نیاورد(بین سالهای 42 تا 47) و آنچه مشهور است  همین قهوخانه زایر صفر می باشد که در آن زمان یکی از چند ساختمان شاخص کاکی محسوب می شد.(ساختمانهای شاخص آن زمان کاکی عبارت بودند از حسینیه پاسگاه بانک قهوه خانه بهداری و مدرسه ) محل احداث قهوخانه چون در کنار اراضی کشاورزی (چه آب) قرار داشت دور تا دور قهوه خانه درختان گز غرص شده بود به همین خاطر مردمان روستاهای اطر اف که قصد سفر به شهرهای بوشهر و برازجان داشتند در زیر سایه درختان گز منتظر ماشین می نشستند و کمتر وارد قهوه خانه می شدند در نتیجه قهوه خانه محل ورود افراد غیر بومی و مسافرین در راه مانده بود .با آسفالت شدن جاده و کثرت وسایل ایاب و ذهاب قهوخانه نیز رونق بیشتری یافت و تبدیل به سالنی شد... در کنار آن مرحوم حاج محمد قادری کپری از شاخ بر گ نخل احداث نمود که محل فروش تره بار بود, کمی دورتر از کپر تره باری کپر ماهی فروشی حاج غلام نصیری قرار داشت, بعدها بازار کاکی نیز در قسمت جنوب این قهوخانه تشکیل شد. اما متاسفانه  در زمان مرحوم زایر صفر یا کمی بعد از وفات ایشان قهو خانه تبدیل به قنادی به نام ایلار شد, و اراضی کناری آن که در تملیک ورثه آن مرحوم بود جهت احداث بانک صادرات فروخته شد,امروز از قهوه خانه تنها نامی مانده است که نسل نو نیز از آن بی اطلاع می باشد...

Http://www.Gezderaz100.blogfa.com