وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

شرح درس دوازدهم ادبیات سوم

1-روز جدایی از یار اگر با بی وفایی همراه نباشد، روز خوشی خواهد بود.

2) اگر چه جدایی و دوری از یار تلخ و دشوار است/ امّا امید دیدن یار در آن شیرین و دلپذیر است.

3) تحمّل غم و اندوه تنهایی خوب است/ اگر امید دیدار دوباره ی یار وجود داشته باشد.

4) اگر صد سال (زمان بسیار طولانی) غم و اندوه بخورم، چیز زیادی نیست/ وقتی که یک روز چهره ی دوست را ببینم.

5) اگر فقط یک روز را با معشوق به خوشی سپری کنی/ غم و اندوه صد ساله و طولانی خود را فراموش خواهی کرد.

6) ای دل، تو از باغبان کمتر نیستی/ و عشق تو به معشوق نیز کمتر از عشق باغبان به گلستان نیست.

7) آیا نمی بینی وقتی باغبان گلی می کارد/ چقدر غم و غصّه می خورد تا گل را پرورش دهد؟

8) او روز و شب بی خواب و خوراک است و آرام و قرار ندارد/ گاهی گل را پیرایش و زینت می کند و گاهی به آن آب می دهد.

9) گاهی به خاطر آن گل بی خواب می شود/ و گاهی نیز از خار آن گل دستش زخمی می گردد.

امشب میخواهم.....

امشب میخواهم باز بنویسم این بار از آمدن حس مرگ ...

حسی که بیشتر درشب ها احساس می شود

در شب های بی کسی

در دل تاریکی شب

شبهایی که بغض من را امان نمی دهد

بغضی خفقان و مرگبار

با این بغض مرگ لحظه به لحظه نزدیک می شود و به سراغم می آید

به سراغ تنهایی هایم

به سراغ نا امیدی هایم

به سراغ بی کسی و این جسم خسته

به سراغ غم عشق

خداوندا کاش زودتر این روزها به اتمام برسد

نه با از یاد رفتن معشوق از دست رفته و معشوق تازه

با رفتن من از این دنیای بی ارزش و پوچ

دیگر تحمل ماندن در این دنیا را ندارم

تحمل این همه غم و اندوه

تحمل بی معنی بودن عشق

تحمل بازی با احساسات دیگران

تحمل نامردی های پیاپی و پشت سر هم

تحمل این همه زخم های درد آور

تحمل این همه خیانت

تحمل قسم های دروغین

پروردگارا تا کدامین روز باید زنده بمانم

این زنده ماندن بیشتر از زمان مرگ مرا عذاب می دهند

عذابی که در دل تاریکی شب مرا امان نمی دهد

عذابی طولانی که در وجودم حس می شود

عذابی عذاب آور از غم عشق

خدواندا اینها همه درد من است

درد احساس مرگ ...

اگر عمری باقی ماند باز از تنهایی هایم برایتان می نویسم ...

                          غم عشق

  

 

نوشته شده توسط یه دوست برای یادگاری به یک عزیز ** بارون درد**

امشب میخواهم.....

امشب میخواهم باز بنویسم این بار از آمدن حس مرگ ...

حسی که بیشتر درشب ها احساس می شود

در شب های بی کسی

در دل تاریکی شب

شبهایی که بغض من را امان نمی دهد

بغضی خفقان و مرگبار

با این بغض مرگ لحظه به لحظه نزدیک می شود و به سراغم می آید

به سراغ تنهایی هایم

به سراغ نا امیدی هایم

به سراغ بی کسی و این جسم خسته

به سراغ غم عشق

خداوندا کاش زودتر این روزها به اتمام برسد

نه با از یاد رفتن معشوق از دست رفته و معشوق تازه

با رفتن من از این دنیای بی ارزش و پوچ

دیگر تحمل ماندن در این دنیا را ندارم

تحمل این همه غم و اندوه

تحمل بی معنی بودن عشق

تحمل بازی با احساسات دیگران

تحمل نامردی های پیاپی و پشت سر هم

تحمل این همه زخم های درد آور

تحمل این همه خیانت

تحمل قسم های دروغین

پروردگارا تا کدامین روز باید زنده بمانم

این زنده ماندن بیشتر از زمان مرگ مرا عذاب می دهند

عذابی که در دل تاریکی شب مرا امان نمی دهد

عذابی طولانی که در وجودم حس می شود

عذابی عذاب آور از غم عشق

خدواندا اینها همه درد من است

درد احساس مرگ ...

اگر عمری باقی ماند باز از تنهایی هایم برایتان می نویسم ...

                          غم عشق

  

 

نوشته شده توسط یه دوست برای یادگاری به یک عزیز ** بارون درد**