در شماره گذشته مطلب سخن را به جریان روشنفکری در ایران و سیر تطور در آن اختصاص دادیم و به صورت فرضی عنوان نمودیم که این جریان چهار دوره را پشت سر گذارده است که هریک از این ادوار اختصاصات خاص خود را داشته است ودر این مقال قصد برآن دارم که به صورت موجز بر ویژگی های روشنفکران هریک از دوره های گذشته اشارتی داشته باشم
1- روشنفکری درایران قبل ار انقلاب مشروطه تا جنگ جهانی اول و سقوط جکومت قاجار
بی گمان روند تغییرات اجتماعی در غرب و آگاهی که از آن در درون ایران و مخصوصا در میان لایه های حکومتی نشت پیدا می کرد منجر به پیدایش لایه ای در میان مردم (اعم از نخبه های حکومتی وهمه مردم )می شد که انگیزه مند ی را فراهم می ساخت تا صدای تحول خواهی در ایران را بلندتر سازد اما بدلیل فقدان امکانات رسانه ای و نبود سوژه و موضوعی که بتواند با انگیزاندن قاعده هرم اجتماعی توازن مسلط بر جامعه را برهم زند و امکان و زمینه انتشار افکار وفشار بر حکومت را فراهم آورد این مجال را از آگاهان و روشنفکران ایرانی می گرفت اما با بروز جنگ بین ایران و روسیه وشکست خفت بار ایران قاجاری در این دو جنگ زمینه ومجال لازم را فراهم آمد تا تحت عنوان نارضایتی از نتیجه جنگ امکان آسیب شناسی و بیان نتایج آن را به انجام برساند و علنی سازد که در این زمینه می باید به نقش ارزنده عباس میرزا پسر دلاور و شجاع فتحعلی شاه قاجار اشاره نمود وآن را بزرگ دانست
این جریان ادامه داشت و به صورت زیر پوستی آگاهی را در میان مردم و مخصوصا طبقات فرادست رونق می بخشید تا اینکه قضیه گران شدن قند پیش آمد و اعتراضات با سرکوب حکومتیان روبرو شد وهمین نطفه انقلابی را بست که در نهایت با ورود مردم شهرهای مختلف ایران نام انقلاب مشروطه گرفت و با امضای سند مربوط به مشروطیت نهایی گردید اما چرا این جوشش عظیم نتوانست به شکل گیری تغییرات کلی منتهی گردد؟جوابی را می طلبد که باید آن را در دلایل ذیل جستجو نمود
1- وابسته بودن بخش بزرگی از روشنفکران و رهبران معترض به لایه نخبه های حکومتی که نارضایتی در بین آنها عمدتا از نوع کشمکش های درون حکومتی بود و چون خواسته آنها در مقطعی تامین می شد آنها با کنار کشیدن از صف انقلابیون و پیوستن به صف حکومتیان و یا انفعال و بی تفاوتی موجب فروکش نمودن و یا افزایش هزینه های انقلاب می گردیدند.
2- رابطه آموزاننده ای بین لایه نخبه و روشنفکر در رهبری انقلاب و تغییر با مردم در قاعده هرم اجتماعی وجود نداشت و مردم تنها به عنوان سیاهی لشکر وارد رمجادلات و منازعات می شدند و چون شرایط تغییر می یافت و فضا برای کار سازمان یافته وتشکیلاتی فراهم می آمد رهبران با غفلت ازاین موضوع که باید حضور مردم را برای تداوم تغییرات مستمر دارند و این کار جز با آموزش و بالا کشیدن بخش های از مردم ممکن نیست مردم را به امان خدا رها می نمودند و درداخل صفوف انقلاب به مجادله و سهم خواهی می پرداختند که طولانی شدن این وضعیت به خستگی و انفعال مردم از پیگیری خواست ها وتعمیق آگاهی ها می انجامید.
3- بیشتر تلاش انقلابیون به خاطر فراهم نیامدن زمینه های تغییر بنیادین صرف رفورم می شد وچون تعریف نویی از آنچه که خواست محوری تغییر بود ارائه نمی گردید در عمل انقلاب با نوعی بی آیندگی مواجه می شد.
4- وابسته بودن تحول خواهی به فرد و یا افرادی مشخص که با کنار رفتن و یا انفعال آنها و یا حتی غلطیدنشان به سوی حکومت انقلاب را با تکان های تندی مواجه می نمود
5- عدم توجه انقلابیون ورهبران انقلاب به نیرو سازی از نوع کنشگران روشنگر که بتوانند در هر مقطعی انحراف و اعوجاج جریان را زیر نقد بگیرند و مانع از آن شوند که انقلاب از مسیر خود خارج گردد
7- فقدان بسیار پررنگ امکانات رسانه ای و پایین بودن سطح سواد توده مردم که این دو مانع از شکل گیری رابطه مستمر و جهت دار بین رهبران ومردم می گردید و موجب می شد که حرکت وورود مردم در انقلاب با تاخیر صورت گیرد ویا خروج آنها با نوعی تخریب انقلابیون توام شود
8- کاهش شدید لایه های روشنفکر و فرهیخته جامعه پس از پیروزی انقلاب که از محل تبدیل آنها به نخبه های حکومتی حاصل می آمد این عمل با کاستن از لایه واسط بین مردم وحکومت منجربه آن می شد که حکومت مستقیم ارتباط خود را با مردم ایجاد کند و با تغییر تم و کیفیت تولید ادبیات انقلابی روابط در بین مردم وحکومت سطحی گشته ومانع از تولید آرزوهای بزرگ که انگیزه ساز می باشند گردد
9- دخالت قدرت های بزرگ در روند شکل گیری و ادامه رهبری انقلاب که همین امر باعث می شد تا نوعی بی اعتمادی در مردم نسبت به رهبران انقلاب ایجاد شود.
10- انشقاق برآمده از سلایق و نبود تعریف روشن از خواست انقلابیون و ادامه کار انقلاب در میان هواداران و رهبران انقلاب که منجر به کندی در حرکت،ازدست دادن زمان و افزایش هزینه های می گردید
11-.....
با عنایت به تمام ویژگی های موجود در انقلاب مشروطه و انقلابیون و روشنفکرانی که تحولات بعد و قبل از آن را رقم زدند می توان عنوان نمود که انقلاب مشروطه یک فرایند جدی نحول خواهی در ایران بود که با توجه به تمام تغییراتی که در ساختار قدرت فراهم آورد و یا آن تغییرات را الزامی شناساند اما نتوانست بر پیکره اجتماعی ایران تاثیرات جدی را اعمال نماید و بر این اساس است که می توان گفت که برخلاف نظر آنان که معتقدند هرآنچه را که پس ازآن به چشم می آید می توان به نام آن شناخت و ازآن به عنوان یک سرفصل تداعی معنی کرد اما واقعیت این است که این انقلاب نتوانست به نسبت انرژی و هزینه ای که برای آن داده شد روشنگری وارتباط های مبتنی بر تعهد ریز بینانه را در جامعه ایرانی نهادینه نماید و از محل همین ناتوانی بوده که پس از انقلاب مشروطه ساختار های دیکتاتوری مخوفتر از رژیم قاجار که بر تضادهای منافع بین حکومت و مردم می تنیدند برایران حاکم شدند و توانستند با خیره سری مانع از همگامی و همسوی ایران با جریان توسعه جهانی گردند و یا حتی شور بختانه ایران را از این جریان جدا نموده و به عقب باز گردانند
مسئولان اجرایی کشور بهجای تقویت مؤلّفههایی همچون وقت در کشور، چشم خود را به میز مذاکره دوختهاند. نهادینه شدن فرهنگ وقف، از جمله مؤلّفههای اقتصاد مقاومتی است که موجب مشارکت مردم در اقتصاد شده و حضور پررنگ مردم در مباحث اقتصادی جامعه را فراهم میکند، که اقداماتی همچون انتشار اوراق مشارکت به منظور احیاء و تأسیس پروژههای وقف و... نشاندهنده ظرفیت فراوان وقف در شکوفایی اقتصاد میباشد.
وبگاه "کاریکلماتوریست" نوشت:
همه واقف باشیم...
مقوله وقف به عنوان آموزه ای دینی و قرآنی است که بر مبنای انفاق، احسان، عمل صالح و ایثار ... بنا شده است و می توان وقف را گامی بزرگ در جهت استقلال و رشد و توسعه اقتصادی مبتنی بر موازین اسلامی دانست که موجبات فقر زدائی را در جامعه فراهم خواهد نمود.
گفت وگوی مظفر شاهدی با دکتر باقر عاقلی درباره: اشغال ایران در جنگ جهانی دوم
□قبل از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم رضاشاه چه رویکردی نسبت به جنگ و طرفین متخاصم داشت؟
□ درباره تصمیم شورای عالی جنگ مبنی بر مرخص کردن سربازان که به نوعی اعلام آتش بس و تسلیم در برابر متفقین بود، توضیحاتی بفرمایید.
□ چرا در طول دوران جنگ جهانی دوم ایران پل پیروزی لقب گرفت؟
□ جنابعالی نقش محمدعلی فروغی را در خلع رضا شاه از سلطنت تا چه اندازه مهم میدانید؟
□ تبعات سوء ناشی از اشغال کشور توسط متفقین برای مردم ایران چه بود؟
□ لطفاً درباره دلایل و عواملی که موجبات اشغال ایران توسط متفقین در جنگ جهانی دوم را فراهم آوردند، دیدگاههای خود را بیان بفرمایید.
□ متفقین برای فراهم آوردن مقدمات حمله به ایران به چه دستاویزهایی متوسل شدند؟
□ دو کشور روسیه شوروی و انگلستان برای حمله به ایران چه مقدار استعداد نظامی و تسلحیاتی فراهم آورده بودند؟
□ به نظر حضرتعالی چرا ارتش رضا شاه که آن همه برای تأسیس و تجهیز آن هزینه شده بود، به سرعت از هم فروپاشید؟
□ جریان سریع و زود هنگام شکست و نابودی نیروی دریایی رضاشاه در مقابله با تهاجم نیروهای انگلیسی در جنوب کشور را مختصراً تشریح بفرمایید.
□ تبعات حمله ددمنشانه و سنگین نیروهای متفقین به ایران چه بود.
□ نقش قاطع و تعیین کننده دو کشور شوروی و انگلستان در برکناری رضاشاه از سلطنت و تبعید او از کشور چگونه بود.
□ واکنش حکیمی نخست وزیر وقت به خودداری شوروی از خروج نیروهایش از ایران چه بود؟ و چرا احمد قوام نخست وزیر بعدی ترجیح داد در برابر شوروی سیاست دیگری را در پیش بگیرد؟
□ بر اساس توافقات قبلی، نیروهای متفقین میباید حداکثر پس از 6 ماه از پایان جنگ خاک ایران را ترک میکردند، اما شوروی حاضر به خروج از کشور نبود، در این میان نقش قوامالسلطنه در حل بحران پیشامد کرده فوق چه اندازه بود؟
□ در طول دوران جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفیقن مشکلات و معضلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی عدیدهای دامنگیر مردم ایران شد. به نظر حضرتعالی در واپسین سال تداوم جنگ و حضور اشغالگران در ایران چه مسائل و مشکلاتی متوجه مردم و دولت ایران شده بود؟