یه کم حرف:این روزها اصلاً حوصله و دل و دماغ ندارم.کتاب زیاد خوندم ولی یه جورایی نه وقت نوشتنش رو داشتم و نه حوصله اش رو.ولی دیدم اگه ننویسم پشت نوشتنم باد می خوره!به زور، خودم رو نشوندم پشت سیستم که یالا تایپ کن!
تنها تفریح این روزهام این شده که برم شهر کتاب های مختلف و واقعاً فضای اونجا حالم رو بهتر می کنه و یادآور روزهای خوبن.یک عالمه کتاب ریخته دور وبرم که دوست دارم منو یه جا حبس می کردن تا همشون رو راحت بخونم.شاید اینجوری از شر این روزمرگی هم راحت می شدم.
***
قبل تر ها وقتی دنبال یه کتاب بودم از روی جلدش می تونستم کتاب رو پیدا کنم ولی الان دیگه کتاب ها هر سری با یه رنگ و یه جلد چاپ میشن.حالا این به کنار،این دفعه به یه کتابی برخورد کردم با عنوان"عشق طنز،مشق طنز"از فیروزه جزایری دوما (در 259 صفحه)که فکر کردم کتاب جدیدی از اوست.وقتی شروع به خوندن کتاب کردم دیدم همان مطالبی که در کتاب"عطر سنبل،عطر کاج"چاپ شده این بار در قالب 26 داستان طنز کوتاه که در حقیقت همان مختصر شده کتاب قبلی است به چاپ رسیده.(البته یه سخن آخر:به نام کاظم ونظیره جزایری اضافه شده که حرف های تکراری نیست) حالا من متوجه نشدم که همان کتاب با یک عنوان دیگه به چاپ رسیده یا یکی به من بگه داستان چیه؟خلاصه که حالا متوجه شدم دیگه به عنوان کتاب هم نمی شه اعتماد کرد،اگه وقت کردید بشیند تو همون شهر کتاب نصفی از کتاب رو بخونید تا ببینید تکراری نباشه.
چند هفته پیش کتاب "خندیدن بدون لهجه" یا "بدون لهجه خندیدن" (در 327 صفحه)را دست گرفتم که راستش رو بخواید نسبت به کتاب اولی که از این نویسنده خوندم چنگی به دل نمی زد.این کتاب در حقیقت جلد دوم و ادامه "کتاب عطر سنبل،عطر کاج "است و همان خاطرات سفر به آمریکا را با جزییات بیشتر و بیان دوران کودکی در ایران و بعد نوجوانی و ازدواج بیان کرده است ولی باید بگم که جذابیتی که در آن کتاب دیدم دیگر در این کتاب مشاهده نشد و شاید بهتر این بود که نویسنده به همان کتاب اول بسنده می کرد که خود گویای تمام شرح حال و وضعیت نویسنده بود و مصداق تو خود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل...
بخش هایی ازکتاب:
*تهران از آدم های غریبه ای که همواره عجله داشتند پر بود.چراغ های ساختمان ها همیشه روشن بودند،سر و صداها هم هیچ وقت تمامی نداشتند.این شهر یه دکمه خاموش کردن کم داشت.
*ساکنین شهرهای بزرگ بی ادب و بدجنس هستند.
*پدر و مادر من واقعاً اعتقاد دارند که همه حیوانات یا مرض دارند و یا اینکه خطرناکند.سگ یعنی هاری،مگس یعنی بیماری خواب گرفتن،اسبها با لگد می زنند توی سر من،وگربه ها به چشمت پنجول می کشند.
*آدم بزرگ ها غالباً در اشتباه هستند.
*زهرا زنی شایسته و با قدرت بود و علی از اینکه با چنین کسی ازدواج کرده بود،به خودش اجازه می داد که هیچ کاره باشد.
*در فرهنگ ایرانی،سوالات هیچگاه مستقیماً پاسخ داده نمی شوند.
*پدرم همیشه می گفت که آلبرت انشتین فقیر بزرگ دنیا آمد ولی اگر قرار بود در ایران به دنیا بیاید و در خانواده ای فقیر،دنیا هیچ وقت از استعدادش بهره مند نمی شد،برای اینکه مجبور بود برود و زمینی را در جایی شخم بزند.
*و من با این اندیشه بزرگ شدم که همیشه آدم می تواند در زندگی دیگران نقش سازنده ای داشته باشد.
*ما انسانها امروزه اشیا آهنین بسیار بزرگی را اختراع کرده ایم که پرواز می کنند،و ساعتها در ماشین نشسته و وقت خود را در بزرگراهها تلف می کنیم و آری پزشکان می توانند تا قلب زنده انسانی را به انسان دیگری پیوند زنند،و ما تعداد زیادی کِرِم و ژل هم داریم که می تواند موهای فرفری را نرم و یکدست کنند و هم چنین بر عکس موهای صاف را فرفری کنند،اما هنوز نمی دانیم که چگونه یکدیگر را تحمل بکنیم.
*آنکه بسیار مسافرت کرده است زیادی می بیند.
*از فال حافظ غالباً به عنوان بهانه ای برای نپذیرفتن خواستگاری استفاده می کنند.من گمان می کنم همین الان مردان بسیاری در ایران هستند که از دست حافظ شکایت دارند.
*در جایی که استاندارد بالایی اعمال می شود،خیلی راحت آدم احساس حماقت کرده و تسلیم می شود.
*در ایران،علامت ها تابلوی ایست و چراغ قرمزها فقط برای زینت خیابانها هستند.در حقیقت،ایستادن پشت چراغ قرمز احتمالاً باعث تصادف می شود و کسی از پشت به ماشین شما می کوبد.
*بیشتر مهاجرین قبول دارند که در مقطعی ما همگی تبدیل به غریبه های دایمی می شویم که نه به اینجا تعلق داریم و نه به آنجا.
*چیزی که امکان ندارد فراموش کنم چهره آدم هاست.
*تنهایی رفتن به موزه درست مثل الاکلنگ بازی یکنفره است.
*برخلاف دختران دیگر،اصلاً مجبور نبودم ساعت ها به دنبال هدف بی ارزش"آماده شدن" باشم.
*امیدوارم روزی که دوباره قادر به سفرکردن شوم هنوز دنیا سرِ جای خود باقی باشد.
*در آمریکا،ماشین ها،نان شیرینی ها،و باسن آدم ها از همه جای دیگر دنیا بزرگتر است.
*آمریکایی ها عاشق لهجه انگلیسی هستند و می گویند انگلیسی ها یک طوری حرف می زنند که انگار همه چیز بهتر به نظر می رسد.
*ازدواج ها غالباً در ایران از قبل تعیین شده اند و هیچ مبنای عاشقانه و رومانتیکی ندارند.
*در آمریکا{...} زنی که شوهرش را از دست داده و دوباره شروع به معاشرت می کند تا شوهری بیابد را به چشم موجودی زنده که بازمانده می بینند.در فرهنگ خاورمیانه بیوه ایی که دست به این کار می زند را مشکوک و با دید حقارت می نگرند.
*دادن کله پاچه به میهمانی که آمادگی قبلی نداشته باشد جرم کیفری محسوب می شود.
*هرآنچه که ما از بچگی می بینیم و با آن بزرگ می شویم فکر می کنیم بسیار عادی است.ولی غذایی که دیگران بخورند غیرعادی و چندش آور است،چون ما که نمی خوریم!
*شاید بهتر باشد که موفقیت را خیلی دیر به دست آورم چرا که اگر زود به دست آورم و از دست برود اصلاً خوب نیست.
*به رویاهایت محکم بچسب و هیچ وقت،هیچ وقت،رهایش نکن!
*پوشیدن حجاب بدین معنی نیست که زنان ضعیف و تسلیم اند.برعکس اکثر زنان ایرانی قوی و باهوشند.آرزو دارم روزی هیچ زنی به زور برقع و چادر نپوشد.
*داشتن آزادی به خودی خود بدین مفهوم نیست که ما انتخاب های درستی می کنیم.آزادی مانند ریسمانی است که بعضی از آن نردبان می سازند و برخی طناب دار.
*همیشه کتابی برای خواندن داشته باشید.کتاب ها مثل گذرنامه می توانند شما را به گذشته و یا به آینده ای خیالی و یا کاملاً در ذهن شخص دیگری ببرند.
*تلویزیون به یک وسیله ضد فعالیت و خلاقیت تبدیل شده و هیچ گاه جایگزین مناسبی برای گفتگو و تبادل نظر با دیگران و یا ورزش و یک زندگی پر جنب و جوش نیست.
*خانم ها،حتی اگر فقط زیبایی شما باعث پیشرفت و گشودن درهای بسیاری برایتان می شود،از این راه وارد نشوید.اگر شغلی گرفتید که صرفاً به خاطر ظاهر شما باشد و نه به خاطر قابلیت هایتان،بدانید که بعداً بهای سنگینی برای این راه میان بُر پرداخت خواهید کرد،بدون اینکه حتی تصورش را اکنون بکنید.
*بدون که زندگی منصفانه نیست.مهم اینه که تو در برابر آن چه خواهی کرد؟
آری ! رهبرم
در سال اقتصادی و فرهنگی باز رهبرم حماسه آفرید.
بدون شک یکی از دو1 رویداد بزرگ فرهنگی جهان اسلام در سال 93 نامه رهبر معظم انقلاب به
جوانان اروپا وامریکاست.واین موید عمق بینش استراتژیک2 بزرگترین رهبر سیاسی الهی جهان
معاصر است . که پرداختن3 به آن بسیار مهم و ضروری است .ولی حرف من چیز دیگر است وآن
اینکه :
در اوج بی کفایتی4 مسئولین فرهنگی باز رهبر عزیز ما ونورچشم ما خود حماسه آفرید .
یک کلام :
ناز شصتت بازم گل کاشتی
.........................................................................................................................................
پاورقی :
1- مناسک حج مهمترین رویداد سالانه جهان اسلام است ولی به نظر من بزرگترین اتفاق فرهنگی که در سال 93 شکل گرفت اول حماسه اربعین حسینی (ع)بود .که قلبها وجانهای زیادی را روانه کربلای حسین (ع) کرد .ودومین آن حماسه نامه به جوانان اروپا وآمریکا بود .که در هردو آنها رهبر معظم انقلاب نقش محوری دارند .
2-حماسه نامه به جوانان اروپا وآمریکا ابتکاری بود که امپراطوری رسانه ای غرب را مات کرد .این ابتکار که استراتژی آن دعوت ،جذب واثرپذیری جوانان از اسلام ناب می باشد.در زمان بسیار مناسب وتوسط شخصیت بسیار مهمی ارائه شد که همین امر دامنه این دعوت را گسترده تر کرده است.
3-*در نظر است تا در این زمینه مهم تحقیق ومطالبی عنوان شود.
4- جای آن دارد تامسئولین فرهنگی کشورارزیابی از عملکرد خود در سال جاری داشته باشند وخداوکیلی عنوان کنند چه کار فرهنگی جدید واثر گذاری انجام داده اند.
مرگ «عبدالله بن عبدالعزیز» و به قدرت رسیدن «سلمان بن عبدالعزیز» در کنار عزل و نصبهای صورت گرفته در خاندان سعودی تاثیری انکار ناپذیر بر سیاستهای این کشور در عرصههای داخلی، منطقهای و بینالمللی میگذارد.
به گزارش گروه بین المللی خبرگزاری فارس، روزنامه لبنانی «السفیر» در مقالهای به قلم «مصطفى اللباد» به بررسی تغییر و تحولات داخلی، منطقهای و بینالمللی پس از انتقال قدرت در عربستان سعودی میپردازد.
السفیر در اینباره مینویسد: با مرگ «عبد الله بن عبد العزیز»، پادشاه سعودی در سن 91 سالگی، عربستان سعودی از زمان تاسیس خود در سال 1932 میلادی تاکنون در برابر مرحله جدیدی از تاریخ خود قرار میگیرد.
اهمیت بیمانند منطقهای و بین المللی کشور عربستان سعودی در این امر نهفته است که این کشور بزرگترین تولید کننده نفت جهان و پنجمین کشور دارای بیشترین ذخایر نفتی در دنیا بشمار میآید و این موجب میشود، تاثیر بسزایی بر بازارهای بین المللی نفت داشته باشد.
صرف نظر از نفت، وجود مقدسات اسلامی در مکه مکرمه و مدینه منوره به کشور عربستان جایگاه و بُعد روحی و معنوی ویژهای نزد مسلمانان میدهد.
همچنین هدایت و رهبری یکی از محورهای نزاع و درگیری در منطقه و نفوذ آن در عرصه منطقهای به این کشور قدرتی بخشیده که هرگونه تغییر و تحولی در عربستان مورد توجه کشورهای بزرگ جهان و منطقه قرار گیرد، چون این کشورها از میزان تاثیرگذاری عربستان بر پروندههای داخلی، منطقهای و بین المللی اطلاع دارند.
موازنههای داخل خاندان حاکم
بیماری ملک عبد الله، پادشاه سابق عربستان برکسی پوشیده نبود، بلکه به معضلی در زمینه انتقال قدرت در این کشور تبدیل شده بود و در این میان اگرچه شاهزاده سلمان بن عبد العزیز 80 ساله به عنوان ولی عهد و شاهزاده مقرن 70 ساله به عنوان جانشین ولی عهد براساس خواست و ترتیبات اتخاذ شده توسط ملک عبد العزیز انتخاب شده بودند، اما مشکل واقعی در نزاع بین شاهزادگان نسل دوم سعودی یعنی نوادگان ملک عبد العزیز نهفته است، بخصوص نزاع بین شاهزاده «متعب بن عبد الله»، فرزند ملک عبد الله تازه درگذشته و شاهزاده «محمد بن نایف»، فرزند ولی عهد اسبق عربستان سعودی.
در این میان ملک عبد الله در طول حیات خود تلاش بسیار کرد، تا راه رسیدن به سلطنت را برای پسرش شاهزاده متعب هموار کند و در این بین تلاشهایش با یکی از جناحهای قدرتمند حاکم بر خاندان سعودی یعنی شاهزادگان «سدیری» تصادم پیدا میکرد.
سدیریها در واقع فرزندان ملک عبد العزیز، بنیانگذار پادشاهی سعودی از «حصه السدیر»، همسر عبد العزیز بودند که جایگاه مهمی نزد وی داشت و مهمترین آنها ملک فهد، پادشاه اسبق عربستان و شاهزاده سلطان بن عبد العزیز و شاهزاده نایف بن عبد العزیز، ولیعهدهای اسبق این کشور و پادشاه کنونی شاه سلمان بن عبد العزیز هستند.
به همین دلیل عبد الله، «شورای بیعت» را در سال 2007 میلادی ابداع کرد تا مسئولیت انتخاب ولی عهد در صورت وجود هرگونه مانع و یا موانع را برعهده بگیرند و این موضوعی است که با انتخاب شاهزاده سلطان و شاهزاده نایف قابل ملاحظه بود، به گونهای که این شورای بیعت بود که مسئولیت انتخاب ولی عهد پس از آنها را برعهده گرفت.
یک سال قبل ملک عبد الله، شاهزاده مقرن را به جانشینی شاهزاده سلمان برگزید که در آن زمان ولی عهد عربستان بود و با این اقدام شاهزاده «احمد بن عبد العزیز» را که سناً از شاهزاده مقرن بزرگتر بود، اگرچه از شاخه سدیریها شمرده میشد، نادیده گرفت.
به موازات این اقدام ملک عبد الله سلسله تغییراتی را در وزارتخانههای دفاع و اطلاعات عربستان و همچنین معاونان وزراء انجام داد که تضعیف جناح سدیری را در خاندان سعودی درپی داشت و بارزترین این اقدامات برکناری شاهزاده «خالد بن سلطان»، از معاونت وزارت دفاع بود.
از این اقدامات تنها میشد، یک نتیجه گرفت اینکه شاهزاده مقرن که تاکنون دارای نفوذ و قدرتی در خاندان سعودی نبود – مادر وی کنیزی یمنی الاصل بود – یکباره توسط ملک عبد الله دارای قدرت و اقتدار شد و در صورت رسیدن به قدرت شاهزاده متعب بن عبد الله را به عنوان جانشین خود انتخاب خواهد کرد و این همان چیزی بود که ملک عبد الله در پی آن بود.
نکته حائز اهمیت آن بود که پس از مرگ عبد الله دفتر سلطنتی سعودی بیعت با پادشاه جدید این کشور یعنی شاهزاده سلمان را با بیعت با ولی عهد وی یعنی شاهزاده مقرن، به خواست پادشاه سابق عربستان همراه گرداند که موضوع تازه و جدیدی نبود، اما مسئله غافلگیر کننده برای همه دستور ملک سلمان، پادشاه جدید عربستان در انتصاب شاهزاده محمد بن نایف به عنوان جانشین ولی عهد و به موازات آن برکناری «خالد التویجری» از ریاست دفتر سلطنتی و فرماندهی گارد سلطنتی و انتخاب شاهزاده «محمد بن سلمان»، پسرش به جای وی در این سمتها تنها دقایقی پس از مرگ ملک عبد الله بود.
به این ترتیب جسد ملک عبد الله پیش از آنکه در قبر گذاشته شود، تکلیف جانشینی در خاندان سعودی روشن گردید تا کاملا سدیری شود. از این موضوع میتوان دو نتیجه گرفت:
- سخنرانی تلویزیونی شاه سلمان، پادشاه جدید عربستان که در آن ولی عهدی شاهزاده مقرن را به رسمیت میشناسد و باید وی را «جاده صاف کن» شاهزاده متعب بن عبد الله برای رسیدن به قدرت نامید، پیش از مرگ ملک عبد الله به ثبت رسیده و پادشاه تازه درگذشته عربستان از هر اقدامی برای آنکه راه را برای رسیدن پسرش به قدرت هموار کند، فروگذاری نکرد.
- دوم آنکه تسریع در صدور اوامر عزل و نصب جانشین ولی عهد و رئیس دفتر سلطنتی و گارد سلطنتی و اعلام بیانیه منتشره در این خصوص به این جهت بود که همزمان با گرفتن بیعت برای پادشاه و ولی عهد جدید، بیعت برای متصدیان مناصب فوق نیز گرفته و به منصب شاهزاده محمد بن نایف مشروعیت قبیلهای داده شود.
در این بین باقی ماندن شاهزاده مقرن در سمت خود به عنوان ولی عهد یا باقی نماندن وی در این منصب تاثیر چندانی بر موازنه جدید قوا در خاندان سعودی نمیگذارد که تاکید میکند، از این پس قدرت در دست جناح سدیریهاست، حال این قدرت چه توسط شاه سلمان و چه توسط شاهزاده محمد بن نایف پس از سلمان بدست آنها برسد، فرقی نمیکند، آنچه مهم است، بدست گرفتن قدرت توسط این جناح و حفظ آن در خاندان سعودی است تا رویای ملک عبد الله، درگذشته مبنی بر رسیدن فرزندش، شاهزاده متعب به قدرت محقق نشود، اگرچه شاهزاده متعب با وجود دور شدن از ولی عهدی همچنان رئیس گارد ملی عربستان سعودی است.
بازتابهای منطقهای
مرگ ملک عبد الله در زمانی رخ داد که عربستان سعودی با شرایط بسیار حساسی مواجه است. پس از ظهور گروه تروریستی تکفیری «داعش» و توسعه دامنه نفوذ و فعالیت آن در کشورهای سوریه و عراق و ورود حوثیها به «صنعا»، پایتخت یمن موجب شد تا عربستان سعودی و محور هم پیمانش در منطقه در موضع دفاعی قرار گیرند.
از سوی دیگر، ادامه مذاکرات ایران به عنوان کشوری که عربستان آن را رقیب سرسخت خود در منطقه میداند، با آمریکا به عنوان کشوری که عربستان به آن به عنوان ضامن امنیت خود بشمار میآورد، فشار بر ریاض را افزایش داد و این کشور را واداشت تا برگه بازی با قیمت نفت را رو کند و قیمت جهانی نفت را به پایینترین حد آن در عرصه بین المللی برساند.
کارشناسان تاکید میکنند که رسیدن شاهزاده متعب بن عبد الله به قدرت مناسبترین گزینه برای ایران خواهد بود، چون وی را درگیر جنگ قدرت در خاندان سعودی و رویارویی با جناح سدیریها خواهد کرد و این موضوع ریاض را از پرداختن بیش از پیش به پروندههای منطقهای و رقابت با ایران در عرصه منطقه باز میدارد.
همچنین پیش بینی شده که عربستان سعودی سیاستهای منطقهای گذشته خود را ادامه دهد، اما در قبال پروندههای یمن و سوریه و لبنان سرسختی بیشتری از خود نشان دهد.
در پرونده یمن انتظار میرود، ریاض سیاستهای جدیدی اتخاذ کند که در گرد آوردن و متحد کردن بیش از پیش قبایل سنتی هم پیمان عربستان سعودی جهت رویارویی با حوثیها نمود پیدا کند.
همانگونه که در پرونده سوریه پیش بینی میشود، ریاض در قبال هرگونه راه حل مسالمت آمیز در قبال بحران سوریه مقاومت کند.
در پرونده لبنان نیز انتظار میرود، عربستان سعودی با کمک هم پیمانانش در این کشور موقعیت و جایگاه «فواد سنیوره»، رئیس فراکسیون المستقبل در پارلمان لبنان و «نهاد المشنوق»، وزیر لبنانی را جهت رویارویی با «سعد الحریری»، نخست وزیر اسبق این کشور تقویت کند که رابطهاش از چند سال پیش با شاهزاده محمد بن نایف رو به تیرگی نهاده است.
اما در خصوص پرونده هستهای ایران و رابطه تهران – ریاض باید گفت، تا زمانیکه مذاکرات هستهای ایران و آمریکا ادامه داشته باشد، ریاض از این مذاکرات احساس ناامنی خواهد کرد و تمام تلاش خود را برای جلوگیری از دستیابی به هرگونه توافقی در این خصوص انجام خواهد داد.
در عرصه منطقهای نیز به نظر نمیرسد، افق پیش روی دو کشور جهت نزدیکی مواضع و دیدگاهها وجود داشته باشد، بنابراین انتظار میرود، این روابط به همان شکل و صورت دوره ملک عبد الله در زمان شاه سلمان نیز ادامه پیدا میکند، اگرچه برخی تحلیلها از امکان سردتر شدن روابط نیز سخن میگویند و این بالطبع تاثیر خود را بر پروندههای منطقهای آن هم به صورت منفی خواهد گذاشت.
تاثیرات بین المللی
در عرصه بین المللی مهمترین پرونده، پرونده روابط ریاض – واشنگتن است که با توجه به منافع و اهداف مشترک دو جانبه تغییری را در روابط عربستان سعودی و آمریکا شاهد نباشیم، همانگونه که انتظار میرود، سیاستهای نفتی عربستان سعودی بر منوال کاهش جهانی بهای نفت ادامه یابد و ریاض همچنان روابط خود با لابی نفتی آمریکا را که از دههها پیش تاکنون وجود داشته ادامه دهد و حتی بر عمق و گستره آن بیفزاید و از آن به عنوان یکی از مهمترین اهرمهای فشارش در منطقه و عرصه بین المللی استفاده کند.
خلاصه سخن
با وجود حضور خاندان سعودی در مراسم مرگ ملک عبد الله، پیش از مرگ وی رقابت و نزاع شدید و بسیاری برسر تعیین منصب جانشینی بین شاهزادگان سعودی مشاهده شد.
با مرگ عبد الله و آنگونه که تاکنون از روند امور برمیآید، این جناح سدیری است که نشان داد، جایگاه و موقعیت خود را در خاندان سعودی تقویت کرده تا به این ترتیب رویای شاه سابق سعودی در به قدرت رساندن پسرش شاهزاده متعب و هموار کردن این راه برای وی را بر باد دهد.
پادشاه در عربستان سعودی دارای اختیارات بسیاری است و تمام تصمیم گیریها به وی ختم میشود، به همین دلیل مواضع و دیدگاههای شاه سلمان خیلی زود آثار و نشانههای خود را در عرصه سیاسی عربستان چه داخلی و چه خارجی نمایان خواهد ساخت، به ویژه آنکه تحولات منطقهای به سرعت در جریان است.
فرهنگ حکومت مردگان است.
هویت نمادین یک جامعه توسط مجموعه ای از ارزش های قضایی ، دینی ، اخلاقی ، فلسفی و ... تنظیم میشود.این ارزش ها به معنایی قصه یا خیال هستند.هیچ جا وجود ندارند.هیچ انجسام هستی شناختی جوهری الزاما ندارند.تنها در شکل آیین های نمادین خود هستند که حضور پیدا میکنند.
به خاطر این حقیقت ها افراد زیادی به جنگ میروند ، شغل خود را از دست میدهند ، ازدواج میکنند و غیره.
به عبارت دیگر هرچند چنین قصه یا خیال هایی تنها در جلوه های واقعی خود وجود دارد همانطور که یک کشور تنها در فعالیت واقعی شهروندانش ، سرزمین پدری تنها در احساس وطن دوستانه کسانی که خود را اینگونه بازشناسی میکنند ، اما ما نمیتوانیم آنها را به این جلوه ها تقلیل دهیم.
مسلما سرزمین پدری به عنوان آرمانی که ما برایش میجنگیم هیچ جایی در واقعیت ندارد ولی بدون چنین نمادی نمیتوانیم واقعیت مادی جنگ ها و بسیاری از مصائب را توضیح دهیم.به عنوان مثال اگر انسان ها آیین دینی خاصی را انجام ندهند و یا برای آن به جنگ نروند دیگر آن دین و ارزش های آن وجود نخواهد داشت ولی با این حال اگر آن دین و ارزش ها به صورت پیشین وجود نداشته باشند ، هیچ انسانی نیز بدان ها عمل نخواهد و برایشان به جنگ نمیرود.ازین رو ارزش ها یا همان قصه و خیال های ما مقدم های متاخر اند.
دیگری بزرگ واجد هیچ فعلیت جوهری نیست.به صروت یک جهان افلاطونی هم وجود ندارد.اما نمیتواند به مخففی در معنای نام گرایانه آن خلاصه گردد.دقیقا به این دلیل که " شکلواره مرده " (dead schema) است.دیگری بزرگ به دلیل ناموجود بودنش "معتبر" است.زندگی بالفعل را تحت سیطره داشته و تنظیم میکند.شاید بتوان گفت انسان حیوانی است که خیال های نمادین زندگی اش را اداره میکنند.ازین رو نفی به خودی خود هستی مثبت و معینی کسب میکند.
آنچه ما فرهنگ مینامیم در چیزی جز " حکومت مردگان " نیست.در اینجا رانه مرگ هستی مثبت بو معینی ه خود میگیرد.
و همانطور که لکان به ما می آموزد پدر مرده قدرتمند تر از پدری زنده است.