آقای فراشیانی دهیار فراشیان پس از خوش آمد گویی خدمت این عزیزان بیشترین مشکلات بهداشتی روستا را
که مورد نظر مردم بود چنین اعلام کردند:
مشکل آب شرب روستا
مشکل دکتر سیاری که در روزهای یک شنبه هر هفته که فقط جهت ویزیت بیماران هدف صورت می گیرد
مشکل اورژانس سبزوار به علت واکنش کند در رسیدن به صحنه حادثه
عدم جواب گویی پزشک شیفت در ساعات غیر اداری در مراکز بهداشت
دور بودن فراشیان از بیمارستان مرکزی-جغتای- و متاسفانه اتفاقات غم انگیز در رساند بیماران به بیمارستان
در ادامه آقای دکتر اسلامجو به بررسی مشکلات پرداخته و گفتند که مشکل آب شرب را پیگیری خواهند کرد و اگر لازم باشد از طریق مراجع قانونی جهت رفع این مشکل اقدام خواهند نمود.
در مورد اورژانس نیز گفتند در صورت تعلل بیشتر از 5 دقیقه در رسیدن به محل مورد نظر خواستار اعلام کتبی این مشکل جهت برخورد با افراد خاطی شدند
در مورد دکتر سیاری نیز قول مساعد دادند که در روزهای مراجعه کلیه عزیزان مراجعه کننده توسط دکتر ویزیت شوند
در مورد پزشک شیفت نیز اعلام کردند که پزشک تا ساعت سه و نیم هر روز در مطب باید جواب گو باشد در غیر این صورت برخورد قانونی صورت خواد گرفت.
اینکه آدم بداند چه می خواهد، و برای به دست آوردنش هم تلاشی در خور!! بنماید و بعد هم آخر سر به آن برسد، یک حرفی است؛ و اینکه آدم نداند که چه می خواهد ولی هی بیخودی برود تا به آن چیزی که نمی داند چی هست برسد، هزار حرف! ...
به گمانم پیدا کردن چیزی که آدم ها هنوز روی آن دست نگذاشته باشند و به گه نکشیده باشندش، کاری بس!! دشوار باشد و به عقیده حقیر ناشندنی! چرا که خود همین حقیر هم، بوده که چیزی نظرش را جلب کرده باشد و برای رسیدن به همان چیز از آدم و عالم گرفته تا خدا و زمین و آسمان و گوشتکوب و خودکار و میخ طویله را پله کرده باشد برای رسیدن به آن چیز، و بعد که رسید و آرزو به دل نماند؛ خیلی که از آن استفاده کرده باشد، آن است که دستمال توالتی ساخته باشد از آن، برای پاک کردن ماتحت مبارک و بعد دویدن و زور زدن برای رسیدن به چیزی دیگر و چیزی دیگر و چیزی دیگر.... و حالا بگذر از بقیه آدم های دور و برمان که چنان گوی سبقت می ربایند از هم و از روی هم رد می شوند که بولدوزر هم به این راحتی از روی سنگ و کلوخ رد نمی شود!
ولی اینکه میان این همه های و هوی و بدو بدو و دماغ عملی و موبایل قسطی و حرف های صد من یک غاز روشنفکرانه و تاریک فکرانه و دعوای یهودی و مسلمان و آروغ سیاسی و باد شکم هنری و چه و چه و چه، تو عین الاغی که تا به حال چرخ و فلک ندیده است، هاج و واج مانده ای، خودش حکایتی است...
همه رفته اند و رسیده اند و تو هنوز آویزان خیال مانده ای.... خیال...
آن خیالش اندکی افزون شود
کز خیالی عاقلی مجنون شود...
دوازده ستون موفقیت
ستون اول: آدم بیشتر باید روی خودش کار کند (خودشناسی و خودسازی) تا بر روی کارش.
همه ی موجودات محدوده ی مشخصی برای رشد دارند جز انسان. انسان تنها موجودیست که به واسطه ی قدرت اختیار می تواند هم به کمال برسد و هم به پستی.
اوضاع وقتی عوض میشه که خودت عوض بشی.
ستون دوم: سلامتی کامل
دیدن کارهایی که دیگران انجام دادن، انگیزه جاه طلبی مثبتی رو در ما ایجاد می کند.
به کار گرفتن آموزه های قبلی مهمتر از آموختن آموزه هایی جدید است.
سلامتی کامل از سه بعد ساخته شده:
جسم،روان (عقل،ا حساس و اراده) و روح (توانایی سفر به ماورای جهان دارد) که اولویت آنها عبارت است از روح و روان و جسم.
مهمترین اصل موفقیت تعادل است.
ستون سوم: موهبت روابط
باید از موهبت روابط حداکثر استفاده را ببریم. بزرگترین موهبت، موهبت روابط با مردمه. برای شکوفایی یک رابطه باید پیوسته وقت، تلاش و تصور خودمون را صرف آن کنیم. (پیگری اشخاص معرفی شده به سیستم(.
همانگونه که در تبلیغات شهری دیده می شود، شهر خوب شهری ساختنی است نه یافتنی و این قاعده دقیقاً در رابطه با روابط صدق میکند، روابط برای شکل گیری و تداوم نیازمند صرف زمان و هزینه و انرژی هستند.
نکته مهم، وجود سختی های موجود در راه رسیدن به اهداف است، که باید به آن ها توجه داشت. همیشه رسیدن به بهترین ها سخت است. خلق بهترین روابط، خلق بهترین درآمد، خلق زندگی شاد و خلق همه ی چیزهای خوب نیازمند طی کردن سختی ها و فراز و نشیب های بسیاریست. هر چیز ارزشمندی سخت بدست میاد به همین دلیل همه نمی توانند چیزهای ارزشمند بدست آورند.
در رابطه با رابطه ها، هم کیفیت رابطه و هم کمیت آن حائز اهمیت است. و برای رسیدن به رابطه ای با کیفیت و کمیت مناسب سه اصل مهم وجود دارد. توجه به وقت و تلاش و تصور.
ستون چهارم: تحقق اهداف
نوشتن اهداف به دو دلیل حائز اهمیت است:
1 - ورود اهداف و خواسته ها به ذهن، که مقدمه ایست برای نوشتن آنها و تعیین آنها
2 - نیرویی در نوشتن هدف وجود داره که باعث تحقق آن می شود.
دلیل اهمیت نوشتن اهداف:
ذهن شناخت آگاهانه ای از آن ها بدست می آورد و این شناخت می تواند آغازی باشد برای خلق باورهایی سازنده برای تغییر در خود و مسیر آینده. به عبارتی نوشتن اهداف همچون دانستن این نکته است که می خواهیم به کجا سفر کنیم. همان گونه که اولین گام در انجام یک سفر تعیین مقصد است، اولین گام برای رسیدن به اهداف تعیین کردن (نوشتن) آنهاست.
اما فلسفه ی اصلی تعیین اهداف چیست؟ فلسفه اصلی آن ساخت شخصیت فرد در طول مسیریست که برای رسیدن به اهدافش تلاش میکند. جمله معروفیست که می گوید: یک میلیارد تومان درآمد داشته باش، اما نه تنها برای اینکه یک میلیارد تومان پول داشته باشی بلکه برای اینکه شخصیتت در این راه ساخته شود
»یک شبه نمیتونی مقصدت رو تغییر بدی اما مسیرت را چرا، تغییر مسیری که مدتی بعد خود به خود موجب تغییر مقصدت می شود. پس همه چیز از تغیر شروع می شود«
تعیین اهداف در سه بازه زمانی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت صورت می گیرد.
برنامه ریزی کن و دنبالش کن. فقط تصمیم بگیر که چه کار می خواهی بکنی و بعدش دست به کار شو.
ستون پنجم: استفاده درست از زمان
خیلی از افراد به دلیل وجود حاشیه های امن فراوانی در زندگیشان، از تغییر کردن می ترسند. زن، بچه، یک شغل بخورونمیر، یک ماشین و خیلی از حاشیه های امن دیگر. اما نکته ای که مهم است این است که کسب موفقیت های بزرگ جز با تغییر امکان پذیر نیست، به همین دلیل باید پیه یکی از دو درد را به تنمان بمالیم، درد انضباط یا درد پشیمانی. فقط فرقش اینه که سنگینی بار انضباط به اندازه ی مثقال و سنگینی بار پشیمانی به اندازه خروار است. روزها خیلی مهم هستند، هر روز که میگذرد از وزن کاسه ی زندگی کاسته و به وزن کاسه ی مرگ افزوده می شود.
در هر روز فرصت های فراوانی وجود دارد اما ما باید از آن فرصتی بهره ببریم که در راستای اهداف کلی ما باشد. اگه ما واسه زندگیمون برنامه ای نداشته باشیم، دیگران واسه زندگیمون برنامه مشخص می کنند. همیشه یکی ارباب میشه یکی نوکر. اگر تو زمان رو هدایت نکنی و ارباب آن نباشی این زمان است که تو رو نوکر خودش می کند.
ستون ششم: هم نشینی با بهترین ها
ما همواره باید سعی کنیم کارهایمان را به بهترین نحو انجام دهیم. همیشه به یاد داشته باش که انجام یک کار، با به نحو احسنت انجام دادن آن کاملاً متفاوته، توجه داشته باش به جمله ی مارتین لوترکینگ.
برای تحقق اهدافت همیشه با بهترین ها نشست و برخواست داشته باش و به این امر توجه داشته باش که شفافیت تصویرسازی ذهنی، رازی اساسی در تحقق اهداف به شمار می رود.
همیشه برای خلق بهترین ها دو راه وجود دارد: یا خود بهترین باشی و یا با بهترین ها نشست و برخواست کنی، چرا که کمال همنشین تأثیری شگرف در نتایج فعالیت های ما دارند.
ما باید انسان های اطرافمان را به سه دسته تقسیم بندی کنیم:
آن های که باید روابطمان را با آنها قطع کنیم؛ آن هایی که باید محدود باشند و آن هایی که باید روابطمان را با آنها افزایش دهیم. در مورد برقراری رابطه های جدید باید به این امر توجه داشته باشیم که زندگی آن قدرها هم که فکرشو میکنی ساده نیست و باید در زمان هایی تصمیم های سخت بگیریم.
سوال مهم: حالا ما چه جوری میتونیم انسان های موفق رو جذب کنیم؟
تنها یک راهکار وجود دارد. برای جذب انسان های جذاب باید جذاب بود. برای جذب انسان های موفق باید موفق بود. پس توجه داشته باش که تنها راه موجود آن است که بر روی خودمان کار کنیم. به جای آنکه وقتمان را بروی دیگران بگذاریم باید آن وقت را به خودمان اختصاص دهیم.
آدم های ناموفقی که دوست دارند موفق شوند نیازمند توجه ویژه ای هستند.
مزایای معاشرت با انسان های موفق:
1 - یادگیری تجارب بسیار با ارزش؛
2 - وصل شدن به شبکه گسترده ای از روابط. دوستان و همکاران آن فرد که به یقین تبدیل می شوند به دوستان و همکاران تو؛
3 - تغیر و شکل دهی نگرش. ما باید بدانیم که دوستان ما نگرش ما را نمی سازند اما در شکل دهی و استحکام آن نقش بسیار ویژه ای دارند.
پس در طول سفر، برای رسیدن به اهدافتان از همسفرانی استفاده کنید که می تواند به شما در تحقق اهدافتان کمک کنند.
سرو کله ی استاد زمانی پیدا می شود که شاگرد آماده باشه.
قوانین مربوط به موفقیت همیشه بوده اند اما عدم آگاهی ما از آنها فرصت ها را از دست ما می گیرند.
مثل بودن قانون جاذبه قبل از نیوتون.
ستون هفتم: یادگیری همیشگی
تحصیلات آکادمیک در یافتن روزی به تو کمک می کند و تحصیلات شخصی در یافتن خوشبختی.
تورو: توده ی مردم همه ی عمر در سکوتی خفقان آور زندگی میکنند و آوازی را که در سینه دارند به گور می برند (بسیاری آرزوهای خود را به خاک می برند).
تحصیلات شخصی مساویست با یادگیری های گوناگون از افراد و اشخاص و اتفاقات گوناگون.
اگر کسی در مسیر اشتباهی حرکت می کند، به انگیزه ای برای تندتر رفتن احتیاج ندارد بلکه به آموزش احتیاج داره تا به مسیر درست برگرده.
یادگیری مقدمه ی ثروته. تمام تغییرات بزرگ با یادگیری آغاز می شود.
یادگیری یعنی ایجاد تغییر نسبتا پایدار در توان رفتاری فرد.
بخش اعظم زندگی پس از تحصیلات رسمی جریان دارد.
راز اصلی موفقیت همان یادگیری دائمی است. چگونه؟ کتاب خواندن، سرمشق و الگو گرفتن از آدم های موفق و سرانجام درس گیری از شکست ها و استفاده از تجربیات خود و دیگران.
مسئله این نیست که خرید کتاب چقدر گرون تموم میشه، مساله این است که اگه کتاب نخونی چقدر برات گرون تموم میشه.
اگر دوست دارید به سطح دانش و مهارت یک استاد برسید به سراغ کتاب هایش بروید.
بدون مطالعه هیچ پیشرفتی ممکن نیست
ستون هشتم: همه ی زندگی فروش است
واژه فروش وابسته است به مفهومی به نام تأثیر گذاری. هر کس که بخواهد موفق باشد باید بتواند هنر تأثیر گذاری بر دیگران را بیاموزد. بشر موجودیست اجتماعی و میزان موفقیت او وابسته است به میزان تعامل و همکاری او با دیگران، به همین خاطر باید تأثیرگذار بود.
موفقیت در دستیابی به خواسته ها بستگی دارد به تأثیرگذاری بر دیگران. یک نوزاد زمانی که احساس گرسنگی می کند گریه می کند و با این کارش تأثیر می گذارد تا بتواند به خواسته و نیازش دست یابد. و ما باید برای انجام تک تک امور مربوط به زندگیمان این توانایی را داشته باشیم که بر دیگران تأثیر بگذاریم، به همین خاطر عنوان می شود که همه ی زندگی فروش است و کسی در انجام کارش موفق تر است که از قدرت تأثیرگذاری بیشتری بهره مند باشد.
توماس جفرسون: اشراف سالاری به طور فطری در میان همه ی مردم وجود دارد و اساس دستیابی به آن شرافت و استعداد (و شاید تلاش) است.
به چه معنا؟ به آن معنا که در زمان های گذشته موفقیت به صورت موروثی از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شده اما امروزه فارغ از جنسیت و رنگ و نژاد اگر خواهان موفقیت باشی و برای رسیدن به آن سعی و تلاش کنی مطمئناً موفق خواهی بود.
حال هرقدر شما فردی مستعدتر، باشرافت تر و کوشاتر باشی در تأثیرگذاری موفق تر عمل خواهی نمود.
و فقط یه راه وجود دارد که دیگران فرد را انسان شریف و با استعداد بدانند و آن این است که آن فرد شریف و بااستعداد باشد (خنده).
مهارت های فروش:
1 - شناخت دقیق محصولی که عرضه می کنیم. برای اینکه چیزی را بتوانی عرضه کنی باید آن را داشته باشی. برای عرضه هر چیز باید اول بشناسیش، باورش داشته باشی و احساسش کنی.
2 - صحبت با تعداد زیادی از انسان ها. ده درصد از چهل نفر بیشتر از ده درصد ده نفر است.
3 - داشتن پشتکار و تسلیم نشدن. هیچ گاه در برابر پاسخ «نه» تسلیم نشو.
قانون بچه: نه در دنیای کودکان نقشی ندارد.
وقت تنگ تر از اون چیزیست که فکرش را میکنی.
ستون نهم: رشد مالی تابع رشد فردی است
این ستون مربوطه به پوله. پولی که نمی تونه باعث خوشبختی بشه اما نبودش حتما باعث بدبختی میشه.
پول هیچ گاه امنیت خاطر نمی آورد چرا که ممکن است هر لحظه از دست برود.
مهم میلیونر شدن نیست مهم اینه که برای تبدیل شدن به یه میلیونر باید به چه جور آدمی تبدیل بشی. به همین خاطر است که گفته می شود رشد مالی تابع رشد فردیه. برای اینکه بتونی یک میلیون دلار بدست بیاری باید به انسانی یک میلیونی با باورهای میلیونی تبدیل بشی.
"علاقه به پول تنها حرص بیش از حد را در وجودت می پروراند"
قانون طلایی ثروتمند شدن:
سود گرفتن بهتر از دستمزد گرفتنه.
راهکارش چیست؟ تو باید برای خودت کار کنی و یه کار مستقل راه بندازی. 99 درصد انسان های ثروتمند برای این ثروتمند شدن که برای خودشون کار میکنن و سود می گیرن.
اصول رسیدن به ثروت: تمام وقت روی شغلت کار کن و پاره وقت روی آینده ات.
در کنار شغل اصلیت یه کار جنبی راه بندازی و کم کم توسعه اش بدی. حالا به نظر تو رسیدن به چنین جایی چقد سخته؟ مطمئناً خیلی، چون انجام همه ی کارهای با ارزش سخته، و برای تحلیل سختی های راه و افزایش استقامت درد انضباط و درد پشیمانی را به یاد آور. همیشه به یاد داشته باش که استقلال مالی نیازمند داشتن کاری مستقل و آزاد است. همه زندگی فروشه، و رشد مالی تابع رشد فردیه.
ستون دهم: یک رابطه موثر باعث ایجاد تفاهم می شود
موفقیت به همکاری آدم ها بستگی دارد.
تعریف رابطه: رابطه یعنی تلاش دو یا چند نفر برای رسیدن به تفاهم (توانایی تحمل تفاوت ها). وقتی آن ها به تفاهم برسند و با یکدیگر متحد بشوند، از نیروی خارق العاده ای برخوردار خواهند شد.
متفاوت بودن انسان هاست که ضرورت ایجاد رابطه و تفاهم را در ما خلق می کند.
حال آفت مهلک روابط چیزی جز تلاش برای تحکم گفته ها به فرد مقابل نیست.
رابطه ای مداوم خواهد بود که از معادله ی برنده - برنده تبعیت کند.
رابطه فقط این نیست که چی بگی، بلکه باید بدونی که چه طور و چه وقت اونو به زبون بیاری، و در عین حال میزان پذیرش شنونده را هم در نظر بگیری و در عین حال خود باید شنونده خوبی باشی.
نکته: مهمترین چیز در یک رابطه، شنیدن است. برای اینکه شنونده خوبی باشی باید برای طرف مقابلت شخصیت و احترام قائل باشی.
ستون یازدم: دنیا همیشه به یه رهبر بزرگ نیاز دارد
دلیل شکست خیلی ها بر می گردد به عدم درک صحیح شان از واژه های گوناگون که یکی از آن واژه ها کلمه رهبریست.
رهبر: همه میتوانند در زندگی رهبری بزرگ باشند چون منظور این است که هنر تأثیرگذاری بر دیگران رو خوب بلد باشی. رهبری کردن یعنی کمک به اصلاح افکار،باورها و اعمال دیگران.
راه رهبر شدن: با کار بر روی شخصیت (باورها) و مهارت (تخصص و دانش) آغاز می شوند و موفقیت در این دو رکن عاملی است برای رسیدن به قدرت تأثیرگذاری.
تفاوت یک رهبر با یک مدیر: یک مدیر به مردم کمک می کند خودشون رو آنطور که هستند ببینند اما یک رهبر به مردم کمک می کند خودش را بهتر از آن چیزی که هستند بدانند. یک رهبر به مردم امید می دهد و در رابطه با رسیدن به اهدافشان به آنها کمک میکند. یک رهبر خوب باید بیش از آنکه به فکر کار مردم باشد به فکر زندگی آنها باشد. "اعتماد مهمترین زنجیر رابط، بین رهبر و پیرو است".
رهبران بزرگ بصیر و خوش بین هستند.
ستون دوازدهم: میراثی از خود به یادگار بگذار
بزرگترین شگفتی زندگی این است که به یک چشم بهم زدن میگذرد
تو نمی توانی مدت عمر خود را انتخاب کنی اما می تونی درست زندگی کردن را انتخاب کنی. همیشه سعی کن ثمره ای از خودت به جای بگذاری.
"زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد"
بنام خداوندی که داشتن او جبران همه نداشته های ماست
دستور جلسه : فرق عمل سالم با عمل به ظاهر نیک
اعمال و رفتار هر فردی بر اساس تفکرات خودش شکل می گیرد چنان چه شخصی تفکری سالم و مثبت داشته باشد مطمنأ از ایمان سالمی برخوردار است و در سایه همین ایمان ، اعمال و کردارش هم به مرور زمان به سمت و سوی سالم بودن گرایش پیدا می کند .
اعمال به ظاهر نیک اعمالی هستند که ابتدا خوشایند به نظر می آیند ولی پیامد آنها برای خود شخص یا دیگران خوب نیست مسأله ای که در دنیای اعتیاد بسیار مهم است و در بین قشر مصرف کننده پر رنگ تر است همین عمل به ظاهر نیک می باشد ، به دلیل خنثی شدن برخی سیستم های بدن افراد در حال مصرف و نداشتن تفکری سالم که فقط از زاویه وابستگی به مواد به جهان پیرامونشان می نگرند در بیشتر مواقع از روی احساسات تصمیم هایی می گیرند که در نهایت امنیت و آرامش خود و اطرافیان را سلب می کنند .
بعضی کارها ممکن است در ظاهر برای ما خوشایند نباشند اما با گذشت زمان نتایج سالمی برای ما در پی خواهند داشت مثال:زمانی که راهنما برای به درمان رسیدن رهجو سخت گیریهایی می کند و یا گاهی با او به تندی برخورد می کند ممکن است ابتدا رهجو به مذاقش خوش نیاید حتی ناراحت هم شود ولی به مرور زمان با تغییر تفکر و به تعادل رسیدن جهان بینی این رفتارها به صلح و آرامشی منجر می شود که نتیجه سالمی برایش در بر دارد پس لازمه تشخیص عمل سالم از عمل به ظاهر نیک معرفت،شناخت و دانایی است که این دانایی برای هیچ کس حاصل نمی شود مگر اینکه شخص به تفکر و تجربه و آموزش های لازم رسیده باشد .
این مسایل و مشکلات فقط به دوره درمان و یا حرمت کنگره مربوط نمی شود بلکه می تواند در زندگی اجتماعی ما و ارتباط با دیگران روی دهد لذا رسیدن به عمل سالم و قرار دادن آن به عنوان دستورالعمل در زندگی ،دارای فرمول خاصی نیست تنها راه رسیدن به آن حرکت در صراط مستقیم و عمل کردن به آموخته ها و دانسته ها می باشد .
گویا با به تعادل رسیدن جهان بینی است که بیشتر اعمال ناسالم شخص از بین می رود در واقع تمامی اعمال ما چه سالم و چه ناسالم زیر مجموعه درمان جهان بینی است اگر ما در این بعد به درمان رسیدیم و تفکرات نادرست و ناسالم را از خود دور کردیم و عملکرد خود را به سمت سالم بودن سوق دادیم به عمل سالم هم می رسیم اگرچه در این راه پر فراز و نشیب مدت زمانی طولانی باید طی شود تا تجاربی را کسب کنیم و به دنبال آن با گذشت زمان و تزکیه و پالایش و رفتن در صراط مستقیم کم کم عمل سالم جایگزین عمل به ظاهر نیک می شود .
عمل سالم یکی از اضلاع مثلث کنگره 60می باشد و در کنار عدالت و معرفت قرار گرفته است و زمانی در یک چرخه قرار می گیرند که ما به تعادل و تفکری سالم رسیده باشیم و معنا و مفهوم آنها را درک کنیم چون تفکر سالم باعث می شود که ما انرژی و نیروی ذهنی خود را روی موضوعات سالم و مثبت متمرکز کنیم و از فکر کردن به مسایل منفی و ناسالم دوری کنیم و به مرور زمان این افکار و اندیشه مثبت در ذهن ما نقش قوی و تعیین کننده تری ایفا می کنند تا جایی که با همین افکار و اندیشه مثبت به آرامی در مسیر ایمان کامل گام برمی داریم و در راستای همین ایمان است که عمل سالم هم خود را به نمایش می گذارد .
امیدوارم تمامی انسانها به گونه ای در این چرخه قرار بگیرند که امنیت و آرامش نه تنها بر زندگی خودشان حاکم شود بلکه برای اطرافیان هم این آرامش و آسایش را به ارمغان بیاورند .
الفبای زندگی
A – Accept : پذیرا باشید: دیگران را همانگونه که هستند بپذیرید ، حتی اگر برایتان مشکل باشد که عقاید ، رفتارها و نظرات آنها را درک کنید.
B - Break away : خودتان را جدا سازید: خود را از تمام چیزهایی که مانع رسیدن شما به اهدافتان می شود جدا سازید.
C - Create : خلق کنید : خانواده ای از دوستان و آشنایانتان تشکیل دهید و با آنها امیدها ، آرزوها ، ناراحتی ها و شادی هایتان را شریک شوید.
D – Decide : تصمیم بگیرید: تصمیم بگیرید که در زندگی موفق باشید . در آن صورت شادی راهش را به طرف شما پیدا می کند و اتفاقات خوشایند و دلپذیری برای شما رخ خواهد داد.
E - Explore : کاوشگر باشید : جستجو و آزمایش کنید . دنیا چیزهای زیادی برای ارائه کردن دارد و شما هم قادرید چیزهای زیادی را ارائه دهید. هر زمان که کار جدیدی را آزمایش می کنید خودتان را بیشتر می شناسید.
F - Forgive : ببخشید : ببخشید و فراموش کنید . کینه فقط بارتان را سنگین تر می کند و الهام بخش ناخوشایندی است. از بالا به موضوع نگاه کنید و به خاطر داشته باشید که هر کسی امکان دارد اشتباه کند.
G - Grow : رشد کنید: عادات و احساسات نادرست خود را ترک کنید تا نتوانند مانع و سد راه شما برای رسیدن به اهدافتان شوند.
H – Hope : امیدوار باشید: به بهترین چیزها امید داشته باشید و هرگز فراموش نکنید که هر چیزی امکان پذیر است ، البته اگر در کارهایتان پشتکار داشته باشید و از خدا کمک بخواهید.
I - Ignore : نادیده بگیرید: امواج منفی را نادیده بگیرید . روی اهدافتان تمرکز کنید و موفقیت های گذشته را بخاطر بسپارید . پیروزی های گذشته نشانه و رابطی برای موفقیت های آینده هستند.
J – Journey : سفر کنید: به جاهای جدید سر بزنید و با فکر روشن ، امکانات جدید را آزمایش کنید . سعی کنید هر روز چیزهای جدیدی را بیاموزید ، بدین صورت رشد خواهید کرد و احساس زنده بودن می کنید. K
– Know : بدانید: بدانید که هر مساله ای هر چقدر هم که سخت و دشوار باشد در نهایت حل خواهد شد . همان طور که گرمای مطبوع و دلپذیر بهار پس از سرمای طاقت فرسای زمستان می آید.
L – Love : دوست بدارید : اجازه دهید که عشق به جای نفرت ، قلبتان را پر کند. زمانی که نفرت در قلب شما ساکن است هیچ فضای خالی برای عشق وجود ندارد ، اما موقعی که عشق در قلبتان ساکن است ، تمام خوشبختی و شادی در وجودتان قرار دارد .
M – Manage : مدیر باشید: بر زمان مدیریت داشته باشید ، تا استرس و نگرانی کمتری شما را رنج دهد . استفاده درست از زمان باعث می شود که روی موضوعات مهم بهتر تمرکز کنید.
N - Notice : توجه کنید: هرگز افراد فقیر ، ناامید ، رنج کشیده و ضعیف را نادیده نگیرید و هر نوع کمکی را که قادرید به این افراد ارائه دهید از آنان دریغ نکنید .
O -Open : باز کنید: چشم هایتان را باز کنید و به تمام زیباییهایی که در اطرافتان وجود دارد نگاه کنید ، حتی در سخت ترین و بدترین شرایط ، چیزهای زیادی برای سپاسگزاری وجود دارد.
P –Play : بازی و تفریح کنید: فراموش نکنید که در زندگیتان تفریح و سرگرمی داشته باشید . بدانید که موفقیت بدون شادی و لذت های مشروع ، مفهومی ندارد .
Q – Question : سوال کنید: چیزهایی را که نمی دانید بپرسید ، زیرا که شما برای یاد گرفتن به این کره خاکی آمده اید .
R – Relax : آرامش داشته باشید: اجازه ندهید که نگرانی و استرس بر زندگی شما حاکم شود و به یاد داشته باشید که همه چیز در نهایت درست خواهد شد.
S – Share : سهیم شوید: استعدادها ، مهارتها ، دانش و توانائیهایتان را با دیگران تقسیم کنید ، زیرا هزاران برابر آن به سمت خودتان برمی گردد .
T – Try : تلاش کنید: حتی زمانی که رویاهایتان غیر ممکن به نظر می رسند تلاشتان را بکنید . با تلاش و مشارکت در انجام کارها ماهرو خبره می شوید .
U – Use : استفاده کنید : از استعدادها و توانایی ها یتان به عنوان بهترین هدیه استفاده کنید . استعدادهایی که تلف شوند ارزشی ندارند. استفاده صحیح از استعدادها و تواناییهایتان برای شما پاداش های غیرمنتظره ای به دنبال دارد.
V – Value : احترام بگذارید: برای دوستان و اقوامی که شما را حمایت و تشویق کرده اند ، ارزش قایل شوید و هر کاری که از دستتان بر می آید برای آنها انجام دهید.
X – X-Ray : اشعه ایکس: با دقت و شبیه اشعه ایکس به قلب های انسانهای اطراف خود بنگرید در نتیجه شما زیبایی و خوبی را در قلب آنها خواهید دید.
Y – Yield : اجازه دهید: اجازه دهید که صداقت و درستکاری وارد زندگیتان شود. اگر شما در راه درستی حرکت کنید در انتها خوشبختی را خواهید یافت .
Z – Zoom : تمرکز کنید: زمانی که خاطرات تلخ ، ذهنتان را پر کرده است ، به جاهای شاد بروید . اجازه ندهید که تلخی ها مانع رسیدن شما به اهدافتان شود. در عوض روی توانایی ها ، رویاها و فردایی روشن تمرکز کنید