کلمه ها
کلمه ها شعر می شوند
کلمه ها جاویدند
خاطره می شوند
در تن عابرهای خسته ی که از دل روزگار زخم خورده اند
گاه کلمه ها دل آدمیان را شکستن
محکوم شدن به هوس رانی
ومرحم عاشق هایی شدن ،شکسته دل درسکوت شب
کلمه ها می نوازند،
ترانه می سرایند
و زخمه می زنند ،بر سازهای مست
گهی شاد و گهی غمگین
می رقصاند
کولیان و فاحشه های شهر
کلمه ها شاهدند
کلمه ها ترسی ندارند
از جان الفبای خویش می گذرند
تکه تکه می شوند
در برگه های ورق خورده ی تاریخ
اما
زنده می مانند
زندگی می کنند
در میان نفس ها،تپش ها
در ذهن
کودکانی که تازه مکتب رفته اند
و پیرسال های مکتب نرفته ی ،
در سینه هایشان نقل ها و حکایت ها ساختن نسل ها
کلمه ها ریایی ندارند
در دنیای رنگی ها ،دو رنگ نشده اند
رشوه نمی خواهند
می گویند
بی باک و بی پروا
با پیکر خاموش شده ی قلم ها
از آن روزی که نوشتی دلتنگی هایت را
آن روزی که شقایق ها را سوگند دادی
کلمه ها حاضرند
در محضر دسته گل های پرپر شده
نرگس ها و یاس های پژمرده
کلمه ها صادق اند
محکوم می کنند
نوشته های آن روزی که تو
ازعشق دم زدی ...
28فروردین1392
اینم از کاردستی های خودم تقدیم همه ی دوست های خوبم
سال نو میلادی مبارکتون
برید ادامه !!
تامی نوئل کادو داره واسه هموتون
میبایست امکانات را برسانیم این منطقه. در سهراه هر چه به آقای حسنی التماس کردم که برویم آن طرف، نمیگذاشت. حقیقتاً هیچ کداممان راه بعد از سه راه مرگ را بلد نبودیم. رو کردم به اکبر رضایی و گفتم: «شما از این به بعد را توجیهی؟» گفت: «نه.» گفتم: «پس کجا میخواهی بروی؟» گفت: «قاسم گفته امکانات را بردارید و از دژ عبور کنید. آن طرف یک جادهی خاکی است که باید برویم آن طرف.»
عراق در همان مرحلهی اول این منطقه را گرفته بود. بعد از سه راه دو تا کانال بود؛ یکی سمت راست، یکی سمت چپ. عراق شاید صدها کامیون را زده بود. پشت این کامیونها تانکهای عراقی رفت و آمد میکردند. به ما اعلام شد باید یک سری امکانات را ببریم در کانال؛ بعد از سهراه مرگ. اینجا میبایست دشمن را هم مشغول کنیم تا بتوانیم از این نقطه عبور کنیم. از هر لشکری 50 الی 60 نیرو در حال آمدن بودند که حدوداً 200 نفر میشدند. این200 نفر میبایست تا غروب دشمن را سرگرم کنند. یکی گلوله میزد، یکی خمپاره، یکی آرپیجی میزد و یکی نارنجک پرت میکرد. کمتر از یک ساعت به این ترتیب نقش بازی کردیم. ناگهان دیدیم 3 نفر بسیجی از کانالهای سمت راست و چپ با لباسهای خاکی میآیند و میروند و با آرپیجی تانک میزنند. از تمام طول کانال دود به هوا بلند میشد. آنها مسیر کانال را با تمام سرعت میرفتند و میآمدند. اگر نمیدیدیشان، فکر میکردی تعداد زیادی نیرو هستند که دارند تیراندازی میکنند به سمت دشمن. وقتی این صحنه را دیدم، با خودم گفتم یا ما نامردیم، یا اینها مَردند. ما تازه داریم فکر میکنیم چهکار کنیم و چهطور برویم تا برسیم به کانال. وضع بسیار وحشتناکی بود. یک مرتبه متوجه شدم این بسیجی شبیه قاسم سلیمانی است. نزدیکتر رفتم و به فرود گفتم: « این قاسمه؟» گفت: «نه! اینها بسیجیهای لشکر 25 کربلا هستند.» بعد از یک ساعت، فقط سه نفر زنده مانده بودیم؛ من، فرود و ابوسعیدی. گلوله خورده بود به ریهی فرود. من از ناحیهی سر و پای تیر خورده بودم و پای ابوسعیدی قطع شده بود. ما سه نفر که زنده بودیم، وضعمان این بود. آمبولانس که آمد، راننده گفت: « هر کس زنده است، سوار شود.» گفت چون کلاه ندارد، نمیتواند پیاده شود و کمکمان کند. فرود و ابوسعیدی روی زمین افتاده بودند، ولی من سر پا بودم. رفتم نزدیک ابوسعیدی و گفتم: «پاهایت را باز کن» گفت: «میخواهی چه کارکنی؟» گفتم: «سرم را میگذارم زیر پایت، بلندت میکنم.» گفت: «ولی از سرت دارد خون میآید.» گفتم: «چیزی نیست.» بالاخره ابوسعیدی را روی کولم سوار کردم و گذاشتمش داخل آمبولانس. فرود نمیتوانست بلند شود. هر طور بود، کمکش کردم. یکی از بچّههای لشکر 25 همانجا بود که هر چه گفتیم بیا، نیامد و جلوی چشم ما گلوله خورد و شهید شد. ناراحت بودیم که چهطور ما برمیگردیم عقب و اینها اینجا میمانند و شهید میشوند. رسیدیم به اورژانس پشت خط. از یکی از بچّهها پرسیدم: « قاسم سلیمانی کجاست؟» گفت: «تو موجی شدی؟» گفتم: «نه!» گفت: «مشکل مغزی داری؟» گفتم: «نه!» گفت: «خب قاسم همان جایی بود که شما میجنگیدید.» آن موقع بود که فهمیدیم یکی از آن سه بسیجی قاسم بوده، یکی رحیم صفوی و یکی هم رضا قربانی که یک دستش قطع شد و بعداً به شهادت رسید. آنجا، فقط این سه نفر میجنگیدند، نه یک گردان.
پ.ن: بخشی از کتاب «قلب لشکر» انتشارات کنگره سردارای شهید استان کرمان/ روایت پورعبدالله
پ.ن: دوستانی که از حاج قاسم فقط عکس گذاشتن تو شبکههای مجازی رو بلدن، زحمت بکشن کار جهادی رو هم ازش یاد بگیرن.
پ.ن: نسأل الله منازل الشهداء
شاید بد نباشد نگاهی آماری به عملکرد امیرحسین صادقی در استقلال بیندازیم تا ما با هم ببینیم که امیر قلعه نوعی چطوری و بر چه اساسی ناگهان چنین تصمیمی را می گیرد و این تصمیم را اعلام می کند.
نگاهی آماری به عملکرد تیم استقلال در نیم فصل اول نشان می دهد که نیم فصل اول را می توان برای استقلال در دو بازه زمانی متفاوت بررسی کرد. دوره اول استقلال هفت هفته اول این تیم در مسابقات و سپس هشت هفته دوم نیم فصل اول.
استقلال در حالی هفت هفته نخست را در لیگ چهاردهم سپری کرد که امیر حسین صادقی به دلیل آسیب دیدگی در این هفت هفته استقلال را همراهی نکرد. آبی پوشان بدون صادقی از 7 بازی، 6 پیروزی و تنها یک شکست (مقابل سپاهان در اصفهان) را تجربه کردند و با 18 امتیاز در 7 هفته نخست آمار چشمگیری را از خود به نمایش گذاشتند. آن هم با این توضیح که عملکرد خط دفاعی این تیم نیز از نظر اماری خوب بود. 6 گل خورده در 7 بازی و معدل کمتر از یک گل خورده در هر بازی. یادآوری می کنیم که آبی پوشان در این 7 بازی یک بار دروازه شان مقابل تیم راه آهن باز شد، 3 بار برابر سپاهان و 2 بار نیز برابر سایپا و 4 کلین شیت نیز در کارنامه شاگردان امیر قلعه نوعی در این نیمه نخست نیم فصل اول به ثبت برسد تا آن ها با این عملکرد خیره کننده در صدر جدول رده بندی قرار بگیرند.
اما نیمه دوم نیم فصل اول آبی پوشان از هفته هشتم آغاز شد. هفته ای که امیر حسین صادقی به استقلال اضافه شد و در همان اولین دقیقه بازی اش در استقلال با یک اشتباه کمر شکن در بازی برابر نفت تهران باعث باز شدن دروازه این تیم و در نهایت نیز شکست دو بر صفر استقلال شد.
استقلال با امیر حسین صادقی 8 باردر نیم فصل نخست به میدان رفت که حاصل این 8 بازی تنها 10 امتیاز بود. آن هم در شرایطی که آمار گل های خورده این تیم نیز در این بازی ها رشد چشمگیری داشت و آبی پوشان در 7 بازی اول تنها 6 گل دریافت کرده بودند، در این 8 بازی 16 بار دروازه خود را باز شده دیدند. بگذریم که روی بسیاری ازاین گل ها نیز نقش مسقیم و یا غیر مستقیم کاپیتان آبی پوشان نیز بی تاثیر و یا کم تاثیر نبود. این آمار نشان می دهد که استقلال بدون امیر حسین صادقی معدل کمتر از یک گل خورده در هر بازی را داشت و با امیر حسین صادقی معدل 2 گل خورده در هر بازی را... این ها را اضافه کنید به عملکرد قابل نقد کاپیتان استقلال در جام حذفی و مشخصا بازی این تیم برابر ذوب آهن اصفهان که بر اثر اشتباه فاحش این بازیکن برتری استقلال در جریان بازی از دست رفت تا در نهایت آبی پوشان در ضربات پنالتی مغلوب ذوب آهن شده و از رسیدن به یک جام محروم شوند.
قطعا امیر قلعه نوعی هم متوجه چنین آماری شده که تصمیم به کنار گذاشتن امیر حسین صادقی از تیم خودش گردیده.
شنبه 6 دی1393 ساعت: 11:56 توسط:هم وطن
عده ای ....
نماز اجاره ای می خوانند!...
و روزه اجاره ای می گیرند!...
برای امواتی که ...
در حیاتشان وقت نداشته اند!!!
خودشان انجام دهند!
ولی پولی داشته اند!
که بدهند به نماز خوانان!
و روزه گیران حرفه ای!
تا برایشان انجام دهند!!!
پدر پول بسوزد!...
که در دستگاه خدا هم کار میکند!!!
آنهم چه کاری!...
جانشین پرسش خدا!...
پول می دهند!..
تا دیگران برایش خدا را بپرستند!
و او به بهشت برود!
و ثواب نماز و روزه آنها را ببرد!!!
براستی که عجب!
حماقتی است جهل....
شنبه 6 دی1393 ساعت: 11:20 توسط:reza
مرحباخیلی عالی بود
جمعه 5 دی1393 ساعت: 23:4 توسط:جوان
قابل توجه اداره آب و فاضلاب یامچی
سلام . آب اهالی خیابان شهید عسگری یک هفته است که با قطعی مواجه است و ماموران آب و فاضلاب هم با وجود تلاش هایی که میکنن هنوز عیب و نقص فنی رو نتونستند پیدا کنند .الان تکلیف ما چیست؟؟؟؟؟؟؟؟به کدام مسئول و اداره ای مراجعه کنیم؟؟؟؟؟
جمعه 5 دی1393 ساعت: 22:47 توسط:هوشنگ خاتمی زنوزیان
با این همه اهتمام وهمت واتحاد واتفاق شهر شدن وبخشداری گشتن سزاوارتان پیش بسوی شهرستان شدن
جناب اقای میرزامحمدی عزیز مدرس دانشگاه وترم اخر دکترای جامعه شناسی جامعه شناس بعداز اسلام وتسخیر ایران حتم به یقین جامعه شناسان مسلمان اول جامعه ان روز ایران را سناسایی کردند وپی بردند که به جای اتحاد و اتفاق نفاق است وچند دستگی لذا حکم به لشکر کشی دادند وتسخیر از ان جایی که اینجانب شمه ای از جامعه شناسی خوانده ام وعلاقمند باید بعرض برسانم درست بعد از 6ساعت از ارایه نظرم نگذشته دریافتم چقدر مقبولید ومورد توجه از همه مهمتر که سرمایه سرمایه گذاران شهر یامچی محترم وجود احساس همیت یک دلی همسویی اتحاد واتفاق وحبل الهی بودن وتمسک بدان اصل ورزیدن میباشد بطوریکه تاعمر احسنت احسنت ومحبا و دستتان ودستشان میززاد کافی نتواند بود افرین بر شما واتحادتان افرین امرو.ز وبعد از احساس واقعیتها ومطالعه برخی از "وب های شهرتان وبخشتان با افتخار میگویم :همه چیز مبارکتان ورسیدن به ارزوی استارت خورده شهرستان گشتن حقتان ورسیدن به افتخارات در نسلهای اینده نوش جانتان بپاس این همه موهبات وخیرین وبزرگواران گذشته وحال امید است شهر دار محترم وشورای اسلامی شهر بخواهند وبتوانند راه مستقیم در خور شان شهدای زمانها ومکان ها ویاران نهضت مشروطه از شهر یامجی امروزه ومرکز شهرستان استارت خورده یامچی عزیز بکنشند وروح پر فتوح یاران نورالله خان یکانی وبرادرا ن قوچعلی یکان سعدی ومیرزا غفارخان زنوزی وباغچه بان سه یار فرهنگ دوست ومرسه ساز ودیگران خیر ان وخادمان راشاد فرمایند وایندگان را مشتاق وسازنده ومقید به بزرگان .
+ نوشته شده در دوشنبه یکم دی 1393ساعت 10:56 توسط هوشنگ خاتمی زنوزیان ( گرد آورنده) |
استاد محترم
ضمن عرض ادب و تشکر.مطالب جنابعالی را مطالعه نمودم.ممنونیم از حمایت های شما.
موفق باشید
جمعه 5 دی1393 ساعت: 13:22 توسط:سیدکمال
باسلام و عرض ادب خدمت اقای حاج یحیی الیلو . نویسنده عالیقدر و با توانا اینجانب به نوبه خودم تشکر میکنم
رهبران و سردمداران فتنه هشتادو هشت با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران وبا حمایت کشورهای غربی و دشمنان قسم خورده این خاک مقدس به بهانه های مختلف اقدام به راه اندازی این فتنه شوم کردند.
رهبران و سردمداران فتنه هشتادو هشت با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران وبا حمایت کشورهای غربی و دشمنان قسم خورده این خاک مقدس به بهانه های مختلف اقدام به راه اندازی این فتنه شوم کردند.