وی تأکید کرد: البته ما علاوه بر بازگشایی (جبهه) کرانه باختری، به عنوان یک تلافی اختصاصی از این ماجرا، حتما انتقامی خاص برای این موضوع در نظر خواهیم گرفت.
مشاوراستاندار اردبیل در امور جوانان طی ضمن ابراز خشنودی از مسیر در حال حرکت در حوزهٔ جوانان آیندهٔ مناسبی را برای آنان متصور شد.
به گزارش ندای ایرانیان، آرش بیکپور در تشریح دغدغههای جوانان به خبرنگار ایلنا گفت: دغدغههای جوانان استان با کشور آنچنان متفاوت نیست و تنها تفاوتها در میزان آنهاست. البته باید دغدغهها را به دو گروه نرم افزاری و سخت افزاری تقسیم کنیم. اگر از منظر یک جوان ایرانی به موضوع بنگریم، اصلیترین دغدغهاش آیندهٔ نامشخص است. از این بابت که نمیداند آیا خواهد توانست شغلی با توجه به رشته و تخصص مرتبطش پیدا کند یا خیر؟. درصد بیکاری هم در استان اردبیل حدود ۲ درصدی بالاتر از متوسط کشوری است. در ادامهٔ مبحث شغلی به ازدواج هم میرسیم که به هر حال تشکیل زندگی نیازمند شغل است. وارد جزئیات نمیشوم ولی هزینهٔ یک ازدواج هم با توجه به شرایط و رسمی که امروز در استان وجود دارد؛ خود یکی از مشکلات عدیده است.
وی با انتقاد از نحوهٔ برخورد با مسائل جوانان ادامه داد: در بعد بعدی دغدغهها؛ میتوان به بحث اوقات فراغت و نشاط اجتماعی اشاره کرد. برای جوانانمان چه امکانات تفریحی تدارک دیدهایم؟ همیشه از نبایدها بیم دادهایم. همیشه اندیشیدهایم جوان را چگونه مهار کنیم. خطوط را گاها ندانسته و حتی بیدلیل آنقدر زیاد کردهایم که گاها از خط و خطوط خسته شدهاند؛ حال آنکه کمتر به توضیح خطوطی که به نفع خود اوست پرداختهایم. به جوانهایمان اطمینان نمیکنیم. چند درصد خانوادهها در تصمیمات، فرزندان جوان و نوجوان خود را مشارکت میدهند؟ چرا خانوادهها، معلمین، مدیران مدارس، مسئولین دانشگاهی و در نهایت مدیران عالی کشور به این نمیاندیشند که روزی همین جوان قرار است تصمیم ساز شود، حال چرا از حالا به پیشرفت فکری و تجربه اندوزیاش فکر نمیکنیم؟
بیک پوردر بیان تلاشها برای حل مشکلات ومسائل جوانان تصریح کرد: در باب مسائل معیشتی و شغلی، جناب آقای دکتر خدابخش از زمانی که در استان حضور یافتهاند اغلب تلاششان را معطوف به این موضوع کردهاند که انشاالله در آیندهٔ میان مدت و بلند مدت این تلاشها تأثیر مثبت خود بر زندگی مردم استان را نشان خواهد داد. در باب سایر موارد هم سعی شده است در راستای قوت گرفتن تشکلهای مختلف گام برداشته شود. چه تشکلهای فرهنگی درون دانشگاهی و چه سمنهای جوان که امروزه ضعیفترین دوران خود را میگذرانند و امید است با ایجاد شدن سمنهای جدید روزهای خوبی را در حوزهٔ ان جی اویی شاهد باشیم. منتهی باید این موارد به طور خاصه مورد توجه دانشگاهها و ادارات مربوطه باشد. متأسفانه برخی دانشگاههای استان انجمن علمی دانشجویان و حتی کانون فرهنگی ندارند و با این معانی ناآشنا هستند که تشکیل این نهادها همت مسئولین آن را میطلبد. در مورد پارک علم و فناوری استان هم که تلاشهای جهادی مسئولین مربوطه آن را به نتیجه مثبت منتهی ساخته است، به زودی خبرهای خوبی خواهد رسید.
خوشبختانه نشستهای هم اندیشی استاندار با جوانان استان را با عنوان ریل توسعه آغاز کردهایم. نشستهایی که با توجه با عملکردها اثبات شده کلیشهای نیست و تأثیرگذار است. البته این نشستها شامل کلیه ی موضوعات توسعه است که به صورت تخصصی در موضوعات اقتصادی و سیاسی و فرهنگی تشکیل میشود. در رابطه با شهرستانها هم بارها از فرمانداران برگزاری چنین نشستهایی با جوانان شهرستانها درخواست شده که به جز سرعین شهرستان دیگری چنین برنامهای را برگزار نکرده است.
وی با اشاره به اهمیت احزاب و تشکلهای دانشجویی گفت: احزاب قوی یعنی اتاق فکر قوی. حزبی که دولت سرکار بیاورد اتاق فکری در کنار دولت خواهد بود. یعنی دولت همواره برای عملکردهایش از مجموعهای متخصص بهره خواهد جست. یعنی مسیر راهی را ترسیم خواهند کرد که درصد ریسک را پایین برده و به نتیجه منتهی شود. منتهی هنوز با این مفهوم بسیار فاصله داریم؛ هر چند در شرایط کنونی هم پرکار شدن احزاب و همچنین تشکلهای اسلامی دانشگاهها بسیار با اهمیت است و میتواند به نشاط سیاسی و آگاهی افزایی در جامعه کمک کند. رساندن جامعه به حمایت از تفکر به جای حمایت از فرد گام بلندی در راستای توسعهٔ فکری جامعه است.
لینک:
http://www.ilna.ir/news/news.cfm?id=221289
http://irneda.ir/fa/news/11844/جوانان-از-این-همه-خطوطی-که-برایشان-ساختهایم-خسته-شدهاند
بقیه قسمت ها تا فردا یا پس فردا درج می شود.
فصل دوم به زودی خواهد رسید.
ژانر : درام | اکشن | جنایی
امتیاز : ۷.۷/۱۰
خلاصه داستان : داستان سریال از جایی شروع می شود که ما می بینیم نیکیتا سه سال هست از سازمان خودش فرار کرده سازمانی که او را در جوانی گرفته ، آموزش های نظامی داده و تبدیل به یک آدمکش حرفه ایش کرده است اما نیکیتا عاشق یک غیر نظامی می شود اما سازمان (که ما آن را به اسم واحد می شناسیم) نامزد نیکیتا (دنیل) را می کشد و این قتل را یک تصادف جلوه میدهد حالا نیکیتا از فرارش سه سال گذشته اما به دلایلی که خودتان در سریال خواهید دید برمی گردد و می خواهد واحد را از بین ببرد و راز آنها را آشکار کند اما …
از ساخت مستند رسمی «مرتضی پاشایی» بگویید و اینکه از چه تاریخی ساخت مستند را شروع کردید؟
خانواده پاشایی بعد از یکسری اتفاقات در نظرشان بود که مستندی درباره مرتضی ساخته بشود و از آنجایی که من در برنامه شوک در قسمت تب خوانندگی یک برنامه با مرتضی ضبط کرده بودم، و آن برنامه به دلایل بیماری مرتضی کامل نشد و تصمیم گرفتیم که آن برنامه پخش نشود.
اما همین مصاحبه ی ناتمام که من از مرتضی گرفته بوده ام باعث شد بعدها با هم دیگر دوست شویم و تماس برقرار کنیم که همین باعث شد من با مرتضی، خانواده اش و به خصوص برادرش مصطفی کمی بیشتر آشنا بشوم.
اما با واسطه ای که من را معرفی کرده بود به خانواده مرتضی به خصوص منصور پاشایی تهیه کننده این مستند آشنا شدم، مستند های من را که دربرنامه شوک کارگردانی کرده بودم را دیده بودند،خوششان آمده بود و گفته بودند میتوانیم راجع به ساخت مستند صحبت کنیم.
با صحبتی که داشتیم من ایده هایم را گفتم و چند روزی فکر کردیم و یک طراحی خاص انجام دادیم و وقتی آن طراحی را بیان کردم ایشان استقبال کردند و بعد از آن هم طراحی هارا پیاده کردیم و کار کلید خورد.
در این مستند به دنبال چه هستید و بیانتان چیست؟
چند اتفاق در رابطه با مرتضی رخ داده که بسیار بسیار حائز اهمیت است.یکی این است که مرتضی پاشایی یک رشد برق آسا داشت شخصیتی که شاید یکسال و نیم یا دو سال قبل از مرگ اش اکثر طرفدارانش با اون آشنا نبودند،خیلی زود و در عرض یک یا دوسال محبوب قلب ها میشود و هواداران قلبی پیدا میکند. این سرعت باعث شد که خیلی از طرفداران مرتضی از گذشته وی خبر نداشته باشند و یا با ابعاد شخصیتش آشنا نباشند.یکی از حرف های این مستند بیان و بررسی این اتفاق است.
و اما در این مستند از دوران کودکی و جوانی اش میبینید،از شوخی هایش و کلیپ هایی که به عنوان طنز ضبط کرده است تا مداحی کردنش که پدرش اشعار را میگفته و وی مداحی میکرده است. حتی ما به خانه مرتضی در کرج رفته ایم که در آنجا اولین کارهایش را ضبط میکرده است و از اولین کنسرتش که در یک سالن نسبتا کوچیک که برای آموزش و پرورش بوده با تقریبا 400 نفر تا کنسرت های بزرگ و با شکوه آخرش.
درباره حاشیه هایی که پیش آمد برایمان توضیح دهید.درباره این حاشیه هم حرفی زده خواهد شد؟
بله! یکسری حاشیه هایی بود که همه در جریان هستیم و خانواده پاشایی خیلی دوست داشتند که یک جایی با وجود یک مرجع جواب تمام حاشیه سازان را بدهند. مثل حاشیه بیمارستان بهمن.آن فیلم ها و آن عکس هایی که از لحظه درد کشیدن مرتضی پخش شده بود بالاخره این کارها،کار چه کسی بوده؟
برای یافتن جواب این سوالات در این مستند تلاش های بسیاری شده.
یکسری حرف ها و حدیث هایی مطرح شده بود از لحظه ی تشییع پیکر مرتضی پاشایی،در این باره چه حرف هایی دارید؟
در این باره هم حرف هایی هست از اینکه مرتضی شنبه خاک شد یا یکشنبه و اینکه اگر یکشنبه خاک شده است دلیلش چه بوده و چرا بستر جامعه فراهم بوده برای این شایعات .
از حضور بسیار زیاد جمعیت در روز خاک سپاری برایمان بگویید و دیگر اتفاقاتی که در این مستند اتفاق خواهد افتاد.
خوب یکسری آدم ها بودند که در زندگیشان مرتضی را نه دیده بودند و نه حتی یک آهنگش را گوش داده بودند اما در مراسم تشیع حضور پیدا کردند.جوری خودشان را به زمین و آسمان زدند که همه فکر میکردند رفاقت های دیرینه ای وجود داشته است و همچنین برعکسش از یکسری ها انتظار میرفت که حضور داشته باشند اما خبری نبود از حضورشان. حتی از آدم هایی که به بیمارستان می آمدند و برای شبکه های مجازیشان عکس های سلفی می انداختند،در آن شرایطی که مرتضی بیمار بود و دوست نداشت از چهره ی بیمارش عکس بیاندازند تا برسیم به آن جامع شناس بی ادب که بسیار غیر انسانی حرفی را زد که دل این خانواده را به درد آورد. خانواده ای که جوانشان را تازه از دست داده اند و یک نفر بیاید به جای تسلیت گفتن بگوید طرفداران این آدم ابله هستند و دیگر حرف های مطرح شده...
چه کسانی در این مستند حضور دارند؟
خیلی از افراد در این مستند هستند که بخواهم نام تمامشان را بگویم یک صفحه میشود، از محمد علیزاده و علی لهراسبی که از دوستان مرتضی بوده اند نا اطرافیان مرتضی، مهدی کرد و حتی محمود عزیز که مسئول امنیت کنسرت های مرتضی بود و مصاحبه اش بسیار جالب و شنیدنی است.
همچنین از خانواده اش، مصاحبه مادرش بسیار اثرگزار است و به معنای واقعی کلمه دردناک. (راجع به ورود به حریم شخصی مرتضی و آن فیلمی که از لحظه درد کشیدن مرتضی پخش شده)
همه این ها به علاوه کسانی که مصاحبه های کوتاه کرده اند مثل پژمان بازغی، سام درخشانی،خداداد عزیزی،علی پروین و سید جواد هاشمی در مسابقه فوتبالی که در کیش به یاد هنرمندانی که به واسطه سرطان از بین ما رفتندبرگزار شد.
به غیر از این مستند،مستند های دیگری هم ساخته خواهد شد؟
خیر، هیچ مستندی حق پخش در صفحه مجازی وصفحه غیر مجازی ندارد.این تنها مستندی است که به تهیه کنندگی خود خانواده کار میشود و اگر کسی بخواهد ادعای این را بکند که مستندی ساخته است برخورد خواهد شد و مورد پیگرد خانواده پاشایی قرار خواهد گرفت.
این مستندی که با کارگردانی بنده پخش خواهد شد با اجازه رسمی مرتضی به تهیه کنندگی منصور پاشایی تولید و پخش خواهد شد .
از زمان حیات مرتضی در بیمارستان هم فیلم برداری داشته اید؟
نه! من تقریبا بعد از فوت مرتضی به صورت رسمی شروع به ساخت این مستند کردم البته از مراسم تشیع جنازه فیلم گرفته ام ولی به صورت رسمی بعد از مراسم تشیع جنازه بود.
اما از همه ی فیلم های آرشیوی استفاده خواهم کرد و از دوستانی که تصاویر جالبی دارند درخواست میکنم که برای ما ارسال کنند تا ما از بهترین هایشان برای ساخت این مستند استفاده کنیم .
آن مصاحبه ای که انجام داده اید با مرتضی و در برنامه شوک پخش نکرده اید در این مستند استفاده خواهد شد؟
آن مصاحبه برمیگردد به برنامه شوک و تهیه کننده خوب و محترمش فرشاد شکیبی و داستان دیگری دارد.شاید تهیه کننده برنامه زمانی بخواهد در برنامه شوک از آن استفاده کند و یا بخواهد در اختیار خانواده مرتضی بگذارد.
این مستند کی پخش میشود؟
از وقتی که مجوز رسمی وزارت ارشاد آمده ما شروع به ساخت این مستند کرده ایم و حدود 75 درصد این مستند ساخته شده.فعلا در روز های پایانی ساخت هستیم و تقریبا کارمان در تدوین هم شروع شده.اما با در نظر گرفتن کارهایی که برای قسمت آخر و ارشاد و پخش هست و آن روال قانونی که وجود دارد،ما سعی میکنیم تا یک ماه آینده این مستند را روانه بازار کنیم
عوامل کار را معرفی می کنید؟
بله. تهیه کننده: منصور پاشایی است، مجری و کارگردان: شاهین صمدپور، مدیر تصویر برداری :الیاش صفدری، تدوین: منوچهر صانعی، مدیر تولید: ایرج شایسته، دستیار تولید: محمد حجتی.
کافه سینما
اینقدر این در کهنه را باز و بسته کرده ام
که لولایش شکسته است!
لولای شکسته در را عوض میکنم!
انگار کسی در میزند؛
در را باز می کنم و در خیالم تو را می بینم
که پشت در ایستاده ای
می گویم:
بانو خوش آمدی
ولی تو نیستی
پشت در تنهاییست
در را می بندم و باز دوباره باز میکنم
ولی هنوز هم نیستی
اینقدر باز میکنم و می بندم
که لولای در دوباره می شکند
کاش می آمدی
می دانم چشم خسته ام بسته خواهد شد
قلبم خسته ام خواهد ایستاد
ولی تو نخواهی آمد
بانو
بانو
بانو جان
تا آخر عمر فقط همین خواهد بود
من و در و لولای شکسته
و حسرت دیدار تو
فقط همین
شاعر: کیکاووس یاکیده
+ خیـــال نوشت: بانو جان! خیلی وفته نیستی! اما چه باک تا خیـــالت اینجاست! اینجاست تا قلب خسته ام به روی همه بسته شود . . . صبوری میکنم با این خیـــال . . .