مصطفی پاشایی:
حالا باید بگویی؛ "اینروزا سخت تر از اونه که باور کنی مگه میشه با یه خاطره سر کنی ؟" اما سخت برای من ،برای بابا و مامان و برای "خانواده خاص "یعنی همه دوستداران واقعی تو در سراسر دنیا. عاشقتم داداش کوچولوی مهربونم - می دانم که میبینی عده معدودی فرصت طلب و تنگ نظر به طرفدارانت ،به خانواده ات حرفهایی می زنند که در زمان بودنت به تو هم می گفتند ، اینها همانهایی هستند که در زمان بودنت بیماریت را ادعای دروغ جار می زدند -اینها همانهایی هستند که بارها با پیامک هایی که موضوعش فوت تو بود آزارمان می دادند - اینها احتمالا یا عزیزی در زندگی ندارند یا از دست دادن برادر و فرزند نمی دانند چیست - باز هم سکوت کن - سکوت - من هم سکوت تو را ادامه خواهم داد - چون سکوت بهترین پاسخ برای شایعه سازان است .. چون زمان بهترین اثبات برای حقیقت وجودی تو و اثبات وسعت نظر و دل بزرگ تو بود .ارادتمند شما مصطفی پاشایی .دوستان عزیزم خدا حافظ
لطفا این متن روتاآخربخونید:
محمودگل محمدی:
خدایـــــا ... مدعیان رفاقت ، هر کدام تا نقطه ای همراهند ...
عده ای تا مرز منفعت ...
عده ای تا مرز مال ...
عده ای تا مرز جان ...
عده ای تا مرز آبرو ...
و همگان تا مرز این جهان ... تنها تویی که همواره می مانی ... !
رهـــــایم نـکن . . .
هییی وقتی این عکس و میبینم و یادم میاد بغیر از مهدی کرد من عباس باران و مهدی طیبی تنها کسی که تو دوران مریضش ولش نکرد بره آخری بیاد تو بیمارستان عکس بندازه و هو خودش بندازه سر زبون ها این مصطفی بود داداشش کوچلوش رو حمایت میکرد ولی امروز داره داغ کسی تو دل کوچیکش حمل میکنه ده تا خانواده خاص نمیتونن بکشنش اخه هرچی باشه میگن داغ برادر و فقط برادر مرده میدونه اگر مصطفی تا دیروز مسولیتی نداشت زیاد خودش قاطی کاره مرتضی نمیکرد از ادب و معرفتش بوده با شناختی که دارم ولی چیشده که امروز یکسری ها به اسم خانواده خاص بهش توهین میکنن اگر امروز اون پیج دستش چون کسی بهتر از اون لیاقت نگهداری یادگار برادرش رو نداره سو استفاده نمیکنه اگر اهنگ خوند و داره راه برادرش ادامه میده چون خواسته داداشش بود که نتونست کمکش کنه و حمایتش کنه آرزوی خواننده شدن برادرش رو با خودش به بهشت برد حالا حمایت نمیکنید زخم زبون چرا میزنید اینم با حرف های که باهم میزدن یادمه که مرتضی دوست داشت یروز باهم کنسرت مشترک بزارن و برا طرفدارهاشون بترکونن مهدی کرد هم تمام کارها رو هماهنگ و برنامه ریزی کرده بود با رفتن مرتضی همه غافلگیر شدیم طرف باباش کفاشه بعد مرگش به عشق باباش راه باباش ادامه میده اینکه زنده نگهداشتن و اجرای خواسته مرتضی بعد فوتش کاره بعدی نیست و درباره مستند هم کوتاه بگم کامل ترین و جامعه ترین مستندهم اونی که جناب شاهین صمد پور کارگردانش هست و در حال ظبط اون هستیم
درباره مستند هم کوتاه بگم کامل ترین و جامعه ترین مستندهم اونی که جناب شاهین صمد پور کارگردانش هست و در حال ضبط اون هستیم هرکی هم میخواد هر مستندی رو که تو شرایطی که داغدار بودیم مصاحبه جزی داشتن و الان به اسم رایگان ولی با قیمت زیاد به یک برنامه بفروشن و بنفع جیبشون باشن بدونن که ما میدونیم و کار خودمون رو میکنیم خانواده خاص وملت عزیز هم اجباری روشن نیست کدوم مستندو بگیرن ولی مستندی که ما پیشنهاد کردیم با هدف و برنامه ریزی شدست که درآمد حاصل از اون جهت کار خیر و هدیه به روح مرتضی عزیز و تمام کسانی که بر اثر بیماری سرطان از بینمون رفتن ولی جاشون سبزه هدیه میشه و حق انتخاب با ملت و طرفدارهای عزیزه از طرف دارها و مردم عزیز خواهش میکنم با حمایت هاتون تسلی برای خانواده پاشایی باشید و مشوق مصطفی عزیز که بتونه به اونجای که مرتضی عزیز دوست داشت برادرشو ببین برسه و اینم بدونید هیچکس مرتضی عزیز نخواهد شد مصطفی پاشایی فقط همه تلاش و کوشش و میکنه تا خواسته هاو آرزو های اخر برادر کوچلوش رو جامعه عمل بپوشونه پ.ن کپی برای همه آزاد جهت دونستن همه که یه خانواده همیشه و هرشرایطی درکنار هم و متحد، هستن از جناب مهدی کرد هم تقاضا میکنم همنطور که مرتضی عزیز رو حمایت کرد مصطفی رو حمایت کنه و با گذاشتن این پست حمایت هامو از برادر عزیزم مصطفی علام میکنم و امیدوارم در رسیدن به اهدافش محکم و استوار باشه خانواده بافهم و معرفت خاص هم همجوره پشتشن
خانواده یک نظام اجتماعی است که رسما در همه جوامع پذیرفته شده و توسعه یافته است. در حقیقت مفهوم ساخت اجتماعی در انسان شناسی غالبا با مفهوم ساخت خانواده و خویشاوندی همراه است. نابسامانی سازمان خانوادگی یا گسیختگی آن را می توان به عنوان شکستن واحد خانوادگی یا گسیختگی ساخت نقش های اجتماعی به علت قصور یا ناتوانی یک یا چند عضو خانواده در اجرای نقش های خود تعریف کرد. طلاق یکی از انواع گسیختگی خانواده است که آمار آن در جامعه ایران طی سال های گذشته تا به امروز رو به فزونی گذارده و بالطبع آسیب هایی را نیز در جامعه به دنبال داشته است. پژوهش حاضر به کارفرمایی سازمان ملی جوانان، به بررسی این پدیده طی سالهای 1383-1375 در جامعه ایرانی در سنین (92-51) سالگی با هدف شناسایی عوامل موثر در بروز پدیده طلاق از ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، فردی و شخصیتی و عوارض ناشی از این پدیده در خانواده ها به منظور انجام برنامه ریزی های لازم در سطح کلان جامعه صورت گرفته است. در این نوشتار همچنین به چگونگی ارتباط موضوع در راستای وظایف پلیس پرداخته شده و در پایان با توجه به نتایج حاصله، راهکارهایی پیشنهاد شده است که در کاهش طلاق نقش موثری ایفا می کند.
کورش در اسفند ماه سال 1351 ش در آبادان به دنیا آمد. با شروع جنگ تحمیلی او همراه با خانواده اش ابتدا به هفشجان عزیمت نمودند .مدتی بعد به طاقانک آمدند،چون والدین کورش طاقانکی هستند.
کورش 13ساله بود که موفق شد در بسیج ثبت نام کند وبه پادگان آموزشی برود. پس اینکه آموزش نظامی دید در زمستان 1366 ش با اصرار زیاد توانست به جبهه برود.
او در جبهه نامه هایی برای خانواده و دوستانش می نوشت و آنها را نصیحت می کرد .کورش به مادرش می نویسد در سنگرم اما زمان (عج) را می بینم .
اوبه قرآن ونماز توجه ویژه ای داشت.
کورش در عملیات بیت المقدس 3 در جبهه ی غرب و در زمستان 1366 ،که اولین حضورش در جبهه بود،به شهادت رسید.برادرش مهرداد پس از شهادت کورش می نویسد:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام، سلامی به پاکی عشاق پاکباخته، سلامی به گرمی دلهای آخته و سلامی به عظمت و بزرگی، بزرگ مردان خدا ساخته.
شعری را که برای برادرم سروده ام ارسال می کنم و این اثر ناچیز و بی مقدار را تقدیم می کنم به ارواح طیبه همه سرخ جامگانی که پهن دشت وطن اسلامی رنگین به خون سرخشان است. امید که مقبول واقع شود.
برگ سبزیست تحفه درویش چه کند بینوا همین دارد.
دفتر اسرار
تقدیم به شهید «کوروش رفیعی» و همه شهدا انقلاب اسلامی
رفتی و سیر ندیدم مه رخسار تو را
فصل گل رفت و نچیدم گل بی خار تو را
تو برفتی و برد با خودش اندر دل گور
سینه غمزده ام، حسرت دیدار تو را
دیده بگشای کنون آمده است مادر تو
تا در آغوش کشد پیکر خون بار تو را
می بینید دگر از خوف الهی گریان
چشم مخور شب این، دیده بیدار تو را
بعد از این نشنود آن سنگر پر مهر و صفا
ناله نیم شب و گریه غمبار تو را
جوهر خون تو تا خاک وطن گلگون کرد
قلم دهر نوشت قصه پیکار تو را
وانکه اندر طلب دیدن دلبر باشد
توتیا می کند این، خاک گهر بار تو را
حرف خام است همه، آنچه «رفیعی» گوید
کو نخوانده است هنوز دفتر اسرار تو را
شعر از: مهرداد رفیعی ساکن: روستای طاقانک ـ فرزند: علی متولد 1348
شغل: معلم میزان تحصیلات : فوق دیپلم (دینی و عربی) نبست با شهید: برادر
وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
بگو ای پیامبر نماز من طاعت من زندگی من مردن برای خداوند عالمیان باشد.
الله اکبر از این همه شور، شکوه و شعور، الله اکبر از این همه ایمان و عشق و ایثار، الله اکبر از این همه پایمردی و دلیری و امید... خدایا هدایتم کن زیرا می دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است. خدایا مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجودم را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم. خدایا من کوچکم، ضغیفم ،ناچیز و کاهی در مقابل طوفان ها هستم؛ به من دیده ای عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تورا به درستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.
خدایا خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغای کشمکشهای پوچ مدفون نشوم. خدایا دردمندم روحم از شدت درد می سوزد، قلبم می خروشد ،احساسم شعله می کشد و بندبند وجودم از شدت ضجه می زند؛ تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.
خسته ام، پیر شده ام، دل شکسته ام و ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم احساس می کنم که این دنیا دیگر جای من نیست با همه وداع می کنم و می خواهم فقط با خدای خود تنها باشم. خدایا به سوی تو می آیم از عالم و عالمیان می گریزم تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده. خدایا آنها رفتند امام و امت را تنها گذاشتند و آن هم در غم جانکاه و آنچه مانده است ننگ و نفرت خدا و خلق خدا، نثار آن کوردلان منافق است که خفت وخواری را برای همیشه به نام خود ثبت کردند و اگر من هم کشته شوم چه سعادتی بهتر از آنکه در نزد خدایم و دوش بر دوش شهدای اسلام است وراهم شناساندن اسلام به جامعه ها وصدور انقلاب اسلامی بوده است.
یاد دوستان شهیدم یک لحظه مرا آرام نمی گذاشت، بدن متلاشی شده آنها راوقتی به یاد می آورم درواقع قدرت اسلام و خدا را با چشم و دستم لمس و می فهمم.
پدر و مادر عزیزم اکنون من در این لحظه که وقت حمله است، فکر می کنم از خدای خود می خواهم که من اولین شهید خانواده هستم و این ارج عظیمی دارد .
راستی شما می دانید که الله نور آسمان ها و زمین است. خدا هرکس را بخواهد به نورش هدایت می کند. بار الها تو را می خوانم به آن نور وجهت که همه چیز برای او روشن شده است. امیدوارم که برادرهایم راه مرا ادامه دهند و امیدوارم که خداوند متعال به آنها فرصتی بدهد تا خود را تا جایی که ممکن است، وقت خود را صرف کارهایی برای خدا کنند. مادر عزیزم من تو را خیلی دوست دارم ولی اگر به خاطر خون شهید من هم که شده است خدا را درست ببین،چون من عظمت او را در جبهه و نیروی الهی او وقدرت پر عظمت او و معجزه های او را دیدم .پس سعی کن بیشتر خودسازی کنی ودر زندگی امام و امت را دعا کنید. چون فرمانده اصلی ما که امام زمان (عج) است فرموده است: که می گوید او را بعد از نماز 10بار دعا کنیم .
من دیگر عرضی ندارم ،فقط از خداوند متعال می خواهم که این فرزند را از شما پدر و مادرم قبول کند.
والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
کورش رفیعی
مصطفی پاشایی:
در حال ضبط مستند مرتضی پاشایی - دوستان عزیزم " خانواده خاص" ؛ هر نوع مستند با هر اسم دیگری در سایت های اینترنتی هیچگونه رسمیتی نداره و بدون اجازه خانواده مرتضی بر روی سایت هاست . مستندی که تحت نظارت خانواده در حال تهیه است کامل ترین و جامع ترین مستند در حال تهیه است که به خیلی از سوالات شما در مورد مرتضی پاسخ داده خواهد شد . "متاسفانه اشخاصی با اسم پخش رایگان اقدام به تهیه این فیلمها میکنن و بعد ما متوجه میشیم که قصد فروش کار به مبالغ هنگفت به بعضی سایت ها رو دارن و این یعنی بی اخلاقی " . در ضمن عواید مستندی که تحت نظر خانواده مرتضی در حال تهیه است قراره در کار خیر مورد استفاده قرار بگیره . در مورد این مستند هر سوالی دارید می تونید به پیج شاهین صمد پور کارگردان این کار مراجعه کنید
نقاشی چهره از مرتضی کار دوست خوبم سجاد مرادی عزیز
"خانواده خاص "جاودان شد .... گردنبندی که خانواده خاص روز تولد مرتضی بعنوان هدیه براش آورده بودن و مرتضی خیلی دوست داشتش
احسان حاج صفی عزیز که با تقدیم گل غرور آفرینش به مرتضی نشان داد که در عین حال که ورزشکار بزرگیه ، هنر دوست و هنرمند هم هست ، ازش به خاطر این پیروزی و این حرکت هنرمندانه بینهایت تشکر میکنم
یکی از بهترین روزهای زندگی من - کنسرت برج میلاد - مهرماه سال ١٣٩٢ -چقدر زیبا بود وقتی که برای دومین بار مرتضی رو بر روی استیج برج میلاد میدیدم
می بینی چی به روزم عشق آورد
حالا راهه تو دوره ، دل من چه صبوره ،کاشکی بودی و میدیدی ، زندگی چه سوت و کوره
سمت راست تصویر بیسکوییت مادر میبینید - این رو به خاطر این گذاشتم که آخرین خوراکی که مرتضی خورد همین بیسکوییت مادر بود و خودش خواست این بیسکوییت رو از دست مادرمون بگیره