در کربلا
تحریم ها را زمانی برداشتند که سرها را بریدند؛
خیمه ها را سوزاندند و اهل بیت (ع) را به اسارت بردند...
نهایت حماقت است اگر برخی فکر کنند یزیدیان زمان برای لغو تحریم ها
به کمتر از این راضی هستند.
عرصه عاشورا به گستره تاریخ است . . .
چه زیبا و با شجاعت بالهای تدبیر را گشوده و بسوی آسمان سهمناک مذاکرات با دول سیّاس و طمّاع غرب پر گشوده اید . وقتی سفیر تدبیر ، حین مذاکرات می خندد ، امیدمان به خدا و دستمان به دعاست که تدبیرش ، امیدمان را به هسته ای ماندن عزتمندانه ، روز به روز افزونتر کند .
اما وقتی اظهارات مقامات آمریکایی را می شنویم ، نگرانیمان افزون می شود که می گویند ، امکان رفع تحریم هایی وجود دارد که دارای شرایط زیر باشد :
- رفع تحریم ها فقط مربوط به تحریم هایی می شود که تحت عنوان فرمان اجرایی رییس جمهور آمریکا قرار دارد .
- در صورت توافق نهایی ، تحریم ها تعلیق می شود و لغو نخواهد شد .
- تحریم هایی که بصورت احتمالی خواهد شد ، فقط مربوط به تحریم های هسته ای است و تحریم های حقوق بشر و تروریسم را شامل نمی شود .
- پس از توافق نهایی نیز بلافاصله تحریم ها تعلیق نخواهد شد ، بلکه ابتدا ایران تعهدات خود را اجرا کند.
- آژانس باید فعالیت های ایران را تایید کند .
- پروتکل الحاقی از سوی ایران باید به اجرا درآید .
- رضایت و رای گیری گنگره به منظور تعلیق تحریم ها لازم است ، بدون رضایت کنگره تحریمی تعلیق نمی شود .
آقای ظریف ، این ادبیات عزت مداری در مذاکرات نبوده و لایق مردم ایران نیست !!
وقتی مروارید های جانشین حضرت روح ا.. را می شنویم که می فرمایند : چشمتان به داخل باشد می فهمیم که چه خبر است و آن هنگام که افکار و بینش استاد علامه شهید مطهری را تورّق می کنیم جملات زیبای ایشان نیز مویّد فرمایشات معظم له است ، که می فرمایند :
بزرگترین هدیه ای که یک رهبر می تواند به ملتش بدهد « ایمان به خود است » ، یعنی آن ملت را به خودش مومن و معتقد کند ، که بگوید من نباید زیر بار دشمن بروم ، من از خودم تاریخ و فرهنگ دارم .
آقای ظریف ، سرمشق و سودای عزّت را و بیزاری جستن از مذاکره و مصالحه با ذلت را ، همواره در سرآن شاهینی که قهرمانانه در پروازش نرمش ها به نمایش می گذارد ، داشته باشید و مبادا زرق و برق دامنه کوه ، شما را از نشستن بر قله های افتخار و عزّت مداری باز دارد .
مردم آگاه بود که خاکش را هشت سال پاسداری کرد و خون داد و اینک ، در جنگ نرم نیز ، حافظ عزت فرهنگ و سبک زندگی خود است و در سنگر اقتصاد هم مقاومت خواهد کرد ، تا باردیگر 8سال که سهل است ، 80 سال پای خاک میهنش خون دهد و بصیرت مندانه فتنه های چون 88را نیز از سر نهد و پای نهال انقلاب ، جان دهد .
دفاع همچنان باقی است ، مهر ذلت برازنده آنهایی است که سالهاست دست طمعشان از سفره ایرانی قطع است
شما امّیدمان را تدبیر کنید ، نه تلاش غرب را برای ذلتمان را ، تمدید .
آقای ظریف ، خنده هایتان ، یاد حرکات ورزشی قدرتمندانه دروازه بان سابق تیم ملی مان عابدزاده بزرگ را در بازی استرالیا ، در ذهنمان تداعی می کند ، تا گل تساوی و برد را به یاد استرالیا بر دروازه 1+5 بزنیم و انرژی هسته ای مان به جام جهانی باشگاه پر از عزّت و بی قید و شرط دنیا بپیوندد .
عزّت شما در مذاکره و ذلّت دشمنان در مناقشه آرزوی و دعای همیشگی ماست ، که دعای حضرت صاحب الزمان و مردم با شماست . چشم انتظاریم تدابیر شما ما را به سفارت امید و عزّت رهنمون سازد .
زاهد احمدزاده
فعـــال اجتمـــاعی
روزی روزگاری در یکی از روستا ها کدخدای زندگی می کرد که همیشه به مردم دیگه زور می گفت و از اون ها سوءاستفاده می کرد و هیچ خدایی رو بنده نبود.
از قضا توی این روستا مش حسنی زندگی می کرد که یک باغ سرسبز میوه داشت. اما کدخدای زور گو بخاطر اینکه چاه آب دستش بود، آب باغ مش حسن رو بسته بود.
مش حسن برای اینکه راه حلی برای این مشکل پیدا کنه رفت پیش ناخدای باهوشی که توی اون روستا زندگی می کرد و ناخدا گفت بهتره تو باغ خودت چاه بکنی و محتاج کدخدای زورگو نشی.
اما مش حسن که حال و حوصله این کارهارو نداشت و میخواست هرچه زودتر به آب برسه به حرف ناخدای باتجربه و باهوش گوش نداد و رفت پیش کدخدای زورگو.
کدخدا که خودش باغ داشت و نمی خواست مش حسن رو دستش بلند بشه به مش حسن گفت مشکلی نیست اما دیگه نباید فلان میوه ها رو توی باغت داشته باشی و مش حسن هم قبول کرد.
اما کدخدای زورگو بیشتر طمع می کرد و هربار میوه دیگه ای رو هم حذف می کرد. تاجایی که به مش حسن فقط اجازه کاشت کلم و هویج سبزیجات رو داد و گفت به این شرط که این کره الاغ من هروقت که از کنار باغ تو رد شد باید بهش اجازه بدی تا از سبزیجات باغت بخوره.
اما این کره الاغ چموش هروقت از کنار باغ مش حسن رد می شد کلی از سبزیجات باغ مش حسن رو می خورد تا جایی که حتی همون سبزیجات هم دیگه چیزی ازش نموند و مش حسن به خودش گفت ای کاش به حرف ناخدا گوش می دادم...
این بود کل حقیقت مذاکره مش حسن با کدخدای زورگو. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
پ,ن : اگر به لحن صحبت های کشورهای مذاکره کننده قبل از فتنه 88 بر گردیم می بینیم که برد دست ما بود و اون ها به دنبال ما بودن اما بخاطر خیانت چند نفر همه چیز عوض شد. حالا هم به نوعی همه ما فریب خوردیم. نتیجه مذاکرات هرچیزی که باشه و فرض مثال تحریم ها برداشته هم بشه، ما از طریق حقوق بشر بدترین تحریم هارو متحمل خواهیم شد...