
راستش من کم و بیش منتظر چنین سخنرانی بودم. هرچند تصور نمی کردم چنین واکنش رادیکالی از سمت کسی چون یوسف اباذری صادر گردد. اما به نظرم نکته ای که یوسف اباذری آن را در تحلیل خود مورد نظر قرار نمی دهد. نقش رسانه های جدید ارتباطی است. رسانه هایی که امروز نقش پر رنگی در زندگی مردم عادی بازی می کنند. یک زمانی مثلا در دهه چهل یا پنجاه یا بعد انقلاب تا دهه هفتاد عموما رسانه یا در دست دولت بود و یا در دست روشنفکر ،و این هر دو گروه از دیر باز از طریق رسانه های خود، با یکدیگر در چالش بودند.( عموما بر سر امر سیاسی، هما ن چیزی که اباذری از آن می نالد اینکه امر سیاسی با اتفاقاتی چون ماجرای پاشایی پس رانده شده است) عامه مردم نیز ،همواره در بازی رسانه ای این دو گروه تماشاچی بودند. یعنی یک چشم مثلا به تلوزیون داشتند و چشم دیگر به مجلات و روزنامه های روشنفکران،هر دو گروه نیز خود را با صفت «نخبه» معرفی می کردند و مخاطب سرگردان خود را با صفت « عامه» نامگذاری می کردند. هر چند در همه ادوار ،رسانه های عامیانه ای مثل مجلات زرد نیز منتشر می شد؛ اما این نشریات عموما به دست خود مردم اداره نمی شد؛ بلکه مردم همچنان مخاطب توده وار چنین رسانه هایی بودند. اما با گسترش رسانه های مجازی این فرصت برای تک تک مردم عادی پیش آمد، تا خود رسانه ای برای بیان دیدگاه ههای خود داشته باشند و به نظرم از همین جا بود که بازی قدرتی که دوضلع داشت با اضافه شدن توده هایی که دیدگاههای خود را به راحتی منتشر می کردند صاحب ضلع دیگری شد که رفتار و پراتیک اش بعضا از باور و انتظار آن دو گروه متخاصم بیرون بود. برای مثال مردم عادی به یاری همین رسانه های مجازی، قهرمانان خود را پرورش و تبلیغ کرد از مرتضی پاشایی تا ناصر حجازی و فرهاد مجیدی..حتی برگزاری مراسم آب پاشی در یکی از پارک های تهران و یا برگزاری روز «جَک و جواد ها» و شرکت در این مراسم همچون مراسم بالماسکه با تیپ های عجیب و غریب و نادر از نشانه های گسترش رسانه های مردمی بود که تا پیش از آن اگر چه شاید بی سابقه نبود اما هرگز به این گستردگی و وسعت مشاهده نشده بود. همه این اتفاقا برای دو گروه در حال تخاصم غیر قابل پیش بینی ،بی معنی و حتی عصبانی کننده بود. زیرا تا پیش از این هر گونه اجتماع جدی و هر پراتیک سیاسی و اجتماعی با فراخون این دو گروه انجام می گرفت. پس از وجه ای دیگر یوسف اباذری به همان اندازه خشمگین است که بسیاری از فعالان سیاسی که مخالف لشکر کشی های خیابانی هستند
ادامه دارد...
به مناسبت شب یلدا نمایشگاهی از آثار طراحی و نقاشی جلال الدین مشمولی برگزار می شود
هشیار تیموری مدیر برگزاری این نمایشگاه گفته است: هدف از برگزاری نمایشگاه اخیر جلال الدین مشمولی بهانه ای است برای همنشینی و یادآوری مضامین اخلاقی و اجتماعی شب یلدا است که در گذشته کنار هم دایره ای وار می نشستند و از بلند ترین شب زندگی که نمادی از تمام زندگی است با شادکامی لذت می بردند.
وی گفت: هدف از برگزاری این نمایشگاه انتخاب مشترک برخی عناصر به کار گرفته در آثار مشمولی با عناصر شب یلدا است که بر آن شدیم تا این همخوانی را به معرض نمایش عمومی قرار دهیم. گل، هندوانه، زن، انسان و نگاه طنزی که در آثار این دوره به ویژه طراحی های جلال الدین مشمولی دیده می شود می تواند ما را به شب های خاطره انگیز یلدا که توام با شادی و گفتارهای شبانه بزرگان و ریش سفیدان است نزدیک کند.
تیموری افزود: ما برای برگزاری نمایشگاه این دوره از آثار مشمولی دو هدف دیگر را نیز دنبال کرده ایم که به شرح ذیل می باشد. اول اینکه باید شرایطی اتخاذ کرد تا مردم نسبت به بخشی از اعضای جامعه حساس تر شوند و شاید یکی از این اقشار هنرمندان باشند و برگزاری چنین نمایشگاه هایی می تواند آشتی خوبی بین دو قشر عمومی جامعه و هنرمندان برقرار کند که خوشبختانه این مسئله در سالهای اخیر به خاطر تاسیس مراکز هنری خصوصیی همچون گالری ها بیشتر شده است. مردم باید بدانند که هنرمند جامعه اش چگونه می اندیشد و چه چیزی را خلق می کند و چگونه می تواند به این اندیشه های هنری نزدیک تر شود.
مسئله دومی که باید به آن با نگاه ویژه ای پرداخت بحث اقتصاد هنر و حمایت های اقتصادی به آثار تولید شده هنرمندان می باشد که بحث داغ امروز است که البته باید اشاره کرد که در این سالهای اخیر اتفاق های خوبی در خصوص فروش آثار هنری افتاده ولی باید این حمایت های هم در بخش خصوصی و هم در بخش دولتی جدی تر به آن پرداخت و عملی کرد. باید اشاره کرد که این رویدادهای اقتصادی در فضای هنری شهرهای کوچک بسیار اندک است و همچنان هنرمندان در حوزه اقتصاد هنر با شرایط سخت تری نسبت به هنرمندان شهرهای بزرگ دست و پنجه نرم می کنند و حضور اندک گالری ها و فضاهای دیگر می تواند گره کوچکی از این مشکلات را باز کند.
هشیار تیموری افزود : بر خود لازم می دانم که به عنوان یک مدیر هنری هر از چندگاهی با برگزاری چنین نمایشگاهی گام های کوچکی برای معرفی آثار هنرمندان جامعه خودم بر دارم و برای آغاز این فعالیت ها از آثار جلال الدین مشمولی به عنوان هنرمندی که در شهر قائمشهر پیشتاز اینگونه برنامه های فرهنگی و هنری می باشد شروع کردم تا بتوانم این آثار را با جامعه ای که خودم با آنها در ارتباطم آشنا سازم.
وی اشاره کرد: با توجه به در نظر گرفتن ابعاد و اندازه کوچک آثار آقای مشمولی می توان و همچنین ارائه قیمت های پیشنهادی مناسب برای خریداران آثار بیشتری را وارد سبد خانوار جامعه کرد و این می تواند یک برنامه پیشنهادی برای دیگر هنرمندان باشد تا به این شکل آثار تولید شده بیشتری را روی دیوارهای خانه های مردم آویزان کنند.
خاطر نشان می سازد این نمایشگاه از تاریخ 26 تا 28 آذر ماه در قائمشهر. خیابان تهران . روبروی البرز 32 . ساختمان الوند . طبقه اول برگزار خواهد شد و علاقمندان می توانند در طی این سه روز از ساعت 16 تا 20 از این آثار دیدن فرمایند.
گفتوگو کردن با مردی که شاید بعضیها اسم یا چهره او را نشناسند اما صدای گرم و گزارشهای خاص و حتی اگر کسی که یک بار هم مسابقات کشتی را ندیده باشد با شنیدن صدای گزارش او به وجد میآید؛ مردی که شاید بتوان گفت به تعداد موهای سپیدش فضای سالن و مسابقات کشتی را برایمان گزارش کرده!
به گزارش ایسنا، «باشگاه خبرنگاران» با این مقدمه ادامه داد: مردی از اهالی مشهد و همشهریان اخوان ثالث. هادی عامل فرزند دوم خانوادهای ورزشکار و ورزشدوست که از کودکی عاشق کشتی بوده تا الان. برادر بزرگترش چنگیز هم قهرمان این رشته پرافتخار بوده و دو برادر کوچکتر از خودش هم در این عرصه فعال بودهاند.
هادی عامل: فقط 14 سالم بود که دستم آسیب دید و خوب شد، با همان دست و با اعتماد به نفس بالا کشتی میگرفتم. در آن مقطع زمانی، کشتیگیر ترک، آگ باشی که قهرمان المپیک بود با پایی که گویا با مادرزادی مشکل داشت کشتی میگرفت و من او را الگوی خودم میدانستم و خیلی سختیها را تحمل کردم. 19 سالم بود که همان دستم دوباره آسیب دید و انگشتانم از کار افتادند. زمانی بود که داشتم به تیم ملی نزدیک میشدم. برای معالجه به آلمان رفتم، دستم برای کارهای روزمره خوب شده بود ولی دیگر مثل قبل خم و راست نمیشد و نمیتوانستم کشتی حرفهای را ادامه دهم.
وارد دنیای هنر (موسیقی) شدم اما نتوانستم ادامه دهم. دنیایش برایم راضیکننده نبود. سال 63 در مشهد گزارشگری را آغاز کردم از نظر من کشتی ورزشی خاص است و پرافتخارترین رشته برای ما ایرانیهاست و آدمهای بزرگی از جمله پوریای ولی و آقا تختی و ... در آن بودند و این ورزش از پدرانمان به ما رسیده و زبان خاصی هم دارد. من از اول، کشتی گزارش میکردم و علاقه چندانی به گزارش کردن دیگر رشتهها ندارم اما در مسابقات سال 2006 قطر، مسابقه وزنهبرداری رضازاده را گزارش کردم. دوست دارم صدایم فقط برای کشتی باشد. پسر بزرگم کشتی می گرفت اما کتفش آسیب دید و دیگر نتوانست ادامه دهد، دخترم هم بسکتبال را در سطح آموزشگاهی بازی میکرد و به ورزش خیلی علاقه داشت و پسر کوچکم هم دانشجوی هنر است.
* از اصطلاحات خاصی که به کار میبرید کمی بگویید.
در بعضی مواقع فضای سالن باعث به زبان آوردن بعضی جملات کلمات میشوند؛ مثل کشتیگیر سالن را به غوغاکدهای تبدیل کرده یا سالن به غم خانه ای تبدیل شد و ... و بیان عشق و احساسات می تواند برخی از کلمات را به زبانم بیاورد، خود کلمات آنقدر مهم نیستند بلکه نوع گویش آن را مهم میسازد همیشه زمانی که مسابقات را گزارش میکنم این حس را دارم که در کنار مردم نشستهام!
گاهی اوقات باخت ورزشکار را جوری گزارش میکنم که کمی کمرنگتر به نظر برسد. نه اینکه باخت آن کشتیگیر کماهمیت بوده باشد، بلکه میخواهم مردم کمتر ناراحت شوند. ناراحتی مردم را دوست ندارم.
* از روزهای خوبتان بگویید.
تمام خاطرات زندگیام ورزشیاند! سال 2003 برای مسابقات جهانی مسافرتی رفته بودم، قرار بود همسر و دخترم به سفر حج مشرف شوند و من خیلی درگیر مسابقات بودم. زمانی که رسیدم فرصت خیلی کمی داشتم و خیلی دوست داشتم همراه آنها میرفتم. از امام رضا (ع) خواستم که همراه خانوادهام باشم و بالاخره رفتم. این جزو خاطرات خوبم است. میتوانم بگویم بهترین سفر عمرم. روزی هم برای گزارش کشتی در سالنی بودم که استادم آقای بهمنش را دیدم که به عنوان خبرنگار وارد سالن شد. نوبت من بود که گزارش کنم، رفتم خدمت استاد برای دستبوسی و رخصت گرفتم. آن لحظه خیلی برایم خاص بود.
* از جو مسابقات المپیک کمی بگویید.
المپیک، اوج کار ورزشکاران است و انتخاب بهترین خاطرات خیلی سخت. در مرحله نیمهنهایی کشتی المپیک 2000 سیدنی علیرضا دبیر با قهرمان جهان کشتی میگرفت، رفتار حریفش بسیار ناجوانمردانه بود و از خطا استفاده میکرد و علیرضا اصلا مثل او نبود و نماد یک پهلوان ایرانی را در جهان به نمایش گذاشت و حریفش را شکست داد و به فینال رسید و طلا گرفت.
زمان توزیع مدالها، علیرضا اول سمت حریفش رفت و با او دست داد، رویش را بوسید و بعد روی سکو رفت. پس از آن حریفش گفت: «این قهرمان ایرانی مرا متحول کرد، او هم برنده کشتی بود و هم اخلاق.»
در مسابقات 2006 قطر، دو تکواندو در محل برگزاری مسابقات فقط یک شیاپچانگ پوشش تلویزیونی داشت و از شانس مبارزه هادی ساعی پوشش نداشت و قرار شد خودمان تصویربرداری کنیم. به سالن برگزاری که رسیدم، تصویربردارمان گفت که فراموش کرده CD برای ضبط مبارزه همراهش بیاورد! محل اسکان ما تا مکان برگزاری مسابقات تقریبا یک ساعت فاصله زمانی داشت و رفت و برگشتمان یک امر غیر ممکن بود چون مبارزه هادی تمام میشد. در آن سالن یک تصویربردار ژاپنی هم بود. به سمتش رفتم از او درخواست یک CD کردم و او دو تا CD داد. این هم جزو خاطرات خوب من است.
* از بازی در سریال پایتخت بگویید.
در طول سریال تمام فن و حرکات را خود نقی (محسن تنابنده) اجرا میکرد و خیلی بااستعداد است. اگر کشتی را ادامه میداد حتما موفق میشد. جو سریال دقیقا مثل بازیهای پیشکسوتان بود، طوری که خودم هم باورم شده بود!
* کمی از تصادف در جاده همدان بگویید.
من به همراه آقای رحمانی (خبرنگار) و آقای اصغری (تهیهکننده) برای مسابقات جوانان کشور راهی آن شهر شدیم، در بین راه لاستیک ماشین ترکید و از مسیرمان منحرف شدیم و به گاردریل برخورد کردیم. خدا را شکر چپ نکردیم. ماشین اصلا تعادل نداشت و هر لحظه امکان داشت ماشین دیگری برسد و تصادف شود.
در آن لحظه دست به دامان ائمه شدم، از جمله امام رضا (ع). تقریبا بیست سی ثانیه اصلا خودرویی از آن جاد رد نشد. قداست خاص امام رضا و لطف خدا شامل حال ما شد و از حادثهای خطرناک جان سالم به در بردیم.
* از آرزوهایتان بگویید.
دوست دارم روی کره زمین هیچ وقت جنگ و آدمکشی نباشد و آدمها به هر دلیلی که همدیگر را از بین میبرند بدانند که خداوند را آزرده میکنند. دوست دارم در سراسر این کره خاکی، صلح و دوستی و محبت حکمفرما باشد.