وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

56 روزه که نیستی...

یه خوابه یه رویاست 

                          که دیگه نباشی

  چه سخته باورش

                        بری از ما جدا شی..

 

 

کنار خدایی یه لبخند رو لباته

دل اینهمه عاشق همیشه پا به پاته

حالا تو نیستی و دلتنگ صداتم دل به تو دادم

همیشه روزی که می خوندی یکی هست می مونه به یادم

 

 

یکی هست تو قلبم که هر شب واسه اون می نویسم و اون خوابه

که میخوام بدونه واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه

 

امپراطور خانواده خاص

   میدونی همیشه تو قلب این عاشق ها جاته

   الانم میدونم خوش  توی حال و هواته

                                                             می خونم

                                                                به یادت

*****************

***ختم صلوات برای اسطوره پاپ ایران "مرتضی پاشایی" هر نفر 10 صلوات***

*** خدایا آرامشتو از خانواده و دوستان و خونواده خاص دریغ نکن***

« از کربلا تا شلمچه »

خیمه ها را به آتش بکشید ، اموالشان را غارت کنید ، زنان و طفلانشان را به اسارت برید بر صغیر و کبیری رحم نکنید ، اکنون همه چیز بر شما مباح است . ناگهان پیکر خون آلود بسیجی دریا دل اسلام در میان کوهی از نیزه های شکسته تکانی می خورد ، پنجه بر خاک میکشد و شمشیر شکسته ای می یابد و بیاری آن بر زانو می نشیند ، سپاه عمر سعد مبهوت اینهمه عظمت در انتظار سخن آخرین حسین (ع) ، خون از شکافهای زره اش فوران می زند ، پسر فاطمه آخرین توانش را بخدمت می گیرد : که ای شیعیان آل ابی سفیان شما با من سر جنگ دارید نه با زنان و کودکان ، پاسخ اینهمه شکوه تنها چند تیر سه شعبه بود که مقصدی جز پیکر او نداشت ، دیگر تاب از توان حسین رفته بود چشم از جرثومه های پست سپاه عمر گرفت و آرام آرام بسمت نخلستان علقمه تغییر جهت داد این العباس ، آری کجاست عباس تا خیام حرم را بی یاور بیند ، و بسمت کوفه این المسلم ، این الهانی ، کجائید تا ببینید بیابان کربلا از خون حسین سیراب می شود . صدای انفجار خمپاره و سفیر مرگبار گلوله پی در پی در گوش تاریخ می پیچید ، حسین فارغ از دغدغه هول سر بسجده برده بود و با خدایش راز می گفت ، کمی آنطرف تر جنازه عباس در نخلستانهای اروند پا مال سم اسب بود و شنی تانک ، اکبر در کنج خاکریزی آرام به خواب رفته بود ، اکبر بود و اکبر نبود ، به تعداد تکبیرهایی که در روز عاشورا گفت در نیمه شب شلمچه تیر خورده بود . نظاره اش آنقدر دلخراش و سوزنده می نمود که وقتی در بهشت زهرا دفن می شد مادرش را از دیدار آخر محروم کردند و پیکر کوچک و چاک چاک قاسم مطاف عشق اهل حرم بود حتی کودکان خردسال ابی عبدالله بر بالین قاسم اشگ می ریختند . تا جسد مطهر و کوچکش را از کربلا به چیذر رسانند چه جگرها در مظلومیتش نسوخت . جنازه پـاک عابس ، پهلوان لشگر حسین همچنان روبه دشمن و ایستاده بر سیمای خاردار ، زینت گر ارتفاعات والفجر 3 گشته بود . حر پس از رقص خونین عشقش ، باند سرخ بر سر بسته در کنار کانال ماهی آرام و مطمئن بخواب رفت و پیکر مطهرش را شلمچه به یادگار برای خود نگاهداشت . و دیگر صدای مناجات حسین نیز به گوش نمی رسد ، بدنش بی حرکت و خدایا چه می گویم سری در پیکر ندارد . خوش به حال حسین ، خوش به حال شهیدانش ، خوش به حال حر و خوش به حال زینب ، خوش به حال امام ، خوش به حال شهیدانش ، خوش به حال همدمان غروب کرخه ، خوش به حال فانوس به دستان نیمه شب کارون ، خوش به حال سجده های طولانی ، خوش به حال اشکهای متصل ، خوش به حال لبخند های پشت کامیون ، خوش به حال ذکرهای توی ستون ، خوش به حال آنچـه از قلبشان خطور می کـرد ، خوش به حال آنچه از لبهایشان تکلم می گشت ، خوش به حال آنچه بر پیشانی شان نگاشته می شد ، خوش به حال دل پاکشان ، خوش به حال حال خوششان ، خوش به حال قلمی که بر کاغذ وصیتشان می رقصید ، خوش به حال خاکی که قدمگاه نورشان قرار می گرفت ، خوش به حال ما که آنها را دیدیم ، خوش به حال ما که آتش عشق آنها هنوز در اعماق جانمان مشتعل است ، خوش به حال ما که هنوز بوی آنها را می دهیم ، خوش به حال ما که هنوز به فساد و الواطی می گوییم نه ، و آسمان بگرید به حال ما که پس از شهیدان برجائیم . خیمه ها در آتش کین حرامیان می سوخت ، فقط زینب بود و زینب ، او نه تنها بایستی تمام آن صحنه های دلخراش را از نزدیک میدید بلکه وظیفه بازگو نمودن خاطرات جانسوز کربلا را نیز برای غائبین بعهده داشت . این است که هرگاه داغ فراق کاسه صبرش را لبریز میکند و احساس تنهایی تمام وجودش را می گیرد راه بهشت زهرا می گیرد ، از کنار هر قبری عبور میکند .

والسلام

دارم آماده میشم تا باز تورو ببینم
بازم مثه قدیما کنار تو بشینم
دارم میام عزیزم این عشق ادامه داره
چشمات به حدی خوبه وابستگی میاره

از تو جدا نمیشم هستی که زندگیمی
دیگه چجور بگم بهت عشق همیشگیمی
از تو جدا نمیشم از زندگیت نمیرم
من خیلی بی قرارم باز با تو عکس بگیرم
باز با تو عکس بگیرم

یه عکس دوتایی چه خوبه اینجایی
چه حس آرومی دوست دارم
یه عکس دوتایی می میره تنهایی
چقد تو خانومی دوست دارم


دیوونه بازی میکنیم خاطره سازی میکنیم
از دست هم خسته میشیم باز همو راضی میکنیم
اینهمه عکس اینهمه شعر جاریه تو زندگیممون
ببین چقد جدی شده رابطه ی معمولیمون

یه عکس دوتایی چه خوبه اینجایی
چه حس آرومی دوست دارم
یه عکس دوتایی می میره تنهایی
چقد تو خانومی دوست دارم

سیاست چیست ؟ سیاستمدار کیست ؟

سیاست چیست ؟ سیاستمدار کیست ؟

این که سیاست چیست و شما چه کسی را سیاستمدار میدانید شاید به تعداد آدمهای روی زمین تعریف و پاسخ داشته باشد. از نگاه یک زن خانه دار سیاست بسیار متفاوت خواهد بود با یک خانم یا آقای کارمند دولت و یا یک نماینده مجلس . واز نگاه یک بازاری و یا کارخانه دار بسیار متفاوت با یک خلبان و یا یک دندانپزشک . بعضی می گویند سیاست پدر و مادر ندارد و باید از سیاست دوری کرد و بعضی می گوینددین از سیاست جدا نیست و بزرگان دین می گویند صداقت بالا ترین سیاست است . از نگاه من عامی کم سواد سیاست یعنی روش . یعنی تدبیر کردن و اندیشیدن . یعنی یافتن راه صحیح عمل به آن . یعنی فکر کردن به جمع و منافع آن و کسانی باید خود را سیاستمدار بدانند که بیشتر به مصالح و منافع جمع فکر کنند . و آگاهی و مطالعه آنان نسبت به تمام اقشار جامعه بالا تر باشد و در عین داشتن درایت با صداقت با موضوعات مختلف برخورد کنند . البته زمان و مکان و امکانات نیز در سیاستمدار شدن برخی موثر است . مثلا در سریال هزار دستان دیدیم( که پشتوانه تاریخی هم دارد ) چطور فردی مانند شعبان استخوانی وارد سیاست شد . اینکه چگونه برخی از سیاستمداران وارد جریانات سیاسی میشوند جای تامل بسیاری دارد . متاسفانه در تمام اعصار عده ای فرهنگ سیاست را با خیانت و دسیسه آلوده کرده اند . کسانی امثال معاویه که خود را بسیار باهوش و سیاستمدار میدانستند با علی (ع ) در صف پیکار قرار می گرفتند و مردم با مقایسه این دو معاویه را سیاستمدار تر می دانستند در عین اینکه سیاست علوی مرز زمان را خواهد شکست و مورد قضاوت تاریخ قرار خواهد گرفت. با مروری بر تاریخ سی ساله انقلاب نیز میتوان موارد مشابهی را مشاهده کرد. امروز با روندی که جهان در مقابل ما پیش گرفته است و مشکلات عدیده ای را در مقابل ما قرار داده . و روز به روز بر آن می افزاید وظیفه ما چیست ؟ ماکه سیاستمدار نیستیم و فقط نظاره گر هستیم که بزرگان مملکت برای ما چه تصمیم میگیرند؟ حتما پاسخ این خواهد بود که با اعتماد بر آنها و همدلی با ایشان می توان ایران را در این برهه حساس از خطر رهانید . اما سئوال دیگر مطرح میشود که آیا سیاستمداران امروز ما به یکدیگر اعتماد دارند و با یکدیگر همدل هستند. امروز کشور ما به شیر نیمه جانی تبدیل شده که کشورهای دیگر برای اثبات شجاعتشان به آن لطمه میزنند و برای ضربه زدن به ما سبقت می گیرند . سئوالی که مطرح میشود اینست که آیا اینهمه هجمه ای که بر ضد ما صورت میگیرد تنها به دلیل برحق بودن ماست ؟ یا گاها اشتباهاتی باعث شوریدن افکار جهانی برضد ما میشود. چه چیز موجب گستاخی برخی همسایگان یا قدرتهای فرامنطقه ای شده است. شما فکر میکنید که این جو تا به کی بر سر مملکت ما سایه خواهد انداخت و ما تا کی باید به مسئولینی اعتماد کنیم که با سخنان و رویه های نسنجیده کشور را در معرض تهدید و خطر قرار داده اند . همانطور که همه میدانیم هر چیز بهایی دارد پس ما بهای چه چیزی را میپردازیم ، چه عقل سلیمی باور میکند که این همه هزینه فقط برای حق ایران در داشتن انرژی هسته ای است . . من بعنوان یک نفر از قشر عادی این جامعه که می خواهم بدانم که چرا من بعنوان یک ایرانی باید هزاران برابر یکنفر مثلا در مالزی هزینه پرداخت کنم . اگر در زمان طاغوت با صرف هزینه بیت المال جشنهای 2500 ساله برگزار شد که اعتراضات بسیاری به آن وارد است چرا کسی باجهای میلیاردی به کشور هایی نظیر  روسیه و ... نمی بیند چرا هرکس قصد کلاهبردار ی دارد اولین طعمه اش ایران است . چرا کسی اعتراضی به ماندگاری چند ساله مهندسان روسی با دستمزد های سر سام آور و خرید تجهیزات ناکارآمد و دست چندم جهانی ندارد . چرا در این چند سال به دستهایی که به بیت المال تجاوز کرد فرصت سوء استفاده داده شد؟. رد پای عدم تدبیر در مملکتی با اینهمه منابع و استعداد همه جا دیده می شود و کاش مصلح اعظم زود تر فرا برسد. که ما را از اینهمه پریشانی برهاند . کاش دوستانی نظیر آقای احمدی نژاد  داعیه مدیریت بر جهان را نداشتند که در همین حد هم کفایت خود را نشان داده اند. چیزی که من میدانم این است که امام خمینی با انقلابشان ابدا قصد تضعیف اسلام و ایران را نداشتند ولی باید تذکر داد به سیاستمداران امروز که یکبار دیگر سیره امام را بخوانند . به افکار شهید مطهری رجوع کنند . سخنان شهید بهشتی را بیاد بیاورندو خلاصه یکبار دیگر مسلمان شوند. کاش سیاستمداران ما به یاد بیاورند که از کجا شروع کردند و پایان کارشان نزد خدا وند را به سلیقه گرایی های دنیا طلبانه ترجیح میدادنداگر صداقت بالاترین سیاست باشد شما چقدر سیاستمدار هستید؟. .