وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

افسردگی، بیماری روشنفکرها یا روشنفکرنماها؟

  

 

 

بعضی روشنفکران درد و رنج را به شادی ترجیح می‌دهند و به همین دلیل افسرده به نظر می‌رسند. یک روانشناس به شما می‌گوید چرا روشنفکری با غم و اندوه همراه است.

عده‌ای معتقدند هرقدر یک فرد خوشحال‌تر باشد، سطحی‌تر است و برعکس هرقدر یک فرد غمگین‌تر باشد، عمیق‌تر، پرمغزتر و روشنفکرتر است. دکتر تقوی، روانشناس سلامت و مدرس دانشگاه، درباره طرز فکر روشنفکرها توضیح می‌دهد و به شما می‌گوید چرا روشنفکرها درد و رنج را راحت‌تر می‌پذیرند و به چه دلیل گروهی از روشنفکران را افسرده می‌بینیم.

تعریف افسردگی از نظر متخصصان
غم، خشم و ترس از پاسخ‌های بهنجاری است که افراد در برابر مشکلات زندگی از خود نشان می‌دهند. بسیاری از افراد برای توصیف احساس غم و ناراحتی از کلمه افسردگی استفاده می‌کنند اما از نظر علمی، ناراحتی با افسردگی بسیار متفاوت است.

علائم افسردگی در روانپزشکی
1- خلق افسرده مانند احساس غمگینی، درماندگی، احساس پوچی و همچنین گریه کردن بی‌مورد
2- کاهش قابل ملاحظه علاقه نسبت به تمام فعالیت‌ها یا فقدان احساس لذت
3- کاهش یا افزایش اشتها
4- بی‌خوابی یا پرخوابی که نوع بی‌خوابی شایع‌تر است.
5- کندی روانی - حرکتی
6- کاهش یا افزایش میل جنسی که کاهش آن شایع‌تر است.
7- خستگی یا فقدان انرژی
8- احساس بی‌ارزشی یا احساس گناه
9- کاهش تمرکز و به‌دنبال آن کاهش قدرت تفکر و تصمیم‌گیری
10- افکار خودکشی تکرارشونده.

 

اگر فردی از علائمی‌که گفتیم 5 مورد یا بیشتر را به مدت 2 هفته به طور مداوم داشته باشد یک بیمار افسرده است.افزایش میزان افسردگی باعث می‌شود شما مانند قبل نتوانید از زندگی لذت ببرید.

تعریف افسردگی از نظر عوام
مردم معمولا داشتن خلق پایین، نداشتن احساس رضایت داشتن غم و ناراحتی همراه با لذت نبردن از زندگی را افسردگی تعریف می‌کنند. ویژگی مشترک تعریف عوام از افسردگی و تعریف روانشناختی آن، لذت نبردن از زندگی است.

روشنفکر کیست؟
روشنفکر کسی است که همه چیز را برای اندیشیدن مجاز می‌داند. روشنفکر کسی نیست که همه چیز را مجاز بداند و تایید کند اما به اندیشه و ذهنش این اجازه را می‌دهد که به همه چیز فکر کند.

روشنفکری مدرن
روشنفکری در حدود نیمه دوم قرن بیستم بیشتر به سمت تفکر در مسائل رنج‌آور رفته است. روشنفکرهای اولیه عده‌ای انسان تجمل‌گرا بودند که تجمل را ترک کردند و وارد عوام شدند. این افراد در زندگی با مردم عادی احساس کردند هر آنچه برچسب تجمل را با خود دارد مثل شادی، سرور، امید، شیفتگی و... نباید در بین آنها باشد. هنگامی‌که امید، شادی و لذت وجود ندارد، تصور می‌شود ناامیدی، غم، درد،  رنج وجود دارد. از اینجا تمرکز روشنفکرها روی درد و رنج و غم بیشتر شد.

فلسفه روشنفکرها
یکی از علومی‌که روشنفکران مطالعات زیادی درباره آن انجام می‌دهند، فلسفه است. فلسفه مادر علوم است. علم ریاضیات اولین فرزندی است که از مادر (فلسفه) جدا شد و روانشناسی 130 سال پیش آخرین فرزندی بود که از مادر خود فلسفه جدا شد. این آخرین فرزند (روانشناسی) بیشتر از سایر علوم بوی مادرش (فلسفه) را با خود همراه دارد. تفکر فلسفی در روانشناسی از مباحث جدی محسوب می‌شود. قسمتی از این تفکر فلسفی این است که جز بعضی از گرایش‌های خاص و اندکی از فلسفه، مانند مکتب رواقی که روی لذت تمرکز کردند، سایر گرایش‌ها بیشتر به خشم و ترس پرداخته‌اند.

 

انگیزه افراد عادی در زندگی
رفتارهای یک فرد عادی و طبیعی در زندگی در پی تامین دو هدف کسب لذت و گریز از رنج است. در روانشناسی کسب لذت تقویت مثبت نامیده می‌شود؛ یعنی افزایش احتمال بروز یک رفتار برای کسب لذت بیشتر. گریز از رنج در روانشناسی تقویت منفی نامیده می‌شود؛ یعنی تقویت رفتارهایی برای اینکه از رفتارهای منفی و رنج‌آور کاسته شود. 

انگیزه روشنفکرها در زندگی
این سؤال اینجا مطرح می‌شود که روشنفکر برای رنج، غم، فلاکت، بیچارگی، استیصال و درماندگی تا چه حد ارزش انسانی قائل می‌شود؟ در پاسخ باید گفت روشنفکر کسی است که همه این مفاهیم را به عنوان یک موجودیت انسانی می‌پذیرد. یک روشنفکر هر چیزی را به عنوان یک موجودیت انسانی می‌پذیرد نه فقط لذت و شادی را آن هم در حد تفکر. روشنفکر خود را مجاز می‌داند درباره نقش غم و رنج در زندگی انسان بیندیشد. پس اینچنین می‌توان نتیجه گرفت که روشنفکر بیشتر از سایر افراد دغدغه رنج و غم دارد.

آیا افسردگی در روشنفکرها بیشتر دیده می‌شود؟
اگر تعریف افسردگی را به ترک و فقدان لذت (anhedonia) محدود کنیم و روشنفکر را کسی بدانیم که همه تفکرات را تایید نمی‌کند اما خود را مجاز به تفکر درباره همه چیز می‌داند و با این پیش‌فرض که روشنفکر کلاسیک دهه 60 و 70 میلادی برای گریز از قوانین دست و پاگیر زندگی متمدن به سوی نوعی مخالفت آشفته فکری و عملی (آنارشی) با تفکر غالب پیشرو، به ویژه در اروپا و آمریکای شمالی می‌پردازد برای ناسازگاری با این حرکت‌ها، غم و خشم خود را به شکل شکایت از وضع موجود و نوعی خشم و افسردگی نشان می‌دهد.

اگرچه ارزیابی و مشاهده علائم بالینی افسردگی به عنوان یک بیماری روانی در روشنفکران، قطعی و حتمی‌ نیست اما بروز رفتارها و هیجان‌های منفی برگرفته از غم شدید درونی (مالیخولیا)، درماندگی و حسرت به عنوان ریشه‌های بروز افسردگی ذهنی و رفتاری در روشنفکران فراوان‌تر است. اما از نظر تشخیص گذاری روانشناختی، الزامی ‌بر افسرده‌تر بودن روشنفکران وجود ندارد!

البته در بخش‌هایی از روانشناسی که به عنوان روانشناسی عمق‌نگر مطرح می‌شود، مانند دیدگاه‌های روانکاوانه از جمله نظریات و تحلیل‌های ارائه شده توسط  شخص زیگموند فروید به عنوان بنیانگذار روانکاوی، بر رنج و غم به عنوان تجربیات عمیق انسانی تأکید زیادی می‌شود اما باید توجه کرد رنج و غم، تنها  بخشی از تجربیات عمیق انسان را شکل می‌دهد نه همه آنها را.

اگر از این منظر که انسان موجودی است که از رنج آمده و در رنج خواهد بود و در رنج خواهد رفت به روشنفکری بنگریم می‌توان گفت این فاکتور جدی افسردگی؛ یعنی رنج کشیدن و فقدان لذت، می‌تواند در آن بخش از نگاه روشنفکری که در حرکتی اعتراضی، به مخالفت با ساختارهای موجود تمدن می‌پردازد، بیشتر دیده ‌شود.

حال این سؤال پیش می‌آید که چرا مردم عادی کمتر این‌گونه می‌اندیشند و به دنیا می‌نگرند؟
روشنفکرها معتقدند مردم عادی بیشتر از اینکه بیندیشند به امور مادی و لذت‌های دنیوی مشغولند. البته این نظر روشنفکرها در مورد مردم عادی است چراکه مردم عادی هم روشنفکران را به برج عاج‌نشینی، متهم می‌سازند.
همه انسان‌ها برای خود غم‌ها و رنج‌هایی دارند و با مفاهیمی ‌مثل رنج تنهایی، رنج آزادی، رنج پوچی و اضطراب مرگ درگیرند؛ در مکتب وجودگرایی به رنج‌های وجودی از آنها یاد می‌شود در واقع سطح نگاه و مفهوم‌پردازی مردم عادی به اندازه روشنفکرها عمیق نیست.

آیا افسردگی بیماری روشنفکرهاست؟
روشنفکر اگر رفتار نمایشی نداشته باشدنسبت به سایر مردم تفکر عمیق‌تر و ریشه‌ای‌تر دارد. همان‌طور که عده‌ زیادی افراد قدرت‌نما وجود دارند نه قدرتمند، عالم‌نما نه عالم، طبیعتا عده زیادی روشنفکرنما وجود دارند نه روشنفکر.

ریچارد فاینمن، فیزیکدان مشهور معتقد است: «عده کمی‌ در دنیا تولید اندیشه‌‌های علمی ‌می‌کنند و سایر افراد کارمندان علم هستند.» بیشتر محققان روی نظریات دانشمندان کار می‌کنند ولی اندیشه علمی‌ تولید نمی‌کنند. روشنفکرنما کسی است که در بهترین شرایط به بسط، تجزیه و تحلیل افکار روشنفکر دیگری که اصیل‌تر است، می‌پردازد و آنها را دوباره پردازش می‌کند.

بعضی روشنفکرنماها به تجزیه و تحلیل افکار روشنفکران نمی‌پردازند بلکه بلندگوی افکار روشنفکری دیگران هستند. عده‌ای هم بسته به اینکه به کدام دیدگاه روشنفکری علاقه‌مند و معتقدند، ژست‌های خاص آن را می‌گیرند. در این افراد افکار افسردگی به شکل ناامیدی و پوچ‌گرایی بیشتر دیده می‌شود چون یک روشنفکر واقعی هنگامی‌که به مسائل عمیق می‌اندیشد در عمق آن، شادی‌ها و امیدهایی را هم می‌یابد.

اگر روشنفکر معتقد باشد که مجاز است به همه چیز بیندیشد پس باید به مفاهیمی‌مثل امید، شادی و لذت هم بیندیشد و روشنفکر واقعی و صادق تنها به درد، رنج، غم، ناامیدی و افسردگی فکر نمی‌کند.
منبع:مجله زندگی ایده آل

 

 علائم افسردگی را بشناسید

  

 

 

افسردگی انواع مختلفی دارد که هر کدام از آن‌ها نیز علائم و درمان‌های مخصوص به خود را دارد.


افسردگی حاد نوع شایعتر این اختلال است و توانایی فرد را در کار، مطالعه، خواب و دیگر فعالیت‌ها با مشکل مواجه می‌سازد. شدت افسردگی به سه گروه خفیف، متوسط و حاد تقسیم می‌شود که نوع حاد آن خطرناک‌ترین نوع افسردگی است.

از میان مبتلایان به این اختلال برخی علائم محدود و برخی تمام علائم آن را تجربه می‌کنند و شدت این علائم در هر فرد و در طول زمان نیز تغییر می‌کند.

 

شایعترین علائم افسردگی به شرح زیر است:
- ناراحتی شدید، عصبانیت و حس پوچی
- ناامیدی و منفی‌گرایی
- بی‌علاقگی به تفریحاتی که همه از آن‌ها لذت می‌برند
- احساس گناه و بی‌ارزشی
- احساس خستگی و کمبود انرژی
- عدم تمرکز حواس و ناتوانی در تصمیم‌گیری
- بی‌خوابی یا زیاد از حد خوابیدن
- اضافه وزن و یا کاهش وزن
- فکر کردن دائم به مرگ و خودکشی
- بی‌قراری و ناآرامی
- علائم جسمی و فشارهای فیزیکی

آگاهی از این علائم به شما کمک می‌کند که این اختلال مخرب را زودتر شناسایی کرده و به موقع برای درمان آن زیر نظر متخصص اقدام کنید.
منبع:ایسنا

      

اس ام اس عاشقانه مخصوص دختر پسرا

 

تقدیم به دوستای خوبم

اس ام اس عاشقانه 2015

ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ﺩﻟﺖ ﭘﺮ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﻧﺘﻮﻧﯽ
ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺰﻧﯽ؟؟؟؟
ﻧﺎ ﺧﻮﺩ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺷﮑﺖ ﺟﺎﺭﯼ ﺑﺸﻪ
ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﯽ
.
.
.
دل ز خامی ها فریب چشم شهلا میخورد  ساده دل در زندگی از این و آن پا میخورد
.
.
.
ﻫﺮ ﺷﻌﺮ
ﮔﺮﯾﺰ ﺍﺯ ﯾﮏ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻮﺩ
ﻫﺮ ﻓﺮﯾﺎﺩ
ﮔﺮﯾﺰ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺭﺩ
ﻭ ﻫﺮ ﻋﺸﻖ
ﮔﺮﯾﺰ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻋﻤﯿﻖ
ﺍﻓﺴﻮﺱ ﮐﻪ ﺗﻮ
ﻫﯿﭻ ﮔﺮﯾﺰﮔﺎﻫﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﯽ
.
.
.
کاش
صدای بعضی آدما رو میشد بوسید
مخصوصا وقتی که اسمتو صدا میزنن
.
.
.
ﺟﺎﯼ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﻝ ﺳﯿﺮ
ﭼﺸﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﯿﻨﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻭ ﺑﮕﻮ:
ﻧﺎﺯﻧﯿﻨﻢ ﺧﻮﺑﯽ؟ﺩﻝ ﻣﻦ ﺗﻨﮓ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺗﻠﺦ ﻧﮕﺮﺩﺩ ﺩﻧﯿﺎ
.
.
.
حالا که رفته ای
ساعتها به این می اندیشم
که چرا زنده ام هنوز؟
مگر نگفته بودم که بی تو میمیرم؟
خدا یادش رفته است مرا بکشد؟
یا تو قرار است برگردی عزیز؟
.
.
.
به خودم حسودی میکنم گاهی
که هیچکس اندازه ی من تورادوست ندارد
.
.
.
زندگی همهمه ی مبهمی از رد شدن خاطره هاست‎
هر کجا خندیدیم,
زندگی هم آنجاست
.
.
.
امشب
قطره اشکی که از من چکید
حاصل جور فراق تو بود که از قلبم دمید
.
.
.
آرام مینشینم
پر از سکوت
و ته مانده ای صبر
زخم هایی ک بر دلم گذاشته ای
سرمایه ای است ک با یک دنیا هم عوض نمیکنم
.
.
.
بر انگشتی از دست کوچکش حلقه ای نشسته حلقه بندگی کسی که برایش انتخاب کرده اند؛بده بستان ها و معاملاتشان مهم تر از احساس قلبی اوست
.
.
.
بی احساس ترین آدم ها
با احساسی ترین جملات احساس تو را به بازی میگیرند
.
.
.
گاهی جایه بعضی از ‘نوازش’ ها میتوانند یک عمر رویه بدنت میماند مثل وقتایی که پدرها با وجود همه ی خستگی هاشون نوازشت میکنند
.
.
.
نمیدانم بگویم بمان یا برو ؟؟؟ چرا که باور کرده ام به هیچ فعلی پایبند نیستی
.
.
.
به مادر قول داده بود برمی گردد
چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد
لبخند تلخی زد و گفت:بچم سرش میرفت اما قولش نمی رفت
.
.
.
دست من بود روزای بارونی رو حکومت نظامی اعلام می کردم
هیشکی حق نداشت پاشو از خونه ش بذاره بیرون الا عاشقای دل سوخته
.
.
.
به یادتم
حتی اگر قرار باشد شبی بی چراغ در حسرت یافتنت تمام دنیا را قدم بزنم
.
.
.
گربه ای بازیگوش
با کلاف دلم
این روزها
بازی میکند
.
.
.
مرا اینگونه باور کن :
کمی خسته کمی تنها
کمی از یاد رفته کمی مغرور
کمی بی کس  کمی گستاخ
کمی سر خوش
کمی.. کمی باور کردنم سخته ؟؟
.
.
.
در دلم مراسم ختمی به پاست..
تحقیق کردم.
آری
بعد از تو
احساسم مرد
.
.
.
به یادتم
حتی اگر قرار باشد شبی بی چراغ در حسرت یافتنت تمام دنیا را قدم بزنم
.
.
.
آهای لعنتی
قلبم سنگینی میکند
به گمانم داری روی احساسم راه میروی
.
.
.
من تو را هرشب احساس میکنم
پشت درهای بسته امید
تو مرا از یاد برده ای درمیان شعله های روشن گناه
بین حس پاک من ونگاه سرد تو
فاصله تا کجا
.
.
.
دلم احساس غم دارد
در این انبوه ویرانى
کمى تا قسمتى ابرى
و شاید باز بارانى
.
.
.
گاهى اوقات آدم ها زیبا هستند
نه در چهره..
نه در چیزهایى که دارند.
حتى نه در حرفهایى که مى زنند..
فقط و فقط در چیزى که هستند
.
.
.
پیام امد دوست داشتن را چی کسی است لایق
پاسخ دادم انکه یادت می کند در هر دقایق

جمع آوری شده توسط گروه سی آرسی


منبع : http://30r30.ir

مرگ واقعی

سلام

سلام به همگی

صب جمعتون خدایی

و همیشه خدا ازتون راضی و

خوبی شما ازخودتون راضی هستین

تا الان شده وقت خواب این حس بهت دست بده

امروز رو با رضایت  گذروندی   این  رضایت  حاصل چی بود

اگه به کسی میگن از خود راضی معنیش چیه ایا با این فرقی میکنه

ایا تو گناه کردن هم رضایت هست تا الان شده از گناهی که میکنی راضی باشی

ما ادما ذاتا پاک خلق شدیم ذاتا معصوم خلق شدیم و همیشه در

وجودمون ماندگار هست تا زمانی بر دلهایمان مهر سیاه

زده نشود ماندگار هستیم خواهیم ماند اگه یه

روز از گناهت احساس پشیمانی نکردی

و یا احساس رضایت کردی بدون

انسانیتت مرده اون روز

روز مرگ واقعی

توست

 

آیا اعتیاد قابل درمان است؟

تک دختر



اعتیاد نوعی بیماری روانی اجتماعی است که عوامل متعددی در بروز آن موثر است. این علل درهم بافته که بر یکدیگر تاثرگذارند، گاه در تعامل با یکدیگر منجر به شروع مصرف مواد و اعتیاد می شوند. اعتیاد نوعی بیماری روانی اجتماعی است که عوامل متعددی در بروز آن موثر است. این علل درهم بافته که بر یکدیگر تاثرگذارند، گاه در تعامل با یکدیگر منجر به شروع مصرف مواد و اعتیاد می شوند؛ از این رو شناخت ریشه ای این علل و عوامل موجب می شود پیشگیری، به شکلی هدفمند طرح ریزی شود.
اولین گام برای پیشگیری و مبارزه با این بیماری، دانستن این نکته است که اعتیاد معضلی غیرقابل انکار در نظام اجتماعی است؛ یعنی نمی توان آن را به طور کامل از اجتماع حذف کرد و باید در ابتدا علل به وجودآمدن آن شناسایی شود. یکی از روش های موثر «مهندسی معکوس» نام دارد؛ یعنی تجزیه و تحلیل روانی رو به پایین ساختار و نیز سازوکار فکری معتادان.
از آنجا که دوران نوجوانی دوره انتقال از کودکی به بزرگ سالی و کسب هویت فردی و اجتماعی است و میل به استقلال، مخالفت با والدین و کسب هیجان در این دوران به اوج می رسد، نوجوان برای اثبات خود سعی می کند ارزش های جدیدی را برای خود به وجود بیاورد؛ از این او اگر به راه درست هدایت نشود، مجموعه این تمایلات در کنار حس کنجکاوی و نیاز به تحرک، تنوع و هیجان، در شرایطی او را مستعد مصرف مواد نیروزا می کند.
مخاطره آمیزترین دوران زندگی از نظر شروع به مصرف مواد، دوره نوجوانی است؛ چرا که آگاه نبودن اغلب والدین از این موضوع، برقراری ارتباط ضعیف با فرزندان، جروبحث های خانوادگی، وجود خانواده های از هم گسیخته، فقر مالی و عاطفی و... از جمله عواملی هستند که احتمال ارتکاب به انواع بزهکاری را مثل مصرف مواد مخدر افزایش می دهند. همچنین زندگی در کنار والدین معتاد، موجب الگوبرداری فرزندان در این زمینه می شود.
در موارد بسیاری اولین مصرف به دنبال تعارف دوستان اتفاق می افتد. ارتباط و دوستی با افراد معتاد، می تواند عاملی قوی برای ابتلای نوجوانان به اعتیاد باشد. مصرف کنندگان در بسیاری از موارد صرفا برای تاییدشدن از سوی دوستان، سعی می کنند آنان را وادار به همراهی با خود کنند.
نوجوانان نیاز دارند به یک گروه تعلق داشته باشند و به همین دلیل اغلب پیوستن به گروه هایی که مواد مصرف می کنند، بسیار آسان تر است. گروه «همسالان» به خصوص در آغاز، اغلب با مصرف سیگار و حشیش و گراس شروع می کنند.
نگرش مثبت به مواد
افرادی که نگرش و باورهای مثبت یا خنثی به مواد مخدر دارند، احتمال مصرف و اعتیادشان بیشتر از کسانی است که نگرش منفی دارند، نگرش مثبت معمولا عبارت است از: کسب بزرگی و تشخیص، رفع دردهای جسمی و خستگی، کسب آرامش روانی، توانایی مصرف مواد بدون اعتیاد و...
مواد مختلف تاثرهای متفاوتی بر وضعیت فیزیولوژیک و روانی فرد دارند؛ مثلا هروئین و کوکائین سرخوشی شدید، الکل آرامش و نیکوتین مختصری هوشیاری و سرخوشی ایجاد می کند.
گرچه دسترسی آسان به مواد مخدر مشکل بزرگی است، اما اینکه چرا برخی افراد از مواد دوری نمی کنند، به نوع نگرششان بر می گردد. بعضی ها معتقدند با یکی دو بار مصرف، معتاد نمی شوند؛ در حالی که همه افراد مثل هم هستند و وقتی در این وادی بیفتند، گرفتار می شوند. مشکل هم همین باورهاست؛ در حقیقت باید افراد را در این زمینه آگاه کنیم.
راه چاره و درمان اعتیاد چیست؟
مطالعات نشان داده است چون اعتیاد مثل هر ناهنجاری دیگری حاصل جوامع بشری است، نمی توانیم با روش های انفعالی صرف مانع گسترش آن شویم. تاریخ این مسئله را روشن کرده است که آموزش و ارتقای میزان شناخت و آگاهی مردم، خطر ناهنجاری های در کمین را در همه زمینه ها کاهش می دهد.
خانواده پایگاه امنی است که دژ مستحکمی را برای انسان می سازد؛ در نتیجه لازم است در ابتدا امکان آموزش لازم برای والدین فراهم شود. هرچه رابطه زن و مرد صمیمی تر و بر مبنای احترام و محبت و گذشت که سه ستون اصلی خانواده هستند، باشد، نظام آن خانواده مستحکم تر است؛ در نتیجه فرزندانی با ساختار فکری محکم و چهارچوب های ذهنی قوی تربیت می کند که در برابر معضلات اجتماعی به سادگی از خطوط قرمز خود عدول نمی کنند. چنین افرادی وقتی وارد جامعه می شوند، در برخورد با سختی ها، مشکلات و چالش های مختلف زندگی از پا نمی نشینند و به سادگی میدان را خالی نمی کنند، چون اهل مبارزه و جنگیدن هستند.
خانواده محل آرامش و مهد احساس امنیت انسان است و تا روزی که هر فرزندی به استقال برسد و تشکیل خانواده دهد، از پیکره خانواده و مزایای آن بهره مند می شود و حتی پس از جداشدن از خانواده، کانون خانوادگی همچنان باید به عنوان پناهگاه و دژ محکمی برای زنان و مردان جوان باقی بماند و در موارد لزوم به آنها انرژی معنوی مثبت و سازنده تزریق کند؛ یعنی باید کانون خانواده موقعیت ممتاز خود را برای حمایت مادی، معنوی، عاطفی... حفظ کند.
آموزش و اطلاع رسانی درباره مضرات مواد مخدر و انواع آن به خانواده ها وظیفه خطیر مسئولان است؛ چرا که کانون خانواده باید آگاهی کاملی از جزئیات و مشکلات مواد مخدر و اعتیاد داشته باشند.
در پژوهش ها آمده که نقطه ضعف اصلی معتادان عدم اعتماد به نفس است؛ یعنی اگر بتوانیم این نقص را در معتادان برطرف کنیم یا مهارت های ارتقای اعتماد به نفس را به آن ها آموزش دهیم، در حقیقت کمک و خدمت بسیار بزرگی به آنان کرده ایم.
عوامل زیادی در بالابردن اعتماد به نفس موثرند؛ نوع رفتار والدین در ابراز احساسشان به فرزندان، به خصوص در سنین پایین، برای ایجاد اعتماد به نفس آن ها نقشی اساسی دارد. اگر کودکان مدام احساسات مثبت دریافت کنند، استحکام روانی پیدا می کنند و اگر یک یا هر دو والد بیش از اندازه انتقاد کنند و تلاش های فرزندشان را برای استقلال تشویق نکنند یا در برابر این موضوع مقاومت کنند، ممکن است فرزند احساس بی عرضگی، فرودستی و مهم نبودن داشته باشد؛ در حالی که اگر والدین تلاش های کودکشان را برای داشتن استقلال تحسین کنند و همیشه و در همه حال به او عشق بورزند، اعتماد به نفس فرزند تقویت خواهدشد.
تا احساس «نمی توان» با ماست، اعتماد به نفس هم نخواهیم داشت و کسانی که اعتماد به نفس ندارند، نه تنها روش های درست کسب انرژی را نمی دانند، بلکه اغلب هم در راه های منفی، انرژی شان را از دست می دهند.
بسیاری از افراد، حتی آن هایی که خوش برخورد و صمیمی به نظر می رسند، با ضعف اعتماد به نفس دست به گریبانند، اما می توان گام های اولیه را در این مورد برداشت تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشیم و در مسائل اجتماعی آسوده تر باشیم.
روش های تقویت اعتماد به نفس
ارتباط با خدا: یکی از مهم ترین روش ها در کسب اعتماد به نفس، ارتباط با خداوند است. اتکا به خداوند موجب بی نیازی و استقلال در شخصیت فرد می شود؛ درواقع انسان با توکل به خدا از هرچیزی که رنگ تعلق و وابستگی به غیراو داشته باشد، آزاد می شود.
شناخت بهتر خویش: شناخت استعدادها و قابلیت های خویش و درک ارزش های انسانی، در کسب اعتماد به نفس مفید است و انسان را از ناامیدی می رهاند و به فردی متکی به خویش و متعهد به خود تبدیل می کند.
تکیه بر توانایی های خود: برای کارهایمان، ارزش قائل شویم و بر روی کارهایی که انجام می دهیم، تمرکز داشته باشیم. با تکیه بر توانایی های خود با محدودیت های اجتناب ناپذیر زندگی کنار بیاییم.
ارزیابی خود: یاد بگیریم این ارزیابی را به تنهایی انجام دهیم و برای جلوگیری از ناراحتی خود به نظر دیگران توجه نکنیم و تنها بر روی احساساتمان تمرکز کنیم؛ چون این کارها باعث توقیت احساس خودبرتری می شود و اختیارمان به دست دیگران نمی افتد.
ما بزرگ ترین معجزه طبیعت هستیم و نظیر ما هرگز نه در گذشته و نه در آینده نبوده است و نخواهد بود. تکرار این جملات باعث می شود روحیه خود را تقویت کنیم و لازم نیست کس دیگری باشیم.
هیچ مشکلی وجود ندارد که ما نتوانیم حلشان کنیم. هیچ مانعی وجود ندارد که قادر به از میان برداشتنش نباشیم و هیچ هدفی وجود ندارد که نتوانیم به آن برسیم.
در نهایت یادمان باشد هیچ کس بهتر از ما نیست؛ فقط بعضی ها در زمینه های به خصوصی بهتر از ما پرورش یافته اند و دانش بیشتری کسب کرده اند.
افشین طباطبایی، پژوهشگر مسائل اجتماعی