حسی که بیشتر درشب ها احساس می شود
در شب های بی کسی
در دل تاریکی شب
شبهایی که بغض من را امان نمی دهد
بغضی خفقان و مرگبار
با این بغض مرگ لحظه به لحظه نزدیک می شود و به سراغم می آید
به سراغ تنهایی هایم
به سراغ نا امیدی هایم
به سراغ بی کسی و این جسم خسته
به سراغ غم عشق
خداوندا کاش زودتر این روزها به اتمام برسد
نه با از یاد رفتن معشوق از دست رفته و معشوق تازه
با رفتن من از این دنیای بی ارزش و پوچ
دیگر تحمل ماندن در این دنیا را ندارم
تحمل این همه غم و اندوه
تحمل بی معنی بودن عشق
تحمل بازی با احساسات دیگران
تحمل نامردی های پیاپی و پشت سر هم
تحمل این همه زخم های درد آور
تحمل این همه خیانت
تحمل قسم های دروغین
پروردگارا تا کدامین روز باید زنده بمانم
این زنده ماندن بیشتر از زمان مرگ مرا عذاب می دهند
عذابی که در دل تاریکی شب مرا امان نمی دهد
عذابی طولانی که در وجودم حس می شود
عذابی عذاب آور از غم عشق
خدواندا اینها همه درد من است
درد احساس مرگ ...
اگر عمری باقی ماند باز از تنهایی هایم برایتان می نویسم ...
غم عشق
نوشته شده توسط یه دوست برای یادگاری به یک عزیز ** بارون درد**
حسی که بیشتر درشب ها احساس می شود
در شب های بی کسی
در دل تاریکی شب
شبهایی که بغض من را امان نمی دهد
بغضی خفقان و مرگبار
با این بغض مرگ لحظه به لحظه نزدیک می شود و به سراغم می آید
به سراغ تنهایی هایم
به سراغ نا امیدی هایم
به سراغ بی کسی و این جسم خسته
به سراغ غم عشق
خداوندا کاش زودتر این روزها به اتمام برسد
نه با از یاد رفتن معشوق از دست رفته و معشوق تازه
با رفتن من از این دنیای بی ارزش و پوچ
دیگر تحمل ماندن در این دنیا را ندارم
تحمل این همه غم و اندوه
تحمل بی معنی بودن عشق
تحمل بازی با احساسات دیگران
تحمل نامردی های پیاپی و پشت سر هم
تحمل این همه زخم های درد آور
تحمل این همه خیانت
تحمل قسم های دروغین
پروردگارا تا کدامین روز باید زنده بمانم
این زنده ماندن بیشتر از زمان مرگ مرا عذاب می دهند
عذابی که در دل تاریکی شب مرا امان نمی دهد
عذابی طولانی که در وجودم حس می شود
عذابی عذاب آور از غم عشق
خدواندا اینها همه درد من است
درد احساس مرگ ...
اگر عمری باقی ماند باز از تنهایی هایم برایتان می نویسم ...
غم عشق
نوشته شده توسط یه دوست برای یادگاری به یک عزیز ** بارون درد**
ـ با داشتن هیکلی ضایع تی شرت تنگ نپوشن!!!
ـ از کلاس پنجم دبستان سه تیغه نکنن و after shave نزنن!!!!
ـ جلوی مدرسه دخترانه نایستن و سیگار چاق نکنن!!!!!!!
ـ با دیدن یک فروند دختر جو زده نشده و تیکه جواتی بار نکنن!!!!!
ـ پس از ورود به دبیرستان سیگاری نشده !!!!!
ـ پس از یافتن اولین پشم در بدن خود احساس مردانگی نکنن و به فکر ازدواج نیفتن!!!!!!
ـ در مقابل دختر ها احساس بامزه بودن نکنن و شعر نگن!!!!
ـ ادعای با معرفتی و با مرامی وخلاف سنگین نکنن!!!!!
ـ کت وشلوار صورتی با پیراهن زرد نپوشن و کروات قهوه ای نزنن!!
ـ در آن واحدبا N تا دختر رفیق نباشن و به هر N تاشون قول ازدواج ندن!!!!!!!
ـ احساس خوش تیپی نکنن و خود را دختر کش ندونن!!!!!!
و از همه مهمتر : پس از خوندن این مطالب جنبه خود را نشون نداده و مرام و با حالی خود را اثبات نکنن!!!!!!!
اولین و مهمترین عامل در برنامه ریزی تعیین هدف است! اصلا برنامه ریزی میکنید تا به
یک هدف خاص که در ذهن دارید برسید. خود این هدف به چند بخش تقسیم میشود که عبارتند
از:
که این ها باید در طول هم باشند، یعنی اهداف کوتاه مدت باید بخشی از اهداف میان مدت را تکمیل کنند و اهداف میان مدت باید کامل کننده ی اهداف بلند مدت شما باشند. به عبارت دیگر، اهداف بلند مدت از چند هدف میان مدت تشکیل شده اند و اهداف میان مدت هم از چندین هدف کوتاه مدت شکل گرفته اند. این مسیر باید به صورت پله به پله طی شود و اهداف کوتاه مدت مصداق همین پله ها هستند.
همین الان یک کاغذ و قلم بردارید و با خط درشت هدف خود را بنویسید. به یاد داشته باشید که باید بگونه ای بنویسید که گویی همین الان به هدفتان دست پیدا کرده اید. نخست چشمانتان را ببندید و به جایی که دوست دارید برسید فکر کنید، تصورش کنید و سعی کنید با تمام وجود احساسش کنید. این احساس ممکن است الان برای شما غریب باشد ولی مطئن باشید در آینده فقط یک رویا نخواهد بود. همین احساس و هدف را با خط درست به روی کاغذ منتقل کنید، طوری که هر دفعه نگاهتان به این نوشته افتاد، احساسش را در وجود خود تجربه کنید. باید بدانید که تنها دانستن هدف کافی نیست، نوشتن هدف بر روی کاغذ باعث میشود که به مرور زمان، این هدف در ضمیر ناخودآگاه شما پرورش یابد.
سعی کنید هر روز که از خواب بیدار میشوید برای چند دقیقه به هدفتان فکر کنید و آن را احساس کنید! و بعد با یک لبخند روزی را که در پیش رو دارید آغاز کنید و این لبخند را تا انتهای روز بر لبان خود داشته باشید.
لازم است بدانید تا اینجا تنها نیمی از مسیر را طی کرده اید! مسیر زندگی خود را مشخص کرده اید و میدانید که چه انتظاراتی از زندگی خود دارید و میخواهید به کدام سمت حرکت کنید. حال لازم است توشه ی راهی که در طول این مسیر برای رسیدن به نقطه ی پایان احتیاج دارید را مشخص کنید. این توشه ی راه در واقع همان برنامه ریزی کردن است.
بیایید اول با هم ببینیم یک برنامه خوب چه ویژگی هایی باید داشته باشد! من این ویژگی ها را اینطور اولویت بندی میکنم:
آماده باشد: نمیخواهیم آپولو هوا کنیم یا رآکتور هسته ای راه اندازی کنیم! سخت نگیرید! برنامه باید به نحوی باشد که بتوانید ظرف مدت نیم ساعت آنرا انجام دهید. اینکه چطور برنامه ریزی کنید را در قسمت بعدی به شما خواهیم گفت. الان باید هدف از برنامه ریزی و نیازمندیهای آن را بدانید.
انعطاف پذیر باشد: حتی نابغه ها هم گاهی اوقات دچار حوادث پیش بینی نشده میشوند و از برنامه ای که دارند عقب می افتند و یا نمیتوانند بخشی از برنامه را آنطور که برنامه ریزی کرده اند انجام دهند ولی از مسیرشان در رسیدن به هدف منحرف نمی شوند چون برنامه ی انعطاف پذیر دارند. در واقع باید حوادث غیر قابل پیش بینی را هم در برنامه درنظر بگیرید. برای مثال فرض کنید مهمان ناخوانده دارید و نمیتوانید طبق برنامه به کاری که دارید برسید، باید بتوانید بدون اینکه برنامه ی اصلی دستخوش تغییرات عمده شود، زمان خالی برای جبران پیدا کنید. هرچند اولیت با برنامه ای است که طرح کرده اید و باید خودتان را ملزم به رعایت آن کنید.قابل استفاده باشد: تقریبا اکثر افراد در شروع برنامه ریزی جوگیر شده! و برنامه ای فراتر از حد توان خود طرح ریزی میکنند. به این معنی که وقتی شما به صورت معمول روزانه حدود ۳ ساعت مطالعه میکنید هنگام برنامه ریزی، برای ۱۰ ساعت مطالعه طرح ریزی میکنید. در خصوص این مورد نیز در قسمت بعدی به تفصیل صحبت خواهیم کرد.
خب! تا اینجا هدف را مشخص کردیم و مزیت های یک برنامه خوب و اینکه چه انتظاراتی داریم را بررسی کردیم