یکی از نشانه های بسیار نزدیک به ظهور در روایات اهل بیت(ع) اختلاف بنی العباس و اغاز جنگ قدرت در میان این خاندان می باشد. بیش از 20 روایت دراین زمینه وجود دارد ، این نشانه آن قدر مهم است که امام صادق(ع) و امام محمد باقر(ع) از آن بعنوان نشانه ی حتیمه ی ظهور نام برده اند! صدور روایات متعدد در این زمینه از اهل بیت(ع) نشان میدهد که تحقق این امر و جنگ قدرت نقش مهمی در ظهور دارد ، سوالی که پیش می آید این است که بنی العباس در عصر ظهور چه کسانی هستند و علت اهمیت بالای آنها و جنگ قدرتی که در میانشان درمی گیرد ، چیست؟
شاید با کشف مصداق خاندان بنی العباس در عصر کنونی علت اهمیت بالا و تحقق جنگ داخلی در میان آنها نیز روشن گردد.
بخشی از روایاتی که در مورد خاندان بنی العباس در آستانه ظهور وجود دارد به شرح زیر است :
1- امام صادق(ع) : اختلاف بنی عباس از علائم حتمی است ، ندای آسمانی از نشانه های حتمی است ، خروج قائم(عج) از امور حتمی است بشارت الاسلام ص 44
2- امام صادق(ع) : آنچه دوست می دارید محقق نمی شود جز آنکه بنی فلان(بنی عباس) دچار اختلاف شوند چون دچار اختلاف شدند مردم بر حکومت آنها چشم میدوزند و اختلاف آنها را غنیمت می شمارند ، آنگاه سفیانی خروج می کند منتخب الاثر ص 252
3- امام رضا(ع) نقل شده است:
« بزنطی از حضرت رضا (ع) روایت می کند که فرمود: از جمله نشانه های فرج، حادثه ای است که بین دو حرم مکه و مدینه رخ دهد. پرسیدم آن حادثه چیست؟ فرمود: تعصب قبیله ای بین 2 حرم بوجود آید و فلانی از خاندان فلان، 15 رئیس قبیله را به قتل رساند.» بحارالانوار ج52 ص 210
4- امام صادق(ع) : این امر واقع نمی شود مگر هنگامی که شمشیرهای بنی فلانی در میان خود به کارافتد و حلقه تنگتر شود و اختلاف به جاهای باریک بکشد آنگاه سفیانی خروج کند.... کشف الغمه ج3 ص 319
5- امام باقر(ع) : آری خروج سفیانی حتمی است ، ندای آسمانی حتمی است ، طلوع خورشید از مغرب حتمی است ، درگیری بنی عباس بر سر حکومت حتمی است قتل نفس زکیه حتمی است و خروج قائم آل محمد(ع) حتمی است الزام الناصب ص 145
6- امام صادق(ع) : هنگامی که اولاد عباس اختلاف کنند و قدرتشان بهسستی و ضعف گراید و همگان بر آنها جرات کنند و عرب از آنها فرمان نبرد و هر صاحب چماقی چماقش را بردارد و شامی(سفیانی) ظاهر شود و یمانی روی اورد و حسنی حرکت کند ، صاحب این امر ظهور میکند بشارت الاسلام ص 138
7- رسول اکرم(ع) : در دولت بنی عباس خود را بپایید که برای شیعیان ما دردولت آنها خطراتی هست و درپایان حکومت آنها نشانه هایی است که از اتش سوزان کاری تراست اعلام الوری ص 427
8- امیر المومنان(ع) : قائم قیام نمی کند جز هنگامی که چشم دنیا دراورده شود و سرخی در اسمان پدید اید .... برای بنی عباس روز بسیار سخت و پرحادثه ایست که درکام طوفانها فرو می روند... الزام الناصب ص 197
9- امام صادق(ع) : همه فرج در به هلاکت رسیدن فلانی از بنی عباس است غیبت نعمانی ص 137
10- امام صادق(ع) : بی گمان مردی در مدینه کشته می شود پرسیدند که ایا سپاه سفیانی او را می کشد؟ فرمود نه ، بلکه سپاهیان فلانی (بنی عباس) او را می کشند ، چون او را بدون هیچ تقصیری به قتل می رسانند ، خداوند دیگر به انها مهلت نمی دهد سپس فرمود در آن هنگام منتظر فرج باشید ان شاالله غیبت نعمانی ص 86
11- امام صادق(ع) :
که هرکس برای من مرگ عبدالله را تضمین کند ، من ظهور را برای او تضمین می کنم!
آنگاه که مرگ عبد الله فرا رسد، مردم در جانشینى او نسبت به هیچکس به توافق نمى رسند و این جریان تا ظهور حضرت صاحب الامر همچنان ادامه مى یابد، عمر سلطنت هاى چندین ساله بسر آمده ، نوبت پادشاهى چند ماهه و چندین روزه فرا مى رسد. ابوبصیر مى گوید: پرسیدم : آیا این وضع به طول مى انجامد؟ فرمود: هرگز.و این درگیرى بعد از کشته شدن این پادشاه (عبدالله ) منجر به کشمکش بین قبیله هاى حجاز مى شود.
( بحار ۵۲ ص ۲۱۰ )
12- امام صادق (ع) فرمودند:
هر کس مرگ عبدالله را برای من تضمین کند، من ظهور قائم را برای او تضمین می کنم. سپس فرمود: وقتی عبدالله بمیرد، مردم برای حکومت با کسی توافق نکنند و این اختلاف و درگیری به خواست خدا تا ظهور صاحب الامر (عج) ادامه یابد. حکومت های چند ساله پایان یافته و تبدیل به حکومت چند ماهه و چند روزه شود. راوی می گوید: سئوال کردم: آیا این ماجرا به طول می انجامد؟ فرمود: هرگز. »
بحارالانوار، ج 52، ص 240.
13- امام محمد باقر(ع) :
علت مرگ او(عبدالله) این است که با یکی از خواجگان(غلامان) خود ازدواج می کند و بعد غلام دست به قتل او می زند و مرگ او را چهل روز مخفی می کند .... و بدینوسیله فرمانروایی آنها منقرض می گردد. کمال الدین صدوق ص 655
14- امام صادق(ع) :
موقعی که مردم در سرزمین عرفات در حال وقوف می باشند سواری برشتری سبک سیر به آنجا وارد می شود و مرگ خلیفه را خبر می دهد و با مرگ او فرج آل محمد(ص) و گشایش کار تمام مردم فرا می رسد. بحار ج 52 ص 240
15- از ابن ابی یعفور منقول است که گفت: امام صادق(ع) به من فرمود :
با انگشت دستت بشمار : هلاک شدنی فلانی ، خروج سفیانی ، قتل نفس زکیه و ... تا آنکه فرمود تمامی فرج و گشایش هنگام به هلاکت رسیدن فلانی است.
بحار ج 52 ص 234
16- امام محمد باقر(ع) :
قائم در سالهای فرد قیام می کند همچون یک ، سه ، پنج و فرمود .... آنگاه بنی عباس (خاندان فلان) به حکومت می رسند و پیوسته در عیش و نوش به سر می برند تا آنکه بین آنها اختلاف می افتد( و چون درگیری به وجود آمد) حکومتشان منقرض می شود و شرق و غرب حتی اهل قبله با هم به نزاع برمی خیزند و پیوسته در آن حال اند تا از آسمان منادی حق ندا برمی آورد ... بحار ج 52 ص 235
17- امام محمد باقر(ع) :
چون اولاد فلانی دچار اختلاف شدند ، فرج نزدیک است ، فرج نزدیک است ، فرج شما بستگی به اختلاف آنها دارد ، چون نشانه های اختلاف ظاهر شد منتظر ندای آسمانی در ماه رمضان باشید ، چون ندا شنیده شد مردم بر آنها جری می شوند و سفیانی خروج می کند و کارشان پراکنده می شود و سید خراسانی بر علیه آنها خروج می کند ..... بشاره الاسلام ص 52
18- امام محمد باقر(ع):
نابودی اولاد فلانی همانند شکستن کوزه است ..... سقوط رژیم آنها همچون افتادن کوزه و شکستن آن روی می دهد در حالیکه آنها در خواب غفلت غنوده اند یکمرتبه دیده گشوده می بینند که ناگهان رژیم آنها سقوط کرده است. غیبت نعمانی ص 136
19- امام صادق(ع) :
چون حکومت بنی فلان سپری شود خداوند با مردی از ما اهل بیت(ع) بر آل محمد منت می نهد ..... بشارت الاسلام ص 141
از مجموعه احادیث بدست می آید که در عصر ظهور بنی عباس یا بنی فلان از حاکمان حجاز بوده و در سرزمین عربستان ساکن می باشند به طور مثال در حدیث شماره 10 مکان قتل آن فرد محترم که همان پسرعموی نفس زکیه می باشد توسط سپاه بنی فلان در مدینه ذکر می شود و این مسئله نشان از این مسئله دارد که بنی فلان یا همان بنی عباس خاندان حاکم و ساکن عربستان هستند یا حدیث دیگری که قتل 15 نفر از بزرگان توسط فردی از قبیله بنی فلان را در مکه ذکر می کند نیز بدین معنا اشاره دارد.
علامه کورانی محقق برجسته عرصه مهدویت نیز چنین اعتقادی دارد و بنی عباس یا بنی فلان را همان آخرین خاندان حاکم بر حجاز می داند
بانوی غزل ایران گفت : میدانید از کی لُر ساده جلوه کرد؟!
از وقتی که تو که خود را صاحب فرهنگ میدانی، مهمانش شدی!!
و او تنها گوسفندش را برایت سر برید و با خوشرویی از تو پذیرایی کرد !!
و آنگاه که به شهر پر زرق و برق تو آمد،آدرس ساندویچی سر کوچه را با نگاهی عاقل اندر سفیه به او نشان دادی !!!
میدانی از کی لُر ساده جلوه کرد؟!
آنگاه که او تمام زندگیش را به زنش سپرد !!
و تفنگ به دست از شهر و ناموس تو دفاع کرد !!
میدانی از کی لر ساده جلوه کرد؟!
آنگاه که تو به راحتی فرهنگ متجاوزین به کشورت را قبول کردی و او جنگید ! و جان داد !
ولی آن ننگ را نپذیرفت،
تا توی صاحب فرهنگ و هموطنش، آن فرهنگ بیگانه را به او قالب کردی !
میدانی از کی لُر ساده جلوه کرد؟!
آنگاه که تو نفت را از سرزمین او استخراج کردی تا با پولش به لُر فخر بفروشی و آنچنان دچار توهم شوی که خود را صاحب فرهنگ بدانی و لر را بی فرهنگ خطاب کنی !!
اکنون ای ... سرگذشت احمقانه خود را به اسم لُر و در قالب جک لری بیان نکیند !!
1- وهوالذی انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات کل شیء فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراکبا و من النخل من طلعها قنوان دانیة و جنات من اعناب والزیتون والرمانمشتبها وغیرمتشابه انظروا الی ثمره اذا اثمر وینعه ان فی ذلکم لایات لقوم یومنون. (انعام/99)
اوست خدایی که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتی را رویانیدیم، و از آن نبات ساقه ای سبز و از آن دانه هایی بر یکدیگر چیده و نیز از جوانه های نخل، خوشه هایی سر فروهشته پدید آوردیم، و نیز بستانهایی از تاکها و زیتون و انار، همانند و ناهمانند. به میوه هایش آنگاه که پدید می آیند و آنگاه که می رسند بنگرید که در آنها عبرتهاست برای آنان که ایمان می آورند.
2- و هوالذی انشا جنات معروشات و غیرمعروشات والنخل و الزرع مختلفا اکله و الزیتون والرمان متشابها و غیرمتشابه کلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه یوم حصاده ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین.( انعام/141)
و اوست که باغهایی آفرید نیازمند به داربست و بی نیاز از داربست، و درخت خرماو کشتزار، با طعمهای گوناگون، و زیتون و انار، همانند، در عین حال ناهمانند. چون ثمره آوردند از آنها بخورید و در روز درو حق آن را نیز بپردازید و اسراف مکنید که خدا اسراف کاران را دوست ندارد.
3- فیهما فاکهة و نخل و رمان.( رحمن/68)
در آن دو، میوه هست و نخل هست و انار هست.
در قرآن مجید سه جا از رمان نام برده است. در سوره انعام/141 درباره میوه این درختان توصیه مهمی شده است. در آن ذکر شده: چون ثمر آوردند از آنها بخورید و در روز درو، حق آن را بپردازید؛ معنی این دستور آن است که خداوند انحصار یا مالکیت فردی محصولات کشاورزی و نباتی را نمی پسندد.
عشق.
آدمی معمولی باش، آنقدر معمولی که
به هیچ کس نزدیک شوی
گشایش اینجاست،
انفجار اینجاست.
تنها وقتی که درمیان نیستی، آدمی فوق العاده هستی!
اما دربارة این فکر نکن
و آرزوی آن را نداشته باش،
اگر تمنا و آرزو مداخله کنند- متوجهشان باش و بهشان بخند.
اینها با آگاهی تو متوقف می شوند
و آن نیروی فراهم آمده را خنده مصرف می کند،
بعد از خنده است که آرامشی ژرف را تجربه می کنی.
آنگاه با رقص و نغمه،
حالت منفی ذهن به حالتی مثبت و سازنده استحاله می یابد.
تمنای کسی بودن و کسی شدن
به شدت منفی ست،
زیرا نفس، نفی و انکار وجود است.
نفس، اصل انکار است،
اگر انکار را نفی کنی، مثبت و سازنده می شوی.
نفس، سرچشمة همة حقارت هاست،
اما حقة آن ظریف است،
زیرا نفس وعده ی عزت و بزرگی می دهد،
اما در انتها فقط حقارت را نصیبت می کند.
از این حقیقت رمز گشایی کن و آن را به روشنی فهم کن.
کسی که بر حسب عزت و بزرگی می اندیشد،
همواره حقیر می ماند،
زیرا اینها دو روی یک سکه اند.
بذرهای عزت و بزرگی را که بپاشی،
محصول حقارت و درماندگی درو می کنی،
اشتیاق بزرگی و عزت را در دل پروراندن
در انتها به حقارت می کشاندت
و هرآنچه که دوزخی ست در این حقارت گرد آمده است.
با خاکساری و تواضع شروع کن،
بدین سان به خدا نزدیکتری.
درواقع تو همان الوهیتی ،
اما نفس شکافی ایجاد نمی کند
تا از آن به الوهیتی خود نگاه کنی.
به عکس،
نفس، بهشت های دروغین می آفریند
تا زمینه را برای دوزخ های تازه مهیا کند.
اگر به بهشت نفس داخل شوی، به دوزخ پا گذاشته ای!
از این امر آگاه باش و نیز از آنچه "خود" نامیده می شود
که آفریننده ی همة عذابهای روی زمین است.
نا خود باش، آنگاه همانی خواهی بود که هستی
و همیشه بوده ای
چیزی که موهبتی جاودانه است،
آزادی ست
وجودی کیهانی ست، برهمن است.
تات توان آسی
– آن توئی، محبوبم.