وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

فرزند با برکت

اگرچه تفاوت اندکی دراحساس خوب بودن و سلامت روان، میان افرادی که صاحب فرزند هستند و آنهایی که فرزندی ندارند، وجود دارد اما با در نظر گرفتن متغیر های زمینه ای، زندگی افرادی که صاحب فرزند هستند لذت بخش تراست و احتمال اینکه افراد صاحب فرزند، ثروتمند تر، تحصیلات بالاتر،مذهبی تر و سالم تر باشند، بیشتراست.

Proceedings of the National Academy of Sciences January 13،2014

آنچه کمتر در مورد سقوط قیمت نفت گفته می شود

 

 

 

در طول ماههای گذشته شاهد سقوط شدید قیمت نفت بودیم. تحلیل های متفاوتی چه سیاسی و چه اقتصادی در مورد این مطلب گفته شده است. گفته می شود که کاهش قیمت نفت متاثر از عرضه نفت شل آمریکاست عده ای هم تیر حملات را به سمت عربستان سعودی گرفته اند که قیمت را در رقابت با امریکا یا با دشمنی با ایران به سمت پایین فشار می دهند. اولین تحلیل ها این بود که اگر قیمت نفت ١٠ درصد کاهش یابد اقتصاد جهان دو دهم درصد رشد خواهد کرد و با ادامه این روند کشورهای مصرف کننده نفت حداقل ٣٦٠٠ میلیارد دلار صرفه جویی خواهند کرد. هر ٥ دلار کاهش قیمت نفت می تواند رشد اقتصادی امریکا را یک درصد بالا ببرد. ارزش مبادلات نفت هر سال ٧٤٠ هزار میلیارد دلار است که با کاهش قیمت نفت پیش بینی می شود حجم این مبادله تا ٣٠ درصد کاهش یابد .

اکثر دست اندرکاران هم اعتقاد دارند که نفت دیگر به ١٠٠ دلار باز نخواهد گشت در نتیجه همه کشورهای تولیدکننده نفت باید در ساختارهای بودجه شان تجدید نظر کنند بخصوص آنها که به تولید نفت وابسته هستند . در این میان کشورهای عراق، روسیه، بحرین و امارات برای جبران کسری درآمد خود تولید را به شدت افزایش داده اند تا جایی که بعضی از این کشورها به دنبال کرایه نفت کش های بزرگ برای انبار کردن نفت هستند. عده ای از اقتصاددانان هستند که تقریباً خاموش نشسته اند و به چشم انداز تاریک آینده نگاه می کنند آنچه که در تحلیل ها گفته نمی شود تاثیر کاهش قیمت نفت بر اشتغال، بانکداری و حمل و نقل و انر‍ژی های جایگزین است این اقتصاددانها با یک نگاه کلی تنها این نتیجه را می دهند که با کاهش قیمت نفت، دنیا به سمت بحران شدید اقتصادی پیش می رود . چند دلیل برای این نتیجه گیری هست :

دلیل اول این که با کاهش قیمت نفت بهره برداری از بسیاری از چاه های نفت شل در امریکا محدود خواهد شد در نتیجه اشتغال در این بخش افت خواهد کرد.

دوم این که سرمایه گذاری در اکتشاف و استخراج نفت به شدت کاهش پیدا می کند آنچنانکه در طول هفته گذشته سه شرکت امریکایی که در این بخش فعال بوده اند اعلام ورشکستگی کردند.

سوم این که هزینه حمل و نقل کاهش می یابد. این امر اثر مثبتی روی قیمت تمام شده کالاهای مصرفی می گذارد اما سرمایه گذاری برای بهبود کارایی وسایل حمل و نقل را زیر سوال می برد .

چهارم  این که بالا بودن قیمت نفت از یک طرف و تکامل تکنولوژی برای انرژی های جایگزین، سرمایه گذاری در انرژی های تجدید پذیر را توجیه می کرده است. اما با کاهش قیمت نفت تمام این سرمایه گذاری ها زیر سوال خواهد رفت. علت آنکه این اقتصاددانان نگران هستند این است که در تمام مراحل تولید اعم از زیر ساخت ها ، برداشت فراوری و توزیع هر نوع انرژی قیمت ها بر مبنای پایه قیمت نفت هر بشکه ٨٠ دلار ساخته شده است. بر این مبنا با توجه به کاهش قیمت نفت تمام این معادلات به هم می خورد. دیگر با نرخ های امروزی برداشت نفت شل توجیه اقتصادی نخواهد داشت. از طرف دیگر در بخش های انرژی های تجدید پذیر از سال ٢٠١٣ بیش از ٢٦٠ میلیارد دلار سرمایه گذاری مستقیم صورت گرفته است و نزدیک به ٦ میلیون و ٢٠٠ هزار نفر در این زمینه فعال هستند .

اما آنچه که کمتر گفته شده مسئله تاثیر کاهش قیمت نفت در صنعت بانکداری است. تمام پروژه های تولید انرژی اعم از نفت یا غیر از آن وابسته به منابع بانکی است. بانک ها بر مبنای قیمت نفت پایه ٨٠ دلار وام های خود را تحلیل کرده و با آن موافقت کرده اند. امروز که قیمت نفت بیش از ٤٠ درصد کاهش یافته قیمت گاز و انرژی های جایگزین هم باید به همین نسبت کاهش یابد. لوازم و ماشین آلاتی که تولید آنها بر مبنای نفت ٨٠ دلار تعریف شده آنها هم باید دوباره بازخوانی گردند تولید. اتومبیل برقی امروز دیگر توجیه سال گذشته را ندارد. پنل های خورشیدی هم دیگر متقاضیان سال گذشته را نخواهند داشت. برعکس ماشین های شاسی بلند یا خانه های بزرگتر شاید متقاضیان بیشتری داشته باشند این به معنای آن است که یک جابجایی بسیار وسیع در بخش سرمایه گذاری و وام دهی در دنیا بوجود می آید. بنابراین عده بسیار زیادی بیکار خواهند شد و عده دیگری بر سر کار خواهند رفت. اما با توجه به آنکه تقاضای کل جهانی کاهش می یابد سطح اشتغال ایجاد شده برابر با بیکاری ناشی از افت قیمت نفت نیست ضمن آنکه افراد بیکار شده در بخش های متوقف شده به سادگی امکان یافتن شغل در بخش های جدید را ندارند. بطور مثال میلیونها هکتار زمین برای کشت ذرت در امریکا و برزیل برای تهیه سوخت زیر کشت رفته اند. با کاهش قیمت نفت تقاضا برای این ذرت هم تنزل خواهد کرد طبعاً بیکاری در این بخش بالا خواهد رفت. اما از طرف دیگر پرداخت وام بانک ها هم با مشکلات بسیاری روبرو خواهد شد. جایگزینی نیروی بیکار شده با بکارگیری نیروهای جدید در بخش های دیگر یک فاصله زمانی دارد که بسته به ساختار اقتصادی هر کشور می باشد. هر چه جریان سرمایه و نیروی کار در یک کشور سریعتر باشد این دوره جایگزینی کوتاه تر خواهد بود مثل آلمان و هر چه این ساختار ضعیف تر یا دولتی تر باشد این بازسازی اقتصادی زمان طولانی تری را طی خواهد کرد مثل یونان. اما در این میان آنچه باقی می ماند رشد اقتصادی نیست بحران اقتصادی است. بی دلیل نیست که وارن بافت ( Warren Buffet)  پیش بینی کرده است که سهام امریکا در سال ٢٠١٥ تا ٥٠ درصد کاهش خواهد یافت در واقع کاهش قیمت نفت و ماندگاری آن در سطح ٥٠ دلار به معنای تغییر ساختمان اقتصادی دنیاست. کشورهایی در این میان برنده هستند که بتوانند خود را با این تغییر ساختار هر چه سریعتر هماهنگ کنند وگرنه از قافله عقب خواهند ماند و جبران فاصله دیگرامکان پذیر نخواهد بود این دیگر به گردن عربستان یا نفت شل نیست.

بد نیست اگر اقتصاددانان ایران به تحلیل شرایط ساختار اقتصادی دنیا در پنج سال آینده بنشینند. در این صورت نگاه دقیق تری نسبت به آینده به توده مردم خواهند داد.

 م.چیت ساز

پایگاه خبری تحلیلی فولاد(ایفنا)

گرفتار لمپن ها و فرصت طلبان دروغگو هستیم / پژمان امجدیان

30027477784361851534.jpg

واژه ی لمپن ، واژه ای وارداتیست که نیروهای چپ آنرا وارد ادبیات سیاسی کردند . این واژه از مارکسیسم گرفته شده است و مارکس آنرا درباره ی کارگرانی به کار برده که در جوامع صنعتی ، با قرار دادن نیروی کار خود در اختیار صاحبان سرمایه ، مانع قدرت یابی طبقه کارگر میشوند. به بیانی دیگر در فرهنگ مارکسیستی لمپن به افرادی گفته می شود که ظاهر پرولتاریایی دارند ولی فاقد فهم و شعور طبقاتی هستند.

لمپن های ایرانی بیشتر برآیند توده ای بودن جامعه ایران هستند و تا زمانیکه جامعه ما رفتارهای توده ای داشته باشد ؛ لمپن ها بهترین افرادی هستند که می توانند در فعالیت ها و کنش های سیاسی اجتماعی ایران نقش آفرینی نمایند .

لمپن ها در یک پیوند ذاتی با فرصت طلبان و منفعت جویان ؛ در مسائل سیاسی و اجتماعی در نوسان بوده و گاه در جبهه موافق و گاه در جبهه مخالف قرار می گیرند و این نه بر اثر شناخت و معرفت بلکه بدلیل منافع کوتاه مدت و ویژگیهای روانی و فرهنگی حاکم بر آنها صورت می گیرد . لمپن ها همواره بنده و برده ی زور و قدرتند و نسبت به هر فرد قدرتمند تری احساس بندگی بیشتری دارند و در واقع خودفروشانی هستند که همواره مورد سوء استفاده ی قدرتمندان قرار می گیرند ولی هر گاه احساس کنند فرادستانشان در آستانه ی شکست قرار گرفته اند بلافاصله جایشان را عوض میکنند و به صف ضعفا می پیوندند.

نمونه های زیادی از آثار ویرانگر لمپنیسم و ابزار شدگی آنان در تاریخ ایران موجود است . مثلا : محمدعلیشاه بدلیل امضای قانون اساسی ، شرایط مخالفت علنی با مشروطه را نداشت ازین رو به فکر استفاده از نیروهای غیر رسمی افتاد و در مناطق عشایری و روستایی از روسای ایلات و عشایر سود جست و در مناطق شهری نیز لمپن ها را وارد نبرد علیه مشروطه خواهان نمود . نمونه دیگر ؛ استفاده ی استبداد داخلی و استعمار خارجی از نیروی لمپن ها علیه دولت دکتر مصدق است .

اپورتونیستها یا فرصت طلبان و منفعت جویان نیز به سرعت و بر حسب تغییر اوضاع سیاسی ، تغییر عقیده می دهند و به هیچ عقیده و خط مشی سیاسی اجتماعی پایبند نیستند و اصطلاحا از هر طرف که باد بوزد گندم خود را باد می دهند . اینان که برای حفظ منافع خود نان را به نرخ روز می خورند به هیچ یک از موازین اخلاقی و اجتماعی متعهد نیستند .

درین برهه زمانی نیز همچون گذشته دروغ، تهمت ، افترا و ناپاکی نقطه پیوند و سلاح مشترک لمپن ها و فرصت طلبان علیه خادمان و دلسوزان مردم ، دولت و نظام است و سوگمندانه باید گفت که رذایل اخلاقی یاد شده تبدیل به مکانیسمی زیستی برای عاملین پلیدش گشته است .اگرچه باید امیدوار بود که روزی ماسک لمپن ها و فرصت طلبان امروز نیز مانند اسلافشان ، برداشته می شود و چهره اصلی آنان نمایان می گردد اما ؛ " اجازه تکرار به رفتارهای ناشایست ، آنها را رفته رفته به سنتهایی تبدیل می کند که از فرط تکرار به شیوه ی خود انگیخته ای از عمل تبدیل می شود " و به علت کارکرد زیستی اش دائما بازتولید خواهد شد و خطر سرایت آن به نسل های آینده فاجعه ای جبران ناشدنی را رقم خواهد زد .

باید بزرگان جریانات اصلاح طلب و اعتدال گرا با توجه به اثرگذاری بیشترشان در دولت ؛ آنچه را که رصد می کنند نه اشخاص ؛ بلکه  نوع نگرش و بینش افراد به اعتلا و توسعه استان و استفاده ی حداکثری از نیروهای خلاق ، پاکدست ، مردمی ، توانمند و شایسته در سطوح مدیریتی و وفاداری به آرمانها ، اندیشه ها و شعارهای دولت تدبیر و امید با توجه به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی باشد . 

ضمن تاکید بر این نکته که در آینده موضوع مصداقی تر بحث خواهد شد ، این نوشتار را با سخنانی از امام راحل (ره) به پایان می برم .

" فرصت طلبی یکی از آفات بزرگ انقلاب است و تحرک فرصت طلبان از خطراتیست که به شدت نهضت اسلامی را تهدید می کند . "

فتح‌الله‌زاده: 1میلیارد و 300 از استقلال طلبکارم


علی فتح‌الله‌زاده مدیرعامل سابق استقلال امیدوار است که 2 باشگاه استقلال و پرسپولیس به بخش خصوصی واگذار شوند و با درآمدزایی بتوانند جان دوباره ای بگیرند.


فتح‌الله‌زاده در گفت‌وگو با "ورزش سه" گفت: من یک میلیارد و 300 میلیون از استقلال طلب دارم که این مبلغ را در زمان مدیریتم در استقلال از دوستانم گرفته بودم. حالا منتظر هستم که پس از مشخص شدن تکلیف واگذاری دو باشگاه استقلال و پرسپولیس این مبلغ را از بخش خصوصی بازپس بگیرم.

یک عده نمی‌ خواستند باشگاه را خصوصی کنند
به عقیده من مشکلات باشگاه استقلال برای واگذاری مساله خاصی نبوده فقط یک عده نمی‌ خواستند چنین اتفاقی بیافتد. حالا اگر کسی پیدا شد که بخواهد بیایید و باشگاه را تحویل بگیرد، باید خیلی مراقب باشیم چون خصوصی سازی موقعیت خاصی می‌ طلبد.

باید بانک استقلال و پرسپولیس تاسیس شود
ما با تمام تجربیاتی که داشتیم به اینجا رسیدیم که استقلال و پرسپولیس می‌ توانند خودکفا باشند و 30 میلیارد هزینه سالیانه خودشان را دربیاورند و با اصطلاح درآمدزایی کنند. اما این سرمایه گذاری و درآمدزایی زمان می‌ برد، مثلا باید بنگاه های اقتصادی یا بانک های استقلال و پرسپولیس تاسیس شود که قطعا در چند سال آینده جواب می‌ دهد اما با این زودی نیست. به هر حال باید سرمایه گذاری شود که طی طولانی مدت پاسخگو باشد. پارسال من این پیشنهاد را به دوستانم در وزارت ورزش دادم اما آنها ترجیح دادند که هیات مدیره را به آقای توفیقی با 20 میلیارد واگذار کنند.

ترازنامه استقلال کاملا روشن است
مثل اینکه طلب من از باشگاه استقلال سرجایش است، در دو باشگاه استقلال و پرسپولیس خدا شکر تزارنامه هایی وجود دارد که مشخص می‌ کند چه افرادی طلبکار و چه افرادی بدهکار هستند. در زمان همه مدیران هم این بدهی ها وجود داشته، مگر قرار است باشگاه بدهی نداشته باشد؟! اصلا اشکالی ندارد از اول انقلاب تا حالا مگر چقدر به باشگاه ها کمک کرده اند، 60 میلیارد بوده؟ الان فقط می‌ خواهند اسم باشگاه را 300 میلیارد بفروشند که 240 میلیارد تومان آن سود بوده، حالا اگر بخواهند بیایند سود خودشان را بردارند، باز هم مبلغی که به استقلال و پرسپولیس کمک شده نمی‌ شود.

من یک میلیارد و 300 میلیون از استقلال طلب دارم
من هیچ حقوق و مزایایی در سال هایی که در استقلال کار کردم نگرفتم. اما طلب من یک میلیارد و 300 میلیون است، مکتوب به هیات مدیره تحویل داده شد. اما آنها دائم می‌ آیند می‌ گویند حساب ها مشکوک است و در آن ابهام وجود دارد دوستان خوب می‌ دانند که ترازها همه وجود دارند و این بهانه خوبی نیست و مراجع ذیرصلاح باید جوابگو باشند. چون من بابت همه این پول ها چک و رسید و سفته در اختیار دارم و طلب من مثل روز روشن است. خصوصی سازی به ما قول داده که پس از مشخص شدن تکلیف دو باشگاه مبلغ بدهی ها را پرداخت خواهد کرد.

استقلال و پرسپولیس دولتی و یا نیمه دولتی
من خودم اعتقادم این است که دو باشگاه به بخش دولتی یا نیمه دولتی با یک قرارداد ارفاقی واگذار می‌ شود، چون 300 میلیارد پول کمی نیست. اگر 100 میلیارد را هم در اختیار یک مدیر قرار دهند می‌توانند تیمی مشابه استقلال و پرسپولیس بسازند. اما من از بخش خصوصی سازی تشکر می‌ کنم که عزمش را جزم کرده که مشکل این دو باشگاه آسیب دیده استقلال و پرسپولیس را برطرف کند که هواداران آنها که عاشقانه فوتبال را دنبال می‌ کنند نگران آنها هستند.

مدیران باشگاه ها نمی‌ توانند روی تیم های پایه کار کنند
اینکه بعد از نتیجه نگرفتن تیم‌ملی در آسیا میاییم این بحث را گسترش می‌ دهیم که چرا مدیران در باشگاه ها روی تیم های پایه کار نمی‌ کنند من باید بگویم که اصلا در بحث پایه به مدیران فرصتی داده نشده، یعنی به اندازه نیاز به آنها پول داده نشده و اکثر مدیرها دچار روزمرگی هستند مخصوصا مدیران استقلال و پرسپولیس که چطور پول بازیکنان را بدهند. در 20 سال گذشته ما بیشتر درباره تیم های پایه حرف زدیم اما می‌ بینیم که همین دو تیم استقلال و پرسپولیس که معمولا هم جزو تیم های بالای جدول هستند مجبور هستند با 15، 16 میلیارد تیم را ببندند اما یک تیم رده دهمی جدول 30 میلیارد برای تیمش هزینه کرده است، این واقعا منصفانه نیست.

استقلال و پرسپولیس باید روی پای خودشان باشند
به عقیده من باید استقلال و پرسپولیس را رها کنند تا روی پای خودشان بیاستند و درآمدزایی کنند. باید در این زمینه برنامه محور باشیم. قیمتی که گذاشته قطعا فوتبالی ها را پای میز مذاکره نمی‌ کشاند و از وسط راه ممکن است بلای بزرگتری سر این دو باشگاه بیاید. امیدوارم که دولت تدبیر و امید، تدبیر استراتژیکی برای این دو باشگاه پرطرفدار در نظر بگیرد.

باید کی‌روش را حفظ کنیم
خودم اعتقاد دارم اگر ما فوتبال را راه انداختیم که مردم محور باشد و در همه دنیا هم همین طور است، مردم از تیم‌ملی و سرمربی آن در حال حاضر راضی هستند پس باید به نظر آنها احترام بگذاریم و کی‌روش را حفظ کنیم. ضمن اینکه ما این تجربه بد را داریم که چندین بار پس از نتیجه نگرفتن در جام‌ملت‌ها‌ مربی تیم را عوض کردیم، آیا نتیجه داد؟ پس باید به کی‌روش فرصت دهیم تا بتواند تا جام‌جهانی بعدی جایگاه خوبی برای تیم‌ملی درست کند.

یادآوری مجدد هخامنشیان و کوروش کبیر
 
 
هخامنشیان که بودند؟
 
 
هخامنشیان در ابتدا شاه بومی پارس و انشان بودند. کورش دوم هخامنشی معروف به کورش کبیر بر دولت ماد مسلط شد و سپس لیدی و بابل را فتح کرد و امپراتوری هخامنشی را تاسیس کرد. در واقع این امپراتوری تداوم زندگی دولت ماد بود زیرا هخامنشیان و مادها از یک خانواده و فرهنگ بودند . آنها دویست و بیست سال بر بخش بزرگی از دنیای آن زمان حکمرانی کردند که از رود سند تا دانوب و از آسیای میانه تا آفریقا گسترده بود. سر انجام با شکستی که از اسکندر مقدونی خوردند امپراتوری آنها متلاشی شد

سلسله هخامنشی توسط کورش در سال 559 پیش از میلاد تاسیس شد. او در سال 550 پ م بر آستیاک شاه ماد و به قولی پدر بزرگ خود غلبه کرد.منطقه دولت ماد کاملا مشخص نیست ولی از غرب شامل کاپادوکیه و ارمنستان و از شرق تا هیرکانی گسترده بوده است.کورش در سال 547 پ م لیدی را فتح می کند. او سغد و باکتریا و قسمتهایی از هند را گرفت ودر سال 539 پ م بابل را فتح کرد . او پاسارگاد را به عنوان پایتخت خود در محلی که بر آستیاگ غلبه کرده بود ساخت. کورش درسرزمین ماساگتها در شرق قلمرو خود در سال 530 پ م کشته میشود. زندگی او در هاله ای از ابهام قرار دارد پسر کورش به نام کمبوجیه جانشین او میشود .در سال 525 پ م مصر را فتح کرد. سه سال بعد وقتی که او در مصر بود گیوماته خود را شاه نامید و کمبوجیه برای باز پس گیری حکومت رو به پارس نهاد ولی در راه بازگشت کشته می شود زیرادرحین سوار شدن بر اسب خنجرش وارد تنش میشود. در این زمان جمعی از بزرگان پارسی به رهبری داریوش به گئوماته شاه دروغین حمله می کنند و اورا می کشند.در این زمان داریوش شاه می شود.او پسر یا برادر کورش نبود و از تیره دیگری از هخامنشیان است. پس از آن خیلی از استانهای تحت تابعه شورش می کنند و مهمترین آنها ماد و بابل بودند. داریوش همه را دوباره مطیع خود می کند و پس از 19 جنگ در یک سال آرامش به امپراتوری هخامنشیان بر می گردد.داریوش در دیواره بیستون محلی بر سر جاده باستانی ماد به بابل دست آوردهای خود را بر دیواره سنگی حک می کند. داریوش با درایت و قدرت به سلسله هخامنشی روح تازه ای می دهد . او ساتراپی ها را برپا می کند. کاخهای شوش را می سازد.شاهنشاهی را از مقدونیه تا پاکستان واز دریای خزر تا شمال لیبی گسترش می دهد. قبل از مرگ خود خشیارشا پسرش را به شاهی بر میگزیند در زمان خشیارشا گسترش قلمروی حکومت پایان می یابدوقندهار و تاکسیلا مستقل می شوند.او درسال 480 پ م نیز از آتنی ها شکستی می خورد و این شکست برای آنها خیلی مهم می افتد. بعد از او اردشیر اول به شاهی می رسد و بعد از اردشیر داریوش دوم شاه می شود. تا این زمان امپراتوری هخامنشیان قدرت بلا منازع روی زمین می باشد وتاثیر مستقیمی بر روی همسایگان خود می داشت پس از مرگ داریوش دوم اردشیر دوم و کورش صغیر با هم نبرد می کنند و کورش صغیر که از مزدوران یونانی کمک گرفته بود شکست می خورد و کشته می شود و اردشیر دوم بر تخت می نشیند. در این زمان مصر نیز مستقل می شود. پس از او اردشیر سوم به شاهی می رسد ولی خیلی زود در دربار کشته می شود و بالاخره داریوش سوم به شاهی می رسد.چند ساتراپی مستقل میشوند ولی داریوش سوم دوباره آنها را مطیع می کند. در این زمان اسکندر پادشاه کشور مقدونیه به آسیای صغیر حمله می کند.او سوریه را میگیرد.داریوش سوم در سال 333 پ م در محلی به نام ایسوس از اسکندر شکست می خورد. سپاه ایران دوباره نوسازی میشود و دو سال بعد در گوگمل شکست نهایی را از مهاجمین می خورد . داریوش سوم در سال 330 کشته می شود و سلسله هخامنشی منقرض میشود.اسکندر خود را شاه هخامنشی می نامد و تخت جمشید و دیگر مناطق قدرت هخامنشی را غارت می کند . او برای آنکه روح هخامنشی را نیز از بین ببرد تخت جمشید را به آتش می کشد           

 

معماری هخامنشی

 

بارزترین هنر هخامنشی همانا معماری آن است .کاخها و آرامگاههای هخامنشی پس از گذشت بیست و پنج قرن همچنان استوار و زیبا هستند.پاسارگاد،هگمتانه،شوش،تخت جمشید،بابل وگورهای شاهی نمونه هایی ازمعماری هخامنشی هستند. ستونهای بلند سنگی استوار حجاریهای زیبا با نقوشی حاکی از دوستی- بدون خونریزی مانند گذشتگان آنها-وساختمانهای بلند آثاری از هنر معماری هخامنشی هستند .آنان بر تمامی همسایگان و کشورهای زیر سلطه خود تاثیر گذاشتند و نمی توان هنر معماری دوران باستان را بدون در نظر گرفتن هنر هخامنشی بررسی کرد. به سبب گستردگی کشور هخامنشیان هنرمندان برتر نیمی از جهان باستان در خدمت آنان بودند و آنان با مدیریت درست بر آنها توانسته اند از خود یادگارهایی به جای گذارند که هنوز جزو شاهکارهای معماری به شمار می آیند