وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

هماهنگی

هوا داشت تاریک میشد که فرخنده با بسته های خرید از راه رسید۰سردش بود۰فکر میکرد از خستگی در حال بی هوشی ست۰مانتویش را به چوب ریختی دم در آویزان کرد۰کفشها را داخل جا کفشی گذاشت و به آشپزخانه رفت۰شوهرش حامد از روی مبل سرکی کشید۰فرخنده هنوز بسته ها را جابجا نکرده بود که پسرش فرشید از راه رسید۰از دم در کفش هایش را بطرف دیوار روبرو پرت کرد و کوله پشتیش را روی یکی از مبلها۰فرخنده صدایش کرد: فرشید جون کفشاتو بذار داخل جا کفشی۰اما قبل از اینکه حرفش را تمام کند 'صدای حامد بلند شد: حالا نه اینکه خودت خیلی مرتبی۰!اصلا تو چه میفهمی نظم یعنی چه۰!اگه زن زندگی بودی ' خودت همه چی رو مرتب میکردی۰بگو از کی یاد گرفتی۰مادرت یا خواهرات۰

حامد همینطور حرف میزد۰فرشید خودش را با اسباب بازی ها سرگرم کرده بود۰با وجود اینکه کلاس اول دبستان بود حتی نمیتوانست سیبی را به تنهایی پوست بکند۰حامدانتظار داشت همه کارها را فرخنده انجام دهد۰با وجود اینکه فرخنده کار تمام وقت اداری داشت و حامد کار پاره وقت'اما میخواست که حتی میوه هم پوست کنده و آماده خوردن باشد و فرشید هم مثل خودش دست به سیاه و سفید نزند۰

سالهای زیادی از آن روز میگذرد۰فرشید ازدواج کرده اما از عهده وظایف معمولی یک هم خانه هم بر نمیاید۰هنوز هم مادرش نا گزیر است در بعضی موارد حمایتش کند۰همسر فرشید هم که کاری جز دانشگاه رفتن یاد نگرفته'چاره را در این دیده که غذا را از بیرون سفارش دهد یا با سوسیس و کالباس قضیه را فیصله دهد۰پدر فرشید آپارتمانی برای پسرش خریداری کرده بود که همان را فروخته و از سودش زندگی را به این نحو سپری میکنند۰

پایه اولیه تربیت فرزندان در خانواده ریخته میشود۰در این زمینه هماهنگی والدین برای نحوه تربیت بسیار مهم است۰اگر هر کدام سلیقه و عقیده متفاوتی داشته باشند راه را برای سو استفاده بچه ها باز میکنند۰