من یه ابانی هستم
تنهام چون هیچ کس اونی نیست که واقعا بتونه درکم کنه
به همه مهربونی میکنم ولی هیچ کس هیچ ارزشی واسه مهربونی هام قایل نیست
همه رو دوست دارم ولی کسی دوسم ندارم
سعی میکنم هیچ کسی رو ناراحت نکنم ولی همه دنبال اینن که یه جوری اذیتم کنن
صبح تا شب به درد و دل دیگران گوش میدم ولی درد و دلم رو کسی گوش نمیده
همیشه دوستام ناراحتم میکنن ولی من به دل نمیگیرم ولی کافیه یه بار نارحتشون کنم میرن پشت سرشونو هم نگاه نمیکنن
کلا هیچ کس ابانی ها رو درک نمیکنه چون هیچ کس درک و فهمش اونقدر نیست که بتونه یه ابانی رو درک کنه
چون ابانی ها خیلی بزرگن و هیچ کس درکش اینقدر بزرگ نیست
خدایا تو درکمون کن
بقیه اش برو ادامه ...
آره....دیگه دیدنش واست رویا نیست...دیگه از تماس دستاش و حس حرارت بدنش احساس خوبی نداری....دیگه از دوریش غصه نمی خوری...حالا می فهمی که چقدر از لحظه ها و روزاتو به خاطرش حروم کردی...و حسرت میخوریو خودتو سرزنش میکنی و لعنت .... :
چون...چون....دیگه دوسش نداری