ادامه ی داستان در هفته ی بعد....
گردآورنده:خانم زهره احمدی
دکتر ماسارو ایموتو محقق ژاپنی با انتشار یافتههای تحقیقات خود مدعی شد که مولکولهای آب نسبت به مفاهیم انسانی تأثیرپذیرند.
نظریه این محقق ژاپنی که تاکنون از سوی مؤسسات علمی فیزیکی و زیستشناسی مورد تأیید قرار گرفته است، مبتنی بربررسی نمونههای فراوانی از کریستالهای منجمدشده آب و مقایسه آن با یکدیگر است.
کتاب ایشان با عنوان های مختلفی چون:
"The messages from water"در چندین جلد منتشر شده است.
ایشان در اغلب کشور های دنیا سمینارها وکنفرانس هایی با این پیام داشته ودارند.
پروفسور «ایموتو» معتقد است که مفاهیم متافیزیکی محیط بر روی ترکیب مولکولی آب تأثیر میگذارد.
این دانشمند ژاپنی که فارغالتحصیل دانشگاه یوکوهاماست، دارای یک مؤسسه تحقیقاتی به نام IHM در ژاپن است که امورتحقیقاتی مربوط به کریستالیزه شدن آب را در آنجا انجام میدهد.
دکتر ایموتو معتقد است که همانطور که شکل ظاهری آب نسبت به ظرف ها ومکان هایی که در آن قرار می گیرد تغییرمی کند. شکل مولکولی آب هم نسبت به محیط و شرایط پیرامونی خودش تغییر می کند.
آب هایی که راکد هستند مانند آب پشت سد ها وآب دریاچه ها بدلیل عدم پویایی وحرکت از لحاظ نمای مولکولی زشت وکریه هستند.
همچنین آب هایی مانند آب رودخانه ها با وجود جاری بودن وسیلان داشتند بدلیل اینکه ازمیان شهرها می گذرند واکثرمردم دارای افکا رمنفی هستند نمای زشتی پیدا می کنند.
بزرگترین دریاچه در مرکز ژاپن "دریاچه بیواکو" است. چون آب دریاچه راکد است وایستاده، همین سکون وایستادن باعث میشود مولکولهای آب زشت شوند. هرگونه
دریاچه بیواکو
تصویری از مولکولهای آب "رودخانه یودو"، چون آب این رودخانه ازمیان شهرها می گذرد وبدلیل طیف غالب منفی آدم ها نمای مولکولی آب به این شکل درآمده است.
رودخانه یودو
آب هایی که تازه از دل کوه بیرون می آیند بدلیل اینکه در معرض افکار منفی قرار نگرفته اند نمای مولکولی خود را حفظ کرده اند.این عکس دقیقا مربوط به زمانی است که آب چشمه از دل کوه بیرون می آید.
چشمه سانبو ائجی (رودخانه سانبو ائجی)
چشمه سای چو (رودخانه سای چو) چشمه شیمانتو
دکتر ایموتو آزمایشهای خود را به مکانهای خاصی محدود نکرده وآنها را با آب های مختلف ،در کشور های مختلف انجام دادند. این عکس مربوط به رودخانه لوردز در فرانسه می باشد.
چشمه لوردز (رودخانه لوردز)
تاثیر دعا:دکتر ایموتو از عده ای خواستند که در کنار سد فوجی وارا بایستند ودعا بخوانند وآب را قبل وبعد ازدعا آزمایش کردند.
(سد فوجی وارا قبل از دعا) (سد فوجی وارا بعد از دعا)
دکتر ایموتو معتقد است که خلوص نیت در دعا بسیار مهم است مانند داستان حضرت موسی زمانی که قومش برای بارش باران دعا می کردند و به موسی وحی شد که در میان شما گناهکاری است که مانع از بارش باران می شود
(دریاچه برزیل بعد از دعا)
آب مصرفی بشدت بی قواره وزشت است. چون ازمیان شهرها وروستا می گذرد و مردم مملو از فکر منفی هستند.
(آب لوله کشی شهر)
ایموتو معتقد است که دعا از راه دور هم موثر است. ایشان از 500 نفر از استاد مسائل معنوی خواستند که در روز معین ودر ساعت مشخصی برای لیوان آبی که روی میزشان گذاشته اند دعا کنند.تصویر مقابل مربوط به یک لیوان آب لوله کشی شهربعد از دعا 500نفرازاین اساتید می باشد.
( آب لوله کشی بعد از دعا)
آقای ایموتو بر روی تاثیرموسیقی روی آب هم کار کردند. برای آب موسیقی های مختلفی پخش می کردند و واکنش مولکولی آب را بررسی می کردند..
چ
(آهنگ پاستورال بتهوون) رقص سنتی ژاپنی(کاواچی )
بلور آبی که در معرض موسیقی شفابخش "Hado" قرار گرفته است.
آب نه تنها از رفتار وافکار ما تاثیر می پذیرد بلکه نسبت به نوشته هانیز واکنش نشان می دهد. ایموتو با چسباندن برچسب هایی روی بطری ها ی آب واکنش آب را بررسی می کرد.
(روی بطری نوشتند آدولف هیتلر)
آب با برچسب “مادر “)
ایموتو معتقد است که اگربا آب با زبانهای مختلف برخورد کنیم در مقابل همه کلمههای مثبت واکنش آب زیبا ودر مقابل همه کلمه های منفی واکنش آب زشت خواهد بود.
(متشکرم به زبان ژاپنی“هاری گاتو” )
واکنش اب نسبت به جملات دستوری خوب نیست.
(خودت رو دوست داشته باش ) (حالم را بهم می زنی، می کشمت)
دکتر ایموتو آب را در کنار گلها قرارداد ومتوجه شد که مولکولهای آب خود را به شکل گلها در می آورند.
بنابراین احساس نشاط وشادمانی وانرژی که انسان از طبیعت می گیرد بدلیل اینست که مولکولهای بدن ما خود را به شکل طبیعت در می آورند.
در ایران هم خانم حمیده بی طرف با طرح شهادت آب توانست در جشنواره خوارزمی رتبه دوم را کسب نماید.ایشان آزمایشات خود را روی سایر پدیدهها نیزآزمایش نموده اند.
حال که:
تا 70% کره زمین را آب تشکیل می دهد.
تا 60% وزن بدن انسان را آب تشکیل میدهد. تا 70% وزن ماهیچههای انسان را آب تشکیل میدهد.
تا 80% خون انسان را آب تشکیل میدهد.
و 90% ریههای انسان را آب تشکیل میدهد.
وقتی قدرت صحبت و فکر شما این چنین روی آب تاثیر میگذارد، ببینید فکر شما با بدن خودتان چه کار خواهد کرد.شما به آب انرژی مثبت منتقل میکنید و همین امر باعث عکس العمل از طرف آب شده و ارژی مثبت را به سوی شما بر میگرداند. حتی شما با نوشیدن آن آب هم میتوانید انرژی مثبت را به بدن خود منتقل نمایید.
و این مسائل تنها در مورد آب نیست. شما در این هستی به هر چیزی میتوانید انرژی مثبت منتقل کرده و از آن انرژی مثبت دریافت نمائید.
شما از همین الان میتوانید شروع کنید. قبل از نوشیدن آب، بگویید که دوستش دارید و از آن متشکرید. قبل از خواب با هوای اتاق خود صحبت کنید. از تختخواب و بالش خود تشکر کنید. به خود بگویید که خودتان را دوست دارید. از نوری که باعث روشن شدن اتاق شما میگردد تشکر کنید. مطمئن باشید این اجسام و مواد به صحبتهای شما گوش میدهند و از خود عکس العمل نشان میدهند. و انرژی مثبت را به شما بر میگردانند.
دنیایی مثبت و فکری مثبت اندیش بسازید و از آن لذت ببرید
بهنظر من آدمهای بااعتقاد در هر شغلی وجود دارند. در زمینه موسیقی هم ما بچههیاتیهای مومن و معتقد زیادی داریم ولی طرز تفکر اشتباهی در بین بچههیاتیها مبنی بر اینکه کار ارزشی پول ندارد وجود داشت. این تفکر موجب میشد افراد معتقد نزدیک کارهای ارزشی و اخلاقی نروند اما ما با کارهای ارزشی خوب و قوی ثابت کردیم که این طرز تفکر اشتباه است. اگر توجه کنیم مخاطب این موسیقی به روشنی دیده میشود و برکت خاصی هم دارد. بهجرات میتوانم بگویم من راه کسانی را که ده دوازده سال در کار موسیقی بودهاند در دو سال طی کردهام و نام و آوازه آنها را بهدست آوردهام. با همه اینها برای تشکیل تیم همکار خود خیلی سختی کشیدم. چون میخواستم کسانی در تیم من باشند که به این نوع موسیقی معتقدند و کاربلدند. مسئله اعتقاد برای من خیلی مهم است. معتقدم کارهایی که در عرصه موسیقی ارزشی شکل میگیرند باید با وضو و اعتقاد ساخته شوند. فضایی که آهنگ در آن ساخته میشود باید اعتقادی و پاک باشد. از ابتدا کار را با چند نفر معدود آغاز کردیم ولی الان که کار مخاطب خود را پیدا کرده پیشنهادات زیادی از تهیهکنندگان مختلف داریم و حتی میتوانیم با مشارکت افراد دیگر کارها را به سرانجام برسانیم ولی باز هم استخوانبندی تیم من همان کسانی هستند که کار را با آنها شروع کردهام.
نویسنده/ باران
بقیه ادامه ی مطلب
منبع
http://blog-hamedzamani.blogfa.com/
ناتورالیسم دو بحث دارد 1- همان مکتب رئالیسم است با این فرق که در ناتورالیسم تکیه بیشتر بر نشان دادن زشتیها است مثل آثار فلوبر و چوبک. 2- عقاید امیل زولا یعنی ناتورالیسم حقیقی که تحت تأثیر نقاش معروف ونگوگ (Vincent van gogh) و نویسنده فرانسوی گوستاو فلوبر (Gustave Flaubert) بوده است. مکتب ناتورالیسم در اصل حاصل اندیشه زیست شناس فراداروینی در قرن نوزدهم بود که معتقد است انسان به طور کامل در نظام حاکم بر طبیعت به حیات خود ادامه میدهد و فاقد هرگونه وابستگی روحی یا شیوه مشارکت به یک دنیای مذهبی و معنوی فراتر از جهان طبیعت است.
نظریه داروین تقریباً پایه های کلیساها را میلرزاند و هم به افکار بقای انسب هربرت اسپنسر معتقد بود که جبری علمی حیات اجتماعی را معین میکند و هم بر فرضیه لیبرالیسم مبتنی بر خرد جان استورات میل تکیه داشت که بر عقل و شعور و آزادی فردی بها میبخشد. بنابراین چنین موجودی صرفاً حیوانی است دارای مرتبه برتر که شخصیت و رفتار او را دو نوع نیرو یعنی وراثت و محیط تعیین میکند.
نقاشان ناتورالیسم قسمتهای تیره و تار رئالیسم را برمیگزیدند. به همین دلیل سراغ فرودستان جامعه میرفتند و فقر و محرومیت آنان را به تصویر میکشیدند. در نگرششان به جبرگرایی نیز معتقد بودند و انسان را در مرتبهای نازل تصویر میکردند. این مکتب با افول دوره خوشباوری به علم پس از دوره کوتاهی افول کرد. در حالی که به بسیاری از کشورها وارد نشد، مثلاً در انگلیس چندان طرفدار نداشت. در آلمان هم تعداد ناتورالیستها کم بود. نقاشی ایرانی یکی از مکاتب بزرگ هنر آسیایی است که معیارهای مشترکی با نقاشی چینی و ژاپنی و هندی دارد اگر مینیاتور را کلمه ای فرانسوی مرکب از دو واژه مینیموم (کوچک) و ناتورال (طبیعت) فرض بگیریم که مجموعاً به معنای طبیعت کوچک است آن را میتوان جزو نقاشیهای ناتورالیسم به شمار آورد ولی از لونی دیگر.
ناتورالیستها با افشای اخلاقیات ریاکارانه و بیدادگریهای اجتماعی، نخستین طلایهداران ادبیات متعهد قرن بیستم بودند. زولا معتقد بود که ادبیات یا باید علمی بشود، یا نابود شود. قهرمان داستانهای ناتورالیستی تمایل به غرایز شدید حیوانی نظیر طمع و هوس جنسی دارند و قربانیان ناتوانی هستند در برابر تشریح هورمونها از درون و فشارهای اجتماعی از بیرون و پایان داستان ناتورالیستی عموماً غم انگیز است اما نه از نوع تراژدی بلکه قهرمان داستان آلت دست نیروهای جبری متعددی است که عاقبت متلاشی یا نابود میگردد.
اصول ناتورالیسم عبارتند از 1.تأثیر علم و روش علمی 2. جبرگرایی 3. ضدیت با اخلاقیات
نویسندگان ناتورالیسم: امیل زولا پیشوای ناتورالیستهای فرانسه دارای آثار معروف ژرمینال، نانا، خانواده ترز راکن. جرج مور از انگلستان. وان لانپ امانتس از هلند. کرتزر، هولتس شلاف، هوپتمان از آلمان. صادق چوبک در ایران و گاهی هم آثار رئالیستی چون صادق هدایت به ناتورالیسم نزدیک می شود.
بروس لی | |
---|---|
بروس لی |
|
زمینه فعالیت | استاد هنرهای رزمی، نویسنده و بازیگر فیلمهای رزمی |
تولد | ۲۷ نوامبر ۱۹۴۰ (میلادی) چیناتون سانفرانسیسکو |
والدین | لی هو چون گریس هو |
مرگ | ۲۰ ژوئیه ۱۹۷۳ میلادی (۳۲ سال) هنگ کنگ |
مدفن | سیاتل آمریکا |
ملیت | امریکایی-چینی |
نام(های) دیگر |
جون فان |
پیشه | استاد هنرهای رزمی، بازیگر، فیلسوف، کارگردان، مبدع جیت کاندو |
شریک(های) زندگی |
لیندا اِمِری |
فرزندان | براندون , شانون |
بروس لی (۲۷ نوامبر ۱۹۴۰ - ۲۰ ژوئیه ۱۹۷۳) استاد هنرهای رزمی، بازیگر فیلمهای رزمی، نظریهپرداز و بنیانگذار سبک رزمی جیت کان دو است. بسیاری او را یکی از تاثیرگذارترین رزمیکاران قرن بیستم و نماد فرهنگی شناخته شدهاست.[۱] او همچنین پدر دو بازیگر به نامهای براندون لی و شانون لی بود.
لی در محله چینیهای سانفرانسیسکو در کالیفرنیا به دنیا آمد اما در هنگ کنگ بزرگ شد و در ۱۸ سالگی دوباره برای تحصیل در دانشگاه به سانفرانسیکو بازگشت. فیلمهای رزمی که او در سینمای هالیوودی و سینمای هنگ کنگ بازی کرد موجب ارتقای سطح فیلمهای رزمی هنگ کنگ شده و تحسین عامه را برانگیخت و موجی از علاقهمندی به فیلمهای هنرهای رزمی چینی را در جهان غرب به وجود آورد. کارگردانی و جو فیلمهای او هم بر روی هنرهای رزمی و هم بر روی فیلمهای رزمی چه در هنگ کنگ و چه در بقیه جهان تاثیر گذاشت.
لی به یک چهره نمادین تبدیل شد به خصوص برای چینیها، زیرا در فیلمهایش به عنوان افتخار ملی برای چین وملیگرایی چینی ظاهر شد.[۲]
بروس لی از ۱۳ سالگی شاگرد ییپ من استاد وینگ چون کونگفو شد. پس از ورود به آمریکا آموزش هنر رزمی خود با نام جان فن کونگفو را آغاز کرد. او هرچند در وینگ چون آموزش دیده بود اما به پیروی از یک سبک اعتقاد نداشت و معتقد به استفاده از بهترین تکنیکها از سبکهای مختلف رزمی بود. بروس لی مردی روشن فکرو باهوش بود.
بروس لی در ۲۷ نوامبر سال ۱۹۴۰ ساعت اژدها بین ساعت ۷ تا ۹ صبح در سال اژدها طبق تقویم طالعبینی چینیدر یک بیمارستان چینی در محله چینیهای سانفرانسیسکو به دنیا آمد.[۳] پدرش لی هو چون (Lee Hoi-Chuen) (李海泉) چینی بود. مادر کاتولیکش گریس هو یک چینی آلمانی تبار بود.[۴][۵][۶][۷][۸][۹] وقتی بروس لی سه ماه داشت والدینش به هنگ کنگ برگشتند.[۱۰][۱۱][پیوند مرده]
اولین آشنایی بروس با هنرهای رزمی توسط پدرش - لی هوی چون- صورت گرفت. او در ابتدا مهارتهای پایهای در سبک تای چی را از پدرش فرا گرفت.سی فوی بروس لی یعنی استاد بزرگ وینگ چون - ییپ من - همکار و دوست پدر او بود. بروس از سن ۱۳ تا ۱۸ سالگی تحت تعلیم استاد هنگ کنگی خویش ییپ من بود.
مانند اکثر مدارس هنرهای رزمی چینی در آن زمان، کلاسهای سیفو ییپ من توسط شاگردان ارشد و درجه بالا اداره میشد. یکی از شاگردان ارشد ییپ من «وانگ شون لئونگ» بود. بر طبق گفتهها او بیشترین تأثیر را بر کونگ فوی وینگ چونِ بروس لی داشتهاست. پس از اینکه تعدادی از شاگردان پپپ من به دلیل بعضی آداب و رسوم چینی از آموزش به بروس لی خودداری کردند، ییپ من به طور خصوصی شروع به آموزش بروس لی کرد. بروس همچنین بوکس غربی را نیز یاد گرفت و مسابقه فینال قهرمانی بوکس در سال ۱۹۵۸ را با ناک اوت کردن «گری الم» که قهرمان سه بارهٔ مسابقات بود، در راند سوم به پایان رساند. قبل از مسابقهٔ نهایی بروس سه حریف قبلی اش را مستقیماً در همان راند اول ناک اوت کرده بود. بعلاوه بروس تکنیکهای شمشیرزنی غربی را از برادرش «پیتر لی»- که قهرمان شمشیرزنی در زمان خودش بود- یاد گرفت.
بروس لی در سن ۱۹ سالگی به منظور فرار ازتبهکاران و تنها با ۱۰۰ دلار با کشتی وارد ایالات متحده آمریکا شده و با کمک رئیس رستورانی که در آن کار میکرد در مدرسه فنی ادیسون ثبت نام کرد. سپس با پیشنهاد مشاور خود به تحصیل در رشته فلسفه مشغول گردید.
بروس لی آموزش هنرهای رزمی در آمریکا را از سال ۱۹۵۵ شروع کرد. در آغاز کار او وینگ چون آموزش میداد. هنری که بر پایه برداشتها و آموختههایش در هنگ کنگ بود. جان فان کونگ فو (که معنای لغوی آن کونگ فوی بروس لی است.)در واقع نامی بود که بروس لی بر روی هنر رزمی خودش گذاشته بود، که اساساً روش تعدیل یافته او در وینگ چون بود. اولین شاگرد بروس یک جودو کار به نام «جس گلاور» بود که بعدها دستیار او شد. قبل از نقل مکان به کالیفرنیا، لی اولین مدرسهَ هنرهای رزمی اش را در سیاتل با نام «موسسهٔ جان فان کونگ فوی لی» افتتاح کرد. لی همچنین روش لگد زنی اش، که شامل لگد مستقیم یونگ چون و لگد قدرتی کونگ فوی شائولین شمالی میشد را ارتقا بخشید.
اما بعد از مدتی با مخالفت چینیهای مقیم آمریکا مواجه گشت و آنها از وی خواستند دست از آموزش به خارجیها بر دارد اما بروس لی در تصمیمش مصمم بود و آنها برای تعطیل کردن باشگاه وی مبارزی ماهر به نام «وانگ جک مان» را به منظور مبارزه با بروس لی فرستادند که در این مبارزه وانگ به سختی شکست خورد و دندانهای جلویش را از دست داد.
بروس لی بعد از آموزش تصمیم به شرکت در مسابقات کاراته و نشان دادن تواناییهای خود در هنرهای رزمی گرفت. بدین منظور در سال ۱۹۶۴ در سالن ورزشی لانگ بیچ با اجرای چند حرکت نمایشی با سرعت و قدرتی خیرهکننده نامش بر سر زبانها افتاد.
بعد از نمایش لانگ بیچ یک کارگردان که اتفاقاً در سالن حضور داشت به ملاقات بروس لی رفت و از وی خواست در سریال «زنبور سبز» به ایفای نقش بپردازد و بروس هم پذیرفت و این مقدمهای شد برای ورود بروس لی به سینما.(البته بروس لی در کودکی نیز در چند فیلم ایفای نقش کرده بودچون پدر او بازیگری هنگ کنگی بود او در ۶ ماهگی گریم شد و نقش شاهزاده را بازی کرد و در ۶ سالگی نقش کودک دزدی را و در ۱۱ سالگی فیلم غازهای وحشی را بازی کرد)
به دلیل عدم دسترسی به سیفو «ییپ من» که در هنگ کنگ زندگی میکرد، بروس لی نمیتوانست وینگ چون را ادامه دهد، هنر اصیلی که حالا تنها در اختیار استادش بود، اما بروس هنوز مشتاقانه به دنبال یادگیری وینگ چون بود تا جاییکه او حتی پس از بازگشت به هنگ کنگ به استاد ییپ من پیشنهاد خرید یک آپارتمان شخصی داد... در مصاحبه استاد بزرگ وینگ چون «لو مان کام» که یکی از همرزمان بروس لی در کلاس استاد ییپ من بوده، میخوانیم:
شما این شانس را داشتید که در کنار بروس لی باشید، چه ارتباطی با او برقرار کرده بودید؟
- اغلب با هم تمرین میکردیم، بویژه در چی سائو. بروس لی از من جوان تر بود. وقتی هنگ کنگ را ترک کرد، کار آموزی خود را نزد ییپ من به پایان نرسانده بود. یک روز که دیگر معروف شده بود به هنگ کنگ برگشت و از ییپ من خواست تا کار آموزی اش را به پایان برساند، اما چون خیلی مشغول بود نمیتوانست در هنگ کنگ بماند.
بروس لی از ییپ من خواست به او نشان دهد که چگونه میتواند با آدمک چوبی تمرین کند، زیرا او میخواست در فیلمهایش از آدمک چوبی استفاده کند. در عوض او پیشنهاد یک آپارتمان را به ییپ من -که آدم پولداری نبود- داد. اما ییپ من پیشنهاد او را رد کرد و گفت:
اگر میخواهی کونگ فوی مرا یاد بگیری به کلاسم بیا (منبع مجله رزم آور شماره ۱۳۵)
{البته بعدها بروس لی ضعفهایی از این سبک اصیل پیدا کرد. پی بردن به این ضعفها و اصلاح آنها مقدمهای شد بر ابداع سبک مخصوص خودش: جیت کان دو}
ایدههای جیت کان دو در سال ۱۹۶۵ در ذهن بروس لی متولد شد. مبارزه با وان جک مان تأثیر بسزایی بر فلسفه مبارزه بروس لی گذاشت. با آن که بروس حریفش را به طرز فجیعی شکست داد، اما معتقد بود که آن مبارزه بیش تر از حد معمول طول کشیده و او نتوانستهاست آنطور که انتظار دارد از تکنیکهای وینگ چون استفاده کند، بعلاوه او دیگر نمیتوانست به یادگیری و تکمیل هنر رزمی وینگ چون بپردازد چون فرسخها از استادش دور بود.
او به سیستمی احتیاج داشت تا به شکوفایی هرچه بیشتر داشتههایش بپردازد. به همین خاطر با تاکید بر «کاربردی بودن، انعطافپذیری، سرعت و کارآمدی» به توسعهٔ سیستم جدیدی پرداخت. او شروع به استفاده از روشهای آموزشی متفاوتی کرد: بدنسازی برای افزایش قدرت، دویدن برای افزایش استقامت، تمرینات کششی برای انعطافپذیری و بسیاری از روشهای دیگر که او دائماً در حال منطبق کردن با سیستمش بود.
لی بر آنچه که «روش بی روشی» مینامیدش بسیار تاکید داشت. ایدهای که بیانگر رهایی از روشهای فرمالیته -همان سبکهای سنتی- بود. بروس لی احساس میکرد سیستمی که او «جان فان کونگ فو» نامیدهاست، محدود کنندهاست و به همین خاطر آن را به آنچه که با نام جیت کان دو توصیفش کرد، تغییر شکل داد. نامی که بعدها از مطرح کردن آن اظهار پشیمانی کرد چون از نام جیت کان دو نیز ویژگیهای خاصی برداشت میشد که هر سبکی به نوبه خود ادعا میکرد، درحالیکه ایدهٔ هنر رزمی او خروج از هر گونه عوامل محدود کننده بود.
بعد از موفقیت بروس لی در هنگ کنگ هالیوود به سراغ بروس لی آمد و کمپانی برادران وارنر از وی در خواست کرد که در فیلم «اژدها وارد میشود» به ایفای نقش بپردازد به همین دلیل بروس لی «بازی مرگ» را رها کرده و در «اژدها وارد میشود» که اولین فیلم جهانی وی به شمار میرفت به ایفای نقش پرداخت.
بروس لی به تومور مغزی دچار شده بود و هنگامی که میخواسته برای تمرین فیلم بازی مرگ برود بی هوش شده و تلاش پزشکان بی نتیجه بود و تیم پزشکی بروس لی ۵ دلیل برای مرگ نابهنگام او ارائه دادند. یکی از دلایل اصلی مرگ زودرس بروس تورم و رشد یک غده در مغز او بود. به گفته همسرش لیندا، بروس با تهیه کننده فیلم ریموندجو در ساعت ۲ بعدازظهر قرار داشت.
آن دو در مورد ساخت فیلم بازی مرگ با یکدیگر مشورت کردند و تا ساعت ۴ بعدازظهر با هم صحبت کردند و بعد به خانه بتی تینگچی بازیگر تایوانی الاصل که نقش اصلی زن فیلم بازی مرگ را داشت رفتند. بعد از ساعتی چو آنجا را ترک میکند و بروس و بتی با هم شام میخورند.
در آنجا بروس احساس سردرد میکند و بتی یک قرص Eguagesic (آسپرین قوی) به او میدهد. حدود ساعت ۷ شب بروس به خواب میرود. چو به خانه بتی تلفن میزند تا با بروس حرف بزند اما بتی میگوید بروس به خواب عمیقی رفته و نمیتواند او را بیدار کند. بلافاصله او را به بیمارستان میرسانند. پزشکان به معاینه دقیق میپردازند. او به کما رفته بود بعد از مدت کوتاهی نیز حتی نفس هم نمیکشید. پزشکان متوجه شدند که مغزش تورم دارد. وزن مغز او از ۱۴۰۰ به ۱۵۷۵ گرم رسیده بود.
هیچ یک از رگهای خونی بسته یا پاره نشده بود. تمام اعضا و جوارح بدن مورد معاینه قرار گرفته و کالبد شکافی شد. در معدهاش همان قرص آسپرین قوی بود که بتی به او داده بود. علاوه بر این چند دانه شاهدانه در معدهاش یافت شد که مشخص نشد این شاهدانهها را از دست چه کسی خوردهاست. عدهای از پزشکان معتقد بودند که شاهدانهها به زهر آغشته شده بود و همین امر سبب مرگ وی شدهاست. اما پزشک اصلی او معتقد بود که به دلیل خوردن آسپرین قوی، تومور فعال شده و مرگش فرار رسیده بود. در واقع چنین فردی با داشتن تومور مغزی نباید چنین آسپرینی مصرف میکرد.
همسرش لیندا میگفت: او هیچگاه دوست نداشت عمر طولانی داشته باشد. زیرا او نمیتوانست تحمل کند که قدرت بدنیش با کهولت سن روز به روز تحلیل رود. بروس لی میگفت اگر من باید فردا بمیرم هیچ شکایتی ندارم. من به آرزوهایم دست یافتهام و در دنیا آنچه را که میخواستم انجام دادهام. از زندگی انتظار بیشتری ندارم.[۱۳] قبر او در سیاتل آمریکا در خیابان گارفیلد میباشد در هنگام مرگ بروس لی پسرش برندان لی ۸ سال داشت که ۲۰ سال بعد از مرگ پدرش یعنی در سن ۲۸ سالگی او به طرز مشکوکی در گذشت؛ قبر او نیز در کنار قبر پدرش است.[