رمان استاد
نویسنده : INGENIO
منبع : www.98ia.com
فصل : 1
.......................................................................................
مریم : به خدا دیگه خسته شدم شقایق ، رسیدم به پوچی ،هیچ هدفی تو زندگیم ندارم شقایق : چی دارم می شنوم ؟ تو همون مریمی ؟ مریمی که تا 20 سال بعدش رو هم برنامه ریزی کرده بود ؟ دختر اگه تو برسی به پوچی بقیه چی کار باید بکنن ؟ هیچ می دونی اگه بچه ها بفهمن که خرخون کلاسشون دیگه انگیزه نداره چی کار می کنن ؟ کی بود که بقیه رو تشویق می کرد ؟