بر طبق قانون، دخل و تصرف در تقسیمات کشوری و نام آنها و همچنین نشر اکاذیب در خبرگزاری ها جرم محسوب می شود.
این چیزی است که بارها و بار ها در شهرستان نطنز اتفاق افتاده است و جوی نابجا بر فضای رسانه ای شهرستان حاکم شده است.
نکته حائز اهمیت موارادی است که تقسیمات کشوری در شهرستان توسط برخی از مسئولین دولتی تغییر پیدا کرده اند.
متاسفانه فرماندار شهرستان نطنز که خود یکی از مجریان و ناظران قانون در شهرستان نطنز و هم چنین مسئول مستقیم تقسیمات کشوری و حوزه استحفاظی شهرستان است در قبال چنین بی قانونی هایی سکوت کرده است. ضمنا هیچ اقدامی که منجر به نتیجه مفید و جلوگیری از این بی قانونی شود توسط فرمانداری صورت نپذیرفته است.
آقای فرماندار خواهان پاسخ شما هستیم.
منبع:نطنز نیوز
چرا رعایت قوانین یادگیری
عمق و ماندگاری یادگیری را افزایش می دهد
عمق : توان بسط و کاربرد
ماندگاری: حداقل مقدار موثر پس از گذر زمان
قوانین یادگیری :
قوانین شناخته شده ای در رابطه با یادگیری وجود دارند که به کارگیری آنها در بهبود کیفیت و تسریع یادگیری اثر می گذارد . با استفاده از این قوانین می توان تجربه های یادگیری را برای فراگیران مؤثر تر ، با دوا متر و لذت بخش تر نمود برخی از این قوانین به صورت زیر است
.
1-قانون آمادگی
به موجب این قانون ، یادگیرنده باید از حیث جسمی ، عا طفی ، ذهنی و عقلی به اندازه ی کافی رشد کرده باشد . تا بتواند آموختنی های معین را فرگیرد . به عنوان مثال : آموختن رنگها تا قبل از چهار سالگی برای کودک دشوار است و یا فراگرفتن مفاهیم مجرد در سنین کمتر از 11 سال ، به آسانی صورت نمی گیرد .
2-قانون اثر :
انسانها میل دارند تجاربی که مطلوب و رضایت بخش هستند . بپذیرند و
تکرار کنند و از آنهایی که اثر ناخوشایند دارند ، اجتناب ورزند ، در امر آموزش ، مهمترین عاملی که موجب رضایت خاطر دانش آموز می شود فهمیدن و یاد گرفتن درس است . زیرا یادگیری درس علاوه بر اینکه بطور مستقیم وی را خشنود می سازد . چون موفقیت او در درسی که یاد گرفته است . تحسین معلم ، همکلاسان و افراد خانواده را به همراه دارد به طور غیر مستقیم هم تشویق می شود که بهتر و بیشتر یاد بگیرد . از اینرو معلم باید دانش آموز را یاری دهد تا از هر فعا لیت یادگیری ، نوعی رضایت شخصی احساس کند و درسها را با میل و رغبت یاد بگیرند .
3-قانون تمرین :
به موجب این قانون ، تکرار و تمرین در یاد گیری و دوام آن تأ ثیر فراوان دارد . زیرا هر قدر انجام عملی بیشتر تکرار شود . آن عمل زودتر به صورت مهارت و عادت در می آید و در اثر تکرار درست ، تبحر ایجاد می شود . تمرین غلط عادت عادت غلط ایجاد می کند و ترک عادت نادرست دشوار است به عنوان مثال . اگر دانش آموزی در کلاس اول ابتدایی نوشتن اعداد را از سمت راست تمرین کند و معلم به موقع او را راهنمایی نکند ترک این عادت برای او مشکل است.
4-قانون تقدم :
معمولاَ نخستین خاطرات درس بیشتر در ذهن باقی می مانند به همین جهت در اوایل سال تحصیلی و در نخستین روز تشکیل کلاس باید رفتار و برخورد معلم با دانش آموز صحیح و منطقی باشد بویژه که در اغلب موارد دانش آموزان با معلمان جدید روبرو هستند و چون به کلاس بالاتر می رفته
اند و با درسهای تازه هم آشنا نیستند ممکن است این عوامل در آنها تولید نگرانی و اضطراب کند از اینرو لازم است که در جلسات اولیه ، اعتماد آنها جلب شود و اطمینان حاصل کنند که یادگیری درس بر ایشان مفید و آسان است .
5-قانون شدت :
یک و ا قعه ی جذاب و مهیج ، بیشتر از وا قعه ای عادی و کسل کننده در ذهن باقی می ماند . به همین دلیل درسهای آن عده از معلمینی که با حا لتی با روح و مهیج تدریس می کنند . بیشتر جلب توجه می کند و در خاطر می ماند . البته منظور اینست که کلاس درس به سیرک یا تما شا خانه تبدیل شود . بلکه هدف آن است که معلم با آوردن مثال ها و نمونه های زنده و استفاده از تکنولوژی آموزشی و به فعالیت واداشتن دانش آموزان ، حا لتی پر تحرک و جذاب در کلاس ایجاد کند
6-.قانون عدم کاربرد :
براساس فقه اسلامی و قانون مدنی، موجبات طلاق سه دسته است: طلاق به اراده مرد، طلاق به درخواست زن و طلاق توافقی. یکی از جداییهایی که به درخواست زوجه اتفاق میافتد، طلاق ناشی از عسر و حرج زوجه است. مطابق قاعده فقهی عسر و حرج و به موجب ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی که برگرفته از این قاعده است، در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی میتواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند. با توجه به اینکه امروزه در زندگی شهری معضلاتی چون اعتیاد، حبس، بیماریهای روحی و روانی و مشکلاتی از این دست رو به فزونی است، طلاق ناشی از حرج و مشقت زوجه، در رویه قضایی بیشتر مورد توجه واقع شده است.
براساس فقه اسلامی و قانون مدنی، موجبات طلاق سه دسته است: طلاق به اراده مرد، طلاق به درخواست زن و طلاق توافقی. یکی از جداییهایی که به درخواست زوجه اتفاق میافتد، طلاق ناشی از عسر و حرج زوجه است. مطابق قاعده فقهی عسر و حرج و به موجب ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی که برگرفته از این قاعده است، در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی میتواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند. با توجه به اینکه امروزه در زندگی شهری معضلاتی چون اعتیاد، حبس، بیماریهای روحی و روانی و مشکلاتی از این دست رو به فزونی است، طلاق ناشی از حرج و مشقت زوجه، در رویه قضایی بیشتر مورد توجه واقع شده است.
دوستان عزیز این سلسله که می نویسم مثل حلقات زنجیره باهم نگاهشون کنید هم قبلی ها هم بعدی ها تا یه وقت به یکی برنخوره مارو نفرین کنه
مکانیزم طبیعی ازدواج که اسلام قوانینش را بر آن اساس وضع کرده است این است که زن در منظومه خانوادگى محبوب و محترم باشد [زن محبوب باشد و مرد محب؛
زن مطلوب باشد و مرد طالب؛
زن معشوق باشد و مرد عاشق
]. بنابراین اگر به عللى زن از این مقام خود سقوط کرد و شعله محبت مرد نسبت به او خاموش و مرد نسبت به او بى علاقه شد، پایه و رکن اساس خانوادگى خراب شده؛ یعنی یک اجتماع طبیعی به حکم طبیعت ازهم پاشیده است
. اسلام به چنین وضعى با نظر تأسف مىنگرد
، ولى پس از آن که مىبیند اساس طبیعی این ازدواج متلاشی شده است نمی تواند از لحاظ قانونی آن را یک امر باقی و زنده فرض کند و با اجبار قانونی آنرا محفوظ نگه دارد.
اسلام کوششها و تدابیر خاصى به کار مىبرد که زندگى خانوادگى از لحاظ طبیعى باقى بماند؛ یعنى زن در مقام محبوبیت و مطلوبیت و مرد در مقام طلب و علاقه و حضور به خدمت باقى بماند.
توصیههاى اسلام بر اینکه زن حتماً باید خود را براى شوهر خود بیاراید،
هنرهاى خود را در جلوههاى تازه براى شوهر به ظهور برساند،
نیازهای جنسى او را اشباع کند
و با پاسخ منفى دادن به تقاضاهاى او، در او ایجاد عقده و ناراحتى روحى نکند
و... [و نیز اینکه فضای جامعه از لحاظ جنسی سالم باشد و جلوه های شهوانی که موجبات خیانت همسران را فراهم می کند وجود نداشته باشد
] همه برای این است که محبت مرد به زن محفوظ بماند.
از نظر اسلام منتهاى اهانت و تحقیر براى یک زن این است که مرد بگوید من تو را دوست ندارم، از تو تنفر دارم، و آنگاه قانون بخواهد به زور و اجبار آن زن را در خانه آن مرد نگه دارد. قانون مىتواند اجباراً زن را در خانه مرد نگه دارد ولى قادر نیست زن را در مقام طبیعى خود در محیط زناشویى یعنى مقام محبوبیت و مرکزیت نگهدارى کند.
قانون قادر است مرد را مجبور به نگهدارى از زن و پرداخت نفقه و غیره بکند اما قادر نیست مرد را در مقام و مرتبه یک فداکار و به صورت یک نقطه «گردان» در گرد یک نقطه مرکزى نگه دارد.
از این رو هر زمان که شعله محبت و علاقه مرد خاموش شود ازدواج از نظر طبیعى مرده است.
براى زن اهانت و غیرقابل تحمل است که براى حفظ حامى و دلباخته خود به زور و اجبار قانون متوسل شود.
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج19، ص: 260 تا 263