دوستان عزیز این سلسله که می نویسم مثل حلقات زنجیره باهم نگاهشون کنید هم قبلی ها هم بعدی ها تا یه وقت به یکی برنخوره مارو نفرین کنه
مکانیزم طبیعی ازدواج که اسلام قوانینش را بر آن اساس وضع کرده است این است که زن در منظومه خانوادگى محبوب و محترم باشد [زن محبوب باشد و مرد محب؛ زن مطلوب باشد و مرد طالب؛ زن معشوق باشد و مرد عاشق]. بنابراین اگر به عللى زن از این مقام خود سقوط کرد و شعله محبت مرد نسبت به او خاموش و مرد نسبت به او بى علاقه شد، پایه و رکن اساس خانوادگى خراب شده؛ یعنی یک اجتماع طبیعی به حکم طبیعت ازهم پاشیده است. اسلام به چنین وضعى با نظر تأسف مىنگرد، ولى پس از آن که مىبیند اساس طبیعی این ازدواج متلاشی شده است نمی تواند از لحاظ قانونی آن را یک امر باقی و زنده فرض کند و با اجبار قانونی آنرا محفوظ نگه دارد. اسلام کوششها و تدابیر خاصى به کار مىبرد که زندگى خانوادگى از لحاظ طبیعى باقى بماند؛ یعنى زن در مقام محبوبیت و مطلوبیت و مرد در مقام طلب و علاقه و حضور به خدمت باقى بماند. توصیههاى اسلام بر اینکه زن حتماً باید خود را براى شوهر خود بیاراید، هنرهاى خود را در جلوههاى تازه براى شوهر به ظهور برساند، نیازهای جنسى او را اشباع کند و با پاسخ منفى دادن به تقاضاهاى او، در او ایجاد عقده و ناراحتى روحى نکند و... [و نیز اینکه فضای جامعه از لحاظ جنسی سالم باشد و جلوه های شهوانی که موجبات خیانت همسران را فراهم می کند وجود نداشته باشد] همه برای این است که محبت مرد به زن محفوظ بماند.
از نظر اسلام منتهاى اهانت و تحقیر براى یک زن این است که مرد بگوید من تو را دوست ندارم، از تو تنفر دارم، و آنگاه قانون بخواهد به زور و اجبار آن زن را در خانه آن مرد نگه دارد. قانون مىتواند اجباراً زن را در خانه مرد نگه دارد ولى قادر نیست زن را در مقام طبیعى خود در محیط زناشویى یعنى مقام محبوبیت و مرکزیت نگهدارى کند. قانون قادر است مرد را مجبور به نگهدارى از زن و پرداخت نفقه و غیره بکند اما قادر نیست مرد را در مقام و مرتبه یک فداکار و به صورت یک نقطه «گردان» در گرد یک نقطه مرکزى نگه دارد. از این رو هر زمان که شعله محبت و علاقه مرد خاموش شود ازدواج از نظر طبیعى مرده است. براى زن اهانت و غیرقابل تحمل است که براى حفظ حامى و دلباخته خود به زور و اجبار قانون متوسل شود.
مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج19، ص: 260 تا 263